گذر از هر مرحله و ورود به مرحله ديگر همواره با دشواريهاي فراوان روبهرو بوده و هست. انسان امروز بليت وارد شدن به دنياي مدرن را به بهاي از دست رفتن بسياري دستاوردها و داشتههايش خريداري كرده است.
ويژگي و مشخصه اصلي اين دنيا پيشرفت تكنولوژي و علم است. در واقع دانش در دنياي مدرن حكم اسبي رام نشدني را دارد كه بيمحابا ميتازد و گاهي سوار خود را به زمين ميافكند و انسانها زماني كه حاضر شدند از مانع غرايز طبيعي و تعلقات خود پرش كنند، همچنان به تاخت و تاز ادامه دادند و ديگر در خاطرشان نماند كه روزگاري همان علايق و دلبستگيهاي مدرن كهنه شده رنگ و بويي به دنياي آنها ميداد.
خانه مادربزرگها و قديميترها، هميشه مملو از تمام فراموش شدههاست. از نامههايي كه ديگر امروز معناي خود را از دست داده تا آلبومهاي خانوادگي كه در هر ورق آن صدها جواني از دست رفته، روزهاي پر خاطره و عزيزان از دست رفته، خفته است. آلبومهايي كه به واسطه ورود به دنياي تكنولوژيهايجديد ديگر كارايي و لذت جمعآوري به دستان بيرحم نسيان سپرده شده است.
ظهور پديدهاي به نام عكاسي در ايران
ناصرالدينشاه كه به هنر و علم برخلاف سياست علاقه فراواني داشت اولين دوربين عكاسي را به ايران آورد. خود او از جمله اولين عكاسان ايراني به حساب ميآيد. قديميترين عكسهاي ناصرالدينشاه عبارت است از پرترهاي كه از خودش گرفته و پرترهاي تمام رخ از مادرش است. در آن روزگار عكس دستاوردي لوكس بود و تنها در انحصار درباريان قرار داشت. اولين عكاسخانه ايران به نام مباركه همايوني در كاخ گلستان به دستور ناصرالدينشاه داير شد. اين عكاسخانه تنها براي امور شخصي و دولتي دربار مورد استفاده قرار ميگرفت و همه كس حق ورود به آنجا را نداشت. تمايل ناصرالدينشاه به ترويج اين صنعت ـ هنر باعث شد تا در آن دوران تعدادي از محصلان مستعد دارالفنون براي كسب مهارتهاي فني و اطلاعات هنري به اروپا اعزام شوند. اينگونه عكاسي از حصر درباريان رهايي يافت و نخستين عكاسخانه عمومي نيز به فرمان ناصرالدينشاه در تهران تاسيس شد. مردم براي ثبت لحظاتي مهم چون ازدواج، تولد كودكانشان و عكسهاي انفرادي به عكاسخانهها ميرفتند.
كمكم عكسهاي خانوادگي به خانهها راه يافت و در قاب منازل جاي گرفت و عكسها شاهد و گواهي بر گذشته و گذار مردم شد. با افزايش يافتن حجم اين شاهد عيني پاي آلبومها به ميان آمد. اينكه اولين آلبومها كي و چه زماني در ايران مورد استفاده قرار گرفتند بر كسي روشن نيست. اما آنچه واضح است احساس تعلق به گذشته، زمان از دست رفته و خاطرات تلخ و شيرين ايام ديرين بود كه آدمها را برآن داشت تا راهي براي محافظت و جمعآوري اين عكسها بجويند.
عكسهاي سياه و سفيد يادگار دوراني رنگين!
با پيشرفت علم، دنياي تصوير هم زيرو رو شد. دوربينهاي عكاسي و كمكم دوربينهاي فيلمبرداري قدم به حيطه فناوري روز گذاشتند. عكاسخانه تبديل به فضايي براي ظهور و چاپ دوربينهاي خانگي شد. مردم با اشتياق فراوان حلقههاي فيلم خود را به آنها ميدادند تا تصاويري كه توسط خودشان و نه توسط عكاس و در خانههايشان ثبت ميشد را ببينند؛ قسمت بد ماجرا زماني خود را نشان ميداد كه فيلمها به دلايلي مانند ديدن نور سياه ميشد و قابليت چاپ را از دست ميداد. آن وقت كل اهالي حاضر در عكس ماتم ميگرفتند. اين روزها اما نه فرصتي براي چاپ عكس باقيمانده و نه اشتياق و انگيزهاي. چرا كه دوربينهاي ديجيتال رقباي پير خود را از صحنه رقابت بيرون كردهاند و با فشار يك دكمه ميتوان لحظهاي را ثبت كرد و در همان زمان آن لحظه ثبت شده را ديد. حتي ميتوان در دقيقهاي آن را براي دوستان و اقوام فرستاد. در واقع ميل ظهور عكس بود كه مردم را به عكاسيها ميكشاند و امروز با برآورده شدن اين ميل در چند ثانيه، انگيزه چاپ ديگر از بين رفته است. در اين ميان وقتي عكسي چاپ نميشود آلبومي باقي نميماند تا به دور آن جمع شوند و از گذشتهها ياد كنند. اين ويژگي دوران مدرن است كه همه چيز را از چرخه اهميت خارج ميكند چرا كه هر روز چيزي نو و جذاب براي تو به ارمغان ميآورد كه كهنهها را دل آزار ميكند.
خانم كاوياني اما به پيشواز كهنهها ميرود و بر خلاف ديگران عكسهايش را همچنان براي چاپ به عكاسي ميبرد و خانهاش پر از آلبومهايي است كه هر روز بر تعدادشان افزوده ميشود او درباره علاقهاش به اين كار ميگويد: «65 سال از عمر من ميگذرد. من مثل جوانترها با كامپيوتر نميتوانم كار كنم و در حقيقت هيچ وقت علاقهاي به استفاده از آن نداشتهام. با اصرار پسرم دوربيني خريدم و حالا تا عكسها را توي دستانم لمس نكنم و داخل ورقهاي آلبوم جا ندهم دلم آرام نميشود. من اينگونه از خاطراتم محافظت ميكنم و هيچ راه ديگري را هم دوست ندارم. هنوز هم وقتي دور هم جمع ميشويم همه جوانهاي فاميل سراغ آلبومها را از من ميگيرند و با ولع ساعتها به آنها چشم ميدوزند. من هيچ وقت به اين وسايل جديد عادت نكردم. داشتن آلبوم يكي از لذتهاي زندگي من است.»
ولي سروش موسوي كه عكاس جواني است نظر متفاوتي دارد او در مورد پيشرفت تكنولوژي و علت از بين رفتن آلبومها و لذت جمعآوري آنها ميگويد: «به نظر من دستيابي به دانش روز در زمينه عكاسي مزيتهاي فراواني دارد. امكاناتي از قبيل بلوتوث و ايميل كه انسانها را در لحظات يكديگر شريك ميكند چنانچه صحيح به كار گرفته شود بسيار جذاب و كارآمد است. ولي آلبومهايي قديمي براي كساني چون من، اندروني خاصي به حساب ميآيند. آلبومهايي كه بچهها عموما حق نزديك شدن و دست كشيدن به تصاوير آن را نداشتند و تنها به مهمانهاي صميمي و ياران قديمي ضمن صرف چاي در مراسم خاص نشان داده ميشد. وي ميافزايد: براي كساني كه تجربه اين خاطرات را نداشتهاند وجود يا عدم وجود آلبوم تفاوت چنداني ندارد. در ثاني عكس در گذشته از درجه اهميت بالايي برخوردار بود. آدمها از طبقات اجتماعي مختلف با بهترين لباسهايشان در مقابل دوربينها صاف و مرتب با لبخندي بر لب ميايستادند. در حال حاضر در ازاي هر فرد دوربيني وجود دارد و در لحظه ميتوان هزاران عكس را ثبت كرد و ديگر عكاس و آلبوم جزء در مراسم ازدواج اعتبار گذشته خود را براي عموم از دست دادهاند. جالب اين جاست كه در گذشته زنها و شوهرها مجبور نبودند براي ثبت و نگهداري روز ازدواجشان هزينه زيادي متحمل شوند. اما در دنياي كنوني براي هر چه با شكوه و زيباتر شدن عكسهاي مراسم ازدواج حاضرند مبالغ قابل توجهي بپردازند. غافل از اين كه عكسهاي كنوني هرگز لطف آن عكسهاي سياه و سفيد و خالي از پيرايش گذشته را ندارند و نخواهند داشت. با اين همه اگر تمايل داشته باشيد هنوز هم ميتوانيد آلبومهايي از عكسهايتان در آلبومهاي با هزينه اندك فراهم آوريد و چنانچه مايليد بار ديگر دست به دامان تكنولوژي شويد، سري به آلبومهاي ديجيتال بزنيد. با استفاده از اين آلبوم عكسهاي خود را به صورت اسلايد همراه با افكت و آهنگهاي خاص ميتوانيد بر صفحه مانيتور كامپيوتر تماشا كنيد. حتي در يكي دو سال گذشته قابهاي ديجيتالي كه قابليت اين آلبومها را دارند وارد بازار شدند. همچنين براي حفاظت ازاطلاعات عكسها با تهيه بكآپ خطر از بين رفتن آنها را تا هشتاد درصد كاهش دهيد.»
كمكم زمان ميگذرد و سالهاي پس از اين، شايد در دوران فرزندان ما آلبومهاي خانوادگي به عنوان بازماندهاي قديمي و ارزشمند زندگي گذشتگان به موزهها برده ميشود. آيندگان به چشمها، صورت و لباسهايمان با تعجب زل ميزنند و جلد مخملي آلبومها را از وراي شيشهاي كه درونشان به نمايش گذاشتهاند ميبينند. آن زمان حتي ديگر كسي نيست كه ياد بياورد عكسي بود و لذت تماشايي داشت.
تهمينه مفيدي
جامجم