«السلام علي الشيب الخضيب»
روضهخواني امام زمان (عج) در مصيبت حضرت سيدالشهدا (ع)
پس دشمنان از همه طرف به تو هجوم آوردند، و تو را به سبب زخمها و جراحتها ناتوان نمودند، و راه خلاص و رفتن برتو بستند، تا آنكه هيچ ياورى برايت نماند، تا آنكه تو را از اسبت سرنگون نمودند، پس با بدن مجروح بر زمين سقوط كردى، درحاليكه اسبها تو را با سُمهاى خويش كوبيدند، و سركشان با شمشيرهاى تيزِشان برفرازت شدند.
به گزارش خبرنگار باشگاه خبري فارس «توانا»، زيارت «ناحيه مقدسه» سوگنامه تأثّرانگيز و مرثيه سوزناك امام مهدى عليه السلام براى امام حسين عليهالسلام در روز عاشوراست كه عاشقان و شيفتگان اهل بيت عليهم السلام در روز عاشورا و غير عاشورا آن را زمزمه مىكنند.
امام زمان عليه السلام، زائر و مرثيهسرا و وارث حسينبنعلي عليه السلام است؛ كسى كه زمان در تحت اختيار او و تمام صحنهها و لحظهها هر روز در مقابل نگاه او است. با نگاهى نافذ جاى جاى دشت بلا و لحظه به لحظه حماسه عاشورا و سختى و تلخى واقعه عاشورا را مشاهده و سوز عطش و سوزش سيلى و تازيانه را بر پيكر عاشورائيان لمس مىكنند.
زيارت شونده نيز كسى است كه نامش رباينده دلها و صحن و سرايش آتشافروز جانها و حرمش، آرامگاه قلبها و تماشاگه رازهاست.
هيچ زيارتى همانند اين زيارت، عمق فاجعه كربلا را بيان نكرده است. در حقيقت اين زيارت آموزههايى از عشق، معرفت، عرفان، سوز، حماسه و توسل است. در عين حال كه مرثيه است، مسؤوليت آفرين و حركت ساز نيز هست و بر سفيران هدايت عاشورايى شايسته و بايسته است كه با عنايت بيشترى به اين زيارت توجّه كنند و جايگاه والاى اين زيارت را در مجالس حسينى متذكر شوند.
زيارت ناحيه مقدسه، زيارت مستندي است كه از طريق يكى از نايبان خاص امام زمان عليه السلام به دست برخى از اساتيد شيخ مفيد و سپس به شيخ مفيد و سيد مرتضى و ابن مشهدى رسيده است. «زيارت ناحيه» داراى سندهاى مختلف و معتبر بوده و در كتابهاى اين سه بزرگوار ثبت و ضبط شده است.
متأخرين از سيد بن طاووس تا زمان حال نيز آن را نقل و صريحاً تأييد كرده اند. ضمن آنكه مضامين اين زيارت همسو با روايات و ساير زيارتها است و عبارات گويا و معانى عميق و دقيقش، شاهد صدقى است كه اين زيارت از ناحيه معصوم صادر شده است. ابن مشهدى در كتاب «المزار الكبير» اين زيارت را نقل كرده و در مقدمه كتابش نيز فرموده است «فقط احاديث مستند و صحيح را در اين كتاب مى آورم».
حضرت ولي عصر (عج) اين زيارت را با سلام بر انبيا و اولياي الهي آغاز كردهاند و سپس با سلام به روح زيارت، حضرت حسينبنعلي (ع) با ذكر نام و فضايل و عملكرد ايشان و گاهى بر اعضا و جوارح حضرت بيان شده است.
«السلام على الشيب الخضيب»؛ «سلام بر محاسن به خون خضاب شده»؛
«السلام على الخدالتّريب»؛ «سلام بر گونه خاك آلود»؛
«السلام على الثغر المقروع بالقضيب»؛ «سلام بر لبى كه با نى زده شد»؛
«السلام علىالرأسالمرفوع»؛ «سلام بر سرى كه بالاى نيزه شد»؛
«السلام علىالاجسادالعارية فى الفلوات»؛ «سلام بر اجسادى كه برهنه در بيابان رها شد»؛
«السلام علىابن خاتمالانبياء»؛ «سلام بر فرزند خاتم پيامبران»؛
«السلام على من بكته ملائكةُ السماء»؛ «سلام بر كسى كه ملائكه آسمان بر او گريه كردند»؛
«السلام على من اطاعالله فى سره و علانيته»؛ «سلام بر كسى كه در آشكار و نهان اطاعت خدا كرد»؛
«السلام على من جعلالله الشفاء فى تربته»؛ «سلام بر آقايى كه خداوند شفا را در تربت او قرار داده است»؛
«السلام على من الاجابة تحت قُبّـته»؛ «سلام بر بزرگوارى كه دعا زير گنبد او اجابت مىشود»؛
«السلام على مَنِ الائمّة من ذريّته»؛ «سلام بر كسى كه امامان از فرزندان او هستند».
در ادامه اين دعا حضرت ولي عصر (ع) با ياد كردن از ياوران و اصحاب عاشورايي امام حسين (ع)، بر سيدالشهدا (ع) و ياران وفادارش دورد و سلام ميفرستد و آنها را ميستايند. امام زمان (ع) بر صحابه پاكباز و سربازان مخلص، سلامهايى دارند كه مانند سلام بر مولايشان است تا زائران بياموزند براى ياورى ولى زمان چگونه بايد بود.
«السلام على النفوس المصطلمات»؛ «سلام بر بدنهاى به زنجير كشيده و اسير شده»؛
«السلام على الارواحالمختلسات»؛ «سلام بر روحهاى به پنهانى برده شده»؛
«السلام علىالاجسادالعاريات»؛ «سلام بر پيكرهاى عريان»؛
«السلام علىالجسوم الشاحبات»؛ «سلام بر جسمهاى نحيف و رنگ باخته»؛
«السلام علىالابدان السليبة»؛ «سلام بر بدنهاى مسلوب و عريان»؛
«السلام علىالمجدلين فىالفلوات»؛ «سلام بر جنگاوران بيابان»؛
«السلام علىالنازحين عن الاوطان»؛ «سلام بر دور افتادگان از وطن خويش».
زيارت ناحيه مقدسه با وصف صفات حضرت اباعبدالله (ع) ادامه مييابد و مولايمان مهدي در فرازهايي عرفاني از نزديكي و پيوند قلبي خويش به جدش حسين (ع)، ميگويد:
«ولئن اخرتنى الدهور و عاقنى عن نصرك المقدور لانّدبنّك صباحاً و مساءً و لأبكيّن لك [عليك] بدل الدموع دماً»؛ «اگر روزگار مرا به تأخير انداخت و مقدّرات از يارى و نصرت تو در روز عاشورا باز داشت، هر آينه من صبح و شام بر تو ندبه مىكنم و به جاى قطرات اشك برتو خون مىگريم».
سپس در فرازهايي به ويژگيهاي اجتماعي قيام حسيني اشاره ميكند تا آنجا كه به وصف واقعه عاشورا ميپردازد؛ در اين فراز از زيارت ناحيه مقدسه است كه گويي حضرت حجت در غم مصيبت عظيم عاشورا بر جد خويش ميگريد و اين بخش نقطه اوج اين مرثيه جانسوز است و هر انسانى كه توصيف اين صحنهها را مىشنود، آبشار اشك و طوفان غم و اندوه، امان او را مىبُرد. روضه مولايمان مهدي از اين فراز آغاز ميشود:
*با پند و اندرز فراوان حجت را بر آنها تمام كردي
«و بر تو لازم گشت، با بدكاران روياروى و جهاد كنى؛ بنابراين در ميان فرزندان و خانوادهات، و پيروان و دوستانت روانه شدى، و حقّ و برهان را آشكار نمودى، و با حكمت و پند و اندرزِ نيكو (مردم را) به سوىِ خدا فراخواندى، و به برپا دارىِ حدودِ الهى و طاعتِ معبود امر نمودى و از پليدىها و سركشى نهى فرمودى، ولى آنها به ستم و دشمنى روياروىِ تو قرار گرفتند، پس تو نيز با آنان به جهاد برخاستى پس از آنكه (حقّ را) به آنان گوشزد نمودى آنها را به عـذابِ الهى تهديد نمودى، و حجّت را بر آنها مؤكّد فرمودى
ولى عهد و پيمان و بيعت تو را شكستند، و با تو ستيز آغازيدند، پس تو به جهت زد و خورد و پيكار استوار شدى و لشكريان فاجر را خورد و آسيا نمودى و درگَرد و غُبار ِنبرد فرو رفتى، و چنان با ذوالفقار جنگيدى كه گويا علىّ مرتضى هستى،
*حرمتت را نگاه نداشتند و از هيچ گناهي در حق تو دريغ نكردند
پس چون تو را با قلبى مطمئن، بدون ترس و هراس يافتند، شرورِ مكر و حيلهشان بر تو برافراشتند و از در ِنيـرنگ و فساد با تو قتال نمودند، و آن ملعون لشكريانش را فرمان داد، تا تو را از آب و استفاده آن منع نمودند، و با تو قتال نمودند، و به جنگ و مبارزه با تو شتافتند، و تيرها و خدنگها به سوى تو پرتاب نمودند، و براى استيصال و ناچار نمودن تو دست دراز كردند، و حُرمتى براى تو مراعات نكردند، و از هيچ گناهى در مورد تو خوددارى ننمودند، چه در كشتن آنها دوستانت را، و چه در غارت اثاثيه خيمههايت،
*با بدن مجروحت بر زمين افتادي در حالي كه اسبها با سمهاي خود تو را كوبيدند
تو در گَرد و غُبارهاى جنگ پيش تاختى، و آزار و اذيّتهاى فراوانى تحمّل نمودى، آنچنانكه فرشتگانِ آسمانها از صبر و شكيبائى تو به شگفت آمدند، پس دشمنان از همه طرف به تو هجوم آوردند، و تو را به سبب زخمها و جراحتها ناتوان نمودند، و راه خلاص و رفتن برتو بستند، تا آنكه هيچ ياورى برايت نماند، ولى توحسابگر (عمل خويش براى خدا) و صبور بودى، از زنان و فرزندانت دفاع و حمايت مينمودى، تا آنكه تو را از اسبِ سوارىات سرنگون نمودند، پس با بدن مجروح بر زمين سقوط كردى، درحاليكه اسبها تو را با سُمهاى خويش كوبيدند، و سركشان با شمشيرهاى تيزِشان برفرازت شدند،
پيشانىِ تو به عرقِ مرگ مرطوب شد، و دستانِ چپ و راستت به باز و بسته شدن در حركت بود ، پس گوشـه نظرى به جانب خِيام و حَرَمَت گرداندى، در حاليكه از زنان و فرزندانت (روگردانده) به خويش مشـغول بودى؛ اسبِ سوارىات با حال نفرت شتافت ، شيـههكشان و گريـان، به جانبِ خيمهها رو نمود، پس چون بانوانِ حَرَم اسبِ تيز پاى تو را خوار و زبون بديدند، و زينِ تو را بر او واژگونه يافتند، از پسِ پردهها(ىِ خيمه) خارج شدند، در حالي كه گيسوان برگونهها پراكنده نمودند، بر صورتها مىزدند و نقاب از چهرهها افكنده بودند و به صداى بلند شيون ميزدند و از اوجِ عزّت به حضيض ذلّت درافتاده بودند، و به سوىِ قتلگاه تو مىشتافتند،
*شمر ملعون با شمشير آخته سر از بدنت جدا كرد در حالي كه خانوادهات شيون ميكردند
در همان حال شِمرِ ملعون بر سينه مباركت نشسته، و شمشير خويش را بر گلـويت سيراب مينمود، با دستى مَحاسنِ شريفت را در مُشت ميفِشرد،(و با دست ديگر) با تيغِ آختهاش سر از بدنت جدا مىكرد، تمامِ اعضا و حواسّت از حركت ايستاد، نَفَسهاىِ مباركت در سينه پنهان شد ،و سر ِمقدّست بر نيزه بالا رفت، اهل و عيالت چون بردِگان به اسيرى رفتند، و در غُل و زنجير آهنين برفراز جهازِ شتران دربند شدند،
*باكُشتنِ تو اسلام را كُشتند
گرماى نيمروز چهرههاشان مىسوزاند ، در صحراها و بيابانها كشيده ميشدند، دستانشان به گَردَنها زنجيرشده، در ميان بازارها گردانده ميشدند، اى واى بر اين سركشان گناهكار! چه اينكه ، و نماز و روزه را بدون ياور رها نمودند، و سُنّتها و احكام (دين) را از بين برده شكستند، و پايههاىِ ايمان را منهدم نمودند، و آياتِ قرآن را تحريف كرده، در جنايت و عداوت پيش تاختند،
براستى رسولِ خدا «كه درودخدابراو وآل اوباد» (با شهادتِ تو) تنها ماند! و كتاب خداوندِ عزّوجلّ مَتروك شد، و آنگاه كه تو مقهور و مغلوب گشتى، حقّ و حقيقت موردِ خيانت واقع شد، و به فقدانِ تو تكبير ِخدا و كلمه توحيد، حرام و حلالِ دين، و تنزيل و تأويلِ قرآن جملگى از بين رفت، و پس از تو تغيير و تبديلِ، كفر و اِلحاد و بىسرپرستىِ دين، هوىوهوسها و گمراهيها، فتنهها و باطلها جملگى ظاهر شد،
*مادرت زهـراء از انـدوهِ مصيبـتِ تو دردنـاك شد
پس پيكِ مرگ نزدِ قبر ِجدّت رسول خدا «كه رحمتِ بىپايانِ خداوندى بر او و آلِ او باد» ايستاد، و با اشكِ ريزان خبر ِمرگِ تو را به وى داد، و اينگونه گفت كه: اى رسولِ خدا! دخترزاده جوانمردت شهيد شد، خاندان و حَريمَت مُباح شد، پس از تو فرزندانت به اسيرى رفتند، و وقايع ناگوارى به عترت و خانوادهات وارد شد، پس رسول خدا مضطرب و پريشان شد، و قلبِ هراسناكَش بگريست، و فرشتگان و انبياء او را تسلـيت و تعـزيت گفـتند، و مادرت زهـراء (از انـدوهِ مصيبـتِ تو) دردنـاك شد ، و دستـههاىِ ملائكه مقـرّبين در آمد و شد بودند، پـدرت اميرمؤمنـان را تعزيت ميگفتند، مجالسِ ماتم و سوگوارى براىِ تو در اعلاعليّين برپا شد،
و حورالعين به جهت تو به سر و صورت زدند، (در عزاىِ تو) آسمان و ساكنانش، بهشت ها و نگـهبانانش، كوهها و كوهپايهها، درياها و ماهيانش، شهر مكّه و پايههايش، فردوسها و جوانانش، خانه كعبه و مقام ابراهيم، و مشعرالحرام ، و حلّ و حَرَم جملـگى گريستند،
بار خدايا! به حُرمتِ اين مكـانِ رفـيع ، بر محمّد و آلِ او رحـمت فرست ، و مرا در زمره آنان محـشور فرما، و به شفـاعت و وساطتِ آنها مرا داخلِ بهشت گردان ، بار خدايا! من به تو توسّل مىجويم اى سريعـترينِ حسابگران ، و اِى بخشـندهترينِ كَـريمان ، و اِى فرمانـرواى حـاكمان، به (حقِّ) محمّد آخرينِ پيامبران، و فرستاده تو بسوىِ تمامِ جهانها، و به (حقِّ) برادرش و پسرعمويش آن بلند پيشانىِ ميان پُر ، آن دانشمندِ عالى مرتبه ، يعنى علىّ فرمانـرواىِ مؤمنان ، و به (حقِّ) فاطمه سـروَرِ بانوانِ جهانيان ، و به (حقِّ) حسـنِ مجتـبى كه پاك و مبرّا و پناهگـاه مُتّقين اسـت ، و به (حقِّ) أبي عبدالله الحسين گـراميترينِ شهداء ، و به (حقِّ) فرزنـدانِ مقتولش ، و خانـواده مظـلومش، و به (حقّ) على بن الحسـين زيورِ عابدان ، و به محمّد بن علـى قبـله توبه كنندگان ، و جعفر بن محمّد راستگـوترينِ صادقان ، و موسى بن جعفر آشكار كننده دلائل و براهين ، و على بن موسى ياورِ دين ، و محمّد بن على اُسوه و الگوىِ هدايت شونـدگان ، و على بن محمّد زاهـدترينِ پارسايان ، و حسـن بن على وارثِ جانشينان ، و حُجّتِ خدا بر تمامِ آفريدگان ، اينكه درود فرستى بر محـمّد و آلِ او، آن راستـگويانِ نيـكوكار ، هـمان آلِ طه و يس و اينكه مرا در قيامت از كسانى قرار دهى كه ايمن و با آرامشِ خاطر و رستگار و مسرور و بشارت يافـتهاند ،
بار خدايا! (نامِ) مـرا در زُمـره مسلـمين نگاشته ، و مرا به صالـحين ملـحق فرما ، و نامِ مرا بر زبان اُمّتهاى آتيه نيكو قرار ده ، و مـرا بر علـيه ظالمين يارى ده ، و از مكرِ حسـودان حفـظ فرما ، و (نيـز) حيله حيـله گران را از من برگـردان ، و دست ستمـكاران را از مـن (دور) نگهدار، و بينِ من و آن سـرورانِ با ميمنت در اعلاعليّين جمع بفرما، همراه با كساني كه بر آنها اِنعام فرمودى يعنى پيامبران، و راستگويانِ در عمل و گفتار و شهداء و نيكويان، به رحمتت اى مهربانترينِ مهربانان، بارخدايا! تو را سوگند ميدهم به حقّ پيامبرِ معصومت، و به حقّ حُكمِ حتمى و قطعىات، و به حقّ نهىِ پنهانىات ، و به حقّ اين آرامگاهى كه (مردم از هرطرف به جهت زيارت) بر او گِرد مىآيند، و اين امامِ معصومِ مقتولِ مظلوم در جانبِ آن تكيه زده، اينكه غم و غصّهها را از من برطرف فرمائى.
ويژهنامه محرم در خبرگزاري فارس