میان عاشورا و انتظار، ارتباطی است سترگ؛ تا بدانجا که با التزام به نکات و پیامهای مهم عاشورا، میتوان جامعهای شایسته و منتظر برای امام عصر عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف آماده نمود...
در این مختصر به نحوه مواجهه مردم با این دو قیام اشاره می شود.
«...در محرم سال ۶۱ هجری قمری، امام حسین و یارانش به کربلا وارد شدند؛ در حالیکه مقصد ایشان، کوفه بود. در حقیقت، بیوفایی و سرپیچی کوفیان از امر ولیّخدا باعث شد که سفر ایشان، ناتمام بماند و پایانی تلخ و غمبار پیدا کند.
مردم کوفه در زمان امام حسین به چند گروه تقسیم میشدند. گروهی چون حبیببنمظاهر برای امام حسین نامه نوشتند و آن حضرت را به کوفه دعوت نمودند. حبیب و مسلم بن عوسجه پس از آنکه از ماجرای محاصرة امام، مطلع شدند، به هر وسیله و شرایطی که بود، خود را به او رسانده و تا آخرین نفس، درکنار او ماندند تا به شهادت رسیدند.
گروهی دیگرـ چون شبثبنربعی، حجاربن ابجر، یزیدبنحارث قیس بنالاشعث و عمر بنحجاج زیدی ـ نیز به مانند گروه اول، برای امام حسین نامه نوشتند و ایشان را به کوفه دعوت نمودند؛ اما پس از ورود ابنزیاد به کوفه، تمام عهد و سوگندهایی که در نامههایشان نوشته بودند را فراموش کردند و به ابنزیاد پیوستند. اینان، بندگان دنیا بودند (۱) و مبنای اطاعتشان، رسیدن به منافع دنیوی بود؛ به گونهای که هر کس ذرهای از آن را داشت یا به آنها وعدة آن را میداد، بندگی مینمودند.(۲) لذا تا زمانی که شرایط به نفع امام حسین بود، خود را در خیل نامهنگاران قرار دادند؛ اما با آمدن ابنزیاد، از این فرقه برون آمده و خرقه و لباس جنگ با حسین را به تن کردند.
گروهی [مثل سلیمانبنصرد خزاعی، رفاعهبنشدّاد با وجود نامه نگاری به امام برای حضورشان در کوفه، در کربلا حاضر نشده، پس از حادثه کربلا سخت پشیمان شدند. آنها و] گروهی که در واقعه کربلا خود را بی طرف نشان دادند، تماشاچیان بیتفاوتی بودند که به زعم خود، در جانب بیطرفی قرار میگرفتند؛ اما در حقیقت، شیطان آنان را فریفته بود و با سکوت خود، دشمن را یاری میکردند.
نه تنها در مورد مردم کوفه که این تقسیمبندی، به تمام انسانها تعمیم پیدا میکند. چنانچه امام صادق فرمود: «افْتَرَقَ النَّاسُ فِینَا عَلَی ثَلَاثِ فِرَقٍ فِرْقَةٍ أَحَبُّونَا انْتِظَارَ قَائِمِنَا لِیُصِیبُوا مِنْ دُنْیَانَا فَقَالُوا وَ حَفِظُوا کَلَامَنَا وَ قَصَّرُوا عَنْ فِعْلِنَا فَسَیَحْشُرُهُمُ اللَّهُ إِلَی النَّارِ وَ فِرْقَةٍ أَحَبُّونَا وَ سَمِعُوا کَلَامَنَا وَ لَمْ یُقَصِّرُوا عَنْ فِعْلِنَا لِیَسْتَأْکِلُوا النَّاسَ بِنَا فَیَمْلَأُ اللَّهُ بُطُونَهُمْ نَاراً یُسَلِّطُ عَلَیْهِمُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ وَ فِرْقَةٍ أَحَبُّونَا وَ حَفِظُوا قَوْلَنَا وَ أَطَاعُوا أَمْرَنَا وَ لَمْ یُخَالِفُوا فِعْلَنَا فَأُولَئِکَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُم» (۳)
«مردم در قبال ما سه گروهند: گروهی، ما را دوست دارند و منتظر قائم ما هستند تا به منافع دنیویاش برسند. اینان، سخن ما را حفظ و روایت میکنند اما به دستورات ما عمل نمینمایند. اینان اهل دوزخند و خدا آنها را به جهنم خواهد فرستاد. گروه دوم نیز ما را دوست دارند؛ سخن ما را میشنوند و در عمل به سخنان ما هم کوتاهی نمیکنند؛ اما هدفشان رسیدن به دنیا و دریدن مردمان است. پس خداوند، شکم ایشان را از آتش، پُر و بر آنها گرسنگی و تشنگی را چیره میکند. گروه دیگری نیز هستند که ما را دوست دارند، سخن ما را حفظ و از دستورات ما اطاعت میکنند و در مقام عمل، با ما مخالفت نمیورزند. اینان از ما هستند و ما از آنانیم».
سخن اینجاست که ما از کدام دستهایم؟! آیا جزو کسانی هستیم که اهل بیت را دوست میدارند اما به دنیا دلبسته و وابستهاند؟ چونان کوفیانی که قاصدان، شرح حالشان را اینگونه به امام دادند: «قلوبهم معک و سیوفهم علیک»؛ «قلبهایشان با تو و شمشیرهایشان بر توست»؟ (۴)
آیا بیطرفانِ بیتعهدیم یا پا در رکابان مخلص؟!
تا زمانی که موضع خود را در قبال امام زمانمان مشخص نکردهایم، ظهور آن حضرت ناممکن است؛ چراکه زمانی جهان برای ظهور فرزند حسین مهیاست که تفکر صحیحی چون تفکر مسلمبنعوسجه بر جهان حاکم شود؛ آنگاه که در لحظات آخر عمرش به حبیب بن مظاهر وصیت کرد: «فإنی أوصیک بهذا و أشار إلی الحسین ع فقاتل دونه حتی تموت»(۵)
[پس] نکتة مهمی که از قیام امام حسین میتوان دریافت، جایگاه و نقش اساسی یاران در به ثمر نشاندن اهداف امام معصوم است. این جایگاه به قدری بااهمیت است که در صورت حذف آن، حرکت و تلاش امامان معصوم نیز بینتیجه خواهد ماند. پس بر تمامی یاران و شیعیان حضرت مهدی واجب است که برای زمینهسازی ظهور و تحقق اهداف ایشان تلاش نمایند و در این مسیر از قلّت نفرات، هراسی نداشته باشند. چونان مسلمبنعقیل، سفیر غریب امام حسین که از جان خود گذشت تا پیام حسین را به مردم برساند.
قرآن، در آیات مختلفی، از تلاش و کوشش و دلسوزیهای مؤمنین در راه کمکرسانی به تحقق اهداف الهی، سخن به میان آورده است که در ادامه، به نمونههایی از آن اشاره میشود:
*در سورة یس، آنگاه که از پیامبران متعددی یاد میشود که به سوی قومی فرستاده شدند و سرانجام، همگی به شهادت رسیدند، به مرد گمنامی اشاره میشود که به کمک پیامبران شتافت و مردم را به اطاعت آنان فراخواند: «وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدینَةِ رَجُلٌ یَسْعی قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلینَ؛ اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» (۶)؛ و از دورترین نقطة شهر، مردی شتابان آمد و گفت: ای قوم من! از این فرستادگان [خدا] پیروی کنید، از کسانی پیروی کنید که پاداشی از شما نمیخواهند و آنان راه یافتهاند.
**هنگامی که فرعون و درباریانش، تصمیم به قتل موسی گرفتند، مرد گمنامی از دورترین نقاط شهر به یاری موسی برخاست و او را از جریان توطئهای که علیه او شکل گرفته بود، آگاه کرد: «وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَی الْمَدینَةِ یَسْعی قالَ یا مُوسی إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحینَ»(۷)
مردی از دورترین [نقطه شهر شتابان آمد [و] گفت: ای موسی! اشراف و سران فرعونی دربارة تو مشورت میکنند که تو را بکشند؛ بنابراین [از این شهر] بیرون برو که یقیناً من از خیرخواهان توام.
***حرّ، یکی از شخصیتهای مثالزدنی واقعة کربلاست که چونان نامش، آزاده بود. جدای از شجاعت، آنچه در شخصیت او تبلور خاص دارد و میتواند الگویی برای همة مردم و مسئولان باشد، شهامت عذرخواهی است که آنهم از آزادگی او نشأت میگیرد.(۸) اینکه هر فرد یا گروه بتواند با صراحت و بدون غرور، از کردة خود عذرخواهی کند، مسألة مهمی است.
اولین مرحله در مسیر قرب امام معصوم، عذرخواهی از کردههای اشتباه است. چنانچه قرآن از زبان
برادران حضرت یوسف میفرماید: «قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا وَ إِنْ کُنَّا لَخاطِئین»(۹) قسم به خدا که خدا تو را بر ما برتری بخشید و ما گناهکاریم.
ما نیز در انجام وظایفمان، بسیار کوتاهی کردهایم و در کوتاهی ما همین بس که حضرت ولیعصر فرمود: «لَوْ أَنَّ أَشْیَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَی اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَی حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا یَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا یَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَکْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعان» (۱۰)
«اگر شیعیان ما- که خداوند به آنها توفیق اطاعتش را بدهد- بر عهد و پیمانی که داشتند،مستحکم میماندند، سعادت دیدار ما از آنان به تأخیر نمیافتاد. آنچه ما را از آنان دور میدارد، بدیهای آنان است که ما ناخوشایند میداریم و نمیپسندیم.»
ما در مقابل حضرت کوتاهی کردهایم و او را فراموش کردهایم. پس جا دارد که از او عذر بخواهیم و حرّگونه، درراه حمایت و دفاع از او برخیزیم.
«اللّهُمَّ أَعِنَّا عَلَی تَأْدِیَةِ حُقُوقِهِ إِلَیْهِ وَ الِاجْتِهَادِ فِی طَاعَتِهِ وَ الِاجْتِنَابِ عَنْ مَعْصِیَتِه...» (۱۱) «خدایا ما را یاری نما تا حقوقش را ادا کنیم و در پیروی و اطاعت او بکوشیم و از نافرمانیاش حذر نماییم.»
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ السَّابِقِینَ إِلَی إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْه...»(۱۲) «خدایا مرا از انصار و کمککاران و مدافعین و حامیان او و در جملة کسانی که در انجام حوائج او شتابان هستند و درراه او به شهادت میرسند، قرار ده.»(۱۳)
پاورقی:
۱-النّاس عبید الدّنیا و الدّین لعق علی ألسنتهم یحوطونه ما درّت معایشهم فإذا محّصوا بالبلاء قلّ الدّیّانون؛ «مردم بندۀ دنیایند و دین، لقلقۀ زبانشان است. تا جایی که دنیا باشد، هستند و هرگاه به بلایا امتحان شوند، دینداران کم میشوند»(بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ٣٨٢)
۲-قد خرقت الشّهوات عقله و أماتت الدّنیا قلبه و لهت علیها نفسه فهو عبد لها و لمن فی یدیه شیء منها؛ «شهوات، عقل او را زایل کرده و دنیا، قلبش را میرانده و وآله و حیران دنیا است. او بندۀ دنیا و هرکس که ذرهای از آن را داراست، میباشد»(شرح نهج البلاغه، ج ٧، ص ٢٠٠)
۳-بحار الأنوار، ج ٧۵، ص ٣٨٠
۴-دلائل الإمامة، ج ٧۴، ص ۴
۵-لهوف،١٠٢
۶- سورۀ یس، آیۀ ٢٠ و ٢١
۷-سورۀ قصص، آیۀ ٢٠
۸- حرّ زمانی که به امام حسین علیه السّلام پیوست، گفت: «اللّهم إلیک أنیب فتب علیّ فقد أرعبت قلوب أولیائک و أولاد نبیّک یا ابن رسول اللّه هل لی من توبة قال نعم تاب اللّه علیک»؛ «خدایا به سوی تو برمیگردم. توبهام را بپذیر که من قلوب اولیاء و فرزندان پیامبرت را لرزاندم. ای فرزند پیامبر! آیا من هم میتوانم توبه کنم [و توبۀ من پذیرفتنی است؟]»(۱۲) ۱۲-بحارالانوار، ج ۴۴، ص ٣١٩
۹-سوره یوسف،آیه ۹۱
۱۰-بحار الأنوار، ج ۵٣، ص ١٧۶
۱۱-بحار الأنوار، ج ٩٩، ص ١٠٨
۱۲- فرازی از دعای عهد،مفاتیح الجنان
۱۳- از فرات تا فرات،صص۵۹-۵۱ ، نکاتی پیرامون عاشورا و انتظار ،حجه الاسلام محمدصابرجعفری ،پژوهشگر عرصه مهدویت