در نوزدهمين شماره از جنگ آموزشی ـ سرگرمی «كوشش» كه به مديرمسئولی كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان به چاپ رسيده، داستان يكی از ياران پيامبر اكرم(ص) با عنوان «دوستی مثل، دوستی ابوذر» برای كودكان نقل شده است.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، نوزدهمين شماره از جنگ آموزشی ـ سرگرمی «كوشش» به صاحبامتيازی كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان و سردبيری «زهره پريرخ» ويژه كودكان منتشر شد.
براساس اين گزارش، تازهترين شماره از جنگ آموزشی ـ سرگرمی «كوشش» كه مطالبی جالب و خواندنی را برای كودكان به ارمغان آورده شامل بخشهايی از جمله: «سلام»، «همبازی من»، «دوستی مثل دوستی ابوذر»، «يك لباس برای آدم آهنی»، «اتاق شلوغ و پلوغ»، «وقتی بچه بودم»، «خيابان شلوغ»، «قلعه آهنی»، «پيچها، مهرهها، حجمها»، «من و مرغها و گوسفندهای اخمو»، «مسابقه قویترين فوت»، «همبازی»، «انشاهای دبستانی»، «آفريدگار زمين را آفريد»، «تصويرگری كه دوست دارد، بيننده كتابهايش شگفتزده شوند»، «وقتی به يك كارگاه آموزشی دعوت میشويم»، «آتش اژدها» و «كارتبازی» است.
براساس اين گزارش، در صفحه «دوستی، مثل دوستی ابوذر» داستانی يكی از ياران باوفای پيامبر اكرم (ص) به نام «ابوذر» نقل شده كه در بخشی از اين داستان آمده است: «پيامبر(ص) با سپاهيان میرفت، راه دور بود و پياده رفتن ممكن نبود، بسياری از مسلمانان نتوانستند، اسب با شتر پيدا كنند و نيامدند، گروهی هم سوار بر اسب و شترهای ضعيف راه افتاده بودند. ابوذر يار و همراه پيامبر بر شتری پير و لاغر سوار بود، صحرا داغداغ بود، چابكسواران زير آفتاب تندتر میرفتند، ابوذر سوار بر شتر پير و لاغرش سعی میكرد چابكسواران را همراهی كند، سعی میكرد جا نماند؛ اما شتر جان رفتن نداشت، كمكم از سپاه دور شد، دور دورتر، آنقدر كه ديگر نه سپاهيان ديده میشدند و نه غبار راه...»
همچنين در ادامه اين شماره از «كوشش»، «اتاق شلوغ و پلوغ» يك پسر بچه به تصوير كشيده شده است و در بخشی از اين صفحه آمده است: «پسرك و داداش كوچولو يك اتاق داشتند، شلوغ و پلوغ، يك روز مادر در اتاق را باز كرد و گفت: «وای! چه اتاقی! خودتان رو براهش كنيد»، پسرك شروع كرد به جمع كردن اتاق، همه جا پر بود از مداد رنگی، كفش كلاه، و لباس و اسباببازی، پسرك خيلی زود خسته شد و گفت: «وای يكی بايد به من كمك كند و ...»
در صفحه «خيابان شلوغ» اين شماره از «كوشش»، خيابانی پر از ماشينهای رنگارنگ به رنگهای قرمز، زرد، نارنجی، آبی و سبز ديده میشود كه كودكان بايد اين ماشينها را در خيابان مرتب كنند و يك خيابان خلوت و مرتب درست كنند تا در مسابقه برنده شوند.
«آفريدگار، زمين را آفريد» مطلبی ديگر از جنگ آموزشی ـ سرگرمی «كوشش» است كه در اين صقحه، يكی از آفريدههاههای خدا به نام «كانگورو» برای كودكان معرفی شده، در اين صفحه آمده است: «ما در صحرا يا جايی كه هوا نه گرم است و نه سرد، زندگی میكنيم، ما گياهخوار هستيم و از چراگاهی به چراگاه ديگر كوچ میكنيم، ما دستهای كوتاه و پاهای بلند و يك دم قوی و دراز داريم، به جای راه رفتن، جست میزنيم، گاهی به كمك دممان با يك پرش تا 10 متر میپريم و ...»
در قسمتی ديگر از اين نشريه قطعه شعری با عنوان «رقص برف» به چشم میخورد كه در اين صفحه كودكان میخوانند: «در كوههای پر برف، يك دانه برف رقصيد، آرام و بیصدا برگ، خم شد به برف خنديد، برف از شكوه آن باد، يخ زد دلش و لرزيد، خورشيد سردرآورد، از آسمان آبی، ای برف كوچك من، امروز آب آبی»