ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : چهارشنبه 7 آذر 1403
چهارشنبه 7 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 7 دي 1389     |     کد : 13319

در درس خارج فقه حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي مطرح شد؛كانون‌هاي تشيع در سرتاسر دنياي اسلام بايد باصفا باشد

رهبر معظم انقلاب در درس خارج فقه خود با اشاره به حديثي از امام باقر (ع) فرمودند: حضرت مي‌خواهند بگويند كانون‌هاي تشيع را بايد در سرتاسر دنياي اسلام، باصفا تشكيل داد.

رهبر معظم انقلاب در درس خارج فقه خود با اشاره به حديثي از امام باقر (ع) فرمودند: حضرت مي‌خواهند بگويند كانون‌هاي تشيع را بايد در سرتاسر دنياي اسلام، باصفا تشكيل داد.
به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از پايگاه اطلاع‌رساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي، مقام معظم رهبري روز گذشته (دو‎شنبه) در درس خارج فقه خود حديثي را از حضرت امام باقر (ع) درباره صفاي ميان شيعيان بيان و شرح فرمودند كه از نظر مي‌گذرد:
«قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) أَ يَجِي‏ءُ أَحَدُكُمْ إِلَي أَخِيهِ فَيُدْخِلُ يَدَهُ فِي كِيسِهِ فَيَأْخُذُ حَاجَتَهُ فَلَا يَدْفَعُهُ فَقُلْتُ مَا أَعْرِفُ ذَلِكَ فِينَا فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَا شَيْ‏ءَ إِذاً قُلْتُ فَالْهَلَاكُ إِذاً فَقَالَ إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ يُعْطَوْا أَحْلَامَهُمْ بَعْد». (كافي، ج 2، ص 174)

في الكافي، عن الباقر (عليه‌السّلام)؛ «أ يجي‌ء احدكم الي اخيه فيدخل يده في كيسه فيأخذ حاجته فلا يدفعه». حضرت امام محمد باقر (ع) از يكي از اصحابشان سؤال مي‌كنند ـ كه اين مقدمه ديگر ذكر نشده كه آن صحابي كه بود و چه سؤال كرده بود و از كجا آمده بود؛ اينها ديگر توي اين روايت نيست ـ كه آيا در آنجائي كه شما هستيد، وضعيت اينجوري است كه يكي از شماها بيايد دستش را توي جيب برادر ديني‌اش بكند و هر چه كه لازم دارد، از توي جيب او بردارد، او هم ناراحت نشود؟ به اين حد رسيده‌ايد كه جيبتان براي همديگر رايگان باشد؟

مرحوم حرزالدين نقل مي‌كند كه شيخ خضر در زمان مرحوم كاشف‌الغطاء از علماي بزرگ بود و خيلي مورد توجه مردم قرار داشت. مي‌گويد در روز عيد، مردم نجف و عشاير و اينها كه به شيخ خضر علاقه داشتند، منزل او آمدند و هدايا آوردند ـ پول آوردند، طلا آوردند ـ و همين طور جلوي ايشان مي‌گذاشتند و ايشان هم آن پول‌ها و طلاها را جلوي دستش گذاشته بود و همان‌طور روي هم كوت شده بود. بعد شيخ جعفر كاشف‌الغطاء آمد. معلوم مي‌شود آن وقت‌ها هنوز شيخ جعفر به مقام رياست نرسيده بود. ايشان آمد و نشست و چشمش به اين پول‌ها و طلاها افتاد. بعد يواش‌يواش نزديك ظهر شد و مردم رفتند. شيخ‌جعفر بلند شد گوشه‌ عبايش را پهن كرد و اين طلاها و پولها را گوشه‌ عبايش ريخت و گفت خداحافظ شما، و رفت! شيخ خضر هم نگاهي كرد و چيزي نگفت؛ كأن لم يكن شيئاً مذكورا!
حالا اين قصه‌اي كه نقل كردم، دنباله هم دارد، كه دنباله‌هايش باز از اين جالب‌تر هم هست. به هر حال حضرت سؤال مي‌كنند كه در اموال شخصي، شما اينجور هستيد كه مثلاً قبايتان را آنجا آويزان كرده‌ايد، رفيقتان مي‌آيد دست مي‌كند توي جيب قباي شما و يك مقدار پولي كه لازم دارد، برمي‌دارد و بقيه‌اش را آنجا مي‌گذارد و بعد راه مي‌افتد مي‌رود، به شما هم اصلاً برنخورد و ناراحت نشويد؟ چنين وضعي بين شما هست؟ «فقيل ما اعرف ذلك فينا». آن راوي گفت كه در بين خودمان اينجور وضعي نيست. «فقال فلا شي‌ء اذاً»؛ فرمود: پس هنوز خبري نيست، هنوز چيزي نيست.
من اينجا اين حاشيه را اضافه كنم كه اين مالِ زمان امام باقر (عليه الصّلاة والسّلام) است. در آن زمان، شيعه تدريجاً داشت شكل مي‌گرفت. بعد از حادثه‌ عاشورا، در ظرف اين 33 سال، 34 سالي كه دوران امام سجاد (عليه الصّلاة و السّلام) بود، تدريجاً و يواش‌يواش مردم جمع مي‌شدند؛ چون بعد از حادثه‌ عاشورا، آن شدت عملي كه به خرج داده شده بود، شيعه را متفرق كرد؛ بعضي‌ها برگشتند، بعضي‌ها منصرف شدند، بعضي‌ها از ولايت اهل‌بيت پشيمان شدند؛ هر كسي به يك طرفي رفت. در اين 34 سال، يواش‌يواش مردم جمع شدند. در زمان امام باقر (عليه الصّلاة و السّلام) مردم بيشتر جمع شدند. مردم تدريجاً در شهرها، در نقاط مختلف، نزديك و دور، جمع مي‌شدند. اين مال آن وقت است كه حضرت مي‌خواهند بگويند اين كانون‌هاي تشيع را بايد در سرتاسر دنياي اسلام اينجوري تشكيل دهيد، اينجور با هم باصفا باشيد.
حضرت وقتي فرمودند «فلا شي‌ء» ـ هنوز هيچ خبري نيست؛ آني كه بايد بشود، نشده است ـ آن طرف ترسيد؛ «قيل فالهلاك اذاً؟». «هلاك» در اينجا و در خيلي جاهاي ديگر به معناي مردن نيست؛ به معناي بدبخت شدن است: يعني پس ديگر بدبخت شديم آقا؟ ديگر هيچي نيست؟ «فقال انّ القوم لم‌يعطوا احلامهم بعد». «احلام» در اينجا جمع «حلم» است. ماده‌ «حَلُمَ يَحلُمُ» به معناي حلم ورزيدن است؛ با «حَلَمَ يَحلُمُ» كه به معناي رؤيا و اضغاث احلامي كه در قرآن هست، تفاوت دارد؛ آن از باب نَصَرَ يَنصُرُ است، حَلَمَ يَحلُمُ است؛ اين از باب شَرُفَ يَشرُفُ است؛ حَلُمَ يَحلُمُ. اينجا احلام جمع حلم است. پس هنوز به آن بردباري و آن ظرفيت لازم نرسيده‌ايد. بنابراين به معناي هلاك نيست كه بگوئيم نابود شديد، عذاب خدا گريبان شما را گرفت؛ نه، به معناي اين است كه هنوز آن ظرفيت لازم را پيدا نكرده‌ايد.


نوشته شده در   سه شنبه 7 دي 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode