مجموعه بازار تاريخي تبريز به عنوان يازدهمين اثر ثبت جهاني ايران در سي و چهارمين جلسه سازمان يونسكو كه در كشور برزيل برگزار شد، به عنوان بزرگرين سازه سرپوشيده جهان و بخشي از شاهراه ابريشم به ثبت جهاني رسيد.
به گزارش خبرگزاري فارس از تبريز، بازار تبريز بزرگترين بازار سرپوشيده جهان و يكي از شاهكارهاي معماري ايراني است.
اين بازار در سال 1193 هجري قمري بر اثر زلزله با خاك يكسان شد اما طولي نكشيد كه به همت مردم شهر بازسازي شد.
شهر تبريز به مناسبت قرار گرفتن در مسير جاده ابريشم از ديرباز مركز مبادله كالا ميان خاور دور و اروپا بوده و وصف بازارهاي آن در خاطرات بسياري از بازرگانان و جهانگردان آمده است.
تبريز به سبب قرار گرفتن در سر راه شرق و غرب، از بدو پيدايش مركز مبادله كالاهاي بازرگاني كشورهاي اروپايي و آسيايي بوده است و خود نيز بنا به مقتضيات جغرافيايي، محصولات كشاورزي و صنعتي را به دورترين نقاط جهان صادر ميكرده و اين تبادل اقتصادي ايجاب ميكرد كه بازارها و مركزي براي مبادله و فروش كالاهاي شرق و غرب در آن به وجود آيد.
بازار تبريز هم اكنون به طول يك كيلومتر بزرگترين مجموعه به هم پيوسته و مسقف دنياست و در سال 1354 در فهرست آثار ملي ثبت شده است.
طاقها و گنبدهاي مقرنس بلند آن، سازههاي آجري به هم پيوسته، آرايش مغازهها، كثرت تيمچهها، وجود انواع مشاغل و تعداد زيادي مدرسه و مسجد كه در كنار سراهاي بازرگاني قرار گرفتهاند، اين بازار را نمونهاي عالي از محيط تجارت و زندگي اسلامي و شرقي ساخته است.
سبك معماري، كثرت سراها و تيمچهها همچنين وجود تعدادي مدرسه و مسجد نيز به اين مجموعه اهميت و امتيازي خاص دادهاند.
از تاريخ بناي اوليه مجموعه بازار تبريز اطلاعي در دست نيست اما اكثر مورخان، جغرافينويسان و جهانگردان اسلامي و خارجي كه از قرن چهارم هجري تا عهد قاجار از تبريز ديدن كردهاند، اسناد مهم و مدارك ارزندهاي را درباره بازار و وضع بازرگاني تبريز ارائه دادهاند.
از مقدسي در قرن چهارم هجري، ياقوت حموي در 610 هجري، زكريا بن محمد قزويني در 650 هجري، ماركوپولو در اواسط نيمه دوم قرن 7 هجري (1271 ميلادي)، كشيش اودوريك در 721 هجري، ابنبطوطه در 730 هجري، آمبروزيوكنتاريني در 878 هجري (1474)، حمدالله مستوفي در قرن هشتم هجري، كلاويخو در 807 هجري، جان كارت رايت انگليسي در 1015 هجري (1606 ميلادي)، شاردن در زمان شاه سليمان صفوي، تاورنيه فرانسوي در 1046 هجري، كارري ايتاليايي در 1052 هجري، جملي كاردي جهانگرد ايتاليايي و دهها سياح و مورخ ديگر مطالب جالب توجهي به جاي مانده كه دال بر اهميت مجموعه بازار در دورههاي مختلف بوده است.
ابنبطوطه سياح مشهور كه در سال 731 هجري قمري وارد تبريز شده ميگويد: «بازار تبريز يكي از بهترين بازارهايي بود كه من در همه شهرهاي دنيا ديدهام.
من به بازار جواهريان رفتم، بس كه از انواع جواهرات ديدم چشمم خيره گشت.»
همچنين تاورنيه نيز در سال 1046 هجري قمري از بازار تبريز ديدن كرده و آن را ستوده است.
شواليه شاردن فرانسوي نيز تبريز را داراي عاليترين بازارهاي آسيا دانسته و با اظهار شگفتي از گنبدهاي زيبا و طاقهاي ديدني، بازار هشت گوش و وسيع قيصريه را زيباترين بخش بازار تبريز دانسته است.
حمدالله مستوفي مورخ و جغرافيدان معروف قرن هشتم ضمن تعريف خوبي و فراواني غلات و ميوههاي تبريز و اشاره به مزيت پارهاي از انواع مخصوص گلابي، سيب، زردآلو و انگور آن مردم اين شهر را اعم از فقير و غني اهل كسب و داد و ستد معرفي كرده و يادآور شده كه در آن ديار متمول بسيار است.
وجود مدارس و مساجد تاريخي مهم و معروفي چون مسجد جامع، مدرسه حاج صفرعلي، مدرسه صادقيه در اين بازار نيز گواه بر پيشينه تاريخي اين مجموعه بنا است.
بازار كنوني تبريز مربوط به اواخر زنديه ( يعني بعد از زلزلهاي كه در سال 1193 هجري قمري روي داد) و عصر قاجار است.
در زمان عباس ميرزا كه تبريز وليعهدنشين و دارالسلطنه شد، سراها، تميمچهها و بازارهاي عالي تازهاي احداث شد.
بازار تبريز با طاقها و گنبدهاي بلند آجري شامل بازار امير، بازار كفاشان، راسته بازار، بازار حلاجان، يميني دوز بازار، راسته كهنه، بازار حاج محمد حسين، بازار مشير بازار، بازارچه صفي، بازار امير ابوالحسن، سراي حاج رسول، سراي حاج ميرزا علي نقي، تيمچه و سراي شيخ كاظم، تيمچه حاج صفرعلي، تيمچه و دالان ميرزا شفيع و تيمچه ملك است كه به اختصار به آنها اشاره ميشود.
بازار تيمچه امير يكي از شاهكارهاي جالب معماري و با شكوهترين تيمچههاي بازار تبريز به حساب ميآيد.
تيمچه حاج صفرعلي بنايي است معظم كه باني آن حاج صفرعلي خويي بازرگان معروف معاصر فتحعلي شاه قاجار است.
تيمچه مظفر يه نيز يكي از زيباترين بخشهاي بازار است كه حاج شيخ جعفر قزويني تاجر سرشناس دوره ناصرالدين شاه آن در سال 1305 ساخته بود و به مناسبت حضور مظفرالدين ميرزا وليعهد وقت در اين تيمچه به نام مظفريه نامگذاري كرد.
راستههاي معروف بازار تبريز نيز شامل بازار امير، پشت بازار امير، بازار كفاشان، بازار حرمخانه، راسته بازار، يميني دوز بازار، بازار حلاجان، قيز بستي بازار، بازار سراجان، راسته كهنه يا قديم، بازار كلاه دوزان، دلاله زن بازار، بازار صادقيه، بازار مسگران، بازار حاج محمد حسين، بازار مشير، بازارچه شتربان، بازار صفي، بازار مير ابوالحسن، بازار شيشه گرخانه، رنگلي بازارچه ( بازارچه رنگي ) و بازارچه خيابان است.
در همه اين بازارها، تيمچهها، سراها و چهارسوهايي هست كه حجرهها و مغازههاي آنها مركز عمده فروشي اجناس گوناگون داخلي و خارجي است.
اغلب تيمچهها و سراها سه طبقهاند طبقه زيرين مخصوص نگهداري كالا يا به عبارت ديگر انبار مالالتجاره، طبقه دوم تجارتخانه و محل كار و طبقه سوم محل استراحت است.
*تاريخ يك هزار ساله در قاب ثبت جهاني
ميگويند بزرگترين بازار سرپوشيده جهان است، بيش از هزار سال عمر دارد، شجرهنامهاش را ناصرخسرو و ماركوپولو و ابنبطوطه و شاردن و كلاويخو نوشتهاند، هيچكس نيست كه ادعا كند همه جايش را ديده و به همه سويش سرك كشيده، تازهواردان در آن به راحتي گم ميشوند، خودش به تنهايي يك شهر است، ميتوان سالها درونش ماند و بينياز به دنياي بيرون زندگي كرد و خلاصه در يك كلام تجارتخانهاي است با 16 راسته،14 دالان،20 تيمچه،25 سرا،هفت چهارسوق،8 هزار دكان،14مسجد و تعدادي مدرسه،حمام و زورخانه در فضايي به وسعت يك كيلومتر مربع.
بازار تبريز، بازاري است همچون ديگر بازارهاي تاريخي ايران و با همان فضاها و عناصر، اگر با ديد معمارانه بنگريم شايد احساس كنيم كه شبيه آن را در بسياري شهرها، از يزد، كرمان و نائين گرفته تا تهران، اصفهان و شيراز ديدهايم اما خوب كه بنگريم آن را بينظير و يگانه مييابيم.
آري، بازارهاي كرمان، كاشان و قزوين هم همين طاقهاي ضربي و آجركاريهاي زيبا و رسميبنديهاي چشمنواز و شايد بهترش را دارند اما كو آن اعتبار اقتصادي و اجتماعي پيشين؟
در اين وانفسا، شايد فقط بازار تبريز است كه دامان خويش را از اين معركه تا حدودي به دور نگاه داشته. اين بازار از هزار و اندي سال پيش لحظهاي از تكاپوي اقتصادي و اجتماعي باز نمانده است، نه زلزله دوره زنديه تباهش كرد، نه ركود اقتصادي عصر قاجار از رونقش كاست و نه نهضت پاساژسازي دوران معاصر توانست رقيبي برايش بتراشد.
*بازاري در قلب شهر، شهري بر لب جاده
بازار تبريز، همزاد تبريز است اما چون به درستي نميدانيم كه اين شهر كي و چگونه بنيان نهاده شد، از آغاز كار بازارش هم آگاهي چنداني نداريم، همين قدر ميدانيم كه تبريز در سدههاي نخستين اسلامي شهري آباد بود.
طبق افسانهاي كهن، تب شديد زبيده خاتون همسر هارونالرشيد عباسي در اين شهر فرو ريخت و از اين رو تبريز (تب ريز) خوانده شد.
اين داستان گرچه راست هم نباشد اما ميتواند آباداني تبريز در سده دوم هجري قمري را گواهي دهد.
در اين هنگام تبريز يكي از گذرگاههاي پراهميت در جاده ابريشم بود. اين جاده كه از چين آغاز ميشد، از خراسان ميگذشت و پس از رسيدن به ري، دو شاخه ميشد؛ شاخه نخست به بغداد ميرفت و شاخه دوم از راه تبريز به آسياي صغير (تركيه امروزي) ميرسيد.
تا زماني كه بغداد زير سلطه خلفاي عباسي بود، يعني تا ميانه سده هفتم هجري قمري، شاخه دوم اهميت كمتري داشت و يك راه فرعي به شمار ميآمد اما زماني كه هولاكوخان مغول طومار خلافت عباسي را درهم پيچيد و روزگار شكوه بغداد سپري شد، شاخه دوم يا همان راه تبريز وضع بهتري پيدا كرد.
اندكي بعد جانشينان هولاكوخان كه سلسله ايلخانان ايران را بنيان نهادند، تبريز را به پايتختي برگزيدند و يك سبب ديگر بر اسباب رونق بازرگاني در اين شهر افزوده شد.
علاوه بر ناصرخسرو و مرسالتي (مرسالت بر وزن مسجد) كه در سده چهارم هجري قمري بازار تبريز را ديدهاند و از گستردگي داد و ستد در آن سخن گفتهاند، ياقوت حموي جغرافيدان اسلامي نيز بازار تبريز را در سال615 هجري قمري يعني در سالهاي نخست يورش مغولان به ايران چنين وصف كرده است:
در آن شهر از پارچههاي عبايي، سقلاطون، اطلسي و سجاده زياد به عمل ميآيد و به ديگر شهرهاي شرق و غرب صادر ميشود.
و ماركوپولو، جهانگرد ونيزي كه در سالهاي670 تا 695 هجري قمري شهرهاي مختلف آسيا را زيرپا نهاد، درباره تبريز مينويسد:
موقعيت تجاري تبريز به قدري خوب است كه بازرگانان از همه سو، از هندوستان، بغداد، موصل و هرمز براي خريد و فروش به آنجا ميآيند. بهترين سنگهاي قيمتي و مرواريدهاي اعلي را ميتوان در اين شهر به دست آورد. بازرگاناني كه با خارجه داد و ستد ميكنند، زود متمول و متمكن ميشوند.
مساجد و حوزههاي علميهاي كه در قلب بازار يا كنار آن قرار دارند موقعيت بازار در خيزش عليه استبداد پهلوي را ارتقا بخشيدند و آن را به نبض تحولات تبريز و به تبع آذربايجان تبديل كردند.
توصيف ابنبطوطه، جهانگرد مراكشي كه در سال731 هجري قمري و پس از دوران پايتختي تبريز به اين شهر آمده از اين هم روشنتر است و نشان ميدهد كه بازار شهر به چه پايه رونق داشت.
او ميگويد: روزي كه از دروازه بغداد به شهر تبريز وارد شديم، به بازار بزرگي كه بازار غازان خوانده ميشد رسيديم و آن بهترين بازارهايي بود كه من در همه شهرهاي دنيا ديده بودم.
در اين بازار هريك از اصناف و پيشهوران محل مخصوصي براي خود دارند. من به بازار جواهرفروشان وارد شدم و آنقدر جواهرات گوناگون ديدم كه چشمم خيره شد...
پايتختي تبريز در روزگار ايلخانان ديري نپاييد اما تاثير زيادي بر شكوه اين شهر، به ويژه بازارش بر جاي نهاد. زنجيره تعريف و تمجيد جهانگردان از بازار تبريز ادامه پيدا كرد و در روزگاري كه شاردن، جهانگرد فرانسوي به اين شهر آمد، به اوج رسيد.
پيش از آن يك بار در زمان سلسله آق قويونلو (سده9 هجري) و ديگر بار در آغاز كار صفويان (سده10 هجري) تبريز براي دومين و سومين بار پايتختي را تجربه كرده بود و بر شكوه پيشين افزوده بود.
وقتي شاردن در سده11 هجري به بازار تبريز قدم نهاد، آن را اينگونه يافت:
من كالايي نميشناسم كه در اين شهر فروشگاه يا انباري نداشته باشد. بهترين دستارهاي ايراني در تبريز تهيه ميشود. بازرگانان بزرگ شهر برايم تعريف كردند كه سالانه6 هزار عدل ابريشم در كارگاههاي اين شهر بافته ميشود.
تجارت تبريز در سراسر ايران، عثماني، روسيه، تركستان، هندوستان و ساحل درياي سياه گسترده شده است.
روزگار خوش بازار تبريز تا پايان دوره صفوي ادامه پيدا كرد. ميتوان حدس زد كه با ركود اقتصادي ايران در واپسين سالهاي زمامداري صفويان و پس از آن در دوره شورش افغانان و باز به روزگار نادرشاه كه پيوسته در كشورگشايي بود و مالياتهاي سنگين بر رعايا ميبست، بازار تبريز از فراز به فرود رسيد اما مصيبت بزرگ در سال1193 هجري قمري يعني در دوره زنديه نازل شد.
زلزلهاي كه اكنون تخمين زده ميشود 6.7 ريشتر شدت داشت، تبريز را به خاك سياه نشاند و از بازار، جز تلي از خاك باقي نماند.
اما تبريز نه پشت كوه بود و نه ميان بيابان كه بتوان به اميد خدا رهايش كرد و از بازسازياش چشم پوشيد. تبريز همسايه امپراتوري عثماني و كانون داد و ستد با روسيه و اروپا بود.
به همين سبب خيلي زود دست به كار بازسازياش شدند و تاريخ ميگويد كه افتخار اين خدمت به نام نجفقليخان دنبلي بيگلربيگي يا همان حاكم وقت تبريز ثبت شده است.
در بازسازي تبريز، بارويي با هشت دروازه به دور شهر كشيدند و پشت اغلب آنها بازارچههايي را بنا كردند كه برخي از آنها به بازار مركزي راه ميبرد.
وقتي بازسازي تمام شد، روزگار سلسله زنديه نيز به سر آمده بود و قدرت در دست ايل و تبار قاجار قرار گرفت.
قاجارها از همان آغاز، درگير جنگ در قفقاز شدند، ابتدا آقا محمدشاه فتوحاتي را در آن نواحي به انجام رساند و سپس در زمان جانشينش فتحعليشاه، روسيه تزاري پيشروي در قفقاز را آغاز كرد.
بنابراين تبريز به عنوان بزرگترين شهر نزديك به صحنه نبرد، اهميت زيادي پيدا كرد.
عباس ميرزا فرزند و وليعهد فتحعليشاه و فرمانده جنگ با روسيه، عموماً در تبريز اقامت داشت و همين باعث شد كه تبريز در دوران پس از او همچنان وليعهدنشين بماند.
از بعد اقتصادي، بخش بزرگي از تجارت خارجي ايران با روسيه بود و همين طور با عثماني و اروپا. به اين سبب، تبريز مركز واردات و صادرات به شمار ميآمد و بازارش اهميت زيادي داشت.
اين اهميت اقتصادي، اعتبار سياسي را نيز به همراه آورد و به ويژه در جنبش مشروطه ايران نقش بازار تبريز در خيزش عليه استبداد قاجار و خصوصاً پايان دادن به خودكامگيها و مشروطهستيزيهاي محمدعليشاه قاجار بسيار پررنگ بود.
در نهضت امام خميني(ره) و پيروزي انقلاب اسلامي نيز بازار تبريز همين نقش را بار ديگر ايفا كرد.
مساجد و حوزههاي علميهاي كه در قلب بازار يا كنار آن قرار دارند، موقعيت بازار در خيزش عليه استبداد پهلوي را ارتقا بخشيدند و آن را به نبض تحولات تبريز و به تبع آن آذربايجان تبديل كردند.
هم از اين روست كه ثبت جهاني بازار تبريز پيش از آن كه ثبت يك بافت تاريخي و آثار معماري باشد، ثبت آيينه تمامنماي تاريخ ايران و شيوه زندگي ايرانيان در يك دوره هزارساله است.