مسيحيت صهيونيست با وجود ريشههاى پروتستانى خود، براى نخستين بار در اواخرقرن نوزدهم ميلادى ظهور كرد. جان داربى (John Nilson Darby) كشيش معروفانگليس، كه در سال 1882 م درگذشت، مسيحيت صهيونيستى را به عنوان »عملى نمودنخواستههاى مسيح« و تحقق پيش گوئىهاى انجيل بين پروتستانها ترويج كرد.
پس از او كشيشان پروتستان ديگرى چون دى. ال. مودى، ويليام بلاكستون و سايرساسكوفيلد به تبليغ مسيحيت صهيونيستى پرداختند. اسكوفيلد انجيل را مطابق افكار جانداربى انگليسى تفسير كرد و اين تفسير امروزه معتبرترين تفسير و بهترين مرجع انجيلبراى پروتستانها محسوب مىشود. بر اين اساس پيروان اين فرقه خود را مبلغان انجيل(كليساى انجيلى) مىدانند و تنها خود را اهل نجات محسوب مىكنند. كشيش بلاكستون،كه به عنوان پدر صهيونيسم مسيحى در آمريكا معروف است، در دهه 1880م طىملاقاتهاى مكرر با رهبران سياسى، دينى و سرمايه داران بزرگ آمريكا آنان را متقاعد كردتا براى ايجاد كشور اسرائيل در سرزمين فلسطين تلاش كنند، در سال 1891 ميلادى نيزنامهاى را با امضاى 413 نفر رهبران ارشد سياسى، سرمايهدار و دينى از جمله اسقف اعظمكاتوليكهاى وقت آمريكا، كاردينال گيبن براى رئيس جمهور وقت آمريكا بنجامين هارىسون فرستاد تا رئيس جمهور آمريكا براى ايجاد اسرائيل تلاشكند.
با ظهور اين فرقه در مسيحيت، صهيونيسم يهودى قوت گرفت و در قرن 20 با كمكدولت انگليس و آمريكا اسرائيل بنيان نهاده شد.
دولت آمريكا در سال 1917 م. در اثناى جنگ جهانى اول از اعلاميه بالفور حمايتكرد. در سال 1947 م. هرى ترومن رئيس جمهور آمريكا از تقسيم فلسطين پشتيبانى كرد ودر سال 1948 م. تأسيس دولت نامشروع اسرائيل را به رسميت شناخت. ريشه اينحمايتها را بايد در رسوخ افكار مسيحيت صهيونيستى در جامعه و دولتمردان آمريكا پىجست. رؤساى جمهور آمريكا از زمان جيمى كارتر تا جورج بوش دوم به صراحتگرايش خود را به مسيحيت صهيونيستى نشان دادهاند. ايالات متحده آمريكا از سال 1976شاهد رشد و گسترش مسيحيت سياسى بنيادگرا و يا »راست مسيحى« بوده است. تا يكسوم آمريكاييان از نو غسل تعميد به جاى آوردند - مسيحيانى كه دوباره متولد شدند -پيروان كليساهاى افراطى افزايش يافتند، شبكههاى تلويزيونى مذهبى (كليساهاىتلويزيونى) تأسيس شدند و سازمانهاى »راست مسيحى« با عنوانهاى اكثريت اخلاقى،ائتلاف مسيحى، احياى بنيادگرايى، شوراى مطالعات خانواده، تأكيد بر خانواده و ائتلافارزشهاى سنتى يكى پس از ديگرى ظهور كرد. اين سازمانها گفتمان اصول گرايانهاى راآغاز كردند كه مهمترين بخش آن توجه به آينده جهان و بازگشت يا ظهور دوم مسيح)Second Coming( است. آنان خواستار جلوگيرى از سقط جنين، تحريم همجنس بازى،اجازه دادن براى برگزارى نماز در مدارساند و مخالف اصولى از قانون اساسى آمريكاهستند كه بين كليسا و دولت (دين و سياست) جدايى مىافكند.