ساعت 9
غضنفر آشغال میره تو چشماش ساعت 9 می شینه دم در.
ماهیگیری ممنوع
پلیس به غضنفر: اینجا ماهیگیری قدغنه!!!
غضنفر: ولی اینجا تابلو نزدین!!!
پلیس: نزدیم که نزدیم، زودباش از بالای اون آکواریوم بیا پایین!!!
صف نونوایی
غضنفر می ره تو صف نونوایی، شاطره می گه: نون تا اینجا بیشتر نمی رسه، بقیه برن.
غضنفر می گه: ببخشید می شه جمع تر وایسین نون به ما هم برسه.
خدا خیرتان دهد
رئیس دادگاه خطاب به متهم گفت: اگر همین طور دروغ بگویی، پدرت را در می آوریم.
متهم با خوشحالی گفت: خدا خیرتان بدهد، پدرم سال هاست زندانی است.
سوال
رئیس تیمارستان: اسمت چیه؟
دیوانه: بهرام.
رئیس: اسم پدرت چیه؟
دیوانه: بهرام.
رئیس: این که نمی شه اسم تو بهرام باشه، اسم پدرت هم بهرام؟
دیوانه: آقا تو خونه ما همه اسمشون بهرامه، بجز برادرم علی که اسمش حمیده!
رفع خستگی!
احمقی را دیدند که روی خر ایستاده؛ پرسیدند: چرا چنین کردی؟
گفت: تا بحال روی خر نشسته بودم، خر بیچاره خسته شده، از روی آن بلند شدم و ایستادم، تا قدری رفع خستگی کند!