ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 28 ارديبهشت 1403
جمعه 28 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 27 ارديبهشت 1388     |     کد : 2709

حضرت زهرا (عليهاالسلام) و روايت حديث (در منابع اهل سنت)

‌فاطمه عليهاالسلام يكى از چهارده مطهّر مورد نظر در آيه شريفه 33 سوره احزاب است كه بر اساس اصطلاح محدثان، قول و فعل و تقرير آن حضرت عليهاالسلام ، حديث محسوب مىشود. .....

 

‌فاطمه عليهاالسلام يكى از چهارده مطهّر مورد نظر در آيه شريفه 33 سوره احزاب است كه بر اساس اصطلاح محدثان، قول و فعل و تقرير آن حضرت عليهاالسلام ، حديث محسوب مىشود.

‌گرچه پس از رحلت رسول اللّه صلىاللهعليهوآله اهل بيت آن حضرت مورد كم توجهى و بىلطفى مردم مدينه قرار گرفتند و در طول تاريخ خلفا به حذف نام على بن ابى طالب عليهالسلام و خانوادهاش همت گماشتند و عليه ايشان تبليغات كردند و حق آنها را غصب و ايشان را شهيد كردند، لكن هنوز نشانهها و نمونههايى از فرمايشات و عملكردهاى آن بزرگواران در منابع اهل سنّت يافت مىشود. اين مقاله با تمركز بر منابع حديثى اهل سنّت به احاديثى كه حضرت زهرا عليهاالسلام از پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله نقل كرده و يا ديگران از فاطمه عليهاالسلام درباره قول و فعل و تقرير آن حضرت عليهاالسلام نقل كردهاند، پرداخته است كه گوياى تنوع موضوعات مىباشد.

‌كليدواژهها: فاطمه عليهاالسلام ، زهرا عليهاالسلام ، حديث.

‌‌مقدّمه

‌«حديث» در اصطلاح محدّثان، به معناى قول و فعل و تقرير معصوم است. حضرت زهرا عليهاالسلام به شهادت آيه «تطهير»«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا» (احزاب: 33) و فرمايشهاى رسول اكرم صلىاللهعليهوآله كه نقل شده است پس از نزول آيه مزبور، هر روز صبح كه براى نماز به مسجد تشريف مىبردند، هنگامى كه از كنار خانه فاطمه زهرا عليهاالسلام مىگذشتند، اهل آن خانه را با تلاوت اين آيه براى انجام فريضه نماز مورد خطاب قرار مىدادند،(2) مشمول اين آيه مباركه است.

‌يكى از چهارده معصوم نزد حق تعالى و مسلمانان، حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام است. بنابراين، گفتههاى آن بزرگوار، شرح افعال و كردار آن حضرت، حديث تلقّى مىشوند. اين مقاله كوشيده است تا احاديثى از فرمايشهاى آن بانوى بزرگوار را، كه در منابع اهل سنّت نقل شدهاند، گرد آورد.

‌برخى از احاديث نقل شده از حضرت زهرا عليهاالسلام در مجامع حديثى اهل سنّت و كتاب معجم كبير طبرانى آمده است. تعدادى از آنها توسط راوى آن حضرت به گونه مستقيم و برخى به صورت مرسل نقل شده است كه در اين مقاله، در دو بخش احاديث «مسند» و احاديث «مرسل» ارائه شدهاند.

‌نكته مورد توجه اينكه طبرانى در بخش احاديث حضرت فاطمه عليهاالسلام ، ابتدا راويان مرد را ذكر كرده، سپس از راويان زن حديث جمعآورى كرده است. ترتيب نام راويان مرد از حضرت زهرا عليهاالسلام چنين است: على بن ابى طالب، عبدالله بن مسعود، حسين بن على، عبدالله بن عبّاس و انس بن مالك. اما اينكه چرا ترتيب خاصى در نظر نگرفته، قابل توجه است.

‌احاديث مسند

‌احاديثى را كه به صورت مستقيم از فاطمه زهرا عليهاالسلام نقل شدهاند يا راوى خود شاهد فعل يا فرموده آن حضرت بوده احاديث «مسند» مىخوانيم. موضوعات اين احاديث عبارتند از:

‌1. بيان وظيفه مردان

‌حسين بن على عليهالسلام فرمود: شنيدم فاطمه بنت محمّد صلىاللهعليهوآله فرمود كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «الرجلُ أحقُّ بِصدرِ دابّته و صدرِ فراشِه والصلاةِ فى منزلِه الاّ اماما يجمعُ الناسَ عليهِ»؛ مرد سزاوارتر است كه بر مركب خود سوار شود و بر بستر خود قرار گيرد و نماز را در منزل خويش بجا آورد، مگر اينكه پيشوايى مردم را به خود بخواند (كه در اين صورت، وظيفه دارد برود.) نعمان(3) گفت: «صدقت بنتُ محمّدٍ رسولِ اللّهِ سمعتُ أبى بشيرا يقول كما قالت فاطمةُ و قال رسولُ اللهِ: اِلاّ مَن أُذِنَ»؛(4) دختر محمّد رسول خدا صلىاللهعليهوآله درست گفت. شنيدم پدرم بشير همينگونه مىگفت كه فاطمه عليهاالسلام فرمود، و گفت: پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: مگر كسى كه اجازه داده شده است.

‌2. فاطمه عليهاالسلام و فرزندان

‌ـ اسماء بنت عميس از فاطمه زهرا عليهاالسلام نقل مىكند كه روزى رسول خدا صلىاللهعليهوآله نزد او آمد و فرمود: پسرانم (يعنى: حسن و حسين) كجايند؟ حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: «أصبحنا و لَيس في بيتِنا شىءٌ يَذوُقه ذائقٌ. فقالَ علىٌّ: اَذهبُ بِهما فاِنّى اَتخوَّفُ أن يَبكيا عليكَ و ليس عندكَ شىءٌ، فَذهَب اِلى فلانِ اليهودى»؛ صبح كه بيدار شديم، چيزى براى (حتى) چشيدن نداشتيم. على عليهالسلام فرمود: آنها را مىبرم، مىترسم نزد تو (بمانند) گريه كنند، در حالى كه چيزى براى خوردن نيست. نزد فلان يهودى رفت.

‌رسول خدا صلىاللهعليهوآله به سوى آنها رفت و آن دو را ديد كه در آبى بازى مىكنند و نزد آنها مقدار زيادى خرما بود. فرمود: «يا علىُّ، ألاّ تقلب ابنَى قبلَ أن يَشتدَّ عليهما الحرّ»؛ اى على، نمىخواهى پيش از آنكه گرما بر آنها مستولى شود، آنها را برگردانى؟ على عليهالسلام فرمود: «أصبحنا و ليسَ فى بيتِنا شىءٌ، فلو جلستَ يا نبىَّ اللهِ حتى أجمعَ لفاطمةَ تمراتٍ، فجلسَ النبىُّ صلىاللهعليهوآله حتى اجتمعَ لفاطمةَ شىءٌ مِن تمرٍ، فجعلهُ في صرَّتِه، ثُمَّ أقبَل، فَحملَ النبىُّ صلىاللهعليهوآله أحدَهُما و علىٌّ الآخَر حتَى أقلبَها»؛(5) صبح در منزل چيزى براى خوردن نداشتيم. اگر شما، اى پيامبر خدا! بنشينيد (تأمّل كنيد) براى فاطمه مقدارى خرما جمع مىكنم. پس پيامبر صلىاللهعليهوآله نشست تا مقدارى خرما براى فاطمه جمع كرد و آن را در سبدش گذاشت. سپس رو به سوى منزل آمدند، پيامبر صلىاللهعليهوآله يكى از بچهها را بغل كرد و على ديگرى را، تا نزد فاطمه عليهاالسلام رسيدند.

‌ـ زينب، دختر ابورافع، نقل مىكند كه حضرت فاطمه عليهاالسلام در حال بيمارىاش كه در آن از دنيا رفت با حسن و حسين عليهماالسلام نزد رسول خدا صلىاللهعليهوآله رفت و گفت: «يا رسولَ اللّهِ، هذانِ ابناكَ فوّرِثهما شيئا، فقال: اَمّا الحسنُ فَلهُ هَيبتى و سؤدى، و أما حسينُ فله جُرأتى وجُودى»؛(6) اى پيامبر خدا، اين دو پسران شما هستند، پس چيزى به آنها به يادگار بده. حضرت صلىاللهعليهوآله فرمود: به حسن هيبت و بزرگىام را عطا كردم و به حسين، شهامت و بخششم را.

‌ـ ابوسعيد خدرى نقل كرده است كه روزى رسول خدا صلىاللهعليهوآله بر حضرت فاطمه عليهاالسلام وارد شد، در حالى كه حضرت على عليهالسلام در خواب بود و حضرت فاطمه بر زمين دراز كشيده بود و دو پسرش هم در كنارش بودند. حسن عليهالسلام آب خواست، پيامبر صلىاللهعليهوآله برخاست و برايش تهيه كرد و به او داد. حسين عليهالسلام نيز طلب آب كرد و خواست كه قبل از حسن عليهالسلام آب بنوشد و گريه كرد. پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: «أنَّ اخاكَ استسقى قبلَكَ»؛ برادرت قبل از تو آب خواست. حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: «كأن الحسنَ آثَرٌ عندَكَ»؛ گويا حسن برايت مهمتر است. رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «ما هو بآثرٍ عندى مِنه و اِنّهما عندى بمنزلةٍ و اِنّى و ايّاك و هما و هذا النائمُ لَفي مكانٍ واحدٍ يوم القيامةِ»؛ او براى من مهمتر نيست. هر دوى آنها برايم يكسانند. من و اين دو و تو و اين خفته (يعنى: على عليهالسلام ) روز قيامت در يكجا خواهيم بود.(7)

‌ـ احمد بن حنبل به سند خود از ابن ابى مليكه نقل مىكند كه گفت: فاطمه عليهاالسلام فرزندش حسن بن على عليهالسلام را مىچرخاند و مىفرمود: «بابى شبهَ النّبىِ، ليس شبيها بعلىٍّ»؛(8) پدرم فداى آنكه شبيه پيامبر است و شباهتى به على عليهالسلام ندارد.

‌ـ هيثمى با اسناد خود نقل مىكند كه فاطمه كبرى عليهاالسلام فرمود: «قالَ رسولاللّه صلىاللهعليهوآله : كلُّ بنى أمٍّ ينتمونَ الى عصبةٍ الاّ ولدُ فاطمةَ فَانَا وليُّهم و اَنَا عِصَبتُهم»؛(9) پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: هر فرزندى مادرى دارد كه فرزند به او روى مىآورد و برمىگردد (ريشه و پى اوست)، غير از فرزندان فاطمه كه من سرپرست آنها و عصبه آنها هستم؛ يعنى ريشه و اصلشان به من بازمىگردد.

‌3. حجاب و عفت حضرت فاطمه عليهاالسلام

‌حضرت على عليهالسلام فرمود: مرد كورى اجازه ورود بر فاطمه دختر رسول اللّه عليهاالسلام خواست. حضرت فاطمه حجاب خود را برگرفت. پيامبر صلىاللهعليهوآله به او فرمود: چرا در حجاب شدى، او كه تو را نمىبيند؟ فاطمه عليهاالسلام گفت: «يا رسولَ اللّهِ، اِن لم يَكُن يَرانى فأَنا أَراهُ و هو يَشُّم الريحَ»؛ اى پيامبرخدا، اگر او مرا نمىبيند، من كه او را مىبينم و بوى او را استشمام مىكند. رسول اكرم صلىاللهعليهوآله فرمود: «اَشهدُ اَنَّكَ بِضعةٌ مِنّى»؛(10) حقا كه تو پاره تن من هستى.

‌4. فاطمه زهرا عليهاالسلام در سوگ پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله

‌ـ عايشه نقل مىكند كه پيامبر صلىاللهعليهوآله در خانه من مورد شكايت قرار گرفت. فاطمه به سوى او آمد ـ قسم به آنكه جان عايشه در دست اوست ـ راه رفتنش مانند راه رفتن پيامبر صلىاللهعليهوآله بود. رسول خدا صلىاللهعليهوآله با او رازى را در ميان گذاشت كه فاطمه گريه كرد، سپس چيزى به او گفت كه فاطمه عليهاالسلام خنديد. گفتم: مانند امروز نديده بودم كه خنده و گريه اينقدر به هم نزديك باشند. گفتم: فاطمه! به من بگو كه (پيامبر) چه چيزى به تو گفت؟ فرمود: «ما كنتُ أَفعلُ»؛(11) اين كار را نمىكنم. هنگامى كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله رحلت نمود، از او (فاطمه) همان سؤال را كردم، گفت: حالا پاسخ مىدهم: «اِنَّ رسولَ اللّهِ صلىاللهعليهوآله قال: اِنّ جبريلَ كانَ يُعارضنى القرآنَ فى كلِ سنةٍ مرّةً، و اِنّه عارضَنى العامَ مرّتينِ، و لا أرى ذلكَ اِلاّ عندَ اقترابِ أجلى فاتّقى اللّهَ واصبرى فنِعم السلفُ أَنا لكِ. فبكيتُ، ثُمّ سارنى فقالَ: أما ترضَينَ أن تكونى سيدةَ نساءِ المؤمنينَ أو قال: نساءُ هذهِ الامّةِ؟ فضحكتُ»؛(12) پيامبر فرمود: جبرئيل هر سال قرآن را يك بار بر من عرضه مىكرد، امسال دو بار عرضه كرد، و اين نيست جز آنكه نشانه نزديك بودن اجلم مىباشد. پس تقواى الهى پيشه كن و صبر نما. من سابقه خوبى براى تو هستم. (فاطمه عليهاالسلام مىفرمايد:) پس گريه كردم. سپس رو به من كرد و فرمود: آيا راضى نيستى كه سرور زنان با ايمان باشى؟ يا فرمود: سرور زنان اين امّت باشى؟ پس خنديدم.

‌ـ امّ سلمه نقل مىكند كه پيامبر پس از فتح (فتح مكّه) فاطمه عليهاالسلام را صدا كرد و با او نجوا نمود. او گريه كرد، سپس به او چيزى گفت و او خنديد. اُمّ سلمه مىگويد: از او چيزى نپرسيدم تا پيامبر رحلت نمود. پس از آن از فاطمه درباره گريه و خندهاش سؤال كردم، «أخبرنى أنّه يموت، ثم أخبرنى أنّى سيدةُ نساء أهلِ الجنةِ بعدَ مريمَ بنتَ عمرانِ، فلذلكَ ضحكتُ»؛(13) به من خبر داد كه مىميرد، سپس خبر داد كه من پس از مريم دختر عمران، سرور زنان بهشتام. به اين خاطر خنديدم.

‌ـ انس از حضرت فاطمه عليهاالسلام نقل مىكند كه فرمود: «يا أنسُ كيفَ طابت أنفسُكم أن تَحثُّوا على رسولِ اللّه صلىاللهعليهوآله الترابَ، وا أبتاه مِن ربّه ما أدناه، وا أبتاه جنّة الفردوسِ مأواه، وا أبتاه الى جبريلَ تنعاهُ، وا أبتاهُ أجابَ ربّا دعاه»؛(14) اى انس، چگونه توانستى بر پيامبر صلىاللهعليهوآله خاك بريزى؟ اى پدر، چقدر به پروردگار نزديك هستى! اى پدر، بهشت جايگاه توست! اى پدر، خبر رحلتت را به جبرئيل دادند! اى پدر، پروردگار دعايت را اجابت كرد!

‌ـ ابن عبد ربّه در كتابش آورده است كه فاطمه عليهاالسلام بر مزار پدر ايستاد و گفت: اِنّا فَقَدناكَ فقدَ الارضِ وابلَها و غابَ مُذ غبتَ عَنّا الوحىُ والكتُبُ فليتَ قبلكَ كانَ الموتُ صافَنا لِما نعيتَ و حالت دونكَ الكتُب.(15) ـ ابن ابى الحديد نيز مىنويسد كه افراد زيادى گريه و عزادرى حضرت فاطمه عليهاالسلام را در زمان رحلت پدرش و پس از آن چنين نقل كردهاند: «يا ابتاه جنّة الخلدِ مثواه، يا ابتاه عندَ ذِى العرشِ مأواه، يا ابتاه كانَ جبريلُ يَغشاه، يا ابتاه لستُ بعدَ اليومِ أراهُ»؛(16) اى پدر، بهشت جاودان سرايت! اى پدر، نزد صاحب عرش مأوايت! اى پدر، جبريل تو را دربرگرفت! اى پدر، پس از امروز تو را نخواهم ديد.

‌ـ على بن على هلالى از پدرش نقل مىكند كه گفت: بر رسول خدا صلىاللهعليهوآله وارد شدم، در حالى كه آن حضرت در شرايطى بود كه رحلت فرمود. فاطمه عليهاالسلام بالاى سر آن حضرت بود و گريه مىكرد، به گونهاى كه صدايش بلند شد. پيامبر رو به او فرمود: «حبيبتى فاطمةُ مَا الذى يُبكيكِ؟»؛ عزيزم فاطمه! چه چيزى تو را به گريه انداخت؟ گفت: «اَخشىَ الضيعةَ بعدَكَ»، از سختى و تنگى (زندگى) پس از شما مىترسم. پيامبر فرمود: «يا حبيبتى أمَا علمتَ أنّ اللّهَ ـ عزّوجلّ ـ اِطّلعَ اِلىَ الارضِ...»؛ عزيزم! آيا نمىدانى كه خداى عزّوجل به اهل زمين خبر داد كه ... . در اين فرمايش، رسول اللّه صلىاللهعليهوآله با بشارتهايى حضرت فاطمه عليهاالسلام را دلدارى داد.(17)

‌ـ انس بن مالك نقل مىكند كه حضرت فاطمه عليهاالسلام نزد رسول اللّه صلىاللهعليهوآله نشسته بود، در حالى كه سختى و شدت مرگ بر آن حضرت بيشتر مىشد، آن حضرت سرش را بلند كرد و فرمود: «واكَرباه، فبكت فاطمةُ و قالت: واكرباهُ لكربِكَ يا أبتاه»؛ واى از سختى! و فاطمه عليهاالسلام عرض كرد: واى از سختى به خاطر سختى تو، اى پدر! رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «لاكرب على أبيكَ بعدَ اليومِ»؛(18) پس از امروز، ديگر بر پدرت سختى نيست.

‌5. طلب ميراث پدر

‌ـ بخارى در كتاب صحيح، به سند خود از عايشه دختر ابابكر، همسر رسول الله صلىاللهعليهوآله ، نقل مىكند كه گفت: فاطمه دختر رسول خدا صلىاللهعليهوآله پس از رحلت آن حضرت از ابوبكر خواست تا ميراث او را از مايملك رسول الله صلىاللهعليهوآله ، كه بر جاى مانده است، بدهد. ابوبكر پاسخ داد: پيامبر صلىاللهعليهوآله فرموده است: «لا نُورّثُ، ما تركناهُ صدقةً»؛ ما پيامبران ارثى باقى نمىگذاريم؛ آنچه مىماند صدقه است. پس فاطمه غضب كرد و از ابوبكر دورى جست. عايشه گفت: فاطمه از ابوبكر سهمش را از ميراث رسول خدا از خيبر، فدك و صدقه آن حضرت براى مدينه طلب كرد.(19)

‌ـ ابوداود نيز به سند خود از ابوطفيل نقل كرده است كه گفت: «جاءت فاطمةُ ـ رضى اللّهُ عنها ـ الى ابى بكرٍ بِطلبِ ميراثِها مِن النبى صلىاللهعليهوآله . فقال ابوبكر. سمعتُ رسولَ اللهِ صلىاللهعليهوآله يقولُ: انّ اللّه ـ عزّوجل ـ اِذا اَطعَم نبيّا طعمةً فهى لِلّذى يقومُ مِن بعدِه»؛(20) فاطمه براى درخواست ميراث پدرش پيامبر نزد ابوبكر آمد. ابوبكر به او گفت: از پيامبر صلىاللهعليهوآله شنيدم كه مىگفت: هرگاه خداى عزّوجل چيزى را به پيامبرى داد، آن براى كسى است كه پس از او جانشين وى مىگردد.

‌ـ بيهقى به سند خود از معمر از زهرى از عروة از عايشه نقل مىكند كه گفت: «انّ فاطمة و العباسَ ـ رضى اللّه عنهما ـ اَتيَا ابابكرٍ يَلتمسانِ ميراثَهُما مِن رسولِ اللهِ و هُما حينئذٍ يَطلبانِ اَرضَهُ مِن فدكٍ و سهمَه مِن خيبر...»؛ فاطمه و عبّاس نزد ابوبكر آمدند و ميراث خود از رسول خدا را طلب كردند؛ در آن موقع، زمين فدك و سهم او را از خيبر مىخواستند ... . سپس مىگويد: «فغَضِبَ فاطمةُ ـ رضى الله عنه ـ و هجرَتْهُ فلم تُكلِّمهُ حتّى ماتَت فدفَنهَا علىٌّ ـ رضى الله عنه ـ ليلاً و لم يُؤذَن بِها ابابكرٍ»؛(21) پس فاطمه بر او غضب كرد و از او دورى گزيد و تا وقتى كه از دنيا رفت با او سخن نگفت. پس على عليهالسلام او را شبانه دفن كرد و ابوبكر را خبر نكرد. طبرى و يعقوبى نيز در كتاب تاريخ خود، مانند اين روايت را نقل كردهاند.(22)

‌6. حمايت از ولايت و خلافت

‌حضرت فاطمه عليهاالسلام تا وقتى زنده بود براى دفاع از حق ولايت و امامت همسرش على عليهالسلام بسيار كوشا بود.

‌ابن ابى الحديد از احمد بن عبدالعزيز جوهرى به سند او تا ابى جعفر محمّد بن على رحمهمالله نقل مىكند كه حضرت على عليهالسلام شبانه حضرت فاطمه عليهاالسلام را سوار بر الاغ به در خانه انصار مىبرد و از آنها يارى مىطلبيد و حضرت فاطمه عليهاالسلام نيز طلب يارى مىكرد ...(23)

‌7. درباره خوراكىها و آشاميدنی‌ها

‌ـ ابن ماجه به سند خود از فاطمه بنت حسين از حسين بن على عليهالسلام از مادرش فاطمه دخت رسول اللّه صلىاللهعليهوآله نقل مىكند كه فرمود: «قال رسولُ اللهِ صلىاللهعليهوآله : اَلا لاَ يلومَنّ امرءٌ الاّ نفسَهُ يبيتُ و فى يَدِه ريحُ غَمرٍ»؛(24) آگاه باشيد كه شخص جز خودش را ملامت نكند آنگاه كه بخوابد و در دستش بوى چربى باشد. كنايه از اين است كه اگر هنگام خواب، نظافت را رعايت نكند، قابل ملامت است.

‌ـ طبرى با حديثى بلند از جعفر بن محمّد رضىاللهعنه از پدرانش از حضرت على عليهالسلام از حضرت فاطمه عليهاالسلام نقل مىكند كه فرمود: «قال لى رسول اللّه: يا حبيبةَ ابيها، كلُّ مسكرٍ حرامٌ و كلٌ مسكرٍ خمرٌ»؛(25) عزيز پدر! هر مستكنندهاى حرام و پوشاننده (عقل) است.

‌احاديث مرسل از حضرت فاطمه عليهاالسلام

‌حديث «مرسل» حديثى است كه از سلسله سند راويان آن نام يك نفر يا بيشتر حذف باشد. به عبارت ديگر، حديثى را كه تابعى مستقيما از معصوم نقل كند «مرسل» مىگويند؛ مانند حديثى كه يكى از نوادگان حضرت زهرا عليهاالسلام مانند فاطمه بنت الحسين عليهالسلام يا يكى از بستگان، كه آن حضرت را ملاقات نكرده است، مستقيما از آن حضرت نقل كند.

‌ـ فاطمه صغرى (بنت الحسين عليهالسلام ) از فاطمه كبرى عليهاالسلام نقل مىكند كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «لِكُلِّ بنى أنثى عصبةٌ ينتمونَ اليه الاّ ولدُ فاطمةَ فَأنَا وليُّهم و أنا عُصبتهم.»(26) شبيه اين حديث را خطيب بغدادى از فاطمه بنت الحسين نقل كرده است.(27)

‌ـ همو نقل مىكند كه آن حضرت عليهاالسلام فرمود: «كان رسولُ اللهِ صلىاللهعليهوآله اِذ دخل المسجدَ قال: الّلهمَّ اغفرلى ذنوبى وافتحْ لى أبوابَ رحمتِك، و اذا خرج قال، مثلُها الاّ أنَه يقول: ابوابَ فضلِكَ»؛(28) رسول خدا صلىاللهعليهوآله هرگاه وارد مسجد مىشد، مىفرمود: بارالها! گناهان مرا بيامرز و درهاى رحمتت را بر من بگشاى، و هنگامى كه خارج مىشد، همان را مىگفت و به جاى «أبواب رحمتك» مىفرمود: أبواب فضلك.

‌ـ نيز خطيب بغدادى به سند خود از عبدالله بن حسن از مادرش از فاطمه بنت رسول الله رحمهمالله نقل مىكند كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «خيارُكم الينكم مناكب فى الصلاة»،(29) بهترين شما كسانى هستند كه بهتر به جايگاههاى نماز روى آورند.

پی نوشت ها

‌1 دانشيار دانشگاه تربيت مدرّس.

‌2. محمّد بن عبدالله حاكم نيشابورى، مستدرك على الصحيحين، بيروت، دارالمعرفه، 1411، ج 3، ص 158.

‌3. نعمان بن بشير، از اصحاب امام حسين عليهالسلام .

‌4. سليمان بن احمد طبرانى، المعجم الكبير، تحقيق حمدى عبدالمجيد السلفى، قاهرة، مكتبة ابن تيميه، ج 22، ص 414.

‌5. همان، ص 423.

‌6. همان.

‌7. على بن ابى بكر هيثمى، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، مصر، ج 9، ص 171.

‌8. احمد بن حنبل شيبانى، مسند، مصر، ج 6، ص 283.

‌9. على بن ابى بكر هيثمى، پيشين، ج 9، ص 172.

‌10. ابن مغازلى، مناقب، ص 380.

‌11. در حديث ديگرى از عايشه با سند ديگر، نظير همين حديث آمده است كه فاطمه عليهاالسلام فرمود: «راز رسول خدا را فاش نمىكنم.»

‌12. همان، ص 417ـ421. نظير اين حديث را نك. در: محمّد بن اسماعيل بخارى، صحيح بخارى، ج 6، ص 26.

‌13. همان، ص 422 / محمّد بن عيسى بن سوره ترمذى، سنن ترمذى، مصر، 1358، ج 5، ص 701.

‌14. همان، ص 417 / و نيز نك: محمّد بن اسماعيل بخارى، پيشين، ج 6، ص 18 / على بن احمد نسائى، سنن نسائى، قاهره، 1348، ج 4، ص 12.

‌15. ابن عبد ربّه (احمد بن محمّد)، عقد الفريد، مصر، 1377، ج 3، ص 328.

‌16. ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 43.

‌17. ر. ك: على بن ابى بكر هيثمى، پيشين، ج 9، ص 165.

‌18. ابن عبد ربّه، پيشين، ج 3، ص 230.

‌19. محمّد بن اسماعيل بخارى، پيشين، ج 4، ص 96.

‌20. سليمان بن اشعث سجستانى، سنن ابى داود، قاهره، ج 3، ص 144.

‌21. ابوبكر احمد بن حسين بيهقى، سنن الكبرى، حيدرآباد (هند)، ج 6، ص 300.

‌22. محمّد بن جرير طبرى، تاريخ طبرى، مصر، 1971، ج 3، ص 208 / احمد بن اسحاق يعقوبى، تاريخ يعقوبى، نجف، 1389، ج 2، ص 117.

‌23. ابن ابى الحديد، پيشين، ج 6، ص 13.

‌24. محمّد بن يزيد قزوينى، سنن ابن ماجه، قاهره، ج 2، ص 1096.

‌25. محمّد بن جرير طبرى، دلائل الامامة، نجف، 1383، ص 3.

‌26. سليمان بن احمد طبرانى، پيشين، ج 22، ص 423.

‌27. خطيب بغدادى، تاريخ بغداد، او مدينة اسلام، قاهره، ج 11، ص 285.

‌28. همان / محمّد بن يزيد قزوينى، پيشين، ج 1، ص 253 / شبيه اين روايت را نك: در احمد بن جنبل، پيشين، ج 6، ص 282.

‌29. خطيب بغدادى، پيشين، ج 12، ص 49ـ50.

 

نهله غروى نائينى

بانوان شيعه


نوشته شده در   يکشنبه 27 ارديبهشت 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode