ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 3 آذر 1403
شنبه 3 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 21 مهر 1393     |     کد : 79326

مردی از تبار غدیر

عبدالحسین امینی نجفی به درجه اجتهاد رسیده بود اما باز آرام و قرار نداشت. خودش می‌گفت تا ظلم به شیعه هست نمی‌شود به تماشا نشست و باید مبارزه را ازسر گرفت.

معصومه اصغری:عبدالحسین امینی نجفی به درجه اجتهاد رسیده بود اما باز آرام و قرار نداشت. خودش می‌گفت تا ظلم به شیعه هست نمی‌شود به تماشا نشست و باید مبارزه را ازسر گرفت.

 تهمت‌ها و تهديد‌هاي وهابي‌هاي تبريز هم در او كارگر نبود. مي‌گفت تا آنها هستند ما هم بايد در ميدان باشيم و قد قامت اين قيام را به عشق اميرالمومنين(ع) بست كه هميشه پيش از هر چيز با چشماني مرطوب از مظلوميتش سخن مي‌گفت. علامه اميني روز‌ها و شب‌هاي زيادي را براي تأليف كتابي به خدمت گرفت كه امروز سند حقانيت شيعه براساس احاديث و روايت‌هاي متوا‌تر است. كار به‌جايي رسيد كه اين كتاب ۱۱جلدي او را از نظر‌ها دور كرد. كمتر در جمع دوستانش حاضر مي‌شد. ساعت خوابش ناچيز بود، در مسير كتابخانه‌ها هم گاهي به مطالعه مشغول مي‌شد و سفر‌هاي زيادي به شهرهايي كه در آنها اميد يافتن منابع بيشتر حديث مي‌رفت داشت. خودش مكرر به مزاح مي‌گفت« اين الغدير ما را از انسانيت انداخت». اما حالا نام علامه اميني نه‌تنها در جهان اسلام بلكه در دانشگاه‌هاي غربي مترادف نام الغدير است؛ كتابي كه حاصل ۴۰ سال مبارزه او با شيعه ستيزان بود و هنوز مهم‌ترين مرجع براي اثبات حقانيت شيعيان به‌حساب مي‌آيد.

چطور جلاي وطن آسان شد؟

عبدالحسين اميني نجفي در سال۱۲۸۱ هجري شمسي در روستاي سرد‌ها در شهرستان سراب از توابع شهر تبريز به دنيا آمد. خاندان او مهد روحانيان بنامي چون امين‌الشرع بوده است. علامه تحصيلات ابتدايي را در تبريز گذراند و درحالي‌كه به تازگي پا در دوره جواني مي‌گذاشت ترك وطن كرد و به نجف رفت. يكي از بارز‌ترين خصوصيات او اصرار براي رسيدن به اهدافش بود. در آموختن به كم قانع نمي‌شد و اگر راهي براي يادگيري بيشتر بود، با همه مرارت‌هايي هم كه داشت آن را انتخاب مي‌كرد. همين ويژگي او را به درجه اجتهاد رساند. بعد از اتمام اين دوره براي مدتي به تبريز بازگشت. در آنجا با تهمت‌ها و دروغ‌ها و جوسازي‌هاي وهابيان تبريز درخصوص حضرت امير(ع) بيشتر آشنا شد و تصميم گرفت براي مبارزه با اين دروغ‌ها تلاش‌اش را از سر بگيرد. آنچه او را آزار مي‌داد جاي خالي منبع قوي و منسجمي بود كه بتوان براي رد اين اتهامات به آن استناد كرد. منابع موجود احاديث و روايت‌هاي غدير پراكنده و‌ گاه دور از دسترس بود. او تصميمش را گرفت و براي هميشه تبريز را به مقصد نجف، شهري كه آن را شهر اربابش، اميرالمومنين(ع) مي‌ناميد ترك كرد.

كتاب‌ها به استقبال او مي‌آمدند

مي‌گويند علامه وقتي غرق در مطالعه حديث يا روايتي مي‌شد توجه به‌خود را از دست مي‌داد. به گفته يكي از بزرگان، زماني كه علامه از سفر علمي و تحقيقي چند ماهه‌اش به هندوستان بازگشت، از او پرسيدند هنگام اقامت‌تان در هند، با گرماي آن كشور چه مي‌كرديد؟ او اندكي تأ‌مل كرد و سپس گفت: «عجب، اصلا متوجه گرماي آنجا نشدم!» بيشتر كتابخانه‌هايي كه علامه به آن مراجعه مي‌كرد در آن زمان نسخ خطي داشتند و با شرط نگهداري با وسواس آنها را در اختيار معدود علاقه‌مندان قرار مي‌دادند. از آنجا كه ايشان شبانه‌روز درگير مطالعه خط به خط اين كتاب‌ها بود بار‌ها پيش مي‌آمد كه كتابي آسيب مي‌ديد. به همين دليل چند باري پيش آمد كه صاحبان كتاب‌ها و متصديان كتابخانه‌ها از امانت دادن كتاب به ايشان پرهيز مي‌كردند. در چنين شرايطي ايشان بسيار اندوهگين مي‌شد و نخستين كارش درخواست‌كردن از خود امير‌المومنين(ع) بود. محقق طباطبايي از شاگردان بنام ايشان در اين‌باره مي‌گويد: «ايشان در چنين موقعيت‌هايي كه قرار مي‌گرفت به زيارت امام‌علي(ع) مي‌رفت و در آنجا به اميرالمومنين(ع) عرض مي‌كرد كه آقا شما در بين شيعيان هم مظلوم هستيد. من دارم براي خدمت به شما پيش مي‌روم و اينها مانع مي‌شوند. بار‌ها پيش آمد كه مي‌ديديم بعد از زيارت ايشان،كتاب‌هاي كمياب به طرز اعجاب‌آوري به خانه ايشان راه پيدا مي‌كرد. يا دوستي از دوستان ايشان از راه مي‌آمد و كتاب را مقابل ايشان مي‌گذاشت و مي‌گفت فعلا به آن احتياج ندارد و چون گمان كرده كه علامه ممكن است به آن احتياج پيدا كند آن را همراه خود آورده است.»

سفر براي استفاده از كتاب‌هاي بيشتر

آن زمان كتابخانه‌هاي مجهز زيادي وجود نداشت. كار نشر كتاب‌ها به‌ويژه منابع اسلامي با كندي زيادي همراه بود. بيشتر اين كتاب‌ها با تعداد اندك در كتابخانه شهر‌هاي مختلف پراكنده بودند. ‌گاهي برخي از اين كتاب‌ها نزد بزرگ يك روستا نگهداري مي‌شدند و براي رفتن به آنجا علامه بايد از راه‌هاي صعب‌العبور خودش را به حاشيه شهر‌ها و بعد روستاي مورد نظر مي‌رساند. حيدرآباد، دكن، جلالي، رامپور، خولمه، معرفه، قاهره، حلب، نيل و دمشق ازجمله شهر‌هايي بودند كه او براي يافتن كتاب‌ها و منابع بيشتر به آنها سفر مي‌كرد. ايشان براي نگارش كتاب ۱۱‌جلدي الغدير بيش از ۲۰ هزار جلد كتاب را مطالعه و بررسي كردند. در اين راه بسيار با حوصله بودند و مرتب يادداشت‌برداري‌هاي جديد را به قبلي‌ها اضافه مي‌كردند. گاه در اين راه از شاگردان خود نيز بهره مي‌بردند و آنها در كنار كمك به علامه كه نوعي عبادت بود و جهاد در راه دين به‌حساب مي‌آمد، كار تحقيق و نسخه‌برداري را هم مي‌آموختند. نگارش اين كتاب بيش از ۴۰ سال طول كشيد و علامه از آن با عنوان حاصل عمرش ياد مي‌كرد. تفسير فاتحه الكتاب، شهدا الفضيله، السنه و السيره، رياض‌الانس و رساله در علم درايه و تصحيح وسايل الشيعه از ديگر آثار علامه اميني هستند.

هيچ ايرادي به كتاب علامه وارد نيست

نقل جالبي از شيخ محمدرضا مظفر كه از اساتيد حوزه نجف بود درباره نثر كتاب الغدير آورده شده است. ايشان بار‌ها در جمع شاگردانشان گفته بودند: «من تعجب مي‌كنم شيخ محمد حسين كاشف‌الغطا كه آبا و اجدادي عرب زبان بودند و سرآمد اديبان زمان خود هستند و نثر و قلم شيوايي دارند وقتي كتاب كوچكي درباره اصول شيعه به نگارش در آوردند ۷ اشكال متوجه نثر و قلم ايشان بود. آن وقت علامه اميني كه تبريزي هستند و لهجه‌شان ايراني است كتاب الغدير را در ۱۱ جلد ضخيم به نگارش در آورده‌اند درحالي‌كه هيچ ايرادي به قلم و نثر ايشان نمي‌توان وارد كرد.» به گفته شاگردان، ايشان زماني كه در سفر به سر مي‌برد هم دست از مطالعه نمي‌كشيد و با‌‌ همان جديت كه در نجف بود اقدام به نسخه‌برداري از كتاب‌هاي موجود مي‌كرد. يك‌بار ايشان به محقق طباطبايي كه از شاگردان نزديكشان به‌حساب مي‌آمد گفته بود در سفر به شهر رامپور هند روزانه ۱۸ ساعت را به مطالعه و نسخه‌برداري از كتاب‌هاي قديمي خطي اختصاص مي‌داده است. اين جديت باعث شد كه الغدير تا به امروز رقيبي نداشته باشد و به‌عنوان مرجع كامل خطبه غدير و شرح آن و حوادث و روايت‌هاي مربوط به اين واقعه مهم تاريخ اسلام باشد.

علامه گفت ما ارباب داريم و رفت...

بعد از جنگ، كاغذ در عراق به جمع كالا‌هاي كوپني مي‌پيوندد. علامه اميني براي چاپ كتاب ۱۱ جلدي الغدير نياز به مقادير زيادي كاغذ داشت. به همين دليل براي استفاده و خريد سهميه بيشتر از نجف به بغداد مسافرت مي‌كند. در آنجا ديدار كوتاهي با شيخ‌محمدرضا مظفر دارد. ايشان از علامه مي‌پرسد براي چه آمده‌اي؟ علامه مي‌گويد براي خريد. شيخ مظفر از ميزان نياز علامه به كاغذ مي‌پرسد و او در جواب مي‌گويد من به ۳۰۰ بند كاغذ احتياج دارم. شيخ محمدرضا مظفر با لبخندي به لب مي‌گويد كه با همه روابط و آشناياني كه دارد براي چاپ كتاب‌السقيفه كه تنها به ۱۵ بند كاغذ نياز دارد درمانده شده است. گفت‌وگو به اينجا كه مي‌رسد علامه مي‌گويد من به مركز توزيع كاغذ مي‌روم. ما هم براي خودمان اربابي داريم. فرداي آن روز ايشان به مركز توزيع كاغذ بغداد مي‌روند. آقايي كه مسئول اين كار بوده برخلاف ديگران با ايشان بسيار محترمانه برخورد مي‌كند. مي‌گويد چه ميزان كاغذ نياز داريد و وقتي علامه مي‌گويد ۳۰۰بند در كمال ناباوري مي‌پرسد همين جا تحويل مي‌گيريد يا در نجف و علامه در جواب مي‌گويد در نجف راحت‌ترم و پول كاغذ‌ها را حساب مي‌كند و مي‌رود. مسئول توزيع كاغذ بعد از اين ماجرا مورد انتقاد قرار مي‌گيرد و وقتي از او مي‌پرسند كه چرا اين همه كاغذ به اين شيخ دادي در جواب مي‌گويد: «اين شيخ طوري در مقابل من قرار گرفت و سخن گفت كه اگر همه انبار كاغذ را هم مي‌خواست مجبور به تقديم آن بودم.»

آرام گرفتن در آستان جانان

يكي از ويژگي‌هاي كتاب الغدير استفاده بي‌واسطه از آثار اجتماعي اهل سنت در اثبات ولايت و عقايد شيعه است. اگر چه عمر علامه‌اميني بعد از ۶۸ سال تكاپو در راه علم و دانش و رسيدن به حق و حقيقت به پايان رسيد اما مرجع بودن اين كتاب عظيم در دانشگاه‌هاي معتبر سراسر جهان نشان از زنده بودن آرا و عقايد اين مجتهد بزرگ دارد. پيكر مطهر علامه اميني بعد از تهران در شهرهاي بغداد و كاظمين و كربلا با حضور تعداد زيادي از مردم، طلاب و اساتيد حوزه علميه تشييع شد و سرانجام ايشان در كتابخانه اميرالمومنين(ع) در شهر نجف مدفن يافت و در جوار مولايش كه سراسر عمر به او عشق مي‌ورزيد آرميد. دسترسي آسان محققان و طلاب به كتاب‌هايي كه نياز داشتند يكي از دغدغه‌هاي علامه اميني بود. ايشان بيش از ۲۰ هزار جلد كتاب را به سختي تهيه كردند تا بتوانند كتابي چون الغدير را نگارش كنند. همواره از ديگران مي‌خواستند كه كتاب‌هايشان را بعد از مطالعه در اختيار ديگران هم قرار دهند. ايشان در شهر نجف كتابخانه‌اي را تأسيس و آن را وقف تحقيق و پژوهش كردند. دوستداران ايشان بعد از تشييع پيكر علامه او را در محوطه همين كتابخانه به خاك سپردند.

يك تنه كاريك گروه را انجام داد

علامه اميني دوستان عالم بسياري داشت. بسياري از آنها تشنه بحث‌هاي علمي با او بودند. اما هنگام نسخه‌برداري از كتاب‌هاي مختلف براي نگارش كتاب مرجع الغدير اين فرصت كمتر پيش مي‌آمد. زماني كه جلد‌هاي الغدير يك به يك انتشار پيدا مي‌كردند بيشتر علما بر اين گمان بودند كه گروهي از طلاب در اين كار با ايشان همكاري دارند. مرحوم آيت‌الله العظمي ميرزا عبدالهادي شيرازي در تقريظي كه براي اين كتاب نوشته‌اند در اين‌باره به نكته جالبي اشاره كرده‌اند: «علامه اميني در نجف بود و فاصله‌اي بين ما نبود اما خيلي كم ايشان را در ميان خود مي‌ديديم. به سختي مطالعه و تحقيق مي‌كردند و زمان كمي در جمع حاضر بودند. وقتي كتاب مرجع الغدير از چاپ بيرون آمد همه ما گمان مي‌كرديم كه ايشان با همكاري جمع و گروهي اين كار تحقيق را انجام داده‌اند اما بعد‌ها متوجه شديم در اين راه تنها بوده‌اند. واقعا با مطالعه اين كتاب به اين نتيجه مي‌رسيم كه ايشان يك تنه كار يك گروه محقق را انجام داده‌اند.» جلال همايي، سيدجعفر شهيدي، محمدرضا حكيمي و اميري فيروزكوهي از ادبا و نويسندگاني بوده‌اند كه در رثاي تلاش‌هاي بي‌وقفه علامه اميني نوشته و سروده‌اند.

علامه به روايتي از آيت‌الله بهاء الديني

خاطره‌اي از زبان آيت‌الله بهاءالديني(ره) درباره علامه اميني نقل شده است كه دانستن آن خالي از لطف نيست؛ «علامه اميني براي تأليف كتاب الغدير به كتابي نياز داشت اما هر چه گشت آن را پيدا نكرد تا آنكه متوسل به حضرت امير(ع) شد. روزي در حرم به حالت توسل حضور داشت كه ديد عربي آمد و رو كرد به ضريح حضرت و جسارت‌آميز اظهار كرد، اگر مردي، كار مرا انجام بده! مرد عرب رفت و هفته ديگر كه باز علامه در حرم بود آمد و رو كرد به ضريح و گفت بله، مردي! كار ما انجام شد. علامه اميني خيلي ناراحت مي‌شود كه ما در خدمت شما هستيم، چند وقت است مراجعه مي‌كنيم، اعتنايي نمي‌شود. شب در عالم رؤيا حضرت را زيارت مي‌كند، آقا مي‌فرمايند: آخر آنها بدوي و بياباني هستند. زياد نبايد آنها را معطل كنيم. بايد با آنها مطابق طفوليتشان عمل كرد. ولي شماها كه آشنايي با ما داريد معطل هم بشويد از ولايت و ارادت شما كاسته نمي‌شود. روز ديگر پيرزن همسايه مي‌آيد خدمت علامه و دستمال بسته‌اي كه اوراقي از كتاب در اوست مي‌دهد و مي‌گويد كه خانه‌تكاني مي‌كرديم اين كتاب بود، گفتم شايد به درد شما بخورد. وقتي علامه نگاهي مي‌كند، مي‌بيند همان كتابي است كه مدت‌ها دنبال آن مي‌گشته است.»


نوشته شده در   دوشنبه 21 مهر 1393  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode