ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : چهارشنبه 3 مرداد 1403
چهارشنبه 3 مرداد 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 18 مهر 1391     |     کد : 43896

پیامدهای منفی طلاق؛ از احساس گناه تا انزوا و تنهایی

در دین مبین اسلام، ازدواج پیوند مقدسی می‏باشد که اثرات فردی و اجتماعی قابل توجهی بر آن مترتب است و بدین سبب از فروپاشی و برهم زدن چنین میثاق عظیمی اظهار نگرانی شده و طلاق به عنوان نهایی‏ترین راهکار در اختلافات خانوادگی محسوب می‏شود.

خبرگزاری مهر-در دین مبین اسلام، ازدواج پیوند مقدسی می‏باشد که اثرات فردی و اجتماعی قابل توجهی بر آن مترتب است و بدین سبب از فروپاشی و برهم زدن چنین میثاق عظیمی اظهار نگرانی شده و طلاق به عنوان نهایی‏ترین راهکار در اختلافات خانوادگی محسوب می‏شود.
در اسلام مکانیزم‏های متفاوتی اعم از مقدرات، احکام و ممانعت از تصمیم‏گیری‏های آنی و احساسی و ... جهت کاهش نرخ طلاق وجود دارد تا از اثرات زیانبار طلاق جلوگیری شود، بخشی از آثار طلاق در سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی به اختصار عبارتند از:

ترس از آینده

تصمیم به پایان دادن به یک رابطه نزدیک، کارساده و بی اهمیتی نیست، این تصمیم با احساس تأسف و سرزنش خود همراه است. ترس از تنهایی پس از طلاق، احساسی است که زنان بیش از مردان ابراز می‏کنند. این ترس بیشتر ناشی از این نگرانی است که آیا شریک زندگی دیگری خواهند داشت؟ ترس و یاس در اینکه نتوانند بدون یک مرد زندگی کنند و فرزندان خویش را به تنهایی اداره کنند و شغلی بیابند و از نظر مالی خود و فرزندانشان را اداره کنند و... این ترس‏های واقعی ناشی از تردیدهای واقع‏بینانه درباره مسائل مالی، بازارکار، مشکلات بزرگ کردن فرزندان به تنهایی و تغییر در زندگی فردی و اجتماعی است.

جدایی از همسر به طور ناگهانی یا پیش بینی شده برای همه اعضای خانواده، علی الخصوص فرد، یک شوک محسوب می‏شود، در این هنگام بحران عاطفی رخ می‏دهد. احساس انسان با عقل منطبق نیست و واکنش‏های فرد غیرارادی است و در اکثر موارد دچار درماندگی می‏شود. در این مرحله انسان هنوز نمی‏داند که باید واقعیت جدایی را بپذیرد یانه؟ آیا تنها خواهد ماند آیا در آینده همسری مناسب پیدا خواهد کرد؟

احساس گناه

گاهی زنان مطلقه با احساس گناه زیادی در مورد متلاشی شدن خانواده دست به گریبان هستند. به اعتقاد برخی از صاحب نظران مهمترین احساسی که پس از طلاق در پدر و مادر متارکه کننده پدید می‏آید، احساس گناه و خیانت نسبت به خوشبختی فرزندانشان است، به علاوه بیم از آینده‏ای مبهم برای خود و فرزندان، واکنش‎های گوناگون رادر آنان پدید می‏آورد و این وضعیت، احساس گناه را شدت می‏بخشد.

احساس تنهایی

بعد از مدتی که از طلاق می‏گذرد، فرد احساس تنهایی می‏کند، زیرا از محیط امن خانواده که دیگران علیرغم تمام مسائلشان در آن زندگی می‏کنند، جدا شده و باید با تمام مسائل تنها زیستن و طلاق رودررو شود. تحقیقات نشان می‏دهد زنان بیش از مردان، پس از طلاق احساس تنهایی می‏کنند.

مشکلات دوگانگی نقش

زنان در ارتباط با فرزندان خود علاوه بر مشکلات اقتصادی با دوگانگی نقش مواجه می‏شوند و نبود نقش پدر، فرزندان را دچار مشکل می‏کند. زن مطلقه برای فرزندانش هم باید پدر باشد هم مادر و مرد نیز متعاقباً چنانچه کودک با او زندگی می‏کند، باید هم نقش مادر و هم نقش پدر را بر عهده گیرد.

انزوای اجتماعی و اختلال در هویت اجتماعی

روان شناسان معتقدند، وضعیت زن و شوهر پس از طلاق روندی از محرومیت‏های گوناگون، طرد اجتماعی، اختلال در مناسبات اجتماعی دوران زندگی مشترک در یک دوره کوتاه و یا یک دوره طولانی عدم ارتباط با محیط بیرونی، فقدان همدل و همراز و نبودن محل زندگی مستقل برای طرفین است. طلاق شرایطی را ایجاد می‎کند که منجر به از دست دادن حمایت اجتماعی خانواده از فرد مطلقه، کاهش نفوذ اجتماعی وی و حتی گاهی تضعیف موقعیت‏ها و فرصت‏های اجتماعی فرد می‏شود.

در برخی مواقع رفتار جامعه با زنان مطلقه به گونه‏ای است که احساس می‏کنند دیگر جایی در جامعه ندارند. فرد مطلقه نه در مقام یک مجرد است و نه در مقام یک متأهل. جامعه تعریف و جایگاه مناسبی را برای وی در نظر نمی‏گیرد و نگرش منفی نسبت به فرد مطلقه وجود دارد، گویی آنان افرادی بوده اند که از تمایلات و خواهش‏های خود پیروی کرده و از برخورد با واقعیت‏های زندگی خودداری کرده‏اند و منافع خود را بر مصالح خانواده ترجیح داده‏اند.

در واقع ارزیابی بسیار منفی جامعه از طلاق به ارزیابی منفی از شخصیت زن و شوهری که جدا شده‏اند، تعمیم داده می‏شود. مذموم بودن طلاق در جامعه و مقصر شمردن زن در طلاق، منجر به تنگی روابط اجتماعی زن مطلقه می‏شود و بدین ترتیب ارزش‏های حاکم بر جامعه بیش از مشخصات فردی بر مشکلات زنان مطلقه می‏افزاید. از سوی دیگر روحیه جامعه ایرانی به گونه‏ای است که شخصیت زن را درچارچوب خانواده می‏بیند، لذا با شکستن این کانون شخصیت و هویت خانوادگی زن دستخوش اختلال می‏شود.

سخن آخر اینکه طلاق پدیده‏ای جمعیتی است که به لحاظ کمی و کیفی بر ساخت جمعیت اثر می‏گذارد زیرا تنها واحد مشروع و اساسی تولید مثل، خانواده می‏باشد که با وقوع طلاق از هم می‏پاشد. از سوی دیگر طلاق بر کیفیت جمعیت تأثیر می‏گذارد، چون فرزندان و نسلی که از نعمت خانواده محروم هستند، به احتمال زیاد فاقد شرایط لازم در احراز شهروند مسئول خواهند بود.

طلاق اثرات اقتصادی نیز برای جامعه دربرخواهد داشت، زیرا تعادل روحی نیروی انسانی تولید و خدمات را در جامعه بر هم می‏زند و منجر به بروز اثرات سهمگین درحیات اقتصادی جامعه خواهدشد.

طلاق نماد یک مشکل ارتباطی سالم و صحیح بین افراد است، این مشکل ارتباطی در سطح کوچک(خانواده) می‏تواند در بعد وسیع‏تر(جامعه) نیز شیوع و گسترش یابد و ارتباطات انسانی را مختل نماید. هیچگاه مطالعه آسیب‏شناسی اجتماعی و انحرافات اجتماعی بدون توجه به طلاق امکان‏پذیر نیست.

وقتی بنیان نهاد خانواده دستخوش ضعف و عدم استواری می‎گردد، بنیان‏های اخلاقی و اجتماعی کل نظام اجتماعی متزلزل شده و آن جامعه به سوی جرایم گوناگون سوق داده می‏شود. طلاق می‎تواند موجب افزایش آسیب‏های اجتماعی از قبیل اعتیاد، الکلیسم و انحرافات جنسی شود، از سوی دیگر طلاق یکی از عوامل مؤثر در افزایش نرخ خودکشی می‏باشد و نکته آخر اینکه طلاق در یک جامعه به مثابه تزلزل و عدم ثبات جامعه است که می‏تواند منجر به کم بها شدن خانواده و ارزش‏های خانوادگی در آن جامعه شود.


نوشته شده در   سه شنبه 18 مهر 1391  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode