ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 28 ارديبهشت 1403
جمعه 28 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : جمعه 8 آبان 1388     |     کد : 5325

مديري با کارمند

مديري با کارمندش به ناهارخوري مي رفت.که يک چراغ جادو پيدا مي کنند . جن مي گه من براي هر کدام مي توانم يک آرزو برآورده کنم...

مديري با کارمندش به ناهارخوري مي رفت.که يک چراغ جادو پيدا مي کنند . جن مي گه من براي هر کدام مي توانم يک آرزو برآورده کنم.

کارمند ميگه : اول من، دلم مي خواهد که هاوائي کنار ساحل لم بدهم .پوف ناپديد شد.

مدير فکري کرد و گفت: مي خواهم بعد از ناهار ، کارمندم در شرکت باشه، چون کلي کار داريم.

نتيجه: هميشه اجازه بدهيد که رئيس تان اول حرف بزند.


نوشته شده در   جمعه 8 آبان 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode