ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 16 ارديبهشت 1403
يکشنبه 16 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 20 فروردين 1388     |     کد : 2288

تثلیث(1)

در کتاب مقدس (هم در عهد عتيق و هم در عهد جديد) بر وحدانيت و يگانگي خداوند تأکيد شده است. از زمان حضرت آدم تا زمان حضرت مسيح تمام پيامبران بر يگانگي خداوندشهادت داده و بر آن تأکيد مي کردند. اما وجود برخي از آيات انجيلها و سايررسالات عهد جديد اين باور را در ميان مسيحيان به وجود آورد که حضرت مسيح و روح القدس نيز خدا هستند.مسيحيت در مواجهه با آياتي از عهد عتيق که بر يگانگي خدا تأکيد مي کند چنين موضع گرفت که خدا در ذات و جوهر يکي است اما از نظر شخص سه

 

تاست.براي درک بهتر تثليث بهتر است به فقراتي از اعتقاد نامه آتاناسيوس توجه کنيم:

 

 «... ما در تثليث يک خدا را عبادت مي کنيم و تثليث در وحدت... نه به معناي تقسيم ذات... الوهيت پدر، پسر و روح القدس همه يکي است يعني در حال هم شأن و در عظمت مثل هم جاودانه اند... پدر، پسر و روح القدس مخلوق نيستند... همان طور که پدر قادر مطلق است، پسر و روح القدس نيز قادر مطلقند... در اين تثليث هيچ کدام از اشخاص قبل يا بعد از ديگيري و بزرگتر يا کوچکتر از ديگري نيست بلکه هر سه شخص با هم و مثل هم جاودانه وهم شأنند...» (آيين کاتوليک / جورج برانتل / فصل چهارم / ص 84)اگرچه اعتقاد به تثليث تا ساليان متمادي محل نزاع و اختلاف بود، اما با گذشت چند قرن و بخصوص در زمان قسطنطنين اين اختلاف رنگ باخت و جاي خود را به تثليثي فراگير در تمام مذاهب مسيحي داد.

 

البته با وجود گذشت بيست قرن از تولد مسيحيت هنوز هم فرقه هايي از درون اين دين، منکر تثليث هستند و همچنان بر يگانگي خدا تأکيد دارند.

 

ما در اين نوشتار به بررسي اين مهم خواهيم پرداخت اما از آنجا که اثبات الوهيت روح القدس فقط در صورتي است که مسيح را خدا بدانيم (زيرا کسي که روح القدس را خدا بداند اما مسيح را خدا نشمارد وجود ندارد)

 

 فقط به بررسي الوهيت مسيح مي پردازيم:

 

 معتقدين به تثليث به چد دليل تمسک کرده اند:

 

   فقراتي از کتاب مقدس که عيسي را خدا يا فرزند خدا مي داند.

 

  وجود صفات الهي در آن حضرت.

 

  پرستش آن حضرت توسط مردم در زمان حيات ايشان که مسيح هم

 

از آن نهي نکرد.

 

  تولد خارق العاده و خارج از جريان طبيعي  .

 

به اعتقاد مسيحيان اين دليلها براي ايمان به الوهيت عيسي کافي است.

 

  به اختصار به بررسي اين دليل ها خواهيم پرداخت:

 

  دليل اول مسیحیان بر الوهیت مسیح :

   

 فقراتي از کتاب مقدس بر الوهيت حضرت مسيح به صراحت و يا به اشاره تأکيد مي کند از جمله:

   

1ـ در جاي جاي انجيلها بر حضرت مسيح کلمه پسر خدا اطلاق شده است از جمله در انجيل يوحنا 1 : 34 «و من ديده شهادت مي دهم که اين است پسر خدا» حضرت مسيح نيز بارها خداوند را با نام پدر خوانده است از جمله انجيل يوحنا 14 : 2 در خانه پدر من منزل بسيار است.

 

  نقد و بررسي:

 

استفاده از کلمه پدر براي خداوند يا استفاده از واژه پسر براي بندگان خاص خداوند در ادبيات کتاب مقدس امري عادي و مرسوم است و به حضرت عيسي اختصاص ندارد از جمله:

 

پيدايش 6 : 2 « پسران خدا دختران آدميان را ديدند»

 

خروج 4 : 22: «و به فرعون بگو خداوند چنين مي گويد: اسرائيل پسر من و نخست زاده من است»

 

 مزامير 68 :5 « پدر يتيمان وداور بيوه زنان خداست »

 

 اول تواريخ 28 : 6 «و به من گفت: پسر تو سليمان او است که خانه مرا و صحن هاي مرا بنا خواهد نمود. زيرا که او را برگزيده ام تا پسر من باشدو من پدر او خواهم بود.»

 

 از ذکر ساير موارد خودداري مي کنيم و به ذکر چند آدرس اکتفا مي کنيم:

 

خروح 4 : 23 ، مزامير 2 :7، اول تواريخ 17 : 13، هوشع 1 : 10، ارميا 31 :

 

9، اشعيا 63 : 16، انجيل متي 5 : 45 و 6 : 6، 23 : 9، انجيل لوقا 20 :

 

36 و 3: 38، انجيل يوحنا 1 : 12 و 20 : 17، رساله اول يوحنا 3 : 10 و 2 :

 

 29 و 4 : 7 رساله پولس به روميان 8 : 14 رساله پولس به فيليپیان 2 : 15

  

 

2- حضرت مسيح در مورد خويش مي فرمايد: «من و پدر يک هستيم.  انجيل يوحنا 10 : 30

 

بدون شک اين عبارت بر اتحاد مسيح با خدا دلالت دارد.

 

 

نقد و بررسي:

 

اين عبارت به معني حقيقي آن نيست بلکه به معني همسويي و يکرنگ بودن با خداست.دليل ما براين مدعا آن است که اين عبارت در مورد ديگران نيز به کاررفته است در انجيل يوحنا 17 : 21 حضرت عيسي در مورد شاگردان خويش به خداوند چنين مي گويد: « تا همه يک گردند چنانکه تو اي پدر در من هستي و من در تو تا ايشان نيز در ما يک باشند»

 

  

3- حضرت مسيح در مورد خود مي فرمايد: «من در پدر هستم و پدر درمن است». انجيل يوحنا 14 : 11

 

و حتي در آيه قبل از اين مي فرمايد :« آيا باور نمي کني که من در پدرهستم و پدر در من است سخنهايي که من به شما مي گويم از خود نمي گويم لکن پدري که در من ساکن است او اين اعمال را مي کند».در اين آيات، مسيح به روشني مي فرمايد که خدا در من است، خدا درمن ساکن است و چنين کسي نمي تواند جز خدا باشد.

  

نقد و بررسي:

 

به نظر مي رسد که اين عبارات نيز به همان معنايي است که در مورد قبلي گفتيم چرا که اين عبارات نيز در مورد ديگران استعمال شده است . رساله اول يوحنا 4 : 15 – 16 «هر که اقرار مي کند که عيسي پسر خداست، خدا در وي ساکن است و او در خدا... و هر که در محبت ساکن است در خدا ساکن است و خدا در وي» در جاي ديگر آمده است« آيا نمي دانيد که بدن شما هيکل روح القدس است که در شماست که از خدا يافته­ايد و از آن خود نيستيد» اول قرنتيان 6 : 19

 

در يوحنا 17 : 21 – 23 آمده است: « تا همه يک گردند چنانکه تو اي پدردر من هستي و من در تو تا ايشان نيز در ما يک باشند... من در ايشان و تو در من ».

 

 

4- حضرت مسيح خطاب به يهوديان گفت: «به شما مي گويم که پيش ازآنکه ابراهيم پيدا شود من هستم» يوحنا 8 : 58

 

  

نقد و بررسي:

 

حضور جسمي مسيح تا قبل از ميلاد آن حضرت منتفي است و بدون شک در يک برهه مسيح لباس جسم پوشيد و نه بيشتر چنانکه در اناجيل و رساله ها آمده است. اما اينکه روح مسيح پيش از ابراهيم بوده باشد هيچ اشکالي ندارد چنانکه در روايات اسلامي نيز اين نکته ذکر شده است که ارواح قبل از بدن هاخلق شده اند.پس مراد از ديدن ايام ابراهيم، حضور روحي است. چنانکه در آيات قبل ازاين ، عين همين مطلب در مورد ابراهيم آمده که « پدر شما ابراهيم شادي کرد بر اينکه روز مرا ببيند و ديد» يوحنا 8 : 56

 

بدون شک ديدن ايام مسيح توسط ابراهيم به صورت جسماني و عادي نبوده است.گذشته از تمام اينها، اينکه مسيح قبل از ابراهيم بوده باشد نمي تواند دليل بر الوهيت او باشد فقط و فقط اين را ثابت مي کند که مسيح قبل ازابراهيم بوده است و نه بيشتر.

 

گذشته از این حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که مسیح ازلی بوده بازهم این تازگی ندارد و در مورد ملکیصدق نیز همین مطلب آمده است :« زيرا اين ملکيصدق ... بي پدر و بي مادر و بي نسب نامه و بدون ابتداي ايام و انتهاي حيات » عبرانيان 7 : 1 – 3

 

  

5- «در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود» يوحنا 1 : 1

 

اين عبارت از انجيل به صراحت بر الوهيت حضرت مسيح دلالت دارد واگر جملات قبل به اشاره بود در اينجا تصريح بر الوهيت عيسي شده است.

  

 نقد و بررسي:

 

قبل از بررسي اين آيه بايد توجه داشت که مسلما اين آيه چنين صراحتي را ندارد و الا فرقه هاي منکر الوهيت مسيح هيچ دستاويز و راه گريزي نخواهند داشت همچنين پيشتر نيز به اين مطلب اشاره کرديم که مسئله تثليث تا قرنها محل نزاع بود و در شوراي نيقيه ( 325 م ) بود که اين دکترين تثبيت شد .

 

بدون شک اگر چنين عبارت واضحي در انجيل وجود داشت جايي براي اينهمه نزاع، باقي نمي ماند (تأمل کنيد) از آنجا که ترجمه هاي کتاب مقدس غالبا به صورت سليقه اي ارائه شده است، لازم است به متن اصلي رجوع کنيم.

 

در متن يوناني انجيل يوحنا از کلمه تئوس استفاده شده و عبارت به اين نحو است:

 

 «و لوگوس (کلمه) پيش تئوس (خدا) بود و لوگوس تئوس بود» در اين عبارت کلمۀ تئوس اول با حرف تعريف آمده بدون شک به معني خداست اما در جمله دوم، اين کلمه بدون حرف تعريف آمده است. در اين گونه موارد ممکن است که اين اسمي که بدون حرف تعريف آمده است را نکره بدانيم.مجله نشريات کتاب مقدس در اين باره مي نويسد:«عبارتهايي که داراي مسندي بدون حرف تعريف هستند که پيش از فصل مي آيد اصولا معني توصيفي دارند» اين مجله در مورد آيۀ مذکور مي نويسد: « قدرت توصيفي اين مسند (تئوس دوم) آن قدر زياد است که اين اسم را نمي توان معرفه در نظرگرفت » در نتیجه عبارت انجیل باید چنین معنا بشود که و کلمه خدایی بود ( نه اینکه خودش خدا باشد  ) و دقيقا به همين خاطر است که در چاپهاي متعدد کتاب مقدس، آيه مذکور به همين گونه ترجمه شده است از جمله:

 

۱- « و کلمه خدايي بود » ترجمه اصلاح شده عهد جديد براساس ترجمه جديد اسقف اعظم نيوکام 1808 م

 

۲ - « وخدايي بود کلمه » ترجمه مؤکد دو زبانه از بنجامين ويلسون 1864م

 

۳ - « وکلمه وجودي الهي بود » کتاب مقدس سانته نيز انجيل يوحنا از موريس گوگل 1928 م

 

۴ - « وکلمه الهي بود » ترجمه ج. اسميت و اِ. گودسپيد 1935 م

 

۵ - « واز نوعي الهي بود کلمه » عهد جديد ترجمه لودويک تيمه 1946م

 

۶ - « و کلمه خدايي بود » ترجمه دنياي جديد از نوشته هاي مقدس يوناني مسيحي 1950 م

 

۷ - « وکلمه خدايي بود » ترجمه جيمز تومانِک 1958 م

 

۸ - « وخدايي بود کلمه » انجيل يوحنا ترجمه زيگفريد شولتس 1975 م

 

۹ - « و از نوع خدا گونه بود لوگوس » انجيل يوحنا ترجمه يوهانس شنايدر 1978 م

 

آري مترجمين عهد جديد براي تطبيق دادن اناجيل با عقايد خويش ترجمه ها را به گونه اي کاملا سليقه اي ارائه داده اند.البته آنچه ما را  به یقین می رساند که ترجمه های کنونی سلیقه ای است همان است که قبلا اشاره کردیم که :

 

 اگر چنین آیه ی واضحی در کتاب مقدس وجود داشت دیگر اینهمه اختلافات بین مسیحیان معنی نداشت آیا در شورای نیقیه با وجود چنین ایه ای اینهمه اختلاف وجود داشت ؟

 

 بدون شک جواب منفی است

 

 دليل دوم مسیحیان بر الوهیت مسیح :

 

 وجود برخی از صفات که فقط به خداوند اختصاص دارد در حضرت عیسی مسیح، خود بهترین دلیل بر خدا بودن عیسی است . این صفات عبارتند از :

  

1 ـ علم مسیح که این علم نامحدود در اختیار کسی جز خدا نیست، درنتیجه مسیح نیز که دارای علم مطلق بود، باید خدا خوانده شود و شایستۀ الوهیت است.در انجیل یوحنا آمده است که شاگردان به مسیح عرض کردند: « الان دانستیم که همه چیز را می دانی» یوحنا 16 : 30

 

در جای دیگر آمده که پطرس خطاب به مسیح گفت: « خداوندا تو بر همه چیز واقف هستی» یوحنا 21 : 17

 

 گذشته از این در مقام عمل نیز می بینیم که مسیح این باور حواریون را با غیبگویی خویش تثبیت می کنند .« و کاتبان و فریسیان چشم بر او می داشتند که شاید در سبّت شفا دهد تا شکایتی بر او یابند. او خیالات ایشان را درک نموده ...» لوقا 6 : 7 – 8

 

«و دیگران از روی امتحان، آیتی آسمانی از او طلب نمودند، پس او خیالات ایشان را درک کرده...» لوقا 11 : 16 -17

 

این آیات همگی بر یک حقیقت گواهی می دهند و آن علم مطلق مسیح است.

 

 نقد و بررسی :

 

با مراجعه به آیات اول و دوم ( یعنی یوحنا 16 : 30 و 21 : 17 ) در می یابیم که این کلام از حواریون صادر شده و به خاطر اطلاع داشتن مسیح از یک امرخاص بوده، در هیچ یک از این موارد نیامده است که مسیح خودش ادعای علم مطلق بنماید . گذشته از این کلام حواریون نیز ممکن است به یک جملۀ

 

اغراق آمیز تفسیر شود، چنانکه مرسوم است که می گویند فلانی در هر حرفه ای دستی دارد .صرف نظر از این مطلب مگر مجرد داشتن علم غیب دلیل بر الوهیت است .بنابراین باید اشعیاء نبی ، موسی و بسیاری از پیامبرانی را که پیشگویی نموده اند به مقام الوهیت ارتقاء داد !

 

در مورد آیات سوم و چهارم ( یعنی لوقا 6 : 7 - 8 و 11 : 16 – 17 ) نیز باید گفت این موارد فقط یک اطلاع بر غیب بوده و هرگز دلیل بر علم مطلق مسیح نیست .

 

آنچه ادعای ما را ثابت می کند آن است که در موارد متعددی، بی اطلاعی مسیح از پیرامون خویش ثبت شده است از جمله:

 

در متی 21 : 18 – 19 آمده است: «و در کناره راه یک درخت انجیر دیده نزد آن آمد و جز برگ بر آن هیچ نیافت پس آن را گفت: از این به بعد میوه تا به ابد بر تو نشود » همچنین رک: مرقس 11 : 13

 

در اینجا به وضوح می بینیم که مسیح از بی میوه بودن درخت بی اطلاع است و به همین خاطر است که پس از دیدن اینکه درخت میوه ندارد به نفرین درخت لب می گشاید !!!

 

در انجیل مرقس 6 : 6 نیز آمده است « و از بی ایمانی ایشان متعجب شده » بدون شک مسیح از بی ایمانی ایشان بی اطلاع بوده و به همین جهت متعجب از این مسأله شده است.

 

اشکال: علم مطلق مسیح مربوط به شخصیت الوهی مسیح است و مسیح در این موارد که حاکی از بی اطلاعی اوست به عنوان یک انسان صحبت می کرده و شخصیت انسانی او بوده که بی اطلاع بوده است .

 

جواب: درست است که مسیحیان برای مسیح دو طبیعت قائلند ( طبیعت انسانی و طبیعت الهی ) و معتقدند صفات کامل و الهی مربوط به طبیعت خدایی اوست و صفات انسانی و ناقص ، مربوط به طبیعت انسانی آن حضرت؛ اما صرف نظر از اشکالاتی که در این عقیده وجود دارد، باز هم می بینیم

 

حضرت مسیح در حالتی که خود را پسر خوانده و با وصف پسر بودن اظهار بی اطلاعی کرده است.

 

آری مسیح نسبت به زمان رجعت خویش بی اطلاع است « ولی از آن روز و ساعت غیر از پدر هیچ کس اطلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان ونه پسر هم» مرقس 13 : 32 و متی 24 : 36

 

در این آیه تأمل کنید : مسیح می گوید که پسر از آن زمان خبر ندارد .پس مسیح با وصف پسر بودن (و به اعتقاد مسیحیان وصف الوهیت) اظهاربی اطلاعی می کند.

  

2 ـ حضرت مسیح در مورد خود می فرماید « لیکن من از این جهان نیستم » یوحنا 8 : 23 . حضرت مسیح با بیان این خصوصیت، حساب خود را از دیگران جدا می کند.

 

 نقد و بررسي :

 

 اگرچه در دید اول این ادعا صحیح به نظر می رسد اما با دقت در آیۀ مذکور این نکته آشکار می شود که مراد مسیح این است که من وابسته و بندۀ دنیا نیستم چرا که این حرف را به یهودیان منکر و معاند می زند. شاهد مطلب آنکه مسیح این عبارت را در مورد حواریون نیز به کار برده است « من کلام تو را به ایشان دادم و جهان ایشان را دشمن داشت زیرا که از جهان نیستند همچنان که من نیز از جهان نیستم ... ایشان از جهان نیستندچنانکه من از جهان نمی باشم » یوحنا 17 : 14 – 16

 

در جای دیگر نیز خطاب به حواریون می فرماید : « اگر از جهان می بودید جهان خاصان خود را دوست می داشت لکن چونکه از جهان نیستید بلکه من شما را از جهان برگزیده­ام از این سبب جهان با شما دشمنی می کند »یوحنا 15 : 19

 

 3 ـ مسیح در خود حیات دارد و به دیگران حیات می بخشد.« آمین آمین به شما می گویم که ساعتی می آید بلکه اکنون است که مردگان آواز پسر خدا را می شنوند و هر که بشنود زنده گردد، زیرا همچنان­ که پدر خود حیات دارد، همچنین پسر را نیز عطا کرده است که در خود حیات داشته باشد » یوحنا 5 : 25 -  26« و هر که جسد مرا خورد و خون مرا نوشید حیات جاودانی دارد و من در روز آخر او را خواهم بر خیزانید » یوحنا 6 : 54

 

 نقد و بررسي :

 

 در فقراتی از همین انجیل یوحنا به این مطلب تصریح شده است که حیات مسیح از خود او نیست و خداوند حیات را به او بخشیده است .« چنانکه پدر زنده مرا فرستاد و من به پدر زنده هستم » یوحنا 6 : 57« همچنین پسر را نیز عطا کرده است که در خود حیات داشته باشد» یوحنا 5 : 26پس این نکته واضح است که مسیح حیات خویش را از پدر دریافت کرده است و اما اینکه مسیح مردگان را بر خیزاند دلیل بر الوهیت او نیست و این قدرتی است که خداوند به هر کس که بخواهد می تواند عطا کند چنانچه در همین دنیا نیز این معجزه از برخی از پیامبران و از جمله خود مسیح صادر شده است .

 

 4 ـ مسیح گناهان را می بخشید و این قدرت فقط در اختیار خداوند است و نه کس دیگر، پس مسیح خداست .« عیسی چون ایمان ایشان را دید مفلوج را گفت: ای فرزند گناهان تو آمرزیده شد ..... لیکن تا بدانید که پسر انسان را استطاعت آمرزیدن گناهان بر روی زمین هست » مرقس 2 : 5 – 10 ( همچنین ر ک: متن 9 : 2 – 6 و لوقا 5 : 20 – 24 )

 

 نقد و بررسي :

 

از برخی از فقرات کتاب مقدس بر می آید که تمام کارهای مسیح منسوب به خداست و خداوند قدرت این اعمال را به او داده است.« آمین آمین به شما می گویم که پسر از خود هیچ نمی تواند کرد » یوحنا 5: 19 « عیسی با اینکه می دانست که پدر همه چیز را به دست او داده است » یوحنا 13 : 3 پس صدور چنین کارهایی از مسیح نمی تواند دلیل بر الوهیت او باشد. آری، خداوند چنین اختیاری را به مسیح داده است چنانکه کشیش ها نیز قدرت بخشیدن گناهان را دارند ( به اعتقاد کاتولیکها ) و چنانکه مسیح به حواریون فرمود « گناهان آنانی را که آمرزیدید برای ایشان آمرزیده شد » یوحنا 20 : 23

  

دليل سوم مسیحیان بر الوهیت مسیح :

 

  مسیح بارها توسط دیگران پرستش شد و از این کار کسی را نهی نکرد .« پس او را پرستش نمود » یوحنا 9 : 38« پس او را پرستش کرده با خوشی عظیم به سوی اورشلیم برگشتند » لوقا 24 : 52 « پس اهل کشتی آمده او را پرستش کرده و گفتند فی الحقیقه تو پسر خدا هستی » متی 14 : 33 بدون تردید اگر مسیح دارای مقام الوهیت و خدائی نبود ایشان را از پرستش خود نهی می کرد.

 

نقد و بررسي:

 

 بهتر است برای بررسی این آیات به متن یونانی مراجعه کنیم تا معنی صحیح را پیدا کنیم.در کتاب مقدس در این آیات از واژه یونانی Prosekunhsen استفاده شده و این کلمه به معنی کرنش و تعظیم است .شاهد بر ادعای ما اینکه این واژه در مورد غیر خدا نیز استعمال شده است : در پیدایش 23 : 7 آمده است : « پس ابراهیم برخاست و نزد اهل آن زمین یعنی بنی حت تعظیم نمود» در این عبارت از کلمه Prosekunhsen استفاده شده ، شکی نیست که ابراهیم بنی حت را پرستش نمی کند ، پس این واژه به معنی تعظیم و کرنش است.همچنین در اول پادشاهان 1 : 23 می خوانیم : « و پادشاه را خبر داده گفتند که اینک ناتان نبی است و او به حضور پادشاه آمده رو به زمین خم شده پادشاه را تعظیم نمود»در این عبارت نیز از واژه Prosekunhsen استفاده شده است و مترجمین آن را به معنی کرنش و تعظیم دانسته اند و نه به معنی پرستش زیرا معقول نیست که ناتان نبی پادشاه را پرستیده باشد.جالب است که مترجمین مسیحی این واژه را در این موارد به تعظیم و کرنش ترجمه کرده اند اما در مواردی که مربوط به حضرت مسیح است به پرستش ترجمه نموده اند .این شیوۀ مترجمین و اِعمال سلیقه های شخصی انسان را به یاد ضرب المثل معروف می اندازد که :

 

قربان شوم خدا را                      یک بام و دو هوا را

 


نوشته شده در   پنجشنبه 20 فروردين 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode