آزادي "امام خميني(ره)" پس از ده ماه بازداشت و تحت نظر بودن (1343 ش)
پس از دستگيري حضرت امام خميني(ره) و سركوب قيام 15 خرداد 42، اوضاع در ظاهر رو به آرامش نهاد، اما خشم عمومي مردم مسلمان از دستگيري حضرت امام، به صورتهاي گوناگون جلوهگر شد. تشكيل گروههاي زيرزميني اسلامي در قم، تهران و شهرستانها، تحريم انتخابات فرمايشي مجلس بيست و يكم در مرداد 1342 و نيز اعلاميه تاريخي حوزه علميه قم با پانصد امضا از استادان و فضلا در حمايت از رهبر نهضت اسلامي ايران و محكوم كردن بازداشت غيرقانوني ايشان، از جمله واكنشهاي مردم و روحانيت در قبال عمل رژيم بود. در اين ميان رژيم پس از يك سلسله تمهيدات كه به منظور جلوگيري از ابراز احساسات مردم و روحانيان در برابر آزادي رهبر نهضت اسلامي ايران انجام داد، سرانجام در اوايل سال 43، مذاكراتي با امام انجام داد و ايشان را به آرامش و مدارا با نظام فراخواند. سپس آن حضرت را در هفدهم فروردين 43 آزاد كرده و در مطبوعات عنوان كردند كه امام با رژيم و انقلاب سفيد شاه به توافق رسيده است. ولي حضرت امام پس از آن كه در هجدهم فروردين وارد قم شدند، در اولين ديدار خود عنوان كردند: اگر خميني را دار بزنيد با [رژيم شاه] تفاهم نخواهد كرد.
رحلت عالم بزرگوار و عارف با اللَّه آيت اللَّه "سيد عبدالكريم كشميري" (1378 ش)
آيتاللَّه سيدعبدالكريم كشميري در سال 1305 ش (1345ق) در نجف اشرف به دنيا آمد. وي پس از فراگيري دروس مقدمات در نجف، در حلقه درس خارج آيات عظام: سيد ابوالقاسم خويي، سيدعبدالاعلي سبزواري، سيد عبدالهادي شيرازي و شيخ محمدكاظم شيرازي قرار گرفت. آيتاللَّه كشميري به دليل هوش سرشار خويش توانست در كوتاهترين زمان، درجه اجتهاد را از آيتاللَّه خويي دريافت دارد و آن گاه به تدريس سطوح عالي فلسفه در حوزه بپردازد. پشتكار آيتاللَّه كشميري در تدريس به گونهاي بود كه روزانه 11 كرسي درس اعم از فقه، اصول، فلسفه و ادبيات عرب براي ايشان برپا ميشد. افزون بر تدريس، پژوهش و نگارش. در سير معنوي و تهذيب نفس نيز به مراتب عالي دست يافت و صاحب كرامتهايي گرديد. در پي سختگيريهاي رژيم بعث عراق، به طور پنهاني همراه خانواده، راهي ايران شد و در مرز ايران و عراق، همه نگاشتههاي علمي ايشان به دست نيروهاي امنيتي عراق افتاد. آيتاللَّه كشميري از آن پس در شهر مقدس قم اقامت گزيد و به تهذيب نفس، پرورش شاگردان و انجام امور مذهبي و علمي همت گماشت. سرانجام اين عارف سترگ و عالم برجسته در 18 فروردين 1378 ش برابر با بيستم ذيحجه 1419 ق پس از طي يك دوره بيماري در 73 سالگي جان به جان آفرين تسليم كرد و پس از اقامه نماز توسط آيتاللَّه بهجت، در حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاك سپرده شد.
آغاز قيام مردمي سربداران خراسان عليه نيروهاي خونخوار مغول(738 ق)
پس از يكصد و بيست سال استيلاي قوم تاتار و مغول بر ايران و بسياري از مناطق آسيا، قيامي مردمي در باشتين و سبزوارِ خراسان عليه ظلم و تعدّي حاكمان مغول و عاملان مزدور آنان به وقوع پيوست. اين نهضت كه به قيام "سربداران" شهرت يافته است، از لحاظ وسعت، بزرگترين، از نظر تاريخي مهمترين جنبش آزاديبخش خاورميانه در قرن هشتم هجري بود. تلاش پيگير رهبران آزاده و متديّن اين قيام، منجر به تشكيل حكومت مستقل ملي و شيعه مذهب ايراني در خراسان شد. مهمترين ويژگيهاي اين حكومت عبارت بود از: تنفّر و انزجار از عنصر مغولي و تثبيت ايدئولوژي تشيّع امامي. نخستين حاكم سلسلهي سربداران، "عبدالرزاق باشتيني" بود كه به مدت دو سال و چهار ماه حكومت كرد. پس از وي، "برادرش وجيه الدين امير مسعود" به حكومت رسيد. امير مسعود با اين كه در مردم داري و مبارزه با حاكمان مغول و تثبيت حكومت سربداران، داراي موفقيتهاي بالايى بود، ليكن به خاطر اختلاف با شيخ حسن جوري(رهبر روحاني نهضت سربداران) و توطئه در قتل او، پايگاه مردميخويش را از دست داد و حكومتش به تدريج رو به ضعف نهاد. به همين جهت سپاهش در نبرد با امراي مازندران متحمل شكست گرديد و خود وي كشته شد. پس از مرگ امير مسعود، 10 تن ديگر از اين سلسله به حكومت رسيدند كه معروفترين آنها عبارتند از: شمس الدين علي، خواجه يحيى كرابي و خواجه علي مؤيّد. فقيه نامور شيعه شهيد اول، معاصر با خواجه علي مؤيّد بود كه در پي دعوت خواجه از وي، كتاب شريف "اَللُّمْعَةُ الدَّمِشقيّه" را در فقه امامي تدوين و به همراه نمايندهاي به سوي خواجه علي مؤيّد در سبزوار فرستاد. سرانجام در پي هجوم "امير ولي" به سبزوار و محاصرهي چهار ماههي اين شهر در سال 783 قمري، خواجه علي مؤيّد، دست نياز به سوي "تيمور لنگ گوركاني" دراز كرد، و از او ياري خواست. با تسليم شدن خواجه علي مؤيّد به تيمور لنگ، پروندهي حكومت سربداران نيز براي هميشه بسته شد و منطقهي خراسان پس از 46 سال رهايي از يوغ استعمارِ مغولان، مجدداً مقهور و مغلوب آنان گرديد.
كشف قطب شمال توسط "رابرت پيري" درياسالار امريكايي (1909م)
آدمي از ديرباز درصدد شناسايى محيط اطراف خود بود و طي سالهاي متمادي، نقاط مختلف زمين را كشف كرد. افراد بسياري براي شناساندن نقاط ناشناخته زمين، سختيهاي طاقت فرسايى را تحمل كردند و گوشه وكنار جهان را كشف نمودند. يكي از نقاط مجهول براي بشر، ناحيه قطب بود و تلاش فراواني براي كشف و ورود به آن به عمل آمد. در تاريخششم آوريل 1909م يكي از آمال ديرينه بشر كه رسيدن به قطب شمال بود جامه عمل پوشيد و يك دريانورد امريكايى به نام رابرت ادوين پيري به اتفاق پنج نفر از همراهان خود، پس از تحمل رنج و مشقت زيادْ به آن سرزمين رسيدند. وي پيش از آن چند سفر ديگر به قطب شمال كرده بود ولي نتوانست وارد آن شود تا اينكه در سفر سال 1909م بود كه به اين موفقيت نائل آمد. وي در يكي از اين سفرها، دچار سرمازدگي شد كه به قطع ده انگشت پاي او منجر گشت.