ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 16 تير 1403
شنبه 16 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 3 آذر 1388     |     کد : 5612

حضرت مهدى «عج » روح حج

روح حج، ولایت است و در عصر غیبت بین این عمل عبادى سیاسى و امام مهدى (علیه السلام) پیوندى عمیق وجود دارد ...

اشاره:

روح حج، ولایت است و در عصر غیبت بین این عمل عبادى سیاسى و امام مهدى (علیه السلام) پیوندى عمیق وجود دارد .

در این نوشتار، ضمن بررسى پیوند آغازین و نهایى «حج و ولایت » ، و «کعبه و امامت » به جلوه هایى از پیوند آن سرزمین مقدس با امامت خصوصا امام زمان (علیه السلام)، اشاراتى بیان شده است .

اى حریم کعبه، محرم بر طواف کوى تو

من به گرد کعبه مى گردم به یاد روى تو

گرچه بر محرم بود بوییدن گل ها، حرام

زنده ام من اى گل زهرا زفیض بوى تو

اشک ها از هجر تو نم نم چو زمزم شد روان

کى رسد این تشنگان را قطره اى از جوى تو (1)

حج که از فرایض بزرگ اسلام (2) و اعظم شعائر دین و ارزش مندترین اعمال براى قرب به خدا است، (3) رکن وثیق و حبل متینى است که میراث فرشتگان و پیامبران (4) و شجره ى طوباى ابراهیم در طور سیناى مکه است (5) و فرزند برومندش اسماعیل (علیه السلام) نیز عهده دار وظیفه اى مى شود (6) تا همگان به این میقات آیند و در جاى جاى آن حرم و حریم پاک و کانون نور، با پیوند با روح آن، یعنى «ولایت » (7) ، ضمن پذیرفته شدن اعمال، و نائل شدن به کمال، جان تشنه را سیراب، و رخسار خسته را طراوت بخشند . حج، که با وجود یک عبادت بودن، جامع چندین عبادت است (8) و هیچ عمل و عبادتى همپایه ى او نیست (9) و بهایى جز رضوان و بهشت جاوید ندارد، (10) با این حال، اگر شخصى، همه ى عمرش را در به جا آوردن آن سپرى کند، ولى به روح آن، آگاه نباشد، حج او فاقد ارزش و اعتبار است . (11)

اصولا ارکان و احکام دین، داراى شرایطى است . که رعایت آن ها، سبب صحت آن ها مى شود . حج نیز چنین است . انسان، براى صحیح بودن حج اش باید شرایط آن را رعایت کند، ولى نسبت به روح آن، یعنى معرفت امام، همواره باید ملتزم بود . (12)

بنابراین، حج بدون «ولایت » ، طواف بدون «امامت » ، حضور در عرفات بدون «معرفت » ، قربانى در منى بدون فداکارى در راه «ولى زمان » ، رمى جمره بدون دور کردن صفات رذیله ى مخالف با راه «امام زمان » ، سعى بین صفا و مروه، بدون سعى در صراط صفا و مروت و بى کوشش در شناخت بهتر و اطاعت امام، بى حاصل است و سودى ندارد . ساده ترین عمل در حرم امن الهى، نظر به کعبه است، که ثواب نیز دارد، (13) لکن بر اساس این که کلمه ى توحید، به شرط ولایت، حصن امن و دژ نجات است، (14) نگاه هماهنگ با ولایت و عارفانه به کعبه نیز مایه ى بخشش گناه و پایه ى نیل به مقامات است . امام صادق (علیه السلام) مى فرماید:

من نظر الى الکعبة بمعرفة فعرف من حقنا و حرمتنا مثل الذى عرف من حقها و حرمتها غفرالله ذنوبه و کفاه هم الدنیا والآخرة (15) ; هر کس با معرفت و شناخت به کعبه بنگرد و حق و حرمت ما را مثل همان که از حق و حرمت کعبه مى شناسد، بشناسد، خداوند، گناهان اش را مى آمرزد و او را از اندوه دنیا و آخرت کفایت مى کند .

از این رهگذر، معناى حدیثى که درباره ى محبوبیت سرزمین مکه و همه ى آن چه در فضاى آن، اعم از خاک و سنگ و درخت و کوه و آب (16) است، روشن خواهد شد; یعنى، منطقه ى حرم که ادراک حق و حرمت آن آمیخته به عرفان حق ولایت و امتثال آثار ولا است، محبوب ترین چیزها خواهد بود و چیزى همتاى محبوبیت آن نیست .

دل، بى تو، تمنا نکند کوى منى را

زیرا که صفایى نبود بى تو، صفا را

باز آى که تا فرش کنم دیده به راهت

حیف است که بر خاک نهى، آن کف پا را

به عبارت دیگر، کعبه و حرمت اش، زمزم و شرافت اش، صفا و مروه و صفایش، قربان گاه و تقواى قربانى اش، رمى جمرات و طرد شیطان اش، عرفات و نیایش خالصانه اش، سرزمین حرم با همه ى برکات اش، در پرتو ولایت و امامت رسول خدا و اهل بیت (علیهم السلام) است . اگر کعبه به همه ى شرافت ها مزین است، روح عمل و مناسک آن، ولایت و امامت و شناخت امام و خضوع در برابر او است . (17)

از این رو، آن گاه که فضائل امیرمؤمنان امام على (علیه السلام) مطرح شد و عده اى خود را برتر مى پنداشتند، خداوند، در بیان برترى آن حضرت به عنوان برجسته ترین مصداق اهل ایمان و جهاد فرمود:

«اجعلتم سقایة الحاج و عمارة المسجد الحرام کمن آمن بالله والیوم الآخر و جاهد فی سبیل الله لایستوون عندالله » ; (18) آیا سیراب کردن حاجیان و آباد کردن مسجد الحرام را همانند کسى پنداشته اید که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و در راه خدا جهاد مى کند؟ [نه، این دو] نزد خدا یکسان نیستند . (19)

بنابراین، علم و عمل به این مطالب، بسیار مغتنم است; یعنى، کسانى که به حج مشرف مى شوند، باید بدانند که حج . اسرارى دارد و یکى از آن اسرار، هماهنگ بودن افکار و اعمال با امام زمان (عجل الله تعالى فرجه) است تا حج کاملى انجام دهند و روح شان متعالى گردد .

چنین نیست که اگر مستطیعى به مکه رود و حج گذارد، بدون آگاهى از اسرار آن، حج واقعى و کاملى را اقامه کرده باشد! امام سجاد (علیه السلام) به «شبلى » که از اسرار بى خبر بود، فرمود: «. . . بنابراین، تو، نه به میقات رفته اى، نه احرام بسته اى، . . .» . (20)

در این روایت، سخن از نفى «کمال » است، نه نفى «صحت » . ممکن است حج چنین کسى، صحیح باشد و قضا کردن نخواهد و در ظاهر، ذمه اش برى شده باشد، لکن به جهت بى خبرى از اسرار، در همان سیرت متعالى نشده، باقى مانده باشد . (21)

بنابراین، روح آهنگ و قصد خانه اى که به سوى آن ره مى سپارى، «ولایت » است و میان آن دو، پیوندى عمیق است، و زائر، در تمام نقاط این حرم، خصوصا کعبه، و تمام لحظه هاى به جاى آوردن مناسک آن، خصوصا طواف، شمیم دل نواز و جان فزاى عطر امامت و ولایت را با جان احساس مى کند . در این جا، به نمونه هایى از پیوندهاى حج و ولایت، کعبه و امامت، اشاره مى شود .

 

1 - امامت و بناى کعبه

این بناى توحید را پیامبرى تجدید بنا و احیا کرد که بعد از ابتلائات فراوانى که همه در سمت و سوى حج است (22) ، به مقام رفیع امامت رسید . خداوند تبارک و تعالى در این خصوص مى فرمایند:

«و اذ ابتلى ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انى جاعلک للناس اماما» ; هنگامى که خداوند، ابراهیم را با وسائل گوناگونى آزمود، و او، به خوبى، از عهده ى این آزمایش ها بر آمد، خداوند به او فرمود: «من، تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم .» (23) .

آرى، کعبه، به دست ابراهیم خلیل الرحمان که امام است، تجدید بناء شد و سکه ى حج به نام او ضرب شد و این مراسم را «حج ابراهیمى » نامیدند . لذا وارث او، امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه)، به هنگام ظهور، در کنار کعبه، به تمام عالمیان صلا دهد که «هر کس مى خواهد با من درباره ى ابراهیم گفت و گو کند، بداند که من نزدیک ترین مردم به ابراهیم هستم .» . (24)

 

2 - امام مولود کعبه

تنها کسى که در این عالم خاکى، در میان کعبه، پا به عرصه وجود گذاشته است، امیرمؤمنان حضرت على ابن ابى طالب (علیه السلام) است که با تولدش، پرده از راز و رمز شرافت و قداست این خانه بر مى دارد . (25)

این فضیلت بزرگ را قاطبه ى محدثان و مورخان شیعه و دانشمندان علم انساب، در کتاب هاى خود نقل کرده اند . در میان دانشمندان اهل تسنن نیز گروه زیادى به این حقیقت تصریح کرده اند و آن را یک فضیلت بى نظیر خوانده اند . (26)

حاکم نیشابورى مى گوید: «ولادت على در داخل کعبه، به طور تواتر به ما رسیده است .» . (27)

آلوسى بغدادى، صاحب تفسیر معروف مى نویسد: «تولد على در کعبه، در میان ملل جهان، مشهور و معروف است و تا کنون کسى به این فضیلت دست نیافته است .» . (28)

زائرى که بر گرد این خانه طواف مى کند و رو به سوى آن نماز مى گزارد، باید معترف به این فضیلت باشد که نمودى از پیوند این دو است . (29)

 

3 - امام، مطهر کعبه

یکى دیگر از جلوه هاى پیوند حج با ولایت، پاک سازى مرکز توحید از بت ها، به دست امیرمؤمنان است . بت شکنى که آیین ابراهیمى است، یک بار دیگر در سال هشتم هجرى، بعد از فتح مکه صورت گرفت

شاعر سخنور حله، «ابن العرندس » که از شاعران قرن نهم اسلامى است، در قصیده ى خود در باره ى این فضیلت چنین مى گوید:

وصعود غارب احمد فضل له

دون القرابة والصحابة افضلا

صعود على (علیه السلام) بر دوش احمد (صلى الله علیه وآله وسلم) فضیلتى است براى او . این فضیلت، غیر از خویشاوندى و هم نشینى است .

علامه ى امینى، (رحمة الله علیه)، نیز این فضیلت را از زبان بیش از چهل تن از محدثان و تاریخ نگاران پیروان مکتب خلفا نقل مى کند . (30)

 

4 - امام، مبلغ حج

تبلیغ آیات سوره ى برائت از سوى امیرمؤمنان (علیه السلام) در سال نهم هجرى، جلوه اى دیگر از این پیوند است . تقریبا، تمام مفسران و مورخان، اتفاق نظر دارند که هنگامى که آیات نخستین سوره ى برائت، قبل از فرا رسیدن مراسم حج، نازل شد، پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) براى ابلاغ این فرمان که در باره ى وضع باقى مانده ى مشرکان بود، آن را به ابوبکر داد تا درموقع حج، در مکه، براى عموم مردم بخواند، ولى آن را گرفت و به امام على (علیه السلام) داد و او مامور ابلاغ آن گردید . ایشان هم در مراسم حج، آن آیات نورانى را ابلاغ کرد . (31)

از این که امام على (علیه السلام) در مراسم حج آن سال شرکت مى کند و علاوه بر ابلاغ آیات نورانى قرآن کریم، خطبه مى خواند (32) و مردم را از حج جاهلى، نهى، و به حج ابراهیمى دعوت مى کند، در مى یابیم که میان حج و ولایت، ارتباط مستقیمى وجود دارد .

 

5 - آخرین حج و ولایت

بارزترین جلوه ى این پیوند در «حجة الوداع » تجلى دارد . از این که پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) ماموریت مى یابد که مناسک حج و خلافت و ولایت و امامت بلافصل خود را در آخرین سفر حج، به سمع و نظر جهانیان برساند، در مى یابیم که این دو، پیوندى ناگسستنى دارند .

شکافنده ى دانش ها، امام محمد باقر (علیه السلام) در این باره مى فرمایند:

رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) از مدینه، عازم سفر حج شد، در حالى که همه ى احکام دین، غیر از حج و ولایت را رسانده بود . جبرییل (علیه السلام) نزد او آمد و عرضه داشت: «اى محمد! خداوند بلند مرتبه، سلام ات مى رساند و مى فرماید: من، هیچ پیامبرى از پیامبران ام و رسولى از فرستادگان ام را قبض روح نکردم مگر بعد از کامل کردن دین ام و تاکید بر حجت ام . از دین تو، دو فریضه باقى مانده که ابلاغ آن بر قوم ات، لازم است: فریضه ى حج و فریضه ى ولایت و خلافت بعد از خودت . من، زمین ام را از حجت ام خالى نگذاشتم و هرگز خالى نخواهم گذاشت . خداوند به شما امر مى کند که حج را به قوم ات ابلاغ کنى و خود، حج به جا آورى و هر که از مردم مدینه و اطراف آن و عرب، استطاعت دارد، با تو حج گزارد و از نشانه هاى حج شان به آنان بیاموزى، مانند آن چه که از نمازشان و زکات شان و روزه شان به ایشان آموختى . . .» . (33)

رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به آخرین حج مى رود و همان طورى که درباره ى نماز فرموده بود: «صلوا کما رایتمونی اصلی » (34) در این حج نیز مى فرماید: «خذوا عنى مناسککم » (35) منتها در ابلاغ پیام مهم تر، از توطئه ى مخالفان و دشمنان و سرپیچى آنان بیم دارد که پیک وحى از سوى خداوند متعال مى فرماید:

«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس » ; اى پیامبر! آن چه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان و اگر نرسانى، رسالت او را انجام نداده اى و خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگاه مى دارد . (36)

پیامبر نیز در سرزمین «غدیر خم » ، مردم را جمع کرد و امیرمؤمنان را به عنوان ولى و خلیفه ى بلافصل خود معرفى کرد و فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه » . (37)

امین وحى الهى نازل شد و این آیه را بر پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) خواند: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا» (38) ; امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل، و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم .

با توجه به این مطالب، بر حاجى فرض است، علاوه بر انجام دادن فریضه ى حج، به روح آن، یعنى فریضه ى ولایت توجه داشته باشد; چرا که تمام مناسک حج، نشانى به سوى ولایت است و اگر توام با آن نباشد، ارزشى ندارد .

اکنون، سر این که چرا به هنگام طواف، باید بین خانه و مقام بود، و چرا نماز طواف را پشت سر مقام ابراهیم (علیه السلام) خواند، روشن مى شود; زیرا، این رموز، به ما مى آموزد، طوافى با ارزش است که ما بین توحید و امامت باشد . نیز نباید جلوتر از مقام ایستاد، چون، سبقت بر امام، ما را به وادى حیرت و ضلالت مى کشاند . همان طورى که به ما دستور داده اند، براى نماز، جلوى قبر مطهر امام نمى توان ایستاد . (39)

اگر کعبه، مطاف خاکیان است

ویا گر قبله ى افلاکیان است

طواف کعبه و دل هاى عشاق

به گرد مهدى صاحب الزمان است (40)

 

6 - عرفه و عرفان ولایت

روز عرفه، ظرف مناجات و نیایش، (41) و عرفه، سرزمین اشک و دعا (42) براى یافتن معرفتى عمیق تر است .

ادعیه ى شیعه، سرتاسر معارف ناب و درس هاى بسیار جامعى را در بر دارد . در بخشى از دعاى عرفه سید الساجدین و زین العابدین (علیه السلام) این چنین آمده است:

پروردگارا! تو، براى هر عصرى، امامى شایسته ذخیره کرده اى که به دست او، آن چه را دیگران از بین برده اند، احیا کنى . خدایا! او را تایید کن و ما را از کسانى قرار ده که اوامرش را امتثال مى کنند . . . (43)

عرفان به ولایت امام عصر (عجل الله تعالى فرجه) انسان را از زندگى جاهلى مى رهاند و سبب مى شود که حج اش نیز جاهلى نباشد . اگر کسى امام زمان اش را نشناسد، علاوه بر مرگ جاهلى، زندگى جاهلى دارد . لذا همواره باید دعا کرد که: «. . . اللهم عرفنى حجتک; فانک ان لم تعرفنی حجتک، ضللت عن دینى; (44) خدایا، حجت ات را به من بشناسان، که اگر حجت خود را به من نشناسانى، از دین خود گمراه مى شوم .» .

معرفت و ارادت به «ولایت » ، بسیار مهم و با ارزش است . امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «ما نبى ء نبی قط الا بمعرفة حقنا و بفضلنا على من سوانا; (45) هیچ پیامبرى به نبوت نرسید، مگر از طریق معرفت نسبت به حق ما و برترى دادن ما بر غیر ما» .

وقتى نبوت که از عالى ترین منصب هاى الهى است، به این سبب حاصل شده باشد، جز این است که عالى ترین اسرار حج، توام با ولایت باشد؟

در برخى از احادیث، مصداق آیه ى شریف «ومن دخله کان آمنا (46) » را افرادى بیان فرموده که داخل حصن حصین اعتقاد و التزام به ولایت و امامت شده باشند . این، به نوبه ى خود، جلوه اى از پیوند حج و ولایت است .

امام صادق (علیه السلام) در پاسخ پرسش از معناى آیه ى شریف «فیه آیات بینات مقام ابراهیم و من دخله کان آمنا» فرمود: «اطلاق آن، مراد نیست; زیرا، ملحدان و صاحبان عقاید باطل نیز در آن جا داخل مى شوند و حال آن که در امان نیستند، بلکه مراد، کسانى هستند که هم عارف به حق ما باشند و هم جایگاه والاى کعبه را بشناسند . این افراد، اگر داخل کعبه شوند از گناهان خود پاک شده و دنیا و آخرت آنان کفایت خواهد شد .» . (47)

 

7 - حج، میعاد با ولایت

طواف بر گرد سنگ هاى کعبه، مقدمه ى آن چیزى است که ائمه (علیهم السلام) ما را به آن امر فرموده اند . (48)

کعبه ى سنگ، نشانى است که ره گم نشود

حاجى! احرام دگر بند، ببین یار کجاست

امام محمدباقر (علیه السلام) با مشاهده ى طواف کنندگان کعبه مى فرماید: «در جاهلیت هم، این چنین، هفت دور بر گرد این کعبه مى گشتند . مردم، مکلف اند اطراف این سنگ ها بگردند و پس از آن نزد ما آمده، مودت و نصرت و آمادگى شان را بر ما عرضه کنند .» . (49)

سپس حضرت (علیه السلام) به سخن حضرت ابراهیم (علیه السلام) که در قرآن آمده، استشهاد کرد و آن را تلاوت فرمود: «فاجعل افئدة من الناس تهوى الیهم » (50) ; پروردگارا! تو، دل هاى گروهى از مردم را متوجه آنان ساز .

در روایت دیگرى امام باقر (علیه السلام) به «قتادة بن دعامه » معروف به «فقیه اهل بصره » ، ضمن استشهاد به این آیه ى شریف مى فرماید: «مراد، تمایل قلب ها به سمت کعبه نیست . اگر چنین بود، باید با ضمیر مفرد (الیه) مى فرمود و نه جمع (الیهم). به خدا سوگند! آن که ابراهیم فرا خواند تا قلب ها به سوى او متمایل شود، ماییم . . .» (51)

خداى سبحان، بعد از آن که جاى خانه را براى ابراهیم آماده ساخت تا او، آن خانه را بنا کند، به او فرمود: «و اذن فى الناس الحج یاتوک رجالا و على کل ضامر یاتین من کل فج عمیق » (52) ; مردم را دعوت عمومى کن تا پیاده و سواره بر مرکب هاى لاغر، از هر راه دورى به سوى تو بیایند .

نکته ى بسیار دقیق و ظریف، در کلمه ى «یاتوک » نهفته است . مردم، حج مشرف شوند، اما نه «یاتونا» (به سوى ما)، بلکه «یاتوک » (به سوى تو) که ولى زمان هستى .

گویا، حج، مقدمه اى براى رفتن و حاضر شدن در محضر ولى زمان (علیه السلام) است . پنجمین پیشواى حق بعد از نبى (صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «مردم، فرمان داده شده اند تا نزد این سنگ بیایند و برگرد آن ها طواف کنند و سپس نزد ما آیند و دوستى و نصرت خود را اعلام کنند .» (53) ; یعنى، زمینه ى «حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر» (54) را فراهم کنند .

اگر محتواى حج و روح کعبه، حضور و اعلام آمادگى نزد معصوم (علیه السلام) نباشد، مکه، همان بازار عکاظ، و کعبه، جایگاه بت ها و تولیت آن، در شب نشینى مستانه با مشک شراب معاوضه مى شود . (55)

این مسئله ى پر رمز و راز، «حج ابراهیمى » را از «حج جاهلى » امتیاز مى بخشد . امام محمد باقر (علیه السلام) درباره ى ملاقات امام عصر و اعلام آمادگى بر حمایت و اطاعت، مى فرماید:

فعال کفعال الجاهلیة! اما - والله! - ما امروا بهذا و ما امروا الا ان یقضوا تفثهم ولیوفوا نذورهم! فیمروا بنا فیخبرونا بولایتهم ویعرضوا علینا نصرتهم; (56) این اعمال، مانند اعمال زمان جاهلیت است! آگاه باشید! به خدا سوگند! مردم، به حج مامور نشدند و مامور نگشتند، مگر این که مناسک حج و حلق و تقصیر به جا آوردند و به عهد و نذرهاى خویش وفا کنند و بر ما بگذرند و ولایت و محبت شان را به ما اطلاع دهند و نصرت و یارى خود را بر ما عرضه دارند .

حرم و زمزم و صفا باشد

از صفاى تو با صفا، مهدى! (57)

 

8 - تمامیت حج

درباره ى اتمام حج و عمره که در آیه ى شریف «واتموا الحج والعمرة لله » (58) بدان امر شده، گذشته از بحث هاى فقهى، در برخى از روایات، زیارت و لقاى امام (علیه السلام) به عنوان متمم حج بیان شده است .

شکافنده ى علوم، امام محمد باقر (علیه السلام) در این خصوص مى فرمایند: «تمام الحج لقاء الامام (59) ; تمامیت حج، دیدار با امام است .» .

اىخوش آن روز که به تو گردد مقبول

در بر خالق یک تا به دو صد تحسینم

اى خوش آن روز که در آخر برنامه ى حج

وصل روى تو دهد اى مه تسکینم

امام جعفر صادق (علیه السلام) دراین خصوص مى فرماید: «اذا حج احدکم فلیختم حجه بزیارتنا; لان ذاک من تمام الحج; (60) هنگامى که، یکى از شما، حج انجام داد، حج اش را به زیارت ما ختم کند; زیرا، زیارت ما، از (نشانه هاى) تمامیت حج است .» .

وقتى یحیى بن یسار، بعد از حج، به محضر ولى زمان اش امام جعفر صادق (علیه السلام) بار مى یابد، حضرت (علیه السلام) مى فرمایند: «حاج بیت الله و زوار قبر نبیه و شیعة آل محمد! هنیئالکم; (61) حاجیان خانه ى خدا و زائران قبر پیامبر او و شیعه آل محمد! گوارا باد بر شما .» .

از این فرمایش، به دست مى آید که اگر انسان، محضر ولى زمان اش را درک کند، شیعه و زائر حقیقى و حاجى واقعى است .

ذریح محاربى که جایگاه ویژه اى نزد امام صادق داشته و داراى کتاب بوده است، مى گوید: به آن حضرت (علیه السلام) عرض کردم: «خداوند، در قرآن کریم، مرا مامور به کارى کرده که من دوست دارم آن را انجام دهم .» . امام صادق (علیه السلام) پرسیدند: «آن کار چیست؟» .

عرض کرد: «این فرموده ى خداوند عزوجل که «ثم لیقضوا تفثهم ولیوفوا نذورهم » .» . (62) آن حضرت فرمود: منظور از «لیقضوا تفثهم » تشرف به حضور امام است و مراد از «ولیوفوا نذورهم » انجام دادن مناسک حج است .

عبدالله بن سنان که این روایت را از ذریح محاربى نقل مى کند، مى گوید: به خدمت امام صادق (علیه السلام) شرف یاب شدم و عرض کردم: «آیه ى «ثم لیقضوا تفثهم ولیوفوا نذورهم » را براى ام معنا کنید .» . آن حضرت فرمود: «به معناى کوتاه کردن موى شارب و چیدن ناخن و مانند آن است .» . عرض کردم: «ذریح محاربى، از شما روایت کرد که مراد از «لیقضوا تفثهم » لقاى امام، و مراد از «ولیوفوا نذورهم » انجام دادن آن مناسک است .» . امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هر دو نفر شما، راستگو و صادق اید، لکن قرآن کریم، همان گونه که ظاهرى دارد، باطنى هم دارد که کسى جز ذریح (و امثال او) تحمل آن را ندارد . (63) » .

 

چو جان شود محرم، به تن احرام گیرى

کز وعده ى دیدار جانان کام گیرى

وز زمزم چاه زنخدان جام گیرى

بوسى حجر خال لب لعل نگاران (64)

آن چه در ایام حج مهم است، هماهنگ بودن با امام عصر (علیه السلام) است . اگر امام زمان، محرم به احرام نشد و براى نابود کردن ریشه ظلم و فساد، از مکه به سوى کوفه خارج شد، کسانى که در لباس احرام مى مانند و حاضر به یارى او نیستند، محرم واقعى و محرم اسرار نیستند، و حتى خداوند از خراب شدن کعبه بر سر آنان ابا ندارد .

شیخ صدوق در پاسخ این سؤال که «چرا خداوند، کعبه را از تهاجم سپاه ابرهه مصون داشت، اما مانع ویرانى کعبه به دست حجاج (65) نشد؟» ، مى نویسد:

حرمت کعبه، براى آن است که دین محفوظ بماند و حافظ دین، امام معصوم (علیه السلام) است . ابن زبیر، امام زمان خویش را نشناخت و او را یارى نکرد، بلکه خود داعیه ى رهبرى داشت . از این رو، به کعبه هم که پناه برد، خداوند به او پناه نداد، اما ابرهه، براى ویران کردن قبله و از بین بردن مطاف آمده بود، لذا خداوند به او امان نداد . (66)

از این حادثه، قدر امام و حرمت ولایت و عزت خلافت، به خوبى، دانسته مى شود . حرمت حرم و بلد امین، به صاحب ولایت است . در عرفاتى که امام نباشد، معرفتى نیست; در مشعرى که امام نباشد، شعورى نیست; در منى اگر امام نباشد، شیطان واقعى رمى نمى شود; اگر کنار آب زمزم، امام نباشد، نشانه ى حیات واقعى نیست، بلکه سراب است گرچه حیات هر زنده اى وابسته به آب است (من الماء کل شى ء حى) (67) ولى حیات انسانى و معنوى، معرفت امام است (دعاکم لما یحییکم) (68) و خدا و رسول اش، ما را براى این حیات خوانده اند و بر ما وظیفه اى جز اجابت نیست . (69)

کعبه ى حق طلبان، قبله ى ارباب نیازى

مشعر اهل وفا، مروه ى اصحاب صفایى (70)

خوشابه حال زائرى که قبل از سفر و در طول این سفر، به عشق دیدار کعبه ى مقصود و قبله ى موعود، زمزمه کنند که: «اللهم! ارنی الطلعة الرشیدة والغرة الحمیدة واکحل ناظری بنظرة منى الیه; خدایا! آن چهره ى زیبا و ارج مند و پیشانى درخشان و نورانى را به من بنما و سرمه ى وصال دیدارش را به یک نگاه به دیدگان ام بکش .» ; (71) زیرا، روح حج، زیارت کعبه ى دل است، نه کعبه ى گل، و کعبه ى دل ما، همه ساله، در حج حضور دارند .

آمدم این جا که یار خویش را پیدا کنم

دیده را از نور روى ماه او بینا کنم

آمدم این جا که رد پاى مولا را مگر

در کنار زمزم و رکن و حجر پیدا کنم

آمدم این جا که، تا شاید به هنگام طواف

او طواف کعبه و من طوف آن مولا کنم

آمدم این جا که با دیدار روى ماه او

عقده هاى قلب پر اندوه خود را وا کنم

بعد از این مپسند - یارب - با دو صد اندوه و غم

باز هم از دورى او دیده را دریا کنم (72)

 

9 - حضور در حج

به سفرى رهسپارى که آخرین سفیر الهى (علیه السلام) نیز در ایام حج آن جا است و تکبیر و تهلیل و تسبیحات، با ذکر او، از این سرزمین، به سوى آسمان بالا مى رود! چه پیوند زیبایى! هوایى را استنشاق مى کنى که یوسف زهرا (علیهاالسلام) در آن هوا نفس مى کشد! . . .

عبیدبن زراره مى گوید: صادق آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرمایند:

یفقد الناس امامهم یشهدالموسم فیراهم ولایرونه; (73) مردم، امام خود را نیابند . او، در موسم حج، شاهد ایشان است و آنان را مى بیند، اما آنان، او را نمى بینند .

ابومحمد حسن بن وجناى نصیبى، پنجاه و چهار مرتبه به حج بیت الله الحرام مشرف شد به امید آن که جمال یار را زیارت کند . بعد از رسیدن به آرزویش، امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف) به او مى فرماید: «اى حسن! آیا فکر کردى که امر تو بر من مخفى بود؟ ! به خدا قسم! هر حجى که انجام دادى، من با تو بودم . . .» . (74)

لذا محمد بن عثمان عمروى، نایب دوم، در این خصوص، قسم جلاله یاد کرده و فرموده: «والله! ان صاحب هذا الامر لیحضر الموسم کل سنة یرى الناس و یعرفهم و یرونه و لایعرفونه; (75) آن حضرت، هر سال، در موسم حج حضور مى یابد و مردم را مى بیند و مى شناسد، اما مردم او را مى بینند، ولى نمى شناسند .» .

از ایشان سوال کردند: «شما حضرت (عج) را دیده اید؟» . گفت: «بله . آخرین بار، حضرت را در بیت الله الحرام دیدم در حالى که مى فرمود: "اللهم انجزلی ما وعدتنى; پروردگارا! وعده هایى را که به من دادى، تحقق بخش . " .

نیز فرموده است: «آن حضرت را دیدم که پرده ى خانه ى کعبه را در مستجار گرفته و مى فرمود: "اللهم انتقم من اعدائی; پروردگارا! از دشمنان ام انتقام بگیر" .» . (76)

او، حضرت خضر نیز همراه او است . امام رضا (علیه السلام) در این باره مى فرماید: «ان الخضر لیحضر الموسم کل سنة فیقضى جمیع المناسک و یقف بعرفة فیؤمن على دعاء المؤمنین; (77) حضرت خضر، همه ساله، در موسم حج شرکت مى کند و مراسم حج را انجام مى دهد و در عرفات مى ایستد و به دعاى مؤمنان آمین مى گوید .» .

 

10 - حج، وصال یار

حضور سبز حضرت بقیة الله، حجة بن الحسن (عجل الله تعالى فرجه الشریف) در مراسم حج و بویژه در عرفات و منى، سبب شده که برخى از عاشقان حضرت اش، در ایام حج، گل روى او را مشاهده کنند و به آرزوى خود برسند .

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند

على بن مهزیار اهوازى مى گوید: «من، بیست مرتبه به زیارت خانه خدا مشرف شدم، در حالى که در تمام این سفرها، قصدم، دیدن امام زمان (علیه السلام) بود; چون، شنیده بودم، هر سال، در ایام حج، آن حضرت، براى زیارت خانه ى خدا به مکه مى رود، ولى در این بیست سفر، راه به جایى نبردم و موفق نشدم تا این که . . .» . (78)

ادامه را از زبان این قلم بشنوید: تا این که آخرین بار، حج اش، حج شد و به منتهاى آرزویش رسید، و جان تشنه اش را سیراب، و رخسار خسته اش را طراوت بخشید .

نصیب من، عرفات و مقام و مشعر کن

به شوق دیدن خود، راهى منایم کن

تمام حج، به لقاى جناب حضرت تست

عطا، در این سفر، از نعمت لقایم کن (79)

آیة الله سید محسن امین عاملى (رحمة الله علیه) صاحب کتاب ارزش مند اعیان الشیعة مى گوید: «. . . این جانب، به مکه مشرف شدم و در همه جا، از طواف گرفته تا عرفات، منى و مشعر، دل در شور و عشق حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) داشتم; چرا که با الهام از روایات و استفاده از اخبار، یقین داشتم که آن بزرگوار، همه ساله، در موسم حج، تشریف دارند و مناسک را به جاى مى آورد . از خدا خواستم که مرا به فیض دیدار نائل آورد، اما ایام حج سپرى شد وموفق نشدم . در این اندیشه بودم که "چه کنم؟ آیا به لبنان برگردم و سال بعد براى زیارت و در پى مقصود بازگردم و یا این که همان جا رحل اقامت افکنده و از خدا، حجت او را طلب کنم؟ " .

پس از محاسبه ى بسیار، تصمیم بر ماندن گرفتم تا شاید خداوند مدد کند و توفیق یار گردد و به منظور برسم .

تا مراسم سال بعد، ماندم، اما با همه ى تلاش و جست و جو، سال بعد هم توفیق دیدار نیافتم . باز هم ماندم و تا سال سوم و چهارم و پنجم و یا هفتم، این توقف ادامه یافت . در آخرین سال توقف ام در مکه که موسم حج فرا رسید، پس از انجام دادن مناسک حج، روزى پرده ى خانه کعبه را گرفتم و بسیار اشک ریختم و به بارگاه خداوند گله بردم که "چرا توفیق دیدار حاصل نیامده است؟ "، تا این که پس از راز و نیاز . . .» (80) او هم موفق مى شود و جان خسته اش را رونق و رمق مى بخشد .

گر بنده بود بنده، کسى جانب او نیست

بى پرده سراپرده ى آن شاه، توان یافت

جز پرده ى عصیان، نبود حایل دیدار

گر ابر گناهان رود آن ماه توان یافت

ما را چه لیاقت به شرف یابى دائم

این بس که گهى فرصت کوتاه، توان یافت (81)

ابن قولویه به سند خود از ابى عبدالله بن صالح روایت کرده است که آن حضرت را در برابر حجرالاسود دیده است . زمانى که مردم براى بوسیدن آن کشمکش مى کردند، آن حضرت (علیه السلام) فرمودند: «به این نحو، مامور نشده اند .» . (82)

روزى که آخرین خورشید آسمان تاب ناک امامت و ولایت، از بام کعبه طلوع کند، براى ما رابطه و پیوند حج و ولایت بیش تر واضح خواهد شد .

 

11 - ظهور از کعبه

یکى دیگر از جلوه هاى پیوند کعبه و حج با ولایت، ظهور آن حضرت (عج) در کنار خانه ى خدا است . در برخى از روایات، «یوم الحج الاکبر» در آیه ى شریف «واذان من الله و رسوله الى الناس یوم الحج الاکبر (83) » تاویل به روز ظهور شده است . (84)

امام صادق (علیه السلام) مى فرماید:

ان القائم اذا خرج، دخل المسجد الحرام فیستقبل الکعبة ویجعل ظهره الى المقام ثم یصلى رکعتین ثم یقوم، فیقول: «یا ایها الناس! انا اولى الناس بآدم . . . یا ایها الناس! انا اولى الناس بمحمد (85) ; چون مهدى ظهور کند، به مسجد الحرام رود . رو به کعبه و شت به مقام ابراهیم بایستد و دو رکعت نمازگزارد . آن گاه صلا دهد: «اى مردمان! من ام یادگار آدم، یادگار ابراهیم، یادگار اسماعیل، یادگار محمد .»

در روایت دیگرى، امام محمد باقر (علیه السلام) مى فرماید:

«والقائم یومئذ بمکة عندالکعبه مستجیرا بها یقول: . . . «فمن حاجنى فی آدم فانا اولى الناس بابراهیم، ومن حاجنی فی نوح، فانا اولى الناس بنوح، و من حاجنى فی ابراهیم فانا اولى الناس بابراهیم، و من حاجنی فی محمد فانا اولى الناس بمحمد (86) . . .

قائم، در آن روز، در مکه است و در خانه ى کعبه به مردم مى گوید: «آن کس که از آدم سخن گوید، من وارث آدم هستم، و آن کس که از نوح سخن گوید، من وارث نوح هستم، و آن کس که از ابراهیم سخن گوید من وارث ابراهیم هستم، و آن کس که از محمد سخن گوید، من وارث محمدم .»

سپس یاران اش را فرا مى خواند و آنان مانند پروانه، گرد شمع وجودش جمع مى شوند .

امام صادق (علیه السلام) در این خصوص مى فرماید:

یقف بین الرکن والمقام فیصرخ صرخة فیقول: «یا معاشر نقبائی واهل خاصتی ومن ادخرهم الله لنصرتی قبل ظهوری على وجه الارض! ائتونى طائعین . . .» (87) ;

در میان رکن و مقام مى ایستد . آن گاه بانگ بر مى آورد: «اى فرماندهان من! اى نزدیکان من! اى کسانى که خداوند پیش از ظهور من، آنان را براى یارى من در روى زمین ذخیره کرده است! به سوى من بشتابید و به فرمان من گردن نهید . . .» .

در این لحظه، آنان، بانگ امام را مى شنوند و به سوى او مى شتابند .

آن گاه نوبت بیعت فرا مى رسد (88) و حجر الاسود شاهد این ماجرا است و شهادت مى دهد .

امام صادق (علیه السلام) در این رابطه مى فرماید:

. والى ذالک المقام یسند القائم ظهره، و هو الحجة و الدلیل على القائم، وهو الشاهد لمن وافا فی ذالک المکان والشاهد على من ادى الیه المیثاق والعهد الذی اخذ الله عز وجل على العبد (89) ;

حجرالاسود، تکیه گاه و دلیل و حجت براى حضرت مهدى (عج) است . به هنگام بیعت مردم با حضرت، شاهد بر وفاى به عهد و میثاقى است که خداوند از بندگان در عالم ذر گرفته است .

از «مکان ظهور» ، «سخنان حضرت به هنگام ظهور» ، «جمع شدن یاران » ، «شهادت حجر الاسود» ، . . . پیوند عمیق حج و ولایت رخ مى گشاید، اما سوال مهم این است که «به راستى چرا کعبه؟» .

از این که پیامبر در این سرزمین مبعوث شد و وارث اش امام حسین (علیه السلام) براى زنده ماندن دین جدش، از مکه شروع کرد و فرزندش، سالار ساجدان، پیام رسان کربلا، در معرفى خود، «انا ابن مکة ومنى; انا ابن زمزم والصفا، . . . (90) » فرمود، نقش و جایگاه استراتژى آن روش مى شود . امروز، جهان غیر اسلام، کعبه را به عنوان مرکز اسلامى مى شناسد و حتى براى مسلمانان نیز نقش محورى دارد . این نقطه، تنها جایگاهى است که همه ى فرقه هاى و نحله هاى اسلامى، گرد آن جمع مى شوند . به حقیقت باید گفت، تنها عامل قوام و قیام مردم و زنده ماندن دین و مسلمانان و مقاومت آنان در برابر کفر، «کعبه » است .

خداوند تبارک و تعالى مى فرمایند: «جعل الله الکعبة البیت الحرام قیاما للناس » (91) ; خداوند کعبه - بیت الحرام - را وسیله اى براى استوارى و سامان بخشیدن به کار مردم قرار داده است .

امام صادق (علیه السلام) در این باره مى فرمایند: «ولایزال الدین قائما ماقامت الکعبة (92) ; تا زمانى که کعبه پا بر جا است، دین اسلام نیز پا بر جا است .» . مولود کعبه و شهید محراب، امام على (علیه السلام) از این کانون نور، «علم و پرچم اسلام » یاد مى نماید (93) که بر فراز ستیغ سراسر عظمت و افتخار تاریخ اسلام تعبیه و نصب گردیده است . این پرچم سرافراز و همیشه پیروز «بیت الله » ، همواره نشانه ى «حاکمیت الله » خواهد ماند که هم قبله ى مقبلان عالم است و هم مقصد سالکان پاى در راه و مطاف زائران دل آگاه .

از این رو، امام زمان قائم آل محمد (علیهم السلام) نیز در آغاز قیام جهانى خود، بر محور قیام و قوام جوامع انسانى، تکیه مى فرماید و تمام جهان را از عدل و داد پر مى کند .

 

12 - مطاف در دولت یار

منحرف شدن اسلام از مسیر اصلى اش بعد از پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)، و شدت فتنه هایى که در عصر غیبت حاصل مى شود، تا جایى است که برخى، حج را براى تجارت و تفریح و نام و نان (94) و برخى از کشورهاى اسلامى، از حج منع شده (95) و به سبب نا امنى راه ها، برخى حجاج، غارت (96) مى شوند، منتها روزى که حضرت بقیة الله (علیه السلام) ظهور کنند، به جهت رشد تربیتى و اخلاقى (97) تمام این مشکلات حل مى شود و همه ى زمان ها و مکان ها و افرادها، طعم شیرین عدالت را مى چشند . بهره ى «مطاف » از این عدالت شنیدنى و دیدنى است!

امام صادق (علیه السلام) در این خصوص مى فرمایند: «اول ما یظهر القائم العدل ان ینادی منادیه: ان یسلم صاحب النافلة لصاحب الفریضة الحجر الاسود و الطواف (98) » ; نخستین چیزى که از عدالت قائم ظاهر مى شود، این است که منادى، اعلام مى کند: آنان که طواف مستحبى مى کنند، «مطاف » (محل طواف) و «حجر الاسود» را براى کسانى که طواف واجب مى کنند، خالى کنند .» .

یکى دیگر از جلوه هاى بهره ى این سرزمین مقدس از دولت کریمه ى امام زمان (عج) اصلاحاتى است که حضرت در سرتاسر جهان، از جمله، این سرزمین، انجام مى دهد .

 

13 - حرمین و اصلاحات خاتم الاولیاء (عج)

این اصلاحات، مربوط به باز گرداندن مسجدالحرام، مسجدالنبى و مقام ابراهیم به اندازه ى اصلى خودشان است .

امام صادق (علیه السلام) در این رابطه مى فرماید:

«القائم یهدم المسجد الحرام حتى یرده الى اساسه ومسجد الرسول (صلى الله علیه وآله وسلم) الى اساسه ویرد البیت الى موضعه واقامه على اساسه; (99) حضرت قائم (عج) ساختمان مسجد الحرام را ویران مى کند و آن را به ساختمان نخستین و اندازه ى اصلى اش باز مى گرداند . مسجد پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) را نیز پس از ویران کردن به اندازه ى اصلى اش باز مى گرداند و کعبه را در جایگاه اصلى اش مى سازد .» .

نیز در روایت دیگرى امام صادق (علیه السلام) مى فرمایند: «هنگامى که حضرت قائم قیام کند، خانه ى خدا را به اندازه ى نخستین آن باز مى گرداند .» . (100)

مي دانیم که مسجدالحرام پس از رحلت پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) تا کنون بارها گسترش داده شده و از هر سو، بر آن افزوده شده است، اما با همه ى اینها باز هم به وضعیت اصلى خویش و نقطه اى که ابراهیم (علیه السلام) براى آن خط کشى کرد، نرسیده است، چرا که پایه ها و حدود اصلى آن از «حزوره » (101) یا نقطه اى مى باشد که میان «صفا» و «مروه » است .

این مطلب را از امام صادق (علیه السلام) آورده اند که: در پاسخ فردى که از حدود مسجدالحرام مى پرسید و مى گفت: «آیا آنچه را به مسجدالحرام افزوده اند، جزو آن است یا نه؟»

فرمود: «آرى! همه جزو مسجدالحرام است و با همه ى این افزودنها به مساحت آن، هنوز به آن نقشه خطى که ابراهیم و اسماعیل براى مسجد ترسیم کردند، نرسیده است .» (102)

و فرمود: «خط ابراهیم بمکة ما بین الحزورة الى المسعى، فذلک الذى خط ابراهیم .» (103)

یعنى: ابراهیم (علیه السلام) در مکه میان «حزوره » تا نقطه اى که محل وسیعى است خط کشى کرد و این خط کشى و نقشه، حدود مسجد است .

و نیز «حسین بن نعیم » از امام صادق (علیه السلام) در مورد نماز خواندن در قسمتهاى جدیدى از مسجدالحرام را میان صفا و مروه، تعیین کردند و مردم پیش از این تا صفا طواف مى کردند . . . . (104)

مرحوم فیض کاشانى در مورد جمله ى امام صادق (علیه السلام) که مى فرماید:

«فکان الناس یحجون الى الصفا .» یا بنا بر نسخه ى دیگرى «یحجون من مسجد الصفاء .» دو احتمال مى دهد:

نخست اینکه: ممکن است منظور این باشد که مردم تا صفا طواف مى کردند .

دوم اینکه: از مسجد الحرام مى بستند . (105)

به هر حال خلاصه ى این روایات، بیانگر این نکته است که مسجدالحرام در اصل، بسیار بزرگتر از مسجدالحرامى است که اکنون مى نگریم و هنگامى که امام مهدى (علیه السلام) ظهور نماید، دیوار احاطه کننده ى مسجد را عقب مى کشد و دیوارى بر جایگاه اصلى آن، همان نقطه اى که ابراهیم و اسماعیل آن را براى مسجدالحرام خط کشى کردند بنیاد مى کند و این کار، طواف بر گرد خانه دوست را براى عاشقان آسان مى سازد بویژه که شمار زائران بیت الله نیز در عصر درخشان آن گرامى، به دهها میلیون نفر مى رسد . (106)

در ادامه روایت گذشته آمده که امام صادق (علیه السلام) فرمود:

«هنگامى که قائم بپا خیزد . . . مقام ابراهیم را به جایگاه اصلى آن باز مى گرداند .» مى دانیم که مقام ابراهیم، صخره اى است که آن پیامبر بزرگ به هنگام ساختن کعبه روى آن ایستاده است و آن صخره، در زمان پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) در جوار کعبه بوده است .

 

از این رو از جمله کارهاى امام مهدى (علیه السلام) پس از ظهور در مکه مکرمه، بازگردانیدن «مقام ابراهیم » به جوار کعبه و جایگاه اصلى آن است و این از کارهایى است که طواف بر گرد خانه خدا را آسان مى سازد چرا که در آن صورت دیگر لازم نیست که طواف تنها میان رکن و مقام باشد، بلکه تنها طواف بر گرد کعبه کافى است، گرچه اکنون به فتواى برخى فقها، طواف میان رکن و مقام واجب است که این، با بازگشت دادن مقام به جاى اصلى خود برداشته مى شود و طواف بر گرد کعبه، کفاید مى کند .

یکى دیگر از بهره مندى هاى کعبه که در خاتمه ى این روایات آمده، تسویه حساب با سارقان کعبه است . در حقیقت، امام زمان (عج) به هنگام ظهور، کعبه را از لوث آنان پاک مى فرماید .

 

14 - تولیت کعبه و اقدامات خاتم الاولیاء (عج)

قیام براى تطهیر کعبه و نجات آن از دست اشرار، آیین ابراهیمى است; زیرا، خداوند مى فرماید: «وعهدنا الى ابراهیم و اسماعیل ان طهرا بیتى (107) » ; و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که خانه ام را پاک و پاکیزه کنید .

گفتنى است، تولیت این بناى توحید تا زمان خلیل خزاعى، به دست قبیله ى خزاعه بود و او پس از خود، آن را به دخترش سپرد و تحت تولیت «قصى بن کلاب » در آمد . او، کلیددارى کعبه را به مردى از قبیله ى خزاعه به نام «ابو غبشان » واگذاشت و «ابوغبشان » این افتخار را در برابر یک شتر و یک مشک شراب به «قصى بن کلاب » فروخت . مثل معروف «اخسر من صفقة ابى غبشان » از این قضیه برگرفته شده است . (108) و این تولیت، درگذر زمان، به دست افراد نالایقى سپرده شد که نمونه ى بارز آن را نعمانى در الغیبه ى خود چنین نقل مى کند:

سدیر صیرفى از مردى از اهل جزیره، نقل مى کند که او، کنیزى را به نذر، بر خویشتن واجب کرده بود که به خانه ى خدا دهد (یعنى نذر خانه ى خدا کرده بود). او را به مکه آورد . آن شخص گوید: من، پرده داران خانه را ملاقات کردم و ایشان را از آن کنیز آگاه ساختم و براى هر کسى از ایشان موضوع را بیان مى کردم، مى گفت: «او را نزد من بیاور که خدا نذرت را خواهد پذیرفت .» .

پس وحشت شدیدى از این موضوع به من راه یافت . لذا ماجرا را به یکى از یاران که اهل مکه بود گفتم . او به من گفت: «آیا از من مى پذیرى؟» . گفتم: «آرى .» . گفت: «بنگر به مردى که رو به روى حجر الاسود نشسته است و مردانى گرد اویند . او، ابوجعفر محمد بن على بن الحسین (امام باقر) (علیه السلام) است . نزد او برو و او را از این امر آگاه کن . ببین به توجه مى گوید .» .

نزد او رفتم . گفتم: «خدا، تو را رحمت کند! من مردى از اهل جزیره ام و همراه من کنیزى است که در سوگندى که بر عهده ى من بود، او را نذر خانه ى خدا کرده ام و اکنون او را آورده ام و این جریان را به پرده داران نیز گفته ام و همه مى گویند، کنیز را به ما بده، خداوند نذرت را قبول مى کند، و من ناراحت هستم .» .

حضرت فرمود: «اى بنده ى خدا! همانا، خانه، نه چیزى مى خورد و نه مى آشامد . کنیز خود را بفروش و جست و جو کن و به همشهریان ات که به زیارت این خانه آمده اند، نگاه کن . هر که از ایشان، خرجى اش تمام شده، آن مبلغ را به او بده .» .

من نیز همان کار را کردم . بعد از آن، هر کدام از پرده داران را ملاقات مى کردم، مى گفت: «کنیز را چه کردى؟» . آنان را به فرمایش امام (ع) مطلع کردم . آنان به من گفتند: «او، مردى دروغ گو و ناآگاه است که نمى داند چه مى گوید . . .» !

من حرف آنان را به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم . آن حضرت (علیه السلام) فرمود: «تو، سخن آنان را به من گفتى . آیا سخن مرا نیز به ایشان خواهى گفت؟» . عرض کردم: «آرى .» . فرمود: «به ایشان بگو: ابوجعفر به شما پیغام داد، چه گونه خواهید بود اگر دست ها و پاهایتان بریده شود و در کعبه آویخته گردد، سپس به شما گفته شود: "فریاد کنید که ما دزدان کعبه ایم؟ "» .

پس هنگامى که خواستم برخیزم، فرمود: «البته، من، خودم، آن کار را نمى کنم، بلکه آن را مردى از خاندان من انجام خواهد داد .» (109)

امام صادق (علیه السلام) در این خصوص مى فرمایند:

اما ان قائمنا لوقدقام لقد اخذهم فقطع ایدیهم وطاف بهم وقال: «هولاء سراق الله (110) » ; وقتى قائم ما قیام کند، ایشان را بگیرد و دستان شان را قطع کند و به خوارى، در کوى و برزن بگرداند و بگوید: «اینان، دزدانى هستند که از خدا مى دزدند .» .

در روایت دیگرى مى فرمایند: «. . . وقطع ایدى بنى شیبة السراق وعلقها على الکعبه; (111) دستان طایفه بنى شیبة را که از دزدان کعبه هستند، قطع مى کند و بر کعبه مى آویزد .» .

گفتنى است که در عصر ظهور، سارقان کعبه که در زمان امام صادق (علیه السلام) مى زیستند، زنده نیستند، لذا شاید اینان، از افراد خطاکارى باشند که در زمان رجعت، به دنیا باز گردند .

بنا بر احتمال قوى تر کسانى که در عصر ظهور به کردار ناشایست آنان راضى و خشنود باشند، مشمول این حکم قرار گیرند; زیرا، این قضیه در روایت امام رضا (علیه السلام) بعد از پرسش و پاسخ هروى از امام (علیه السلام) درباره ى علت به کیفر رسیدن بازماندگان قاتلان امام حسین (علیه السلام) مطرح شده است که به فرموده ى امام هشتم، گویاى این حقیقت است که هر کس از چیزى خشنود باشد، مانند آن است که آن کار را انجام داده باشد . اگر مردى در مشرق کشته شود و مرد دیگرى در مغرب به کشته شدن او خشنود باشد، نزد خداوند شریک گناه قاتل است .» .

هروى در ادامه مى پرسد: «بای شى ء یبدا القائم منکم اذا قام؟» . قال: «یبدا ببنى شیبة فیقطع ایدیهم لانهم سراق بیت الله عزوجل (112) . » ; قائم شما از چه طایفه اى شروع مى کند؟ فرمود: «از بنى شیبه شروع مى کند . دست هاى آنان را قطع مى کند; زیرا آنان دزدان خانه ى خدا در مکه ى معظمه هستند .» .

بنابراین، همه جاى جهان امن مى شود، خصوصا این اماکن مقدس و راه هایى که به آن ختم مى شود

 

15 - امام زمان (عج) و امنیت حرم

یکى دیگر از بهره هاى حرم، امنیتى است که در دولت کریمه ى امام زمان (عج) بر آن سایه مى افکند

امام صادق (علیه السلام) پس از توبیخ و مؤاخذه ى ابوحنیفه به خاطر انحراف علمى و برداشت هاى ناقص اش، از او مى پرسد: «منظور از «سیروا فیها لیالى وایاما آمنین » چیست؟» . ابوحنیفه گفت: «گویا، مراد، پیمودن فاصله ى میان مکه و مدینه باشد .» .

امام (علیه السلام) پاسخ نقضى به او داد و فرمود: «پس رهزنى هایى که میان مکه و مدینه صورت مى گیرد، چیست؟» . ابوحنیفه، عاجزانه ساکت شد .

آن گاه امام (علیه السلام) فرمود: «مراد خداوند از «ومن دخله کان آمنا» کدام نقطه از زمین است؟» . ابوحنیفه گفت: «مراد، کعبه است » .

امام (علیه السلام) فرمود: «پس چه گونه براى ابن زبیر که در کعبه متحصن شده بود، آن گاه که حجاج کعبه را به منجنیق بست و ویران کرد و او را گرفت و کشت، امن نبود؟» . او، ساکت مانده بود .

آن گاه ابوبکر حضرمى به امام صادق (علیه السلام) عرض کرده: «جواب این دو سوال چیست؟» . آن حضرت فرمود: «هنگامى که قائم آل محمد (عج) ظهور کند، همه ى این راه ها امن خواهد شد و هر کس با او بیعت کند و در جمع سپاهیان او در آید، در امان خواهد بود .» . (113)

بنابراین، بر زائران محترم، بایسته است که در این نکات دقت کنند و مهم ترین وظیفه اى که در این سفر بر عهده دارند، انجام دهند .

 

حرف آخر

مرحوم آیة الله سید محمدتقى موسوى اصفهانى، در بیان وظایف انسان ها نسبت به امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف) در این خصوص مى نویسد:

«حج رفتن به نیابت از آن حضرت و فرستادن نائب که از طرف آن جناب حج انجام بدهد و طواف بیت الله الحرام به نیابت از او و نائب ساختن دیگرى تا از طرف آن حضرت طواف کند . این کار، میان شیعیان، در روزگار قدیم، متداول و مرسوم بود، و چندین روایت در استحباب این امر وارد شده است . نیز زیارت مشاهد رسول خدا و ائمه ى معصوم (علیهم السلام) به نیابت از مولایمان صاحب الزمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف) و گرفتن نائب به این جهت، علاوه بر استحباب، از وظایف منتظران است . (114)

 

پى نوشت ها:

1) نغمه هاى ولایت، سید رضا مؤید، ص 271 .

2) امام صادق (علیه السلام) : «لیس شى افضل من الحج الا الصلاة و فی الحج هنا صلاة » .(وسائل الشیعة، ج 8، ص 77، ح 2).

3) جواهر الکلام، ج 17، ص 214 .

4) علل الشرایع کتاب الحج، ص 399; کتاب من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 159 .

5) حج: 27 .

6) بقره: 125 .

7) امام جعفر صادق (علیه السلام) «بنی الاسلام على خمس: على الصلاة والزکاة والصوم والحج والولایة و لم یناد بشی ء کما نودى بالولایة » .(اصول کافى، ج 2، ص 21). در روایت دیگرى، زراره، از امام صادق (علیه السلام) مى پرسد: «اى شى ء من ذالک افضل؟» . فقال: «الولایة افضل; لانها مفتاحهن، والوالی هو الدلیل علیهن . . .» .(وسائل الشیعة، ج 1، ب 1، ح 2). لذا هشتمین حجت خدا، امام رضا (علیه السلام) در بیان مقامات امامت، اشاره اى به این مطلب مى کند و مى فرماید «. . . بالامام تمام . . . الحج; تمامیت حج به وسیله ى امام است .» .(کافى، باب نادر جامع فی فضل الامام وصفاته، ج 1، ص 256، ح 1).

8) جواهرالکلام، ج 17، ص 214 .

9) امام صادق (علیه السلام) : «. . . ما یعدله شى ء . . .» (وسائل الشیعة، ج 8، ص 78، ح 7 و ص 77، ح 3).

10) مستدرک الوسائل، ج 8 ، باب 24، ح 22 .

11) امام صادق (علیه السلام) : «. . . اما لو ان رجلا قام لیله و صام نهاره و تصدق بجمیع ماله و حج جمیع دهره و لم یعرف ولایة ولى الله فیوالیه و یکون جمیع اعماله بدلالته الیه . ما کان له على الله جل و عز فی ثوابه و لا کان من اهل الایمان . . .» .(اصول کافى، ج 2، ص 23) .

فقیه و محدث عالى مقام، شیخ حر عاملى (رحمة الله علیه) در وسائل الشیعة، بابى را تحت همین عنوان قرار داده است: «باب بطلان العبادة بدون ولایة الائمة (علیهم السلام)، و اعتقاد امامتهم » ، (ج 1، ص 118، ب 29) و در آخر مى فرمایند: «والاحادیث فی ذالک کثیرة جدا» .

12) امام باقر (علیه السلام) : «بنى الاسلام على خمس . . . فجعل فی اربع منها رخصة و لم یجعل فى الولایة رخصة . . . و من لم یکن عنده مال فلیس علیه حج و من کان مریضا، صلى قاعدا وافطر شهر رمضان . والولایة صحیحا کان او مریضا، او ذا مال او لامال له فهی لازمة .» .(خصال، باب پنج گانه، ح 21; وسائل الشیعة، ج 1، ب 1، ح 24). در حقیقت، همان طورى که امام صادق (علیه السلام) فرمودند، آغاز و انجام حج و سایر عبادات، معرفت به ولایت است: «. . . فاتحة ذالک کله معرفتنا و خاتمته معرفتنا .» .(بحارالانوار، ج 27، ص 202).

13) النظر الى الکعبة العبادة; (وسائل الشیعة، ج 9، ص 364).

14) بحارالانوار، ج 3، ص 7; صهباى حج، آیة الله جوادى آملى، ص 240 - 241 .

15) وسائل الشیعة، ج 9، ص 364 .

16) وسائل الشیعة، ج 9، ص 349 .

17) صهباى حج، ص 241 .

18) توبه: 19 .

19) براى اطلاع بیش تر درباره ى این فضیلت و مشخصات مدارک اهل سنت، به کتاب احقاق الحق، ج 3، ص 122 - 127 مراجعه شود .

20) مستدرک الوسائل، ج 10، ص 166 .

21) ر . ک: بحارالانوار، ج 46، ص 261; مناقب، ج 4، ص 234 و 235; صهباى حج، ص 335 - 341 .

22) در این زمینه، روایات گوناگونى وارد شده است که به برخى اشاره مى شود:

الف) ولادت حضرت اسماعیل (علیه السلام) در سن پیرى حضرت ابراهیم و بردن او و مادرش به سرزمین مکه، (بحارالانوار، ج 12، ص 113).

ب) ماموریت ذبح اسماعیل (علیه السلام). (مجمع البیان، ج 1، ص 200 . البته در روایت دیگرى آمده است که حضرت ابراهیم (علیه السلام) پس از رسیدن به مقام امامت، ماموریت ذبح را دریافت مى کند .(بحارالانوار، ج 12، ص 125).

ج) بناى کعبه و انجام دادن مناسک حج .(مجمع البیان، ج 1، ص 200 . ر . ک: مجله ى میقات حج، ش 32، ص 197، مقاله ى آقاى سیدجواد ورعى، پیوند حج با امامت و ولایت).

23) بقره: 124 .

24) امام باقر (علیه السلام) : . . . والقائم یومئذ بمکة، عند الکعبة مستجیرا بها یقول: «. . . و من حاجنى فی ابراهیم فانا اولى الناس بابراهیم .. . . (بحارالانوار، ج 52، ص 305).

25) جنة الماوى، آیة الله کاشف الغطاء، ص 305 ; کرامات معصومیه، على اکبر مهدى پور، ص 5 .

26) ر . ک: مروج الذهب، ج 2، ص 349 ; شرح الشفاء، ج 1، ص 151 .

27) مستدرک حاکم، ج 3، ص 483 .

28) شرح قصیده ى عبدالباقى افندى، ص 15، (به نقل از فروغ ولایت، ص 35).

29) کعبه اى که ارکان آن به دست آدم صفى الله، و قواعد آن توسط قهرمان توحید، ابراهیم خلیل الله، مستحکم گردید، به خاطر مادر امام، دیوارش شکافته مى شود و ولى خدا در خانه ى خدا متولد مى شود، چرا که ارزش هر چیزى به پایه ها و ارکان آن است . و ائمه (علیهم السلام) در زیارت جامعه به «ارکان البلاد» معرفى شده اند . لذا رکن کعبه و مکه امام است و رکن عالم موجود در این عصر، حضرت مهدى (علیه السلام) است که امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «لوبقیت الارض بغیر امام لساخت، (کافى، کتاب الحجة باب ان الارض لاتخلوا من حجة).

30) مسند، احمد بن حنبل، ج 1، ص 136، ح 645 ; جامع الاحادیث، ج 16، ص 272، ح 7927 ; المصنف، ج 8 ، ص 534 ، ح 9 و .. . (به نقل از الغدیر، ج 7، ص 10 - 13).

31) ر . ک: مسند، احمد بن حنبل، طبع مصر، ج 1، ص 150، 231، و ج 3، ص 212; خصائص نسایى، ص 28; تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 322 ; جامع الاصول، ج 9، ص 475 .

32) امام باقر (علیه السلام) مى فرماید: که امام على (علیه السلام) این چنین خطبه خواند: لایطوفن بالبیت عریان و لایحجن البیت مشرک . . .» .(مجمع البیان، ذیل آیه ى 3 سوره ى برائت).

33) الاحتجاج، ج 2، ص 133 - 135: «حج رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) من المدینة و قد بلغ جمیع الشرایع قومه غیرالحج والولایة، فاتاه جبرئیل (علیه السلام) فقال له: یا محمد! ان الله جل اسمه یقرؤک السلام و یقول لک: «. . . "فریضة الحج و فریضة الولایة والخلافة من بعدک; فانی لم اخل ارضی من حجة و لن اخیلها ابدا" . . .» .

34) عوالی اللئالی، ج 1، ص 197 .

35) همان، ص 215 .

36) مائده: 67 .

37) ر . ک: الغدیر، ج 1، ص 9 به بعد .

38) مائده: 3 .

39) حج، محسن قرائتى، ص 74 (با اندکى تغییر و تصرف).

40) گردى از رهگذر دوست، مهندس على اصغر یونسیان، ص 362 .

41) اگرچه روزه ى آن روز مستحب است، لکن اگر روزه گرفتن آن روز موجب ضعف شود، آن گونه که انسان نتواند دعاهاى این روز را بخواند، خواندن دعا بر روزه گرفتن مقدم است .(بحارالانوار، ج 94، ص 123 و 124).

42) خداوند به خاطر اشک و دعاى زائران بر فرشتگان مباهات مى کند (کنزالعمال، ج 5، ص 13). امام باقر (علیه السلام) از ظهر تا غروب عرفه، دو دست خود را به سوى آسمان بالا مى برد و دعا مى کرد (مستدرک الوسائل، ج 2، ص 164).

43) صحیفه ى سجادیه، دعاى 47: «اللهم! انک ایدت دینک فی کل اوان بامام اقمته علما لعبادک . . .» 44) اصول کافى، کتاب الحجة، باب فی الغیبة، ح 5 .

45) بحارالانوار، ج 26، ص 281 .

46) آل عمران: 97 .

47) تفسیر عیاشى، ج 1، ص 190: «. . . یدخله المرجی والقدری والحروری والزندیق الذى لایؤمن بالله و من دخله و هو عارف بحقنا کما هو عارف له خرج من ذنوبه و کفى هم الدنیا و الآخرة .» .

48) کافى، ج 4، ص 549 .

49) کافى، ج 1، ص 392، ح 1 ; تفسیر عیاشى، ج 2، ص 234، ح 43: «هکذا کانوا یطوفون فی الجاهلیة . انما امروا ان یطوفوا بها ثم ینفروا الینا فیعلمونا ولایتهم و یعرضوا علینا نصرتهم .» .

50) ابراهیم: 37 .

51) بحارالانوار، ج 24، ص 237 . از این که مرحوم کلینى، بابى را به نام «باب ان الواجب على الناس بعد ما یقضون مناسکهم ان یاتوا الامام فیسالوه عن معالم دینهم و یعلموه ولایتهم و مودتهم له » آورده، فهمیده مى شود، رفتن نزد امام (علیه السلام)، واجب است .(کافى، ج 1، ص 455، باب 96).

52) حج: 27 .

53) کافى، ج 4، ص 549، ح 1; من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 558 ، ح 3139 ; وسائل الشیعة، ج 10، ص 252: «انما امرالناس ان یاتوا هذه الاحجار فیطوفوا بها ثم یاتونا فیخبرونا بولایتهم و یعرضوا علینا نصرهم .» . در روایتى دیگر سدیر مى گوید: در حالى که امام باقر (علیه السلام) به خانه ى خدا وارد مى شد و من بیرون مى آمدم، دست مرا گرفت، سپس رو به کعبه کرد و فرمود: «اى سدیر! همانا مردم مامور شده اند که نزد این سنگ ها آمده، طواف کنند، سپس نزد ما آیند و همبستگى و ولایت شان را به ما اعلام کنند .» .(کافى، ج 1، ص 392، ح 3).

54) نهج البلاغه، خ 3 .

55) تفسیر المیزان، ج 3، ص 363 .

56) تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 491 .

57) سیماى مهدى موعود . . . ، محمد نعیمى، ص 364 .

58) بقره: 196 .

59) وسائل الشیعة، ج 10، ص 254; بحارالانوار، ج 96، ص 374 .

60) بحارالانوار، ج 96، ص 374 .

61) کافى، ج 4، ص 549 .

62) حج: 29 .

63) کافى، ج 4، ص 549: «. . . ان للقرآن ظاهرا و باطنا و من یحتمل ما یحتمل ذریح » .

64) کلیات دیوان الهى قمشه اى، بخش اسرار حج، ص 956 .

65) در این رابطه ر . ک: بحارالانوار، ج 2، ص 287 .

66) کتاب من لایحضره الفقیه، باب من اراد الکعبه بسوء، ج 2، ص 248 و 249; وافى، ج 12، ص 52 .

67) انبیاء: 30 .

68) انفال: 24 .

69) حج، محسن قرائتى، ص 73 (با اندکى تصرف و تغییر).

70) صبورى اصفهانى، سیماى مهدى موعود (علیه السلام) در آیینه ى شعر فارسى، ص 363 .

71) مفاتیح الجنان، دعاى عهد .

72) نواى فراق، ص 262 . اگر عاشقى عازم خانه خدا باشد و بخواهد در شهر و دیار خود این غزل را با مولایش (عج) زمزمه کند، لازم است کلمات «این جا» را به «مى روم آن جا» و کلمه «این » را در بیت آخر به «آن » تبدیل کند .

73) اصول کافى، ج 1، ص 337 ; کمال الدین، باب 33، ج 2، ص 23 .

74) بحارالانوار، ج 52، ص 32 ; کمال الدین، ج 2، ص 442، باب 43 . مرحوم محقق خویى (رحمة الله علیه)، «حسن بن وجناى نصیبى » را در معجم رجال الحدیث، ج 5 ، ص 130، ضمن ذکر این واقعه، وى را توثیق کرده است .

75) کتاب من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 520; کمال الدین، ج 2، ص 440 .

76) کمال الدین، ج 2، ص 440 ; بحارالانوار، ج 52، ص 30 ; وسائل الشیعة، ج 9، ص 360 .

77) بحارالانوار، ج 52 ، ص 152 .

78) دلائل الامامة، ص 296; بحارالانوار، ج 52، ص 9; منتهى الآمال، ج 2، ص 439 .

79) نغمه ى انس، على اصغر یونسیان (ملتجى)، ص 100 .

80) کرامات صالحین، شریف رازى، ص 91 (به نقل از دیدار با امام زمان در مکه و مدینه، ص 98).

81) خلوت گاه راز، حبیب الله چایچیان (حسان)، ص 278 .

82) ارشاد، شیخ مفید، ص 680 ; بحارالانوار، ج 52، ص 60 .

83) توبه: 3 .

84) تفسیر عیاشى، ج 2، ص 76، ح 15 .

85) بحارالانوار، ج 51، ص 59 .

86) همان، ج 52، ص 305 . در روایت دیگرى امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «اذا اذن الله عزوجل للقائم فی الخروج صعد المنبر و دعا الناس الى نفسه وناشد هم بالله ودعاهم الى حقه . . .» .(بحارالانوار، ج 52، ص 337).

87) بحارالانوار، ج 52، ص 333 ; الغیبة، طوسى، ص 284; (به نقل از روزگار رهایى، ج 1، ص 425).

88) امام باقر (علیه السلام) مى فرماید: (کانی بالقائم . . . بین الرکن والمقام بین یدیه جبرئیل (علیه السلام) ینادى البیعة لله » . بحارالانوار، ج 52، ص 290 .

89) کافى، ج 4، ص 185 .

90) بحارالانوار، ج 45، ص 138 .

91) مائده: 97 .

92) وسائل الشیعه، ج 8، ص 14 .

93) نهج البلاغه، خ 1، ص 45: «. . . جعله سبحانه و تعالى للاسلام علما وللعائذین حرما . . .» .

94) پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) : «یحج اغنیاء امتی للنزهة ویحج اوسطها للتجارة ویحج فقراؤها للریاء و سمعة » .(روزگار رهایى، ج 2، ص 794).

95) امام باقر (علیه السلام) : «فاذا فعلوا ذالک منعوا من الحج ثلاث سنین . . .» .(روزگار رهایى، ج 2، ص 917). نیز در این زمینه به صفحات 804 ، 810 ، 811 ، 913 ، 918 ، 1128 مراجعه کنید .

96) پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) : «. . . وعلامته ان ینهب الحاج . . .» .(روزگار رهایى، ج 2، ص 865). نیز مراجعه شود به ص 904 و 921 .

97) ر . ک: پیداى پنهان، پورسید آقایى، ص 35 .

98) کافى، ج 4، ص 427; کتاب من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 161; بحار الانوار، ج 52 ، ص 374 .

99) ارشاد، ص 705; الغیبة، طوسى ص 297; الغبیة، نعمانى، ص 171; اعلام الورى، ص 431; کشف الغمة، ج 3، ص 255; اثبات الهداة، ج 3، ص 516; بحارالانوار، ج 52، ص 332 .

100) بحارالانوار، ج 52، ص 338 .

101) واژه «حزوره » بر وزن «قسوره » نام مکانى میان صفا و مروه است، کافى، ج 4، ص 539 .

102) کافى، ج 4، ص 210، باب فضل الصلاة فى المسجد الحرام .

103) کافى، ج 4، ص 210، ح 12 .

104) تهذیب، ج 5، ص 453، ح 1584 .

105) وافى، چاپ قدیم، ج 2، جزء 8، ص 28، باب حج ابراهیم .

106) امام مهدى از ولادت تا ظهور، ص 666 .

107) بقره: 125 .

108) تفسیر المیزان، ج 3، ص 363 ; صهباى حج، ص 127 .

109) الغیبة، نعمانى، باب 13، ص 332، ح 25 .

110) وسائل الشیعه، ج 9، ص 355 .

111) ارشاد، ص 705; بحارالانوار، ج 52 ، ص 332 .

112) علل الشرایع، ج 1، ص 219; عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 273; بحارالانوار، ج 52، ص 313; اثبات الهداة، ج 3، ص 455 .

113) بحارالانوار، ج 2، ص 292 - 294: «سیروا فیها لیالى وایاما آمنین » مع قائمنا اهل البیت . واما قوله تعالى «من دخله کان آمنا» فمن بایعه ودخل معه و مسح على یده ودخل فى عقد اصحابه کان آمنا .» .

114) مکیال المکارم فى فوائد الدعاء للقائم (عج)، ج 2، ص 310 - 318 (با تلخیص).

 

 


نوشته شده در   سه شنبه 3 آذر 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode