انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي و شهادت مظلومانه شهيد بهشتي و يارانش (1360ش)
يك روز پس از سوء قصد به جان حضرت آيتاللَّه خامنهاي در ششم تيرماه 1360، در ساعت 20 و 30 دقيقه شامگاه روز يكشنبه هفتم تيرماه 1360، جلسهاي در سالن اجتماعات دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي واقع در سرچشمه تهران برگزار شد. بحث روز درباره تورم بود اما عدهاي از اعضا خواستند كه درباره انتخابات رياست جمهوري نيز صحبت شود. شهيد بهشتي سخنانش را با اين جملات آغاز كرد: "ما بار ديگر نبايد اجازه دهيم استعمارگران براي ما مهرهسازي كنند و سرنوشت مردم ما را به بازي بگيرند و..." اين آخرين كلمات آن بزرگوار بود كه از لبانِ حقگوي ايشان بيرون تراويد. ناگهان انفجاري مهيب روي داد و در كمتر از ثانيهاي، از سالن اجتماعات حزب جمهوري اسلامي جز تلي از خاك، چيزي نماند. فاجعه انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي در تهران و شهادت مظلومانه هفتاد و دو تن از برجستگان و نيروهاي لايق و كارآمد انقلاب و در رأس آنها شهيد مظلوم آيتاللَّه بهشتي از سوي سازمان جهنمي منافقين، عكسالعمل استكبار جهاني و عوامل داخلي آنها در قِبال بركناري بنيصدر خائن و حذف ضدانقلاب از صحنه سياسي كشور توسط مسؤولين نظام اسلامي بود. عوامل اين جنايت بزرگ معتقد بودند كه در اثر كشتار مسؤولان عاليرتبه، اوضاع كشور بهم ميريزد و انقلاب اسلامي از بين خواهد رفت ولي به كوري چشم دشمن، انقلاب ما پايدارتر شد و هيچگونه تزلزلي در اركان نظام به وجود نيامد. در انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي علاوه بر آيت اللَّه دكتر بهشتي، تعداد زيادي از وزراي كابينه و نيز نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به شهادت رسيدند. حضرت امام خميني(ره) پس از اين حادثه فرمودند: "ملت ايران در اين واقعه، 72 نفر به عدد شهداي كربلا را از دست داد. بهشتي خار در چشم دشمنان اسلام بود".
عمليات ايذايي ظفر 3، در منطقه غرب كشور توسط ارتش (1364ش)
نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران در ساعت1 بامداد7 تيرماه1364 به منظور ضربه زدن به بخشي از نيروهاي دشمن در شمال غربي خط خودي- جبهه شمالي جنگ- عمليات محدود و ضربتي «ظفر3 » را به اجرا گذاشت. در اين يورش 20 دستگاه خودرو،12 زاغه مهمات و شماري از سنگرهاي انفرادي و اجتماعي دشمن منهدم شد.
عمليات فتح 7 در حلبچه توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامي (1366 ش)
تداوم عملياتهاي نامنظم در عمق جبهه دشمن و همكاري مستمر با معارضان عراقي، كه بيشتر آنها از گروه طالباني (يعني اتحاديه ميهني كردستان عراق) بودند، ضربات سنگيني بر پيكر تشكيلات و سازمان نظامي دشمن وارد ميآورد. يكي از مهمترين و كاريترين حملهها از اين دست، عمليات «فتح7 » بود كه طي آن نيروهاي خودي تحت امر قرارگاه برون مرزي «رمضان» با رمز «يا فاطمةالزهرا(سلام الله عليها») و يگانهايي از معارضان كرد عراق با هدف انهدام تأسيسات نظامي و اقتصادي دشمن در منطقه «حلبچه»، «شانهدري»، «سيدصادق» و «اربت» در روز7 تيرماه1366 وارد عمل شدند. نيروها با انهدام ساختمان مركزي پارازيت محور «چناق چيان» و دكل مخابراتي و پست برق، شهر سيدصادق عراق را به مدت چند ساعت تحت كنترل خود گرفتند و در همين فاصله به تخريب ساختمانهاي دولتي پرداختند. همچنين طي اين حمله به پادگانهاي شهرهاي سيدصادق و حلبچه و يگان ضد شورش اين شهر خسارات سنگيني وارد آمد و6 پايگاه حفاظتي اطراف سيدصادق نيز منهدم شد. نيروهاي عمل كننده در اين عمليات با يورش به پادگان «كاني پانكه» و مقر تاكتيكي257 و انهدام مركز موتوري لشكر27 عراقتوانستند تعداد1545 نفر از نيروهاي دشمن را كشته و زخمي و اسير نمايند. در جريان اين يورشها50 دستگاه خودروي نظامي دشمن به آتش كشيده شد.
روز قوه قضاييه
یکی از مهم ترین شئون حکومت اسلامی، برپاداشتن حق و احقاق حقوقِ صاحبان حق می باشد که مستلزم وجود دستگاه قضایی مستقل، مقتدر و عدالت محور است. بر همین اساس، امام خمینی رحمه الله قوه قضائیه را حساس ترین مکان نظام دانسته، آن را پناهگاه ستمدیدگان می دانند و تضعیف آن را برخلاف موازین اسلامی برشمرده اند. از منظر رهبر کبیر انقلاب، مطابقت عملی احکام قوه قضائیه با موازین اسلامی، می تواند نجات بخش و حلّال بسیاری از مشکلات کشور باشد. به دست آوردن رضایت مردم و در نتیجه رضایت خداوند آن زمان عملی خواهد بود که قوه قضائیه در دادخواهی ها و اجرای عدالت و حدود اسلامی، پیاده کردن حقوق اسلام را مدنظرداشته باشد.
تولد "ژان ژاك روسو" متفكر، نظريه پرداز و فيلسوف بزرگ فرانسوي (1712م)
ژان ژاك روسو فيلسوف و نويسنده بزرگ فرانسوي - سوئيسي در 28 ژوئن 1712م در ژنو پايتخت سوئيس به دنيا آمد و در روزهاي آغازين زندگي، مادرش را از دست داد. روسو تحت سرپرستي پدر، موفق به تحصيل نشد. اما مطالعه را فراموش نكرد. وي تا شانزده سالگي به همين منوال گذراند تا اين كه به جهانگردي روي آورد. در اين مدت او براي گذراندن زندگي به خدمتكاري و پستترين خدمات اشتغال جست تا اين كه ساكن پاريس شد. روسو پس از آنكه زني دون پايه و بيسواد را به همسري گرفت، صاحب پنج فرزند شد اما به پرورش و تربيت هيچ يك از اين فرزندان نپرداخت و به محض آنكه متولد شدند، آنها را به پرورشگاه كودكان سِر راهي سپرد. روسو تقريباً چهل ساله بود كه قدم در ماجراي فلسفه گذاشت و رسالههايى در اين زمينه نگاشت. وي پس از آنكه از جانب دولت فرانسه بيعدالتيها را مشاهده كرد، بر آن گشت كه تمام توان خود را صرف واژگون ساختن حكومت فرانسه، و همه حكومتهايى كه بدون رضايت رعايا فرمان ميراندند، كُنَد. وي انسان را طبيعتاً خوب ميدانست و ميگفت اين تنها سازمانها و تشكيلات است كه او را بد ميسازد. روسو اعلام داشت كه بدترين تشكيلات ما، مالكيت خصوصي است. نخستين انساني كه قطعه زميني را محصور ساخت و با خود انديشيد كه اين زمينْ متعلق به من است، مؤسس واقعي حكومت ظلم و جور بود. سرانجام، روسو نتيجه ميگيرد: تنها راه درمان اين مصيبت آن است كه تمدن را كنار بگذاريم و به طبيعت بازگرديم، زيرا همه مردم در حالت طبيعي خود، خوب هستند. انسان وحشي براي خوشبختي به چيزي جز غذا احتياج ندارد، وقتي كه سير شد، با طبيعت و با همه همنوعانش در دوستي و صلح و صفاست. انتشار افكار روسو، او را به شهرت رساند، با اين حال، مشاجرات فراواني را نيز برانگيخت. روسو معتقد بود كه فرهنگ و تمدن، مايه شر و ظلم و فساد است و بسط تمدن موجب عدم تساوي ميگردد. روسو خواهان برافكندن نظام پليد و ايجاد دنيايى بهتر براي نسلي خوشبختتر بود. او خصوصيات اين دنياي خيالي را در كتابهايى چند از جمله هلوئيز جديد و قرارداد اجتماعي نگاشت كه از محركهاي انقلاب كبير فرانسه شدند و بيش از يك قرن، سرمشق انديشه فلسفي و كارهاي سياسي بودند. روسو با هر نوع حكومت زور مخالف بود و هر اقدامي در جهت تحميل اراده بر ديگران را ناپسند ميدانست. همچنين با اينكه روسو، خود فرزندانش را به پرورشگاه سپرد و از تربيت آنها، شانه خالي كرد، با اين حال به تربيت كودكان و جوانان، توجهي خاص داشته و كتابي مخصوص در تربيت با نام اِميلْ نگاشته است كه موجب تحول عظيمي در فرهنگ جهان شد. او در اين كتاب داستانْ مانند، اصول و قواعد تربيت را عنوان نموده و قوانين پرورش را مطرح ساخته است. او معتقد بود كه بايد در تربيت كودكان و جوانان، تا جايى كه ممكن است، قيد و بند را كنار گذاشت و آنان را به حالت طبيعي و آزادي پرورش داد تا با تكيه بر فطرت سليم خود، به خوبي تربيت يابند. روسو همچنين همانند ديگر حكيمان قرن هجدهم، با مسيحيت و آداب ديني كه كشيشان مقرر داشتهاند مخالفت ميورزيد. علاوه بر كتاب اميل، از روسو آثار متعددي بر جاي مانده كه اعترافات در 12 جلد، تفكرات تنهايى و بحثهايى درباره علم و هنر و... از آن جملهاند و در حدود ده اثر از روسو نيز به فارسي ترجمه شدهاند. روسو نويسندهاي بود با روحي بسيار نيرومند، شاعري پرهيجان و عاشق طبيعت و نقاش عواطف و احساسات كه بر ادبيات اروپايى، تاثير قابل ملاحظهاي برجاي گذاشت. انديشههاي سياسي او سالها پس از مرگش مورد توجه قرار گرفت. روسو زيبايى كوهستان و جاذبه زندگي خانواده و خلوص و سادگي آداب و رسوم را در آثار خود آشكار ساخت و حق عشق را چنانكه بايد، ادا كرد. شيوه نثر روسو به نثر فرانسه استحكام و اصالت بخشيد. به طوري كه گفتهاند با روسو، دنياي جديد آغاز شد. به طور كلي روزگار ژان ژاك روسو، همه به دربدري و بيخانماني گذشت. تندمزاجي، غرور و خودپسندي بسيار و سوء ظن شديدي داشت ولي در عين حال حساس، باذوق و صاحب قلم بود. گفته هايش غالباً با عقايد متعارف و احكام ظاهر عقل مخالفت دارد اما با بلاغت تمام و حرارت مفرط، مقرون است. سالهاي پاياني عمر ژانژاك روسو، در نتيجه صدماتي كه كشيد، در عدم تعادل روحي و سوءظن شديد گذشت تا اينكه سرانجام در دوم ژوئيه 1778م، يك سال قبل از انقلاب كبير فرانسه در 66 سالگي درگذشت. با اين حال آثار وي تأثيري عظيم در مردمان زمان خود گذاشت و از عوامل بزرگ شكلدهي انقلاب فرانسه محسوب ميشوند تا جايي كه روسو را پيامبر انقلاب فرانسه ميخواندند.
ترور وليعهد اتريش - مجارستان در سارايوو و ايجاد بهانه براي شروع جنگ جهاني اول (1914م)
از نيمه دوم قرن نوزدهم، اگرچه جنگهاي پراكندهاي در سطح جهان ميان كشورهاي مختلف ادامه داشت، اما توليد و انباشت سلاح، سازماندهي ارتشها، شكلگيري قدرتهاي افزونخواه و عقايد و افكار توسعهطلبانه باعث شد تا در دوره صلح مسلح، جهان در انتظار فاجعهاي جهاني قرار بگيرد اين فاجعه با حادثهاي به ظاهر كم اهميت آغاز شد. در 28 ژوئن 1914م فرانتِس فردينانْدْ، وليعهد اتريش و همسرش توسط يك دانشجوي صرب در جريان سفر اين دو به شهر سارايوو ترور و به قتل رسيدند. به دنبال اين حادثه، دولت اتريش خواستار دخالت مستقيم در بازجويى و ساير مراحل پرونده اين قتل شد. دولت صربستان از توطئه قتل وليعهد اتريش اطلاع نداشت ولي متهم به شركت در اين توطئه شد و دولت اتريش ضمن آمادگي براي يك تهاجم نظامي به صربستان، روز 23 ژوئيه 1914م اولتيماتوم شديد اللحني به دولت صربستان فرستاد. صربستان براي جلوگيري از وقوع جنگ، قسمت اعظم شرايطي را كه اتريش در اولتيماتوم خود عنوان كرده بود پذيرفت ولي اتريش كه قصد تصرف صربستان و دفع خطر نهضتهاي اسلاوْهاي جنوبي را داشت پاسخ صربستان را قانع كننده تشخيص نداد. به همين بهانه، اتريش يك ماه بعد از ترور وليعهد و 5 روز پس از اولتيماتوم، در 28 ژوئيه 1914م بهصربستان حمله كرد و از ماه اوت همان سال، با حمايت آلمان از اتريش و حمله ارتش آلمان به بلژيك، جنگ جهاني اول، رسماً آغاز شد. (ر.ك: 28 ژوئيه)