ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 9 آذر 1403
جمعه 9 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 8 دي 1389     |     کد : 13355

«مقاومت» تنها راه مقابله با قانون جنگل آمريكا و رژيم‌صهيونيستي است

منيرشفيق تحليلگر مسايل منطقه‌ قانون مورد حمايت آمريكا و رژيم صهيونيستي را قانون جنگل دانست و مقاومت را تنها راهكار مقابله با اين قانون دانست.

 "منيرشفيق " تحليلگر مسايل منطقه‌ قانون مورد حمايت آمريكا و رژيم صهيونيستي را قانون جنگل دانست و مقاومت را تنها راهكار مقابله با اين قانون دانست.

به گزارش فارس، "منير شفيق " تحليلگر مسايل منطقه‌اي در مقاله‌اي در پايگاه خبري الجزيره با اشاره به آرمان مردم فلسطين در آزادسازي اين منطقه از دست دشمن صهيونيستي نوشت كه كساني كه با آرمان فلسطين آشنايي نداشته باشند، يا خصوصيت صهيونيستي در زمينه استيلا بر اين منطقه و اخراج ملت آن را نشناسند، دچار اشتباه مي‌شوند.

به نوشته منيرشفيق، اگر بخواهيم اين موضوع را به صورت ساده تشريح كنيم مي‌توان اين معادله را به دو انسان متخاصم تشبيه كرد كه يكي از آنها صاحب يك خانه است اما ديگري بر آن مسلط شده و وي را از خانه بيرون كرده و معتقد است كه حق براي كسي است كه زور و قدرت دارد. او مي‌گويد كه صاحب خانه حق ندارد به خانه‌اش برگردد و اشغالگران را اخراج كند. بنابراين بر اساس قانون "حق براي افراد قدرتمند است " هيچ پشتيبان يا حق تاريخي و يا قانون بين‌المللي و تمام چيزهايي كه در دنيا به صورت عرفي به عنوان حق انسان شناخته مي‌شود، معنا نخواهد داشت.

در اين صورت اگر تو هم بخواهي مشكل را حل كني بايد به قانون حق براي فرد قدرتمند است، پناه ببري؛ در غير اين صورت بايد بر مبناي از بين بردن تمام حقوق خود در خانه‌ات مذاكره كني و بعد هم به دنبال جاي ديگري براي خود باشي.

در چنيني حالتي بايد به دادگاهي پناه برد كه انصاف را اجرا مي‌كند و حق فرد مظلوم را به وي باز مي‌گرداند، حقي كه بر اساس آن خانه از اشغالگران تخليه شده و به صاحب آن باز مي‌گردد، اما گفت‌وگو در اين زمينه اقدامي بيهوده است. در اينجا اوضاع مانند مسايل ساده نظير جدا كردن اموال ميان مالكان دو شركت يا مخلوط كردن دو موسسه نيست كه بتوان به گفت‌وگو پناه برد و از آن نتيجه گرفت يا با ميانجگري موضوع را حل و فصل كرد.

در زمينه فلسطين نيز اوضاع به همين گونه است، ملت فلسطين در اين كشور صاحب خانه است و در اين زمينه نياز نيست كه حق عربي و اسلامي را در آن دخالت داد، فلسطيني‌ها تمام شرايط مالكيت را در اختيار دارند ، قوانين بين‌المللي قاطع نيز حق مالكيت بر فلسطين را تنها به فلسيني‌ها مي‌دهد، بر اساس اين قوانين آنها حق تعيين سرنوشت خود را نيز دارند.

به نوشته اين نويسنده برجسته فلسطيني، طرف دوم اما توانسته است كه كنترل فلسطين را در دست بگيرد و با كمك استراتژي انگليس در اين منطقه ملت آن را اخراج كند، انگليس بويژه بعد از جنگ دوم جهاني بوسيله قطعنامه تقسيم شماره 181 در سال 1947 كه با اجماع ساير قدرت‌هاي سلطه هم همراه بود، توانست حمايت خود را از اسرائيل به انجام برساند.اين اقدامي بود كه امتداد آن تاكنون ادامه دارد و الان آمريكا رهبري اين جريان را بر عهده گرفته است.

به عقيده نويسنده مقاله، قانوني كه در اين زمينه حاكم است و همچنان نيز ادامه دارد، "قانون جنگل " است، اين همان قانوني است كه برخي آن را "قانون حق براي قدرتمند است " ناميده‌اند. ما در اينجا سيطره و كنترل يك كشور با زور را مي‌بينيم و كشتارهايي را كه در آغاز جنگ اسعماري انگليس انجام شده است، بعد از آن نيز نيروهاي مسلح از ميان مهاجران يهودي كه خود را به جامعه و ملت تبديل كرده بودند، تشكيل شد تا بتواند قوه قهريه‌اي را به كار گيرد كه با آن بيش از دو سوم ملت فسطين را اخراج كند و خانه‌ها، زمين‌ها و شهرهاي آنان را اشغال كرده و شهرك‌نشينان را به جاي آنها در آن مستقر كند.

حال بايد ديد كه چرا قانون جنگل در اين زمينه حاكم شده است؟ نيروهاي اسرائيلي در آن زمان با حمايت تسليحاتي و سياسي از سوي قدرت‌هاي بزرگ نيرو گرفتند، اين در حالي بود كه فلسطيني‌ها از رسيدن به سلاح محروم بودند و اعراب نيز دچار تجزيه و استبداد و استعمار بودند، اين موضوع آنها را در موازنه درگيري‌هاي منطقه‌اي در موضع ضعف و فلج قرار داد، ساير كشورهاي اسلامي نيز در اين زمان تحت سلطه قدرت‌هاي استعماري بودند.

بر اساس روش جديدي كه آرمان فلسطين شكل گرفت، تنها قانون جنگل بود كه بر جهان حكم مي‌راند، البته بايد پوششي براي آن از سوي سازمان ملل متحد و ديپلماسي‌اي بين‌المللي ايجاد مي‌شد كه در اين راستا نيز قدرت‌هاي بزرگ موضوع درگيري فلسطيني‌ها در اين زمينه را به درگيري براي درخواست اجراي قوانين بين‌المللي تغيير دادند، اين در حالي بود كه اين مواضع ‌آنها نيز به دنبال حمايت از دستاوردهاي "قدرت " بود، همين رويكرد در دو دهه گذشته به چيزي تبديل شده است كه از آن به نام "مذاكرات "، "روند سياسي " و "سازش مسالمت‌آميز " تعبير مي‌شود.

بر اساس اين مقاله اين تغيير و تحول اولين رويكري بود كه ايده دستيابي به قدرت فلسطيني و عربي و اسلامي براي مقابله با قانون جنگل را هدف قرار گرفت، اين تفكر اينگونه وانمود مي‌كند كه راه عاقلانه و واقع‌‌بينانه‌ اين است كه استراتژي مقاومت فسطيني و راهبرد جنگ عربي و اسلامي را كنار گذاشت و به مذاكرات سازش و حساب كردن بر روي آمريكا پناه برد.

البته اين ايده تغيير رويكرد در قبال قانون جنگل در منطقه نتيجه داد. بر اساس شرايط و علت‌هايي كه مجال بازگو كردن آنها نيست، نيروهاي حاكم بر فلسطين و كشورهاي عربي، تعامل با فشارهاي بين‌المللي را در دستور كار خود قرار دادند، آنها تغيير استراتژي خود به مذاكرات و پناه بردن به روند سياسي و حل مسالمت‌آميز زير پرچم آمريكا را پذيرفتند و ايده مقاومت و جنگ در پاسخ به قانون جنگل را كنار گذاشتند.

بر اساس اين گزارش، اين تغيير در روند درگيري‌ها از سوي فلسطين و كشورهاي عربي كاملا با ماهيت مبارزه با پروژه‌هاي صهيونيستي در منطقه مغاير بود، پروژه‌هايي كه مبناي آنها بر اساس جايگزين كردن ملتي به جاي ملت ديگري است، اين همان جنگ موجوديت است و بر اساس اين ايده است كه مغايرت مفهوم "مقاومت " با اهداف واقعي و استراتژيك رژيم صهيونيستي و آمريكا كه به سوي نهادينه كردن كلي موضوع غصب حق فلسطيني‌ها در حركت هستد، نمايان شده است.

آنها بر اساس نهادينه كردن آن چيزي كه يهوديت دولت مي‌دانند مي‌خواهند اصل حق فلسطيني‌ها را زير سوال ببرند،‌ البته جزئيات خيلي زيادي درباره نمود اين استراتژي آمريكايي و اسرائيلي زير پوشش مذاكرات و روند سياسي وجود دارد، اما پرداختن به موضوع گسترش شهرك‌سازي صهيونيستي در قدس و كرانه باختري در اين زمينه كافي است.

اين تعارض ميان مذاكرات و روند سياسي از سوي فلسطين و كشورهاي عربي از يك طرف و ماهيت درگيري‌هاي موجوديتي از سوي ديگر و همچنين تقابل ميان اين آرمان و ايده‌ها و استراتژي آمريكايي-صهيونيستي مي‌طلبد كه اين كشورها تغيير و تحول به سوي استراتژي مذاكرات و روند سياسي و حساب كردن بر روي آمريكا و ساير كشورهاي بزرگ و شوراي امنيت را رد كنند. اما با وجود اين تغيير رويكرد و بازاريابي و مهلتي كه براي حمايت از روند سياسي ارائه شده، باز هم در جا زدن اين روند مشهود است.

آنها اين روند را با واقع‌گرايي و نظريه پرداري در زمينه جنبش‌هاي آزاديبخش ملي آغاز كردند، بگونه‌اي كه تمام اين جنبش‌ها به سوي مذاكرات تمايل پيدا كردند، آنها حتي نظريه "زندگي براي مذاكرات " را مطرح كرده و نظريه‌پردازي‌هاي عقلاني و راهكارهاي متمدنانه و دوري از افراط‌گرايي را جزو توجيهات خود در اين زمينه قرار دادند، ‌اين موضوع تا حدي ادامه پيدا كرد كه برخي تنها راه مقابله در اين درگيري را مذاكره دانسته و به كلي استراتژي مقاومت فلسطيني و جنگ عربي را رد كردند. آنها اصل "آنچه با زور گرفته شده، جز با زور پس گرفته نخواهد شد " را در زمينه آرمان فلسطين فراموش كردند.

نويسنده مي‌افزايد: البته نبايد فراموش كنيم كه بر اساس روند سياسي كنوني تمام نظريه‌هاي حمايت از آرمان فلسطين شامل برپايي دولت فلسطين در كرانه باختري و نوار غزه، مبارزات جنبش ملي و مبارزه با نژادپرستي و مبارزه با ديوار حايل در مرزهاي داخلي اين سرزمين و حتي قرار گرفتن در درون نيروهاي معارض، بايد در راستايي باشد كه اين مذاكرات و روند سياسي مشخص مي‌كند، اين در حالي است كه اين مذاكرات با مبارزه و مقاومت از اساس مشكل دارد.

مهم اين است كه افرادي كه اين تغيير و تحول و نظريه را پايه‌ريزي كرده و تا سر در آن غرق شده‌اند، ناگهان با اين تجربه واقعي روبرو شوند كه ثابت مي‌كند، روند مذاكرات 180 درجه با ماهيت درگيري‌هاي ميان دو طرف متناقض است، اين روند حتي با مقابله با پروژه‌هاي صهيونيستي و استراتژي و اهداف آن در منطقه و اهداف و راهبردهاي آمريكا در منطقه نيز تناقض دارد، بويژه اينكه در دوره كنوني، لابي يهودي آمريكا ركني اساسي در تعيين سياست‌هاي اين كشور در ميان مراكز تصميم ساز آن دارد. اين موضوع باعث مي‌شود كه تمام نظريه‌ها در زمينه مذاكرات و روند مسالمت‌آميز و ماهيت درگيري‌ها كنار برود.

اوضاع فلسطين، اوضاع منحصر بفردي است كه به هيچ‌يك از شرايطي كه جنبش‌هاي آزاديبخش ملي يا جريان‌هاي تغييري آن را مشاهده كرده‌اند، شباهتي ندارد، ‌اين آرمان از ناحيه مناسبت‌هاي خود با پروژه‌هاي آمريكايي متاثر از لابي يهودي در اين كشور نيز از ساير مسايل جهان متفاوت است. پروژه‌اي كه به علت نفوذ و تاثيرگذاري گسترده لابي‌هاي يهودي در آن برپايي وطن ملي براي يهوديان در فلسطين را پذيرفته است و دولت اسرائيلي را نيز به رسميت شناخته و در تمام زمينه‌ها و به تمام اشكال مختلف به حمايت از آن پرداخته و آن را ركني اساسي از استراتژي و امنيت ملي خود به حساب مي‌آورد.

از اين روست كه با استناد به فهم دقيق ماهيت درگيري موجوديتي و همچنين درك ابعاد استراتژي‌هاي آمريكا و رژيم صهيونيستي و استفاده از نتايج تجريه‌هاي استراتژي مذاكرات و روند مسالمت‌آميز بايد استراتژي‌هاي فلسطيني، عربي، اسلامي و جهاني در ميان آزادگان جهان در زمينه مقابله با قانون جنگل مشخص و واضح باشد، قانوني كه حق را براي افراد قدرتمند مي‌داند و غير از زبان زور و قدرت زبان ديگري را نمي‌شناسد.

نويسنده اين مقاله در پايان به اين نكته اشاره كرده است كه اگر واقعيت اين استراتژي‌ها درك شود و فهم درستي از استراتژي كشورهاي ديگر به دست‌ آيد، قدرت‌هاي فلسطيني، اسلامي و عربي براي مقابله با قانون جنگل متحد شده و با آن وارد جنگ خواهند شد.


نوشته شده در   چهارشنبه 8 دي 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode