ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : چهارشنبه 3 مرداد 1403
چهارشنبه 3 مرداد 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 18 مهر 1391     |     کد : 43894

آسیب شناسی طلاق در جوامع نوین/ اصالت -خود-طلاق را افزایش می دهد

وقتی پیوند زناشویی رنگ می‏بازد. طلاق در زمره غم‏انگیزترین پدیده‏های اجتماعی در می‎آید. طلاق، تعادل انسانها را بر هم زده و آثار شومی را در جامعه برجا می‏گذارد، منجر به کاهش انسجام و یکپارچگی اجتماعی می‏شود و سنگ بنای اجتماع را از هم می‏گسلد.

خبرگزاری مهر- وقتی پیوند زناشویی رنگ می‏بازد. طلاق در زمره غم‏انگیزترین پدیده‏های اجتماعی در می‎آید. طلاق، تعادل انسانها را بر هم زده و آثار شومی را در جامعه برجا می‏گذارد، منجر به کاهش انسجام و یکپارچگی اجتماعی می‏شود و سنگ بنای اجتماع را از هم می‏گسلد.
هرچند ازدواج امری مربوط به دونفر است، لیکن طلاق امری اجتماعی می‏باشد که صدمه و زیان آن دامان جامعه را نیز فرا می‏گیرد و جامعه را از حرکت بازداشته و آن را عقیم و سترون می‏کند. طلاق روح پویایی را می‏کشد وعلاقه و اشتیاق جوانان را به تشکیل خانواده سست و اعتماد اجتماعی را سلب و مخدوش می‏نماید. لذا ریشه یابی طلاق در ابعاد مختلف اهمیت فراوانی دارد.

جامعه شناسی طلاق

وضعیت خانواده، چگونگی روابط بین اعضای خانواده و انحلال و فروپاشی آن از یک سو بازتاب شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است و خانواده به عنوان یکی از اجزای نظام اجتماعی و با دارا بودن ویژگی‏های یک نهاد اجتماعی، از تأثیر‏پذیری متقابل برخورداراست و از سوی دیگر معلول عوامل درونی در خانواده (سطح مزد) و کیفیت و چگونگی آن می‏شود.

بحران ارزش‏ها

در جوامعی که در حال انتقال از وضع اجتماعی و اقتصادی خاص به وضع و شرایط دیگری هستند، مشکلاتی پدید می‏آید که نتیجه تصادم نوگرایی و پایبندی به سنت‏های دیرین و تشدید جنگ بین نسل‏هاست. در این مرحله برزخی و حساس، عناصر اخلاقی و ارزش‏های اجتماعی بیش از هرچیز دیگر تغییر وضع و موضع می‏دهند. بسیاری از موضوعات بی ارزش دیروز، در محدوده عناصر نوین و مقبول امروزی پای می‏نهد و بسیاری از عناصر مطلوب اجتماعی از قلمرو ارزش‏های اجتماعی خارج می‏شوند.

هرقدر این تحول سریع باشد، تضاد و جا به جایی ارزش‎ها چشمگیرتر خواهد بود. در چنین شرایطی نیروهای حاکم بر جامعه جای خود را به نیروهای تازه می‏سپارند و نظام ارزش‏های جامعه دستخوش آشوب می‏گردد. بازتاب این وضعیت را می‏توان در نظام ارزش‏های خانواده مشاهده نمود. ولی از آنجا که سرعت هر فرهنگ با حرکت اقتصادی و نوآوری‏های تکنولوژی یکسان نیست، نسل‏هایی که در معرض چنین تحولات سریع اجتماعی قرار می‏گیرند، نمی‏توانند معیارهای فراگیری برای وظیفه، فداکاری و ارزش‏های همانند آن داشته باشند. در این احوال کشمکش درون خانواده ایجاد می‏شود و نابسامانی خانواده و طلاق افزایش می‏یابد. ازدواج دیگر پیوند مقدسی نیست، بلکه رابطه‏ای است که مانند سایر روابط اجتماعی که می‏تواند به سادگی قطع شود.

درواقع در این جامعه فردگرایی مفرط، پیوندهای اجتماعی را متزلزل نموده است و آنچه که برای جمع ضرورت دارد، در برابر منافع فردی خود شمرده می‏شود. در حالیکه حیات جمع ( اعم از خانواده یا جامعه) موجد حیات یک یک اعضا و افراد است.

جامعه شناسان کاهش پایبندی به ارزش‏های مذهبی و دینی را در افزایش طلاق مؤثر می‏دانند و به نقش دین به عنوان عاملی در راه جلوگیری از طلاق اشاره می‏کنند. به نظر آنان افرادی که ایمان مذهبی دارند، کمتر به طلاق روی می‏آورند تا آنانکه چنین ایمانی ندارند. با تضعیف ایمان و عدم پایبندی‎های مذهبی در اکثریت افراد و تغییر ارزش‏ها میزان طلاق در جامعه افزایش می‏یابد. متأسفانه امروزه در برخی کشورهای اسلامی نیز با تحولات اجتماعی و اقتصادی سده اخیر ایمان مذهبی به سستی گراییده است و مردم با نادیده گرفتن موانعی که از لحاظ شرعی برای افزایش طلاق وجود دارد، از اختیار خود سوء استفاده می‏نمایند و آمار طلاق رو به فزونی است.

آنومی

از دیدگاه جامعه شناسان، آنومی به مفهوم فقدان اجماع در مورد اهداف اجتماعی، انتظارات جمعی و الگوی رفتار برای اعضای جامعه است. این حالت منجر به محو و غیبت تدریجی ضابطه اخلاقی می‏شود و جامعه کنترل اجتماعی خود را از دست می‏دهد. هنگامی‏ که جامعه در حال گذار و دگرگونی است، بسیاری از انسانها دچار سرگردانی می‏شوند و قواعد و ارزش‏های جامعه برای آنها بی‏اهمیت و کم ارزش می‏شود. از سوی دیگر ارزش‏های جدید و منطبق با شرایط نیز هنوز در جامعه جا نیفتاده است. درواقع جامعه دوساخت دارد. در این جامعه برخی از ساخت کهن و برخی از ساخت نوین تبعیت می‏کنند.

از هم پاشیدگی هنجارها و آنومی وضعیت را ایجاد می‏کند که آرزوهای بی حد و خصر نمی‏توانند ارضا شوند، در نتیجه وضعیت نارضایتی اجتماعی پدید می‏آید که در جریان آن رفتارهای منفی اجتماعی نظیر طلاق، خودکشی و غیره ظاهرمی‏شود که از نظر آماری قابل سنجش است.

بحران وجدان جمعی

وجدان جمعی یکی از مهمترین ضمانت‏های تحقق اهداف و ارزش‏های جامعه است. شخصی یا اشخاصی می‏توانند هنجارهای جامعه را تحقیر کنند، اما در برابر وجدان جمعی جز اطاعت راهی ندارند. به اعتقاد دورکیم هر قدر وجدان جمعی قوی باشد، خشم عمومی در مقابل هنجار شکنی حادتر است با ضعیف‏ شدن وجدان جمعی ارزش‏های منفی منتسب به طلاق کاهش می‏یابد و جامعه مطلقه‎ها را به عنوان مطرودین اجتماعی تلقی نمی‎کند و بدین ترتیب بر میزان ظلاق افزوده می‎شود به عبارت دیگر جامعه‏ای که طلاق را پدیده‏ای عادی و طبیعی می‏داند، رواج آن را نیز موجب خواهد شد.

بر عکس آنجا که طلاقی منفور، زشت و ضد ارزش محسوب می‎شود، خواه ناخواه از کمیت آن کاسته می‏شود. طلاق و تعدد آن در جامعه کنونی نوعی تساهل را نسبت به آن ایجاد می‏کند که از قبح آن می‏کاهد و به تبع آن، انسان‎ها در برخورد با اولین مشکل به طلاق می‏اندیشند. از سوی دیگر در قرن حاضر این گرایش وجود دارد که طلاق را بیش از آنکه پدیده‏ای اجتماعی بدانند، آن را امری حقوقی تلقی می‎کنند، این نگرش می‎تواند موجب افزایش طلاق شود.

مشکلات اقتصادی

بدیهی است که دوران‏های سخت اقتصادی در جامعه نتایج زیانباری برخانواده‏ها دارد، از جمله آنها، احتمال وقوع گسیختگی خانواده و بی سامانی آن است. محرومیت اقتصادی تعاملات مثبت زوجین را کاهش می‏دهد و آنها را به سوی طلاق سوق می‏دهد. کاهش درآمد و تورم موجب افزایش تنش‎ها و ستیز در داخل خانواده می‎شود. طلاق، نتیجه جامعه‏ای است که هیچ رابطه نرمالی بین درآمد و هزینه برقرار نکرده است.

از سویی مانور تجمل در جامعه سرداده می‎شود و از سوی دیگر برنامه تعدیل اقتصادی ارائه می‏شود که موجب شکاف بین مطالبات و امکانات گردیده و معضلات اقتصادی منجر به افزایش طلاق شده است. به نظر می‏رسد برنامه تعدیل ساختاری از طریق تورم فزاینده و گسترش و تعمیق فقر، علاوه بر اینکه در کوتاه مدت، اثر از هم گسیختگی و طلاق برجای می‏گذارد در بلند مدت آثاری بر نهاد خانواده می‏گذارد که بسیار عمیق‎تر است و بیشتر مترتب به زورزندان می‏باشد.

تئوری های فردگرا

گاهی بین زن و شوهر تضادی ایجاد می‏شود و هر یک برای احراز منزلت خود و رسیدن به اهداف خویش، از طریق امکانات مالی، فرهنگی و ... قصد تسلط بردیگری رادارند. تداوم این وضعیت، تنش و کشمکش بین زوجین را افزایش داده و در نهایت منجر به جدایی و طلاق آنها می‏شود. در چند دهه اخیر با تغییرات اجتماعی و تقابل سنت و مدرنیته درخواست نفوذ و کنترل هریک از زوجین بر سرنوشت خود و خانواده افزایش یافته و این وضعیت یکی از عوامل مؤثر در ایجاد اختلاف و جدل در خانواده بوده است.

نیاز به انتظار

هر موقعیتی هنجارهایی دارد که صاحب آن موقعیت، باید بر اساس آن عمل کند و افرادی که با وی در کنش متقابل هستند، از او انتظار دارند بر اساس هنجارهای آن موقعیت عمل کنند. "انتظار" معیاری برای ارزیابی فردی است که دارای موقعیت می‏باشد. درواقع فرد باید در آن موقعیت وظایفی را انجام دهد تا مناسب موقعیت مورد نظر باشد. عدم تحقق انتظارات، عدم تعادل بین خواسته‏ها می‏باشد. هرکدام از زن و شوهر با تصورات خاصی درباره زندگی زناشویی اقدام به ازدواج می‏کنند و زندگی را با انتظارات شخصی در مورد اینکه همسرشان چگونه با او رفتار خواهد کرد، آغاز می‏نمایند. اگر این انتظارات برآورده نشود ناراضی و پشیمان خواهند شد.

در برخی جوامع، جوان درک رمانتیک از ازدواج دارد و بعد از پیوند زناشویی در بهترین صورت آن را خسته کننده و یکنواخت و دربدترین شرایط آن را رنجی روانی می‏یابد. در اکثر جوامع می‏آموزند که از همسر خود فقط انتظارات احترام و انجام وظایف همسری داشته باشند نه الزاماً خوشبختی.

خود میان بینی

هرگاه انسان با انسان‏هایی، دیگر با دیگران را با خود و ارزش‎های خود ارزیابی نماید دچار خود میان بینی گردیده‏اند، این وضعیت جلوه‏ای از خودگرایی است. این حالت بر روابط انسان با دیگران تأثیر منفی می‏گذارد. از همین روست که امروزه سخنی از بسط انسان‏گرایی نوین و دیگر دوستی و تقویت‎همدلی می‏شود. گسترش اخلاق خودگرایی و عدم توجه به خواست‎ها و نیازهای فرد مقابل در زندگی زناشویی می‏تواند موجب اختلاف و ستیزه در کانون خانواده گردد. امروزه با اصالت قرار گرفتن "خود" ارقام طلاق رو به فزونی است.


نوشته شده در   سه شنبه 18 مهر 1391  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode