ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : دوشنبه 18 تير 1403
دوشنبه 18 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 13 دي 1389     |     کد : 13551

ضربات كينه‌توزانه «سنان» و «زرعه» امام حسين (ع) را به شهادت رسانيد .

«سنان» از كساني است كه در آخرين دقايق، به كمك افرادي مانند شمر امام را به شهادت رساند و «زرعه» كسي بود كه تيري به گلوي امام حسين (ع) زد و ايشان ديگر نتوانست آب بنوشد.

 «سنان» از كساني است كه در آخرين دقايق، به كمك افرادي مانند شمر امام را به شهادت رساند و «زرعه» كسي بود كه تيري به گلوي امام حسين (ع) زد و ايشان ديگر نتوانست آب بنوشد.

به گزارش خبرنگار آيين و انديشه فارس، تاريخ از قاتلان امام حسين (ع) به عنوان شقي‌ترين و بي‌رحم‌ترين افراد ياد مي‌كند. افرادي كه به طمع درهم و دينار و در بالاترين حالت، حكومت ري و بر تن كردن قباي حكمراني بر گروهي از مردمان، خون فرزند رسول گرامي اسلام (ص) را كه به خون خدا «ثارالله» تعبير شده است، ريختند.
با خبر شدن از سرنوشت اين افراد پست و دون‌مايه بعد از جناياتي كه در كربلا و عاشوراي حسيني انجام دادند، موضوعي است كه كنجكاوي مسلمانان و به خصوص شيعيان و دوست‌داران اهل بيت عصمت و طهارت (ع) را برانگيخته است.
در اين سلسله گزارش، سرنوشت «يزيد بن ‌معاويه»، «عبيدالله ‌بن‌ زياد»، «عمر بن سعد»، «شمر بن‌ ذي‌‌الجوشن»، «عمرو بن‌ حجاج»، «حرملة‌ بن ‌كاهل»، «خولي‌ بن‌ يزيد»، «سنان‌ بن‌ انس»، «زرعه»، «قيس ‌بن ‌اشعث»، «عبدلله ‌بن ‌عقبه»، «عبدالله ‌بن‌ ابي‌‌حصين»، «عبدالرحمان ‌بن ‌ابي ‌خشكاره بجلي» و «حصين‌ بن‌ نمير» با استفاده از مستندات دانشنامه 14 جلدي امام حسين (ع) بيان مي‌شود و بخش نهم نيز مربوط به «سنان ابن انس» و «زرعه» است كه

* سنان ابن انس

سنِان ابن اَنس بن عمرو بن حيّ بن حارث بن غالب بن مالك بن وَهبيل، از كساني است كه نقش مؤثري در كشتن امام حسين (ع) داشتند و در آخرين دقايق، به كمك افرادي مانند شمر بن ذي‌الجوشن امام را به شهادت رساندند. پيش‌تر امام علي (ع) در نكوهش پدر سنان اين واقعه را پيشگويي كرده بود.
بر پايه گزارشي، سنان در مجلس حجاج، به كشتن امام حسين (ع) اعتراف كرد و پس از بازگشت به خانه‌اش، ديوانه شد و با وضع ناگواري از دنيا رفت.
در گزارشي ديگر آمده كه مختار، سنان را دستگير كرد و پس از شكنجه‌اي سخت او را كشت.
آنچه در پي مي‌آيد، گزيده‌اي از شرح حال و عاقبت سنان ابن انس است كه در كتاب‌هاي معتبر تاريخي شيعه و سني آمده است.

«نَسَبُ مَعَدّ»: سنان بن انس بن عمرو بن حي بن حارث بن غالب بن مالك بن وهبيل، در طف، حسين بن علي (ع) را كشت.

‌ابن ابي الحديد در «شرح نهج‌البلاغه» به نقل از فضيل از محمد بن علي: وقتي امام علي (ع) گفت: «پيش از آن كه مرا از دست بدهيد از من بپرسيد و به خدا سوگند از من درباره گروهي نخواهيد پرسيد كه صد نفر را گم‌راه و صد نفر را راه‌نمايي مي‌كنند، مگر اين كه مي‌گويم فرمانده و جارچي آن گروه كيست.»
مردي برخاست و گفت:‌ به من بگو كه چقدر در سر و ريشم مو هست.
امام علي (ع) به وي فرمود: «به خدا سوگند، دوستم به من خبر داد كه بر سر هر مويي كه در سرت هست، فرشته‌اي وجود دارد كه تو را لعن مي‌كند و بر سر هر مويي از ريشت شيطاني است كه تو را گمراه مي‌كند و در خانه‌ات بچه عزيزي داري كه پسر پيامبر خدا (ص) را مي‌كشد.»
پسر آن مرد،‌ كُشنده حسين (ع)، در آن روز كودكي بود كه چهار دست و پا راه مي‌رفت. او سنان بن انس نخعي بود.

«تاريخ الطبري» به نقل از حميد بن مسلم: مردم به سنان بن انس گفتند: تو حسين پسر علي و پسر فاطمه دختر پيامبر خدا را كشته‌اي! تو بزرگ‌ترين مرد عرب را كشته‌اي؛ همو كه آمد تا آنان را از حكومت بر كنار كند! نزد اميرانت برو و پاداشت را از آنان بگير كه اگر تمام بيت‌المالشان را هم در برابر كشتن حسين (ع) به تو بدهند باز كم است.
او سوار بر اسبش رفت ـ كه مردي دلير و شاعر،‌ ولي كم ‌خرد بود ـ تا بر در خيمه عمر بن سعد ايستاد و با صداي بلند، بانگ برداشت كه:
دامنم را پر از سيم و زر كن
كه من پادشاه والا مقام را كشتم
آن كه پدر و مادرش بهترين بودند
و بهترين مردم در حسب و نسب بود
عمر بن سعد گفت: گواهي مي‌دهم كه تو ديوانه‌اي و هرگز خوب نمي‌شوي. او را داخل بياوريد.
وقتي او را داخل بردند، عمر بن سعد او را با چوب زد و به او گفت: اي ديوانه چرا چنين مي‌گويي؟ به خدا سوگند اگر ابن زياد اين حرفت را بشنود، گردنت را مي‌زند.

«المعجم الكبير» به نقل از اسلم منقري: بر حجاج وارد شدم. سنان بن انس، قاتل حسين (ع) هم وارد شد. وي پيرمردي گندمگون و خضاب بسته بود. بيني كشيده و صورتي خالدار داشت. او را در برابر حجاج نگه داشتند. حجاج به وي نگاهي انداخت و گفت:‌ تو حسين را كشتي؟
سنان گفت: آري.
حجاج گفت: چگونه اين كار را با حسين كردي؟
گفت:‌ او را با نيزه زدم و با شمشير، قطعه قطعه كردم.
حجاج بن سنان گفت:‌ شما دو تن هرگز در يك جا جمع نمي‌شويد.

«تاريخ الطبري» به نقل از پيرمردي از نخع: حجاج گفت: هر كه گرفتاري دارد، برخيزد.
عده‌اي برخاستند [و چيزهايي] گفتند. سنان بن انس نيز برخاست و گفت: من قاتل حسينم.
حجاج گفت: ‌چه گرفتاري خوبي!
او به منزلش بازگشت و زبانش بند آمد و ديوانه شد. مي‌خورد و جايش را خيس مي‌كرد.

«تاريخ الطبري» به نقل از ابو عبد الأعلي زُبَيدي: مختار، سنان بن انس را ـ كه مدعي كشتن حسين (ع) بود ـ خواست و ديد كه او به بصره گريخته است. پس خانه‌اش را خراب كرد.

«ذوب النضار»: سنان بن انس ـ كه لعنت خدا بر او باد ـ به بصره گريخت. [مختار] خانه‌اش را ويران كرد. سپس سنان از بصره به سمت قادسيه حركت كرد. جاسوساني بر او گمارده شده بودند كه به مختار خبر دادند و مختار او را در ميان عُذَيب و قادسيه دستگير كرد و انگشتانش را بندبند بريد و دست و پاهايش را قطع كرد و ديگي از روغن،‌ داغ كرد و او را در آن انداخت.

«الملهوف»: نقل است كه مختار، سنان را دستگير كرد و انگشتانش را بندبند بريد و سپس دست‌ها و پاهايش را قطع كرد. آنگاه ديگ روغني را به جوش آورد و او را در آن انداخت در حالي كه دست و پا مي‌زد.

* زرعه

زرعه، از قبيله بني أبان بن دارم، قاتل محمد، فرزند امام علي (ع) بوده است. همچنين مشاركت در شهادت فرزند ديگر امام علي (ع) به نام عثمان به زرعه نسبت داده شده كه احتمالاً همين شخص است.
زرعه از كساني بود كه ديگران را به بستن آب بر روي امام حسين (ع) ترغيب مي‌كردند. بنابر گزارشي امام حسين (ع) در روز عاشورا آب طلبيد؛ اما پيش از آن كه آب بنوشد، زرعه تيري به گلوي امام زد و ايشان ديگر نتوانست آب بنوشد. امام حسين (ع) نيز او را چنين نفرين كرد: «خداوندا! او را تشنه بدار». سرانجام وي به چنان عطش و حرارت دروني‌اي مبتلا شد كه با وجود آب و يخ در نزدش، فريادش از سوختن جگر، به آسمان مي‌رسيد.
آنچه مي‌خوانيد، مباحثي است كه درباره «زرعه» در كتاب «مجابوالدعوة» به نقل از محمد كوفي آمده است.

مردي از بني أبان بن دارِم، به نام زرعه، ‌در كشتن حسين (ع) شركت داشت. وي حسين (ع) را با تيري زد و تير به فك ايشان اصابت كرد و از آن خون جاري شد. ايشان خون را مي‌گرفت و به سوي آسمان مي‌پاشيد و اين وقتي بود كه حسين آبي خواست تا بنوشد. وقتي زرعه ايشان را با تير زد، ‌ميان ايشان و آب فاصله انداخت و ايشان نفرين كرد كه: «خداوندا ! تشنه‌اش كن. خداوندا! تشنه‌اش كن.»
آن كه شاهد مرگ وي بوده، برايم تعريف كرد كه: زرعه، از داغي شكم و سردي پشتش در حالي كه در برابرش خنكي و يخ بود و در پشت سرش آتش شعله‌ور فرياد مي‌زد و مي‌گفت: به من آب بدهيد كه تشنگي مرا كشت. برايش ظرف بزرگي آوردند كه اگر از آن پنج نفر هم مي‌آشاميدند، سيرابشان مي‌كرد. او به تكرار مي‌آشاميد و مي‌گفت: به من آب بدهيد كه تشنگي مرا كشت!
وي گفت: شكمش مانند پاره شدن شكم شتر، پاره شد.


نوشته شده در   دوشنبه 13 دي 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode