1. مسئله استقرار مجدد يهوديان در سرزمين موعود پيشتر با رهبرى يوشع تحققيافته است. بنابراين تلاشهاى فعلى يك بحث انحرافى است. اگر به فرض بپذيريمخداوند چنين وعدهاى به يهود داده، در گذشته عملى شده است نه اينكه موكول بهآخرالزمان شده باشد. كتاب مقدس خود بر اين سخن گواه است:
پس يوشع تمامى زمين را بر حسب آنچه خداوند به موسى گفته بود گرفت و يوشع آن را بهبنى اسرائيل بر حسب فرقهها و اسباط ايشان به ملكيت بخشيد و زمين از جنگ آرامگرفت.
تلاش امروز صهيونيستها با ايجاد يك غده سرطانى در جهان اسلام و سوء استفاده ازافسانه هولوكاست نمىتواند اسرائيل و صهيونيستها را نجات دهد؛ همان گونه كه امامخمينى(ره) فرمود: اسرائيل بايد از صفحه روزگار محو شود.
2. برگزيدگى قوم يهود مربوط به زمانى است كه آنان تحت رهبرى موسى(ع)، بهدستورات خداوند عمل مىكردند و در مقابل فرعون برخاستند، اما آنان قدر اين نعمت راندانستند و با انحراف و گوساله پرستى (بت پرستى)، كشتن پيامبران و تجاوز از حدود ودستورات الهى خشم شديد خداوند عليه خود را برانگيختند تا جايى كه به كينه توزتريندشمنان عليه مؤمنان تبديل شدند. قرآن كريم مىفرمايد:
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ. (مائده: 82)
بنابراين آنان نه تنها قوم برگزيده خداوند نيستند، بلكه با اين همه ظلم و ستممنفورترين قوم در نزد خدايند.
3. اينكه اسرائيل در جدول تدبير خداوند صاحب نقش است، اين نقش با توجه بهعملكرد صهيونيستها اعم از يهودى و مسيحى بسيار منفى است. اساساً قابل تصور نيستكه خداوندى كه عادل است از يك كيان غاصب، نامشروع و ظالم براى اجراى هدف مقدسخود استفاده كند.
4. بنى اسرائيل با ظلمهاى وحشتناكى كه در حق مردم خدا پرست فلسطين روامىدارند، نشان مىدهند كه آوارگى موجب تأديبشان نبوده است و نه تنها رستگار نشدهاند،بلكه بر شقاوتشان افزوده شده است.
5. كتاب مقدس نمىگويد كه خدا سرزمين را به يهوديان داده است، مىگويد خداوندسرزمين را به ثمره ابراهيم(ع) نويد داده است و ثمره حضرت ابراهيم(ع) در حال حاضرمسلماناناند كه آيين او را همچون حج ابراهيمى به جا مىآورند و نه يهوديان صهيونيستكه بر نژاد پرستى و اخراج ناحق فلسطينيان از سرزمين اصلى خود و ترور انسانهاى بى گناهتأكيد مىكنند و به تعبير قرآن بدترين دشمن مؤمناناند.
7. آرى، بازگشت عيسى مسيح(ع)، به عنوان ياور و وزير حضرت مهدى (عج) در منابعاسلامى تأييد شده است و آينده جهان متعلِّق به دين حقّ يعنى اسلام است:
وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ... . (توبه: 33 و صف: 9)
و دين حق ]اسلام[ تا آن را بر هر چه دين است، پيروز گرداند. هرچند مشركان خوش نداشتهباشند.
كتاب مقدس يهوديان نيز بر اين حقيقت گواهى مىدهد. تورات قبل از جهانى شدنحاكميتِ دين حق سخن از جنگى خونين در اورشليم (بيت المقدس) دارد:
و جميع امتها را به ضد اورشليم براى جنگ جمع خواهم كرد و شهر را خواهند گرفت.
اين سخن تورات حاكى از آن است كه صهيونيستها در جنگ آرماگدون پيروزنخواهند شد بلكه به طور قطعى شكست خواهند خورد و نتيجه اين جنگ به شهادتهمين كتاب مقدس حاكميت دين حق يعنى اسلام است كه قرآن در سوره توبه و صف آن رابيان كرده است: تورات درباره نتيجه اين جنگ مىنويسد:
و يَهُوه ]خداوند[ بر تمامى زمين پادشاه خواهدبود، در آن روز يَهُوه واحد خواهد بود واسم او واحد.
8. به دليل ظلم و ددمنشى حاكمان اسرائيل غاصب و پشتيبانان آنها در آمريكا، انگليس واروپا، مؤمنان مسيحى اگر به يهوديان و دولت اسرائيل كمك كنند، در ظلم آنها شريك اند وخشم خداوند را بر مىانگيزند و البته بايد آن بخش از كليسا و مسيحيان كه از اسرائيلحمايت كردهاند، توبه كنند.
9. بىگمان انسانهاى مخلص و مؤمن راستين، اهل نجات و رستگارىاند، نه افرادشرور، ظالم و تروريست همچون آريل شارون قصاب انسانهاى بىگناه در اردوگاههاىصبرا و شتيلا و همراهان و پشتيبانان او مانند جورج بوش پسر كه در افغانستان و عراق باكشتار مردم، تجاوز، اشغال و شكنجههاى قرون وسطايى روى تاريخ را سياه كرده است.