ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : چهارشنبه 14 شهريور 1403
چهارشنبه 14 شهريور 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : شنبه 6 دي 1393     |     کد : 82610

خطرات سوء استفاده ابزاریِ متظاهران به ساده زیستی از سیره ائمه(ع)

در فضائی که ظاهرنمائی و ظاهر‌پسندی حاکمیت دارد، کسی چون حضرت رضا(ع) متهم به اشرافی‌گری می‌شود و فرصت‌طلبانی که هنری جز زهد‌نمائی و ظاهرسازی ندارند....

یادداشتی از حجت الاسلام والمسلمین سید ضیاء مرتضوی:
خطرات سوء استفاده ابزاریِ متظاهران به ساده زیستی از سیره ائمه(ع)

در فضائی که ظاهرنمائی و ظاهر‌پسندی حاکمیت دارد، کسی چون حضرت رضا(ع) متهم به اشرافی‌گری می‌شود و فرصت‌طلبانی که هنری جز زهد‌نمائی و ظاهرسازی ندارند، فرصت حضور می‌یابند و مطلوب نمایانده می‌شوند.ساده‌زیستی حاکمان هم آن گاه مفید می‌افتد که آنان به الزامات اصلی و وظایف اساسی خود عمل کنند. چه سود از حاکمی که به عنوان مثل همواره نان خشک بخورد اما با «بی‌تدبیری» و «خودسری» خود، بیت‌المال مسلمین را به فلاکت افکند و با گفتارهای «دروغین» و کردارهای «جابرانه» خود، ایمان دسته‌دسته مردمان را به سستی بکشاند!
حجت الاسلام والمسلمین سید ضیاء مرتضوی طی یادداشتی به مخاطرات سوء استفاده ابزاری مدعیان دروغین ساده زیستی از سبک زندگی ائمه اطهار(ع) پرداخته است.
متن کامل این یادداشت
به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی -hashemirafsanjani.ir-
به شرح زیر است:
قرار گرفتن حضرت رضا (علیه‌السلام) در جایگاه ولایت‌عهدی تحمیلی مأمون عباسی، و برخی اقتضائات که پیوند هر چند ظاهری با دستگاه خلافت مأمون پدید می‌آورد، از ناحیه‌ی برخی کسانی که نه فهم درستی از حقایق دین داشتند و نه شناخت درستی از حضرت رضا(علیه السلام)، پرسش‌هائی را متوجه آن حضرت می‌کرد که چرا وضع ظاهری وی زاهدانه و همراه با ساده‌زیستی کامل نیست؟
این پرسش طبعاً و عمدتاً از سوی کسانی بود که درک و عقل خود را تحت سیطره چشم ظاهر‌بین خود قرار داده و فهم درستی از آنچه پیرامون آنان در جامعه می‌گذرد ندارند. چنان که یک بار گروهی از صوفیان در خراسان پیش حضرت آمدند و - با اشاره به اینکه مأمون در میان امت اسلامی و پس از آن در میان اهل بیت، تو را شایسته‌ترین فرد دید و خواست که خلافت را به شما برگرداند، اما امت اسلامی نیازمند پیشوائی هستند که غذای ناگوار بخورد و لباس نا ملایم بپوشد و بر الاغ سوار شود و به عیادت بیمار رود- به روش امام(ع) خرده‌گیری کردند.
اما حضرت رضا(ع) با اشاره به یوسف پیامبر(ع) که لباس‌های دیبا و زربفت می‌پوشید و بر بالش‌های آل‌فرعون تکیه می‌زد و داوری می‌کرد، فرمود:
«آنچه خواست دیگران از امام است قسط و عدل وی است. که وقتی سخن گفت راست بگوید، و وقتی داوری کرد عدالت بورزد، و چون وعده داد به آن عمل کند.» (بحار الانوار، ج49 ص275)
چنان که حضرت همین سخن را در پاسخ به گفته‌ی یکی از علاقه‌مندان خود فرمود.
عباس بن هلال شامی همراه با عرض ارادت به امام، به نوع نگاه مردم اشاره کرد که وقتی کسی غذای ساده می‌خورد و لباس ناملایم بر تن می‌کند و افتادگی می‌ورزد، چقدر مورد توجه آنان قرار می‌گیرد و از او خوششان می‌آید!
او با این بیان، نگاه بخشی از جامعه را بازگو کرد که گویا روش حضرت برای آنان مایه‌ی سوال و چه بسا اعتراض بوده است. مردمی که پیش از آنکه افراد را در رفتار و کردار و امانت‌داری و صداقت بشناسند و بیازمایند و حاکمان را پیش از آنکه در مردم‌داری و تدبیر و راستگوئی و عدالت و پای‌بندی به وعده‌ها و برنامه‌ها و شعارها و ادعاها و رعایت ضوابط و قوانین حاکم بشناسند و بیازمایند، دل به ظواهر گفته‌ها و ادعاها و خورد و خوراک و الفاظ جذاب و ظاهرسازی‌های فریبنده آنان می‌بندند و همان را نیز ملاک داوری در باره دیگران قرار می‌دهند.
امام(ع) در روایت دوم، [روایت عباس بن هلال شامی] ضمن اشاره به وضع یوسف پیامبر(ع) خاطرنشان ساخت که مردم به چگونگی لباس یوسف نیاز نداشتند، بلکه نیازمند«عدل» او بودند. و بعد افزود:
«و انّما یحتاج من الامام فی ان اذا قال صدق و اذا وعد انجز و اذا حکم عدل؛ آنچه در امام مورد نیاز است این است که وقتی سخن گفت راست بگوید، و وقتی وعده داد به آن عمل کند، و آن گاه که قضاوت کرد عدالت ورزد.» (کافی، ج6،ص453)

و این نشان می‌دهد که نه تنها جریانی کج‌اندیش به عنوان صوفیه با نگاه ظاهربین خود، به آنچه در نظام به اصطلاح اسلامی عباسیان می‌گذشت و آنچه از سرمایه مادی و معنوی جامعه به تاراج می‌رفت توجه لازم نداشتند و ارزش‌های واقعی یا مهمتر را به حاشیه رانده و به ظواهر دل خوش کرده بودند، بلکه در متن جامعه نیز این کج‌اندیشی اثر گذاشته و به جای آنکه توجه اصلی و جدی خود را به عملکرد نظام حاکم و میزان صداقت و عدالت و پای‌بندی به حقوق مردم و مصالح اجتماع معطوف سازند، دل‌خوش به ظواهر گفتاری و رفتاری فریبنده مدّعیانی بودند که به نام دین و شریعت، در پی کار«خود» و منافع «خویشان» بودند و کج‌اندیشان پُرمدّعائی همانند آن گروه صوفی، راه امت اسلامی به سوی خانه‌ی هدایت حضرت رضا(ع) را نیز می‌بستند با این بهانه و عذر که وی زندگی «اشرافی» دارد!
در جامعه‌ای که خلافت و امامت حضرت رضا(ع) به رغم اذعان به شایستگی‌های وی در هدایت و رهبری جامعه، تنها به این بهانه که وضع زندگی وی زاهدانه نیست و لباس و خوراک او و نزدیکانش اشرافی است، مورد سؤال و نکوهش قرار گیرد و فرصت‌طلبانی پر مدعا و ریاست‌طلب که هنری جزء زهد‌نمائی و ظاهرسازی ندارند، فرصت حضور می‌یابند و مطلوب نمایانده می‌شوند، پیداست رشد لازم پدید نیامده است و متولیان دین و فرهنگ و اخلاق و سیاست و تربیت، نخواسته یا نتوانسته‌اند به رسالت و مسئولیت خود عمل کنند.
مردم، پیش و بیش از آنکه نیازمند ظواهر زندگی شخصی حاکمان خود باشند، حتی اگر خود توجه نداشته باشند، نیازمند صداقت و عدالت‌پیشگی و پای‌بندی به وعده‌های آنان‌اند. ساده‌زیستی حاکمان هم آن گاه مفید می‌افتد که آنان به الزامات اصلی و وظائف اساسی خود عمل کنند. 
چه سود حاکمی که به عنوان مثل همواره نان خشک بخورد اما با «بی‌تدبیری» و «خودسری» خود و اطرافیانش بیت‌المال مسلمین را به فلاکت افکند و چه سود اگر - به فرض - برخی آداب مستحب را به جا آورد اما با گفتارهای «دروغین» و کردارهای «جابرانه» خود، ایمان دسته‌دسته مردمان را به سستی بکشاند!
در فضائی که قشری‌گری و ظاهرنمائی و ظاهر‌پسندی حاکمیت دارد و کسی چون حضرت رضا(ع) متهم به اشرافی‌گری می‌شود، جای شگفتی نخواهد بود که فرزند پاکش حضرت امام جواد(ع) که داماد خلیفه بود، به رغم اینکه به اجبار در بغداد زندگی می‌گذراند، «شیفته» وضع اشرافی خود شمرده شود!
«حسین مکاری» که در بغداد به خدمت حضرت رسید و آن وضع خوراک و پوشاک حضرت را دید، به گفته‌ی خودش، پیش خود گفت: این شخص با شناختی که از وضع خورد و خوراک او دارم، دیگر هرگز به شهر خود –یعنی مدینه- بر نمی‌گردد! امام با دانش خود به اندیشه‌ی او پی برد و سر پائین افکند و سپس در حالی که رنگ رخسارش زرد شده بود سر را بلند کرد و فرمود:
«ای حسین! پیش من، نانی جوین و نمکی سائیده، در حرم رسول خدا(ص)، از این وضعی که مرا در آن می‌بینی خوش‌تر است!» (بحار الانوار، ج50، ص48)
آری، وقتی ملاک‌های خدمتگزاری و حکومت به درستی شناخته نشود، پیداست قدر و اندازه خدمتگزاران واقعی جامعه و صلاح و فساد حاکمان و راه صلاح‌اندیشی برای غلبه بر ناکامی‌ها و مشکلات نیز به‌درستی شناخته نخواهد شد و پیدا است در این میان چه کسانی و چه جریان‌هائی سر بر می‌آورند که باید منکوب شوند و چه کسانی و گروه‌هائی پایمال هوا و هوس و نادانی و حیله‌گری چنین افراد و جریان‌هائی می‌شوند که باید سرآمد جامعه و پیشروان آن باشند؛ 
فاعتبروا یا اولی الابصار!


نوشته شده در   شنبه 6 دي 1393  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode