ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 29 ارديبهشت 1403
شنبه 29 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 13 مهر 1388     |     کد : 5009

سخنان آيت‌الله جوادي آملي درباره مالكيت «فدك»

آيت‌الله جوادي آملي در درس تفسير روز يك شنبه 12 مهر به شبهه‌اي كه در مورد «فدك» مطرح شده بود، پاسخ داد...


 آيت‌الله جوادي آملي در درس تفسير روز يك شنبه 12 مهر به شبهه‌اي كه در مورد «فدك» مطرح شده بود، پاسخ داد.

به گزارش خبرگزاري فارس آيت‌الله عبدالله جوادي آملي در تفسير آيه «يرثني ويرث من آل يعقوب» با مطرح‌ كردن حديثي كه توسط آن به صدقه‌بودن فدك و در نتيجه به ارث نرسيدن آن به حضرت زهرا (س) احتجاج شده است، اين حديث را جعلي دانست و افزود: با توجه به آيه مباركه «اللّهُ أَعْلَمُ حَيثُ يجْعَلُ رِسَالَتَهُ» نبوّت ارثي نيست. رسالت، نبوّت و امامت همگي به عصمت باز مي‌گردد و ارثي نيست.

آيت‌الله جوادي آملي با اشاره به اقوال سه‌گانه‌اي كه در بيشتر كتاب‌هاي تفسيري از جمله جامع قرطبي در تفسير آيات «يرثني ويرث من آل يعقوب» و «ورث سليمان داود» آمده است، گفت: برخي معتقدند كه منظور از ارث، نبوّت است. عده‌اي ديگر ميراث را علم و حكمت مي‌دانند. برخي ديگر نيز ميراث را «مال» مي‌دانند.

وي در بررسي اين اقوال سه‌گانه گفت: براساس «اللّهُ أَعْلَمُ حَيثُ يجْعَلُ رِسَالَتَهُ»، منظور از ارث، نبوّت نيست. زيرا هيچ‌كدام از انبياي الهي، نبوّت را از نبيّ قبلي ارث نبرده‌اند. با توجه به روايت «العلماء ورثة الأنبياء» انبياء، معلّم كتاب و حكمت‌ هستند و اين هم اختصاص به هيچ پيغمبري ندارد. اين قول كه انبياء از خود مالي به جاي نمي‌گذارند، اختصاص به ما شيعه‌ها ندارد و متعلق به عده‌اي از اهل سنّت، قدما و اصحاب مانند ابن‌عباس است.

آيت‌الله جوادي آملي با بيان اينكه بايد ببينيم منظور از ارث، ارث مال است يا غيرمال، افزود: روايتي را مرحوم كليني در كافي نقل مي‌كند كه انبيا درهم و دينار را به ارث نمي‌گذارند و علم را به ارث مي‌گذارند. اين روايت، روايتي حق است، يعني بناي انبياء بر اين نيست كه مال جمع كرده و به ديگري منتقل كنند.

وي ادامه داد: آنچه محور نزاع بين دو فرقه است، عبارت جعلي «ما تركناه صدقه» است. اين عبارت سند ندارد و در جوامع روايي معتبر نيامده است و در كتاب شريف كافي هم نيست. اين را جعل كردند تا بگويند «فدك» و امثال آن صدقه است. وقتي صدقه عمومي شد به بيت‌المال مي‌رسد. وقتي كه بيت‌المال شد، به حاكم وقت منتقل مي‌شود و همين كار را هم كردند.

آيت‌الله جوادي آملي با تأكيد بر اين نكته كه متن اين روايت به جمله «الانبياء لا يوَرِّثون درهماً ولا ديناراً» كه مرحوم كافي در كليني نقل كرده است، ختم مي‌شود، گفت: «ما تَرَكناه صدقة» در جوامع روايي معتبر نيست. ضمن اينكه در حجّيت روايت، چه معارض داشته باشد، چه نداشته باشد، اولاً و بالذّات بايد بر كتاب خدا عرضه شود.

وي ادامه داد: اين دو طايفه روايات است كه هر دو را مرحوم كليني نقل كرد. بزرگان ديگر هم در جوامع روايي ما آورده‌اند: يك طايفه مربوط به عنوان «نصوص علاجيه» است كه در كتاب‏هاي اصولي فراوان مطرح است، كه اگر دو خبر معارض بودند، چه بكنيم؟ حضرت فرمود كه: «ما وافَقَ كتابَ الله»، «ما خالَفَ كتاب‌الله فاضربوه علي الجدار» و مانند آن‌ حجت مي‏شود. اين‏ها به عنوان «نصوص علاجيه» است كه روايت‏هايي كه معارض هم‏ هستند، معيار حجّت و لاحجّت يا ترجيح إحدي‏الحجّتين، عرضه بر قرآن كريم است.

آيت‌الله جوادي آملي، طايفه ديگر را رواياتي دانست كه مطلق هستند، چه معارض داشته باشند و چه نداشته باشند و افزود: وجود مبارك پيامبر (ص) و همچنين ائمه (ع) فرمودند: «به نام ما حديث جعل مي‏كنند؛ ولي به نام خدا آيه قرآن را نمي‏توانند جعل كنند»... يا «به نام ما روايات جعلي زياد هست. هر روايتي كه از ما به شما رسيد بر كتاب خدا عرضه كنيد. اگر مطابق با كتاب خدا نبود و مخالف كتاب خدا بود، اين حجت نيست و حرف ما نيست.»

وي ادامه داد: مرحوم علامه مجلسي مي‌فرمود: طبق همين روايت معلوم مي‏شود كه چيزهايي را به نام پيغمبر (ص) جعل كرده‏اند. براي اينكه اين روايت «ستكثر عَلَيّ القالَة» يا صادر شده و يا صادر نشده است. اگر صادر شده و پيغمبر (ص) فرمود «به نام من دروغ جعل مي‏كنند» معلوم مي‏شود كه «احاديث موضوع» داريم. اگر اين روايت صادر نشده باشد، همين دليل بر جعل است. براي اين‏كه همين را از پيغمبر (ص) نقل كردند. بنابراين ايشان فرمود: اين روايت چه صادر شده باشد، چه نشده باشد، مضمونش حق است. يعني معلوم مي‏شود كه به نام پيامبر (ص) احاديثي جعل مي‏كنند.

آيت‌الله جوادي آملي با بيان اينكه هر روايتي، چه معارض داشته باشد و چه نداشته باشد، بايد بر قرآن كريم عرضه شود، گفت: بنابراين اول ما بايد خطوط كلي قرآن را ارزيابي كنيم، بعد روايت را بر قرآن عرضه كنيم. وقتي آيات قرآن را بررسي مي‏كنيم، مي‏بينيم عموماتي دارد، اطلاقاتي دارد و خصوصياتي. هم عموم و اطلاقش شامل انبياء و غير انبياء مي‏شود، هم آنچه كه مخصوص انبياء است. تمام اين اطلاقات از «أقيموا الصلاة»، از «كُتِبَ عليكم الصيام»، از مسأله جهاد، از مسأله حج، از مسائل امر به معروف و نهي از منكر، همه‏ تكاليف شامل أنبياء و معصومين (ع) مي‏شود. البته آنها احكام مختصه هم دارند؛ نظير وجوب نماز شب بر پيامبر (ص) و مانند آن.

وي ادامه داد: اول اينكه «يوصيكم‌الله في اولادكم» اين‏گونه از عمومات مسأله ارث را تبيين مي‏كند و شامل پيغمبر نيز مي‌شود. همه اينها مشمولند. دوم اينكه آيه سوره مباركه احزاب كه «أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ» كه طبقات ارث را تبيين مي‌‌كند، شامل انبيا مي‌شود. سوم اينكه قصه «وَوَرِثَ سُلَيمَانُ دَاوُدَ» درباره نبوت است. چهارم اينكه اينجا هم «وَلِياً يرِثُنِي وَيرِثُ مِنْ آلِ يعْقُوبَ» ظاهرش مال است، براي اينكه ارثِ نبوّت يا ارث علم يا ارث حكمت اينها قرينه مي‌خواهد.

آيت‌الله جوادي آملي با بيان اينكه وقتي عرفاً گفتند، ارث، يعني مسدله مال ديگر، فلان كس وارث است، فلان كس ارث برد، يعني مال ديگر، گفت: درست است مي‌شود گفت فلان شخص وارث علم فلان كس است، وارث حكمت فلان كس است، ولي همراه با قرينه است. با قرينه مي‌شود ارث را درباره مسائل علم و حكمت مطرح كرد، ولي بي‌قرينه همان مسأله ارث مال است. ديگر لغتاً اين طور است، عرفاً اين طور است، اعتبار عقلا اين طور است، پس اين چهار دليل نشان مي‌دهد كه انبيا همانند افراد ديگر مشمول اين عموم و اطلاقات‌اند.

وي ادامه داد: مهم‌تر از همه استدلال، صديقه كبرا (س) در حضور همه مهاجر و انصار است. با اطلاع وجود مبارك امام زمانش يعني علي‌بن‌ابي‌طالب (ع) حضرت باخبر بود كه وجود مبارك صديقه كبرا چگونه دارد احتجاج مي‌كند. از كساني كه اين خطبه را حفظ و نقل كرد، همان زينب كبرا (س) بود كه اين خطبه را حفظ كرده بود و براي ديگران نقل كرد. يكي از رُوات اين خطبه، همان زينب كبراست.

وي تصريح كرد: حالا شما ملاحظه بفرماييد اين خطبه نوراني حضرت از چند بخش تشكيل مي‌شود و از چند جهت حضرت استدلال مي‌كند. البته اين خطبه طليعه‌اي دارد. معصومين (ع) آن بخشي را كه با مردم حرف مي‌زنند، بالأخره با تبيين قابل فهم هست، اما آن بخشي كه با خدا حرف مي‌زنند، آنها را اوحدي مي‌فهمند. اين دعاها اين طور است، اين مناجات شعبانيه اين طور است، شما الآن اين 20 جلد وسائل‌الشيعه را كه مي‌بينيد، غالب اينها قابل فهم است؛ يعني كسي پنج، شش سال درس بخواند، بالأخره اگر هم به كتاب لغت بخواهد مراجعه كند، مقدورش است، اين روايات را به خوبي مي‌فهمد، اما وقتي بخواهد صحيفه سجاديه را مطالعه كند يا نهج‌البلاغه را مطالعه كند، اين طور نيست كه با هفت، هشت سال درس خواندن فقه و اصولي حل بشود.

آيت‌الله جوادي آملي با اشاره به مناجات شعبانيه گفت: بخشي كه با خدا حرف مي‌زنند، خب توده مردم مي‌خواهد بفهمد، مي‌خواهد نفهمند؛ «هَبْ لي كمال‌الانقطاع» اين قطع چيست؟ انقطاع چيست؟ كمال انقطاع چيست؟ حضرت چرا مرحله سوم را خواسته؟ اينها نه با بناي عقلا حل مي‌شود، نه با لغت و نه با عرف. اينها با درس‌هاي ديگر حل مي‌شود. خطبه‌ها از اين قبيل است. خطابه‌ها حساب ديگري دارد. وجود مبارك حضرت امير وقتي خطبه مي‌خواند با خدا حرف مي‌زند، حمد و ثنا دارد و ازليت خدا را تشريح مي‌كند كه بسياري از افراد متوجّه نمي‌شوند، اما وقتي مي‌گويد «يا ايهاالناس! يا ايهاالذين آمنوا» دستور مي‌‌دهد خب آنها مي‌فهمند.

وي ادامه داد: وجود مبارك حضرت امير يك خطبه نوراني دارد. مرحوم كليني آ‌ن خطبه را نقل مي‌كند. چون بسياري از اين خُطَبي كه در نهج‌البلاغه آمده است، مرحوم صدوق نقل كرده، مرحوم كليني نقل كرده، ديگران نقل كرده‌اند. بعدها مرحوم سيد رضي گزيده‌هايي از آنها را انتخاب و ذكر كرده است. خطبه‌اي در كافي شريف در همان جلد اول در مسئله توحيد هست كه مرحوم كليني (رضوان الله عليه) اين خطبه را نقل مي‌كند. اما بعد از آن خطبه اين جمله‌ها را دارد. دارد كه علي‌بن‌ابي‌طالب (ع) اين خطبه را ايراد كرده است. اين خطبه به قدري اوج دارد كه اگر تمام جن و انس جمع بشوند و در بين آنها پيغمبر نباشد و بخواهند مثل اين حرف بزنند، مقدور نيست. اين حرفِ مرحوم كليني است كه مي‌گويد كسي كه «بأبي و اُمّي» پدر و مادر من فداي او اين مقدورشان نيست. اين فرمايش مرحوم كليني در جلد اول در بحث توحيد و در اصول كافي است كه بعد از نقل اين خطبه نوشته شده است.

آيت‌الله جوادي آملي، با اشاره به اينكه اصول كافي را عده زيادي شرح كرده‌اند، گفت: مهم‌ترين شرح براي مرحوم صدرالمتألّهين، بعد مجلسي اول، مجلسي دوم و بعد ملاصالح مازندراني است. اينها شروحي بود كه بعدها پيدا شد. گوشه‌هايي از اصول كافي را مرحوم ميرداماد، استاد ايشان شرح كرد، ولي شرح عميق براي مرحوم ملاصدراست. ايشان به شرح اين قسمت كه رسيد، اضافه مي‌كند و مي‌گويد كه جناب كليني اگر اين جمله را اضافه مي‌كرد، بهتر بود كه اگر همه جن و انس جمع بشوند و در بين آنها پيغمبران هم باشند، اما پيغمبران اولوالعزم نباشند، نمي‌توانند مثل علي (ع) حرف بزنند. يعني شماي كليني كه گفتي انبيا هم مي‌توانند مثل او حرف بزنند، بگوييد انبياي اولوالعزم، وگرنه انبياي ديگر هم بعيد است كه اين طور بتوانند حرف بزنند.

وي تصريح كرد: اين از آن خطبه‌هاست. آن خطبه شاه‌بيتي دارد و بيت‌الغزلي دارد، واسطةالعِقدي دارد كه گره آن واسطةالعقد را مرحوم ميرداماد در شرح اصولي كافي گشود. آن واسطةالعقد، آن شاه‌بيت و آن نقطه برجسته خطبه علي (ع) در خطبه فاطمه (س) است و عصاره آن مطلب اين است كه آن ماده‌اي كه شبهه ازليت عالم را مطرح مي‌كند، مي‌گويد آيا خدا عالَم را از ماده‌اي خلق كرد. پس معلوم مي‌شود ماده قبلاً بود؛ قبل از خدا بود، قبل از خلقت خدا بود، به خدا محتاج نبود و عالَم را مِن شيءٍ خلق كرد.

آيت‌الله جوادي آملي افزود: پس معلوم مي‌شود آن شيء ازلي بود. يا مِن لا شيء خلق كرد لا شيء كه نمي‌تواند مبدأ چيزي باشد كه خدا از لا شيء چيزي را خلق بكند و شيء هم كه از نقيضين بيرون نيست. آنچه از خطبه حضرت امير و همچنين از خطبه حضرت زهرا (س) مي‌توان استفاده كرد و جواب داد اين است كه نقيض مِن شيء، مِن لا شيء نيست، وگرنه هر دو موجب نقض مِن شيء، لا مِن شيء است نه مِن لا شيء. شبهه اين است كه عالَم را مِن شيء خلق كرد يا مِن لا شيء؟ هر دو محال است مِن شيء خلق كرده باشد، محال، مِن لا شيء خلق كرده باشد، محال و رفع نقيضين هم كه محال است.

ايت‌الله جوادي آملي ادامه داد: پاسخ اين است كه نقيض مِن شيء، لا مِن شيء است. «نقيض كلٍّ رفعٌ أو مرفوع» نقيض مِن شيء، مِن لا شيء نيست، وگرنه هر دو مي‌شود وجودي.

وي گفت: نقيض مِن شيء، لا من شيء است. اين نكته هم در خطبه وجود مبارك حضرت امير هست هم در خطبه وجود مبارك حضرت زهرا (س). آغاز اين خطبه آن است كه بعد از چند جمله «ابتدأ الأشياء لا مِن شيء» خدا بديع‌السماوات و الأرض است، نوآور است و عالَم را از چيزي خلق نكرد. نه از لا شيء خلق كرد «ابتدأ الأشياء لا مِن شيء» نه من لا شيء اين جمله هم در خطبه نهج‌البلاغه است، هم در خطبه حضرت زهرا (س) با اين تفاوت كه وجود مبارك حضرت زهرا تقريباً 25 سال قبل از حضرت امير (ع) اين را گفته چون وجود مبارك حضرت امير در زمان حكومت و خلافتشان اين خطبه‌ها را ايراد مي‌كردند، وگرنه آن وقتي كه خانه‌نشين بودند يا كشاورزي مي‌كردند كه جاي سخنراني نداشتند.

آيت‌الله جوادي آملي با بيان اينكه اين خطبه را هم مرحوم كليني نقل كرده، گغت: ايشان فرمود، وقتي كه بار دوم سپاهيانش را براي شام در تتمّه جنگ صفين اعزام كرده بود، «فلمّا استنهزّ جُندللشام قام خطيباً» اين را ايراد كرده است. تقريباً 25 سال بعد يا نزديك 30 ‌سال اين خطبه آن خصيصه را دارد. بعد از آن حمد و ثناء و توحيد الهي و جريان وحي و نبوّت و اينها و اينكه ايمان اثرش چيست، نماز اثرش چيست، زكات اثرش چيست به اين جمله‌‌ها مي‌رسند. به مسئله ارث مي‌رسند كه به مهاجر و انصار در مسجد خطاب مي‌كنند. بعد به دستگاه حكومت هم خطاب مي‌كند «أفحكم الجاهلية يبقون و مَن أحسن مِن الله حكماً لقوم يؤقنون أفلا تعلمون بلي قد تجلّي لكم كالشمس الزاهية أننبنته» بعد فرمود: «أيهاالمسلمون! أاُغلبُ علي إرثي يأبن أبي‌قحافه أفي كتاب‌الله أن ترث أباك و لا أرث أبيه» در قرآ‌ن آمده كه تو ارث مي‌بري، ولي من از پدرم ارث نمي‌برم؟ «لقد جئت شيئاً فريا، أفعلي عمدٍ تركتُم كتاب‌الله و نبذتموه وراء ظهوركم إذ يقول: (وَ وَرِث سليمانُ داوود) و قال في ماقتسّ مِن خبر يحيي‌بن‌زكريا إذقال (فهَب لي مِِن ِلَدُنك ولياً يرثني و يرث مِِن آلِ يعقوب).

وي ادامه داد: پس اين آياتي است مربوط به انبيا كه ارث مي‌برند و همچنين و قال: أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ في كتاب الله) و قال: يوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُم لِلْذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيينِ و قال: إِن تَرَكَ خَيراً الْوَصِيةُ لِلْوَالِدَينِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَي الْمُتَّقِينَ و زعمتم أن لا حُزوة لي و لا أرث مِن أبيه و لا رَحِمَ بيننا أفخصّكم الله بآيةٍ أخرج أبي مِنها. يك آيه خاصّي داريم، دليل مخصوصي داريم كه پدرم ارث نمي‌گذارد؟! بعد هم آن جمله جگرسوز را فرمود كه مسئله در و پيكر زدن با اين جمله اصلاً قابل قياس نيست. فرمود: شما هيچ دليلي نداريد كه مرا از ارث محروم كنيد. مگر اينكه بگوييد معاذ الله... نقل نكنم.

آيت‌الله جوادي آملي افزود: بعد در آن جمله‌هاي بعدي اين خطبه را ادامه مي‌دهد. بعد از يك صفحه مي‌فرمايد: «أ اُهْضَمُ تُراثَ أبي» به مردم خطاب كرد: «و أنتم بمرأ مِنّي و مسمعٍ و ممتدٍ و مَجمَع» همه‌تان حاضريد و داريد مي‌بينيد ارث مرا دارند هضم مي‌كنند.

اين عالم ديني ادامه داد: شما در نهج‌البلاغه مي‌بينيد وجود مبارك حضرت امير وقتي حضرت زهرا (س) را مي‌خواهد دفن كند، اين جمله‌ها را گفته است. در خطبه 202 نهج‌البلاغه آمده است كه هنگام دفن رو كرد به قبر مطهّر پيغمبر (ص) و عرض كرد: «السَّلاَمُ عَلَيكَ يا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ وَالسَّرِيعَةِ اللِّحَاقِ بِكَ قَلَّ يا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيتِكَ صَبْرِي» تا به اين جمله رسيد: «وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَي هَضْمِهَا» اين هضم همان است كه در خطبه حضرت زهرا آمده: «أ اُهْضَمُ تُراثَ أبي بمرأ مِنكم» همه‌تان مي‌بينيد روز روشن دارند، ارث مرا مي‌برند اينجا هم حضرت فرمود: «وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَي هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ» بنابراين اطلاقات حاكم است، عمومات حاكم است، دليل خاص درباره ارث انبيا حاكم است و مهم‌تر از همه، تفصيل و تبيين و تشريح صديقه كبرا (س) حاضر است.

آيت‌الله جوادي آملي اظهار داشت: قبلاً هم بحث گذشت كه وقتي وجود مبارك حضرت زهرا (س) مطلبي را بفرمايد، مثل اينكه اميرالمؤمنين (ع) فرموده، امام صادق (ع) فرموده، امام باقر (ع) فرمود، چون معيار حجّيت، عصمت گوينده است، نه امامت او. مي‌خواهد امام باشد، مي‌خواهد نباشد.

وي در پايان تصريح كرد: اگر كسي معصوم بود، قولش حجّت است. تفصيلي هم كه از حضرت زهرا (س) شده است، اين موضوع را تبيين مي‌كند.


نوشته شده در   دوشنبه 13 مهر 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode