بيترديد ازدواج مهمترين رخداد زندگي هر فرد است. اتفاقي كه نيمه گمشده هر فرد را به او نمايان ميكند و آن دو با تكميل و مشاركت يكديگر به طي مسير در جاده پرفراز و نشيب زندگي ادامه ميدهند.
زماني نهچندان دور، شايد در دو ـ سه دهه اخير، كمتر دختر و پسري را ميديديم كه نتوانسته باشد نيمه گمشدهاش را بيابد، اما امروز به هر سو مينگريم به چند نفر از اين جاماندگان از قطار ازدواج برميخوريم كه به دلايلي نتوانستهاند زندگي مشترك تشكيل دهند و بتنهايي زندگي ميكنند و از پيامدها و آسيبهاي اجتنابناپذير آن هم رنج ميبرند.
براساس آخرين آمار ارائه شده از سوي سازمان ثبتاحوال هماكنون ميانگين سن ازدواج در كشور براي مردان 27 و براي زنان 23 سال است، اما زنان و مرداني هم وجود دارند كه شايد تا آخر عمر نتوانند ازدواج كنند.
انتظارات و توقعات بالا و غيرقابل دستيابي، مخارج سنگين زندگي، بيكاري جوانان، رسوخ تجملگرايي و چشم و همچشمي در برگزاري مراسم، مسئوليتناپذيري بسياري از پسران، استقلال مالي و تحصيل و اشتغال دختران و ... از جمله دلايل تاخير در ازدواج و از دست دادن فرصتهاي طلايي دختران و پسران در سن مناسب ازدواج است.
براساس پژوهشهاي انجام شده بسياري از جاماندگان از قطار ازدواج از چهل سالگي به بالا از اينكه فرصت مناسب را براي تشكيل زندگي مشترك از دست دادهاند، پشيمان هستند و حسرت روزهايي را ميخورند كه به گمانشان در چشم به هم زدني از كف دادهاند. كارشناسان تاكيد ميكنند افزايش آمار ازدواج بيش از هر چيز به تغيير نگاه به مقوله ازدواج نياز دارد وگرنه تا آخر عمر بايد حسرت فرصتهاي از دست رفته را خورد.
از ديگرسو، كاهش آمار ازدواج بر رشد جمعيت كشور نيز تاثير اجتنابناپذيري دارد. يكي از معدود طرحهاي ملي كه با روند غير قابل انتظاري پيشرفت كرده است، طرح كنترل جمعيت است كه امروز جمعيت كشور ما را با رشد منفي مواجه كرده است.
برنامه اول توسعه كشور همان برنامهاي كه بعد از سيل مواليد دهه اول انقلاب ميخواست جمعيت را كنترل كند، تنها برنامهاي بود كه در آن سياستهاي جمعيتي نرخ رشد جمعيت را از 2/3 در زمان تدوين برنامه اول به 3/2 در سال 90 برنامهريزي كرده بود. اين در حالي است كه هماكنون اين نرخ، 25/1 است.
تعداد تولد مولود زنده به دنيا آمده به ازاي هر مادر نيز در سالهاي برنامه اول توسعه رقمي معادل 6/4 بوده است، اما هماكنون با نرخ 8/1 نوزاد به ازاي هر مادر مواجه هستيم. اين يك بحران است و معناي آن اين است كه هر زوج حتي يك زوج را براي بقاي نسل خود توليد نميكند. امروز به نظر ميرسد كنترل مواليد بيش از حد انتظار اعمال شده است، اما هر چيزي تبعات خاص خود را دارد. اگر با همين روند كاهش رشد جمعيت پيش برويم در سال 1410 جامعه ايراني به مرحله كهنسالي ميرسد. بي ترديد افزايش آمار ازدواج و برداشتن موانع پيشروي جوانان براي تشكيل زندگي مشترك ميتواند كشور را از اين وضعيت بحراني نجات دهد.