ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 28 ارديبهشت 1403
جمعه 28 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 28 ارديبهشت 1389     |     کد : 7619

گذاری بر داستان فاطیما در پرتغال ! شاهدان عینی چه گفتند ؟

این نوشته بیان ساده ای از یک واقعه عظیم تاریخی است که در دهکده ای کوچک در کشوری کنار اقیانوس اطلس به وقوع پیوسته است...

این نوشته بیان ساده ای از یک واقعه عظیم تاریخی است که در دهکده ای کوچک در کشوری کنار اقیانوس اطلس به وقوع پیوسته است. در آغاز این قرن فاطیما یک دهکده ناشناخته و محقر در کوهستانهای مرکز پرتغال بود.
اکنون نامی است که تقریبا برهمگان شناخته شده است زیرا بانوی ما در سال 1917 بر سه کودک خردسال ظاهر شد و با آنان گفتگو نمود.
واقعه از آن جا آغاز میشود كه سه كودك روستایی در اطراف دهكده چشم به حقیقتی میگشایند كه پس از آن در تاریخ زندگی این مردم سرچشمه یك اعتقاد عمیق میگردد...
جاسینتا هفت ساله، فرانسیسكو نه ساله، و لوسیا ده ساله كودكانی هستند كه در این واقعه شركت داشتند. انها در دهکده کوچکی به نام آل جوسترل در حدود دو کیلومتری فاطیما زندگی می کردند .مردمان ان روستا عمدتا چوپان وکشاورز بودند.
شاهد اصلی " لوسیا" است. او می گوید در سال 1916 میلادی یك سال قبل از دیدار ما با بانوی درخشنده فرشته ای بر ما ظاهر شد، سه بار این گفته را بر ما تكرار كرد:" نترسید من فرشته صلح هستم .خدایا من ایمان دارم باور دارم و عشق میورزم به تو، طلب استغفار میكنم برای آنان كه باور ندارند، عشق نمی ورزند و ایمان ندارند".
فرشته دوبار دیگر بر آنان در تابستان و پاییز ظاهر شد و هر بار یك چیز را از كودكان درخواست كرد، اینكه قربانی دهند و استغفار كنند برای گناه كاران و دعا كنند برای متحول شدن آن ها... . واین سه برخورد بچه ها را برای دیدن بانوی صاحب تسبیح ـ بانویی كه كودكان صادق روستا او را بعنوان بانوی صاحب تسبیح شناختند ـ آماده كرد.
در سال 1917 بچه ها دوبار نور درخشنده ای را دیدند و سپس بر بالای درختی
نور عظیمی ظاهر شد. بانویی درخشنده تر از خورشید به نام "فاطیما":
ـ نترسید نمیخواهم شما را بترسانم.
ـ شما كه هستید؟
ـ من فاطمه دختر پیامبرم.
ـ شما از كجا آمدید؟
ـ من از بهشت آمده ام.
ـ از ما چه میخواهید؟
ـ من آمده ام از شما بخواهم باز اینجا بیایید بعد خواهم گفت از شما چه میخواهم.
حقانیت سخن بچه ها را ابتدا پدر و مادر آنان تایید میكردند، زیرا آنها هیچ گاه
در زندگیشان دروغ نگفته بودند.
بانوی صاحب تسبیح بعد از آن هر ماه ظاهر شد و در ششمین دیدار و در آخرین دیدار؛ او بزرگترین معجزه خود را در دیدگان 70000 نفر انجام داد.
« معــــــــجزه »
بانوی ما در ماه ژوئیه گفت : درماه اکتبر معجزه ای اتفاق خواهد افتاد وهمه گفته های شما را باور خواهند کرد. لوسیا این کلمات را برای هرکسی که از او سئوال می کردند تکرار می نمود. روز سیزدهم اکتبر فرارسید هزاران نفر ازمردم از دور ونزدیک آمده بودند همه می خواستند معجزه ی گفته شده را ببینند.
هنگام ظهر لوسیا فریاد کشید: ساکت ! بانوی ما از آنسو دارد می آید. حالت چهره ی سه چوپان تغییر کرد یک ابر سفید کوچک آنها را در برگرفت لوسیا پرسید: شما از من چه می خواهید ؟ بانو جواب داد: "من می خواهم شما یک کلیسای کوچک به یاد بود من اینجا بسازید. من بانوی تسبیح هستم هرروز با تسبیح به دعا خواندن ادامه دهید. لازم است که مردم زندگی اشان را تغییر دهند ودرخواست بخشش برای آمرزیده شدن گناهانشان بنمایند واینکه آنها ازفرامین خداوند سرپیچی نکنند، کسانیکه اکنون از یاد او بسیارغافلند" .
لوسیا پرسید: شما ازمن چیز دیگری نمی خواهید؟ وبانوی تسبیح گفت: "من چیز بیشتری ازشما نمی خواهم و با سه دوست کوچکش خداحافظی کرد."
لوسیا فریاد زد: نگاه کنید او دارد می رود.
در واقع هزاران نفر دیدند که خورشید می رقصد ومی ایستد ودوباره به حرکت در می آید . سپس چنین به نظر رسید که خورشید خود را از آسمان آزاد کرده ومی خواهد برروی جمعیت بیفتد. مردم فریاد زدند: ای مسیح ما همه خواهیم مرد، بانوی ما به ما کمک کن.
بالاخره خورشید متوقف شد، وهمه نفس راحتی کشیدند.
همه جا این فریاد به گوش می رسید: معجزه ? معجزه........
از آن پس محل مورد نظر به زیارتگاهى پرشكوه براى كاتولیك هاى سراسر جهان مبدل شد و "فاطیما" نام گرفت.
و اما شاهدان عینی واقعه رویت فاطیما:
"لوسیا" وارد زندگی مذهبی شد و خود را وقف این واقعه كرد. چون بانو به او امر كرده بود برای ترویج عبودیت مدت بیشتری را در قید حیات بماند.
"فرانسیسكو مارتو" و "جاسینتو مارتو" سه سال بعد از این واقعه بر اثر یك بیماری ریوی از دنیا رفتند، زیرا بانوی درخشنده به دوكودك قول داده بود كه بزودی خواهد آمد و آن ها را با خود به بهشت خواهد برد... و سررشته این واقعه را به لوسیا سپردند كه از میان آن سه بچه تنها كسی بود كه هم صدای بانو را شنید هم بانو را دید و هم توانست با او سخن بگوید.
مردمان سراسر جهان و به ویژه مسیحیان كاتولیك كه لوسیا را در حد یك قدیسه مورد احترام و تكریم قرار مى دادند در طول حیات او چندین بار پیش گویى هایى از او دیدند كه ارزش و اعتبار این خواهر روحانى را در نزد آنها دو چندان كرد.
سر انجام " لوسیا دیانتوس " ـ آخرین بازمانده فاطیما ـ در سن 97 سالگى در صومعه كار ملیت، محلى در مركز كشور پرتغال، در تاریخ 12 فوریه 2005 درگذشت.

برگرفته از سایت تبیان


نوشته شده در   سه شنبه 28 ارديبهشت 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode