رويكردهای خدامحور و مسيحمحور، دو رويكرد اصلی در عرفان مسيحی است؛ در رويكرد مسيحمحور كه نسبت به رويكرد خدامحور بسيار شايعتر است و جريان غالب در تفكر امروز مسيحيت را تشكيل میدهد، افراد فقط به دنبال تقرب به عيسی مسيحاند.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، حجتالاسلام و المسلمين محمدتقی فعالی، مدرس حوزه و دانشگاه و نگارنده 9 جلد كتاب در باب جنبشهای نوظهور معنوی، در بيستمين نشست از سلسله نشستهای «آسيبشناسی عرفانهای كاذب» كه در سازمان فعاليتهای قرآنی دانشگاهيان كشور برگزار شد، با اشاره به مطالب تشريح شده در جلسات پيشين گفت: در گذشته گفتيم كه معنويتهای نوظهور در هفت شكل و هفت نوع قابل طبقهبندی هستند و به اختصار دو نوع از اين كيشهای معنوی در قالب كيشهای معنوی هندی و آيينهای معنوی آمريكايی توضيح داده شد.
فعالی با اشاره به سومين نوع از آيينهای معنوی پرطرفدار، يعنی عرفان مسيحيت، بيان كرد: در باب عرفان مسيحی در دو بخش میتوان مطالبی را ذكر كرد: يكی با رويكرد فكری و نظری میتوان به عرفان مسيحی پرداخت و ديگری با رويكرد پيمايشی و آماری میتوان به مسائلی در اين باب اشاره كرد.
وی با بيان اين كه عرفان مسيحی از همان سده اول ميلادی و از همان اوانی كه عيسی مسيح(ع) براساس گفته مسيحيان به صليب كشيده شد، آغاز شده و شكل گرفته است، افزود: مقدمتاً بايد بر اين نكته تأكيد كرد كه عمدتاً دو رويكرد در ميان عارفان مسيحی از آغاز تا به امروز وجود داشته است و ما با توجه به اين دو رويكرد مباحث خود را پی خواهيم گرفت.
اين مدرس حوزه و دانشگاه درخصوص رويكرد اول گفت: رويكرد اول در عرفان مسيحی موسوم به رويكرد خدامحور است و كسانی كه در اين بخش قرار میگيرند، عمدتاً معتقد به ارتباط مستقيم با حضرت حق(جل و علا) هستند. البته مقصود آنان از خدا در اينجا خدای تثليثی مسيحی است كه از يك سه گانه به نامهای اب، ابن و روح القدس تشكيل شده است و مطلقاً با خدای اسلام، آن گونه كه در قرآن از آن ياد شده، متفاوت است.
مهمترين توصيههايی كه از سوی دسته خدامحوران از عارفان مسيحی صورت میپذيرد، تأكيد بر صميميت، عشق، محبت و رفتار مثبت با خلق خداست ... عشق و محبت به مردم با اين رويكرد از عارفان مسيحی سازگارتر است تا رويكرد دوم كه تاحدی بهرهای از خشونت را نيز با خود به همراه دارد
فعالی ادامه داد: آنان كه با اين رويكرد به معنويت و عرفان پرداختهاند، عمدتاً بر مسئله عشق، محبت و صميميت تأكيد وافر دارند. آنان عمدتاً اهل شيدايی، شيفتگی، عشق، محبت و صميميت با خدا هستند و در واقع معتقدند كه از طريق عشق و شيدايی و شيفتگی است كه میتوان به مبدأ عالم متصل شد. آنان نوعاً در اين رابطه، اقدام به پيشبينی و پيشگويی نيز میكنند و دست به مراسم و برنامههای خاصی میزنند.
وی افزود: مهمترين توصيههايی كه از سوی اين دسته از عارفان مسيحی صورت میپذيرد، تأكيد بر صميميت، عشق، محبت و رفتار مثبت با خلق خداست و همچنان كه پس از اين توضيح داده خواهد شد، عشق و محبت به مردم با اين رويكرد از عارفان مسيحی سازگارتر است تا رويكرد دوم كه تا حدی بهرهای از خشونت را نيز با خود به همراه دارد.
اين محقق و پژوهشگر با اشاره به اين كه در اين رويكرد متفكران برجستهای در تاريخ مسيحيت ظهور كردهاند، عنوان كرد: مهمترين فرد در اين رويكرد، شخصی به نام سنت آگوستين يا قديس آگوستين است كه از عارفان بسيار بزرگ و برجسته قرون وسطای مسيحی است كه در سال 354 ميلادی متولد شده و در سال 430 ميلادی از دنيا رفته است.
فعالی با اشاره به قرون وسطا و انتقادات خود غربيان به اين دوره گفت: دوره قرون وسطا دورهای است كه از سده چهارم تا پانزدهم ميلادی يعنی 11 قرن را دربرمیگيرد. تمام اين دوره 11 قرنه، دوره حكوت كليسا، كاتوليكها و كشيشها بوده و تعريض مهمی كه منتقدان دين به اين برهه تاريخ غرب وارد میكنند، اين است كه به دليل وجود نوعی رابطه تخاصم و تهافت و تناقض ميان علم و دين، حاكميت 11 قرنه كليسا بر غرب، علم يونان با تمام عظمت و بلندای خود به افول و حتی بيش از آن به مردگی گراييد و البته اين فرضيهای است كه مخالفانی نيز در خود جهان غرب دارد.
وی درخصوص آگوستين كه در اين دوره از تاريخ غرب میزيست، افزود: آگوستين كشيش بسيار برجستهای بود و به عنوان شاخصترين فرد رويكرد خدامحور در عرفان مسيحی، چندين كتاب نيز تأليف كرده كه يكی از آنها كتاب «اعترافات» است كه كتابی بسيار جالب و خواندنی است كه به فارسی نيز ترجمه شده است. روح اين كتاب همان محور ارتباط با خدا، صميميت، دلدادگی و شيدايی و عشقورزی با خالق هستی است. البته تأكيد میكنم كه مراد از اين خدا، خدای اسلام نيست، بلكه خدای مسيحيت است كه The Lord يا The One يعنی با همان نامی كه در انجيل خوانده شده و با همين تعبير بر سر زبانها افتاده است، از آن ياد میشود.
اين استاد حوزه و دانشگاه، رويكرد دوم در عرفان مسيحی را كه از همان سده نخستين مسيحی آغاز شده و تا به امروز نيز استمرار پيدا كرده است، رويكرد مسيحمحور خواند و عنوان كرد: رويكرد مسيحمحور نسبت به رويكرد اول؛ يعنی رويكرد خدامحور بسيار شايعتر است و جريان غالب در تفكر امروز مسيحيت را تشكيل میدهد.
پولس تا بدانجا عليه مسيحيان فعاليت كرده است كه برخی از نويسندگان منصف و دقيقالنظر غربی او را شخصيتی مشكوك و به عنوان فردی نفوذی از سوی يهوديان در ميان مسيحيان اعلام كردهاند اما بايد توجه داشت كه از نظر بسياری از متفكران امروزی نقش او از عيسی مسيح(ع) در سازندگی و بنيانگذاری مسيحيت بيشتر است.
فعالی با اشاره به اين كه افراد باورمند به اين رويكرد فقط به دنبال تقرب به عيسی مسيحاند، اظهار كرد: آنان در واقع به دنبال «ابن الله» يا به تعبير انديشمندان برجسته اين تفكر، به دنبال شخصی هستند كه خدا در او حلول كرده است. اين در حالی است كه براساس تفكر كلامی و فلسفی اسلامی اساساً محال است كه خداوند در چيزی حلول كند و اين امر با استدلالهای مختلف محال تلقی میشود.
وی درباره نسبتی كه مسيحيان ميان خدا و عيسی مسيح(ع) قائلند، افزود: مسيحيان، خدا را به عنوان پدر آسمانی و عيسی(ع) را به عنوان فرزند، مولود، محصول و زاده او يا موجودی كه خداوند در او كاملاً حلول كرده است، معرفی میكنند. اين تعابير مترادف نيستند، بلكه ناظر به ديدگاههای مختلف در باب تثليث يا به تعبير مسيحيت trinity است. هفتاد نظريه در باب اينكه تثليث به چه معناست، مطرح شده است تا تبيين شود كه نسبت ميان خدا و عيسی مسيح(ع) چگونه نسبتی است. تفسير اين نظريهها بسيار پيچيده است و بسياری از اين تفسيرها در عين پيچيدگی، تفاسيری بیمحتواست كه براساس مبانی خودشان نيز از هيچگونه وجاهت علمی برخوردار نيست.
فعالی از پولس قديس به عنوان نماد رويكرد دوم ياد كرد و گفت: پولس در سده اول ميلادی همراه با عيسی مسيح(ع) بوده است و نقل است كه وفات او 68 ميلادی است. جايگاه پولس در انديشه مسيحيت فوقالعاده بالاست و حتی بسياری از مسيحيان امروز معتقدند كه پولس سازنده مسيحيت است و نقش او را بيش از نقش عيسی مسيح(ع) میدانند.
وی ادامه داد: پولس رومی زاده است، اما روميان در منطقه بيت المقدس، دو اسم داشتند؛ يك اسم رومی و يك اسم يهودی. پولس نام رومی اوست و نام عبری او شائول بوده است. در رسالههايی كه پولس نگاشته است و تا به امروز همراه با اناجيل منتشر میشود و به نام رسالههای پولس قديس معروف است، خطاب اصلی اين گونه بيان میشود كه «ای شائول!» و مراد از «ای شائول!» گفتوگوهايی است كه عيسی مسيح(ع) با خود پولس داشته و حاوی مكاشفاتی است كه از جانب منجی يعنی عيسی مسيح(ع) داشته است.
اين محقق و پژوهشگر با اشاره به اين كه در اناجيل و رسالههايی كه پولس نگاشته است، مطلقاً حتی يك مورد هم نام پولس ديده نمیشود، عنوان كرد: تنها تعبير «ای شائول!» است كه در اين متون به كار رفته است. او يهودی الاصل است و همه خاندان او يهودیاند. او از يهوديان سخت كيش يعنی به شدت متعصب بوده است و تعصبش تا بدانجا بوده كه ضديت و ستيز جدی با شخص عيسی مسيح(ع) داشته و با مسيحيان به شدت معارضه و حتی مقاتله میكرده است.
با ظهور شخصيت پولس بود كه مسيحيت شكل گرفت و بنمايههای نخستين خود را پيدا كرد. در واقع آموزههای پولس در سدههای بعد به گونهای استمرار پيدا كرد كه شكلدهنده تاريخ عرفان مسيحيت شد
فعالی افزود: پولس در چندين كشتار عمومی فجيع مسيحيان، همزمان با حضور عيسی مسيح(ع) در ميان آنان، مشاركت كرده است. يكی از حواريون بسيار برجسته عيسی مسيح(ع) شخصی به نام قديس استفان است كه نقل شده كه قاتل او همين پولس است. پولس تمام خاندان و امكانات خود را جهت جنگ با عيسی مسيح(ع) و مسيحيان آن زمان جمع كرده بود و حتی ستيز و جنگجويیاش با مسيحيان و شخص عيسی مسيح(ع) تا بدانجا بود كه حتی در مراسم تسليم عيسی مسيح(ع) نيز حضور پيدا نكرد.
اين استاد حوزه و دانشگاه خاطرنشان كرد: پولس تا بدانجا عليه مسيحيان فعاليت كرده است كه برخی از نويسندگان منصف و دقيقالنظر غربی او را شخصيتی مشكوك و به عنوان فردی نفوذی از سوی يهوديان در ميان مسيحيان اعلام كردهاند، اما بايد توجه داشت كه از نظر بسياری از متفكران امروزی نقش او از عيسی مسيح(ع) در سازندگی و بنيانگذاری مسيحيت بيشتر است.
وی درباره علت گرايش پولس به مسيحيت گفت: پولس در اواسط عمرش، به قصد شركت در كشتار عام عدهای از مسيحيان، سفری به منطقه شام داشت. كتابهای تاريخ مسيحيت نوشتهاند كه در ميانه راه هاتفی غيبی در گوش او سخن گفت و اين جمله را متعدد نقل كردهاند كه هاتف غيبی به گوش پولس خواند كه «چرا به من اين گونه جفا میكنی؟» تفسيری كه پولس از اين ندای غيبی داشت اين بود كه اين جمله از آن عيسی مسيح(ع) است. پولس به شت منقلب شد و بر خود لرزيد و از سفر بازگشت و به آيين مسيحيت درآمد و ديگر مخالفت و ستيزی با مسيحيان نكرد و جزء مبلغان مسيحيت شد.
فعالی اضافه كرد: نوشتهاند كه پولس تا جايی در تبليغ مسيحيت كوشيد و تلاش كرد كه بزرگترين مبلغ مسيحيت شد. او 14 رساله نگاشته است كه معمولاً با «ای شائول!» آغاز میشود و از اين مجموعه چهار رساله از بقيه مشهورتر است و مشهورترين آن ها دو نامه با نامهای «رساله به رسولان» و «رساله به قرنتيان» است كه اين 14 رساله و مخصوصاً اين دو نامه در تمام اناجيل موجود است و به عنوان سندهای تاريخی مسيحيت قلمداد میشود.
وی با بيان اين كه پولس هم بنيانگذار مسيحيت و هم بنيانگذار عرفان مسيحی است، عنوان كرد: با ظهور شخصيت پولس بود كه مسيحيت شكل گرفت و بنمايههای نخستين خود را پيدا كرد. در واقع آموزههای پولس در سدههای بعد به گونهای استمرار پيدا كرد كه شكل دهنده تاريخ عرفان مسيحيت شد. تنها نكته اين كه عرفان مسيحيت در دورههای بعد متنوع شد و گوناگونی خاصی پيدا كرد و در هر منطقه و فرهنگی به شكل جديدی ظهور و بروز كرد.