انفجار بمب در حرم مطهر امام رضا(ع) توسط منافقين كوردل در عاشوراي حسيني (1373ش)
در بعدازظهر سيام خرداد 1372 ش برابر با عاشوراي سال 1415 ق، در حالي كه مردم عزادار در اوج برگزاري مراسم بزرگداشتِ قيام تاريخي امام حسين(ع) بودند، توسط منافقين كوردل بمبي داخل حرم مطهر و در نزديكي ضريح منور امام رضا(ع) در مشهد منفجر شد. در پي اين انفجار، دهها تن از زائران و علاقهمندان اهل بيت(ع) در حرم امام رضا(ع) شهيد يا مجروح شدند و خسارت زيادي به حرم رضوي وارد آمد. پس از اين اقدام ضد بشري، مقام معظم رهبري حضرت آيتاللَّه خامنهاي طي پيامي فرمودند: "منافقين كوردل نشان دادند كه براي حريم مقدس اهل بيت عصمت و طهارت(ع) نيز هيچ گونه حرمتي قائل نيستند. دشمنان منافق، معاند و سنگدل، با اين جنايت نشان دادند كه به هيچ يك از موازين انساني پايبند نيستند و دشمني آنان با ملت غيور و مؤمن ايران، هيچ حد و مرزي را نميشناسد".
ردّ شمس براي حضرت اميرالمومنين(ع)
روزي پيامبردر كنار علي(ع) آرميد و سر مبارك آن حضرت بر روي پاي امام علي(ع) قرار داشت. امام كه هنوز نماز عصر خود را به جا نياورده بود، نتوانست خود را راضي كند كه پيامبر را بيدار نمايد. بنابراين صبر كرد تا پيامبر، خود از خواب برخاست وامام را محزون ديد. چون سبب را دانست، دعا كرد كه خورشيد بار ديگر باز گردد و امام نماز خود را در وقت خود، ادا كند. اين واقعه كه در مسجد فضيح روي داد به "ردّ الشمس" يعني بازگشت خورشيد مشهور گشت.
وفات "حضرت عبدالعظيم حسني" در شهر ري(252 ق)
حضرت عبدالعظيم بن عبداللَّه كه با پنج واسطه به امام حسن مجتبي(ع) ميرسد، ازاكابر محدثين و اعاظم علما و زهاد و عُبّاد بوده و از اصحاب امام جواد و امام هادي عليهم السّلام به شمار ميرود. ولادت وي را در حدود سال 173 ق گفتهاند. خَفَقان دوران عباسي و دشمني سختي كه با علويان روا ميداشتند، عبدالعظيم را به هجرت واداشت و او راهي ري گرديد و ساكن آن ديار شد. سرانجام اين سلالهي پاك خاندان حَسني و اين زاهد پرهيزكار در نيمهي شوال سال 252 ق در 79 سالگي در ري درگذشت. آن حضرت را شهيد و مسموم نيز ميدانند. مرقد حضرت عبدالعظيم در ري، زيارتگاه مشتاقان اهلبيت است.
كشته شدن سلطان "جلال الدين خوارزمشاه" و انقراض سلسله ی خوارزمشاهي(628 ق)
بعد از مرگ سلطان محمد، حملات مغولان به ایران ادامه داشت، و بعد از آن بین بازماندگان او بر سر خلافت درگیری پیش آمد و سرانجام سلطان محمد در آخرین روزهای عمرش، یکی از پسرانش به نام جلال الدین را به جانشینی انتخاب کرد ولی پس از مرگ سلطان محمد، بقیه برادران شروع به مخالفت کردند و جلال الدین نیز مجبور بود که با آنها مقابله کند. او بخشی از سپاه پراکندهی پدرش را جمعآوری کرد و به جنگ با مغولان رفت و پیروزی هایی نیز به دست آورد. برای مثال می توان به پیروزی او برای فتح غزنین و قندهار اشاره کرد. ولی این پیروزی ها جهت بازپسگیری حکومتِ قبلی کار ساز نبود زیرا هرج و مرج و نابسامانی حکومت را فرا گرفته بود. مغولان او را تا رودخانه سند تعقیب نمودند و سرانجام وی به رودخانه زد و از آن عبور کرد و بعد به هندوستان رفت وبه مدت یکسال در آنجا ماند و زمان مراجعت به ایران در بخشهایی که هنوز به تصرف مغولها در نیامده بود، شروع به گردآوری سپاه کرد ولی به علتِ خصوصیات بد او مانند خونخواری و سبک سری، کسی به او اعتنا نمی کرد و او مجبور بود از هر شهری به شهر دیگری فرار کند. عاقبت به تبریز حمله کرد و اتابکان را به قتل رسانده و سرانجام بعد از شکست های متوالی و فرارهای پی در پی در628 هجری قمری در ((میافارقین)) واقع در کردستان به دست شخصی که برادرش به دست جلال الدین کشته شده بود، به قتل رسید. و سرانجام جلال الدین پس از یازده سال حکومت درگذشت و با فوت او حکومت خوارزمشاهی نیز به دست مغولان افتاد.
آغاز انقلاب كبير فرانسه (1789م)
در اوايل سال 1789م لويي شانزدهم پادشاه فرانسه، با توجه به خالي بودن خزانه با اعلام نوعي حالت فوقالعاده، نمايندگان همه طبقات كشور را در مجمعي به نام مجلس طبقات گرد هم آورد اما از حضور مردم عادي در اين اجتماع كه با حضور اشراف و وابستگان دربار تشكيل شد، جلوگيري نمودند. لويي شانزدهم در نطق افتتاحيه خود در 5 مه 1789م به جاي اينكه وعده اصلاحات و تغييراتي را به نمايندگان بدهد و آنها را به طرح و ارائه پيشنهادات اصلاحي ترغيب نمايد فقط گفت كه وظيفه مجلس، مشورت و اظهارنظر براي حل مشكلات مالي كشور است و به ديگر سخن موظف است براي مالياتهايي كه از طرف دولت وضع ميشود به نام ملت صحّه بگذارد. همچنين در اين مجلس، به آراء طبقه سوم و پايين اعتنايي نشد و اين امر باعث اجتماع ضدسلطنتي آنان گرديد. از اينرو، در تاريخ 20 ژوئن 1789م سوگند ياد كردند كه تا قانون اساسي فرانسه بر پايههاي محكمي استوار نشده باشد از هم جدا نشوند. از اين تاريخ، انقلاب فرانسه وارد اولين مرحله خود شد و مجلس مؤسسان شروع به نوشتن قانون اساسي كرد. در اين ميان ظلم و ستم لويي شانزدهم باعث خشم مردم گرديد كه در نهايت سر به شورش برداشتند. آنان به مخازن اسلحه دولت حملهور شده و مقداري توپ و تفنگ به دست آوردند و به طرف زندان باستيل كه محل زندانيان سياسي بوده رفته و آن جا را با خاك يكسان كردند. فتح باستيل كه آغاز اصلي انقلاب كبير فرانسه محسوب ميشود، ضربه مستقيمي بود كه توسط ملت بر حكومت استبداد وارد آمد. اين حوادث، تاثيرات متعددي در فرانسه و حتي ديگر كشورهاي مجاور ايجاد كرد به طوري كه اين انقلاب به عنوان مبداء تاريخ معاصر اين كشور به شمار ميآيد. گرچه انقلاب كبير فرانسه با شعار فريبنده آزادي، برابري و برادري آغاز شد ولي حاصل آن نه آزادي و نه عدالت بود و نه برادري و برابري. خفقان دوران حكومت رهبران انقلاب كبير فرانسه از هر دوراني در فرانسه بيشتر و دامنه ظلم و بيعدالتي از هر زماني گستردهتر بود. رهبران انقلاب فرانسه نه فقط آزادي و عدالت را براي هم وطنان خود به ارمغان نياوردند، بلكه از تحمل عقايد يكديگر هم عاجز بودند و حتي سر بسياري از رهبران انقلاب به دست دوستان و همرزمان خودشان زير تيغه گيوتين رفت.