من سربازي ميخواهم كه بصيرتش را بر شمشيرش حمل كند (يحملون بصائرهم علي سيوفهم)
اين گفته شيرمرد عرصه علم و عمل است. آن هنگام كه فرياد يا اشباه الرجال و لا رجال سر ميداد. آن هنگام كه جبهه حق از باطل همچون زمانه پيامبر(ص)، آنچنان آشكار نبود كه همه مسلمانان كفر مطلق را در مقابل ببينند و از آن تبري بجويند.
آن هنگام كه طيف مقابل نه امثال ابوجهل، كافران تابلودار بلكه حافظان و قاريان كلام وحي بودند كه تهجد شبانه و صوت حزين قرآن و نمازشان دل هر شنوندهاي را ميلرزاند. آن هنگام كه برخي بسيجيان همرزم پيامبر اعم از ايثارگر و رزمنده و جانباز قرآن مكتوب را بر قرآن ناطق ترجيح دادند.
راستي در آن آشفته بازار فتنه كدام شمشير ميتوانست فرقان حق از باطل باشد؟ در زماني كه غبار فتنه تمييز حق از باطل را سخت كرده، چه عاملي ميتوانست ناجي غريق فتنه باشد؟ چرا سربازان پا به ركاب باب علم با تمسك به كلمه حق طغيان كرده و باطل اراده كردند؟
پاسخ اين پرسشها در همان جمله نخستين نهفته است. شمشير بدون بصيرت گردن حق را قطع ميكند و كسي كه از ابتدا با بيبصيرتي خود را فدايي رهبر ميداند و تبعيت كوركورانه را در پيش ميگيرد، گام در مسير ابن ملجمها برميدارد. رهبر معظم انقلاب به سرباز مسلح به شمشير نياز ندارد. شمشيري كه برق بصيرت از آن ساطع نشود عاقبت ابزار دست امثال خوارج ميشود.
كساني كه با نيت قربهاليالله به جنگ خلف صالح پيامبر رفتند ابتدا در اقتدا به امام از يكديگر پيشي ميگرفتند، همانانكه فيسبيلالله در جبهه معاويه پياده نظام جنگ رواني عمروعاص شدند.
كساني كه از ابتدا از شناخت هدف، مسير و موانع راه و دشمن عاجز باشند و با سطحينگري وقايع را تحليل كنند، ناخواسته و بهدليل ناداني وسيله تحقق اهداف دشمنان خواهند شد.
سوابق ارزشمند حضور در بدر و احد و حنين و كربلاي 4 و 5 هم دردي را دوا نميكند كه بيبصيرتي كساني خطرناكتر است كه درصورت و ظاهر مدافع حق شناخته ميشوند و با نيت خير تيشه به ريشه نظام و انقلاب ميزنند.
در اين ميان حساب كساني كه از باد فرمان جهت ميگيرند و مركز ثقل تصميمگيريهايشان منافع سياسي و گروهي و شخصي است جداست چه آنكه رعايت حسن ظواهر از سوي آنها با علم به باطلبودن جهتگيريها صورت ميگيرد و ميدانند كه حق با كيست اما نفاق به خرج داده و حفظ منافع خود را بر عمل به علم خويش ترجيح ميدهند. اين عده بصيرت دارند اما تقوي ندارند. اتفاقا دوران فتنه، بورس بازار منافقان است كه به مظنه روز موضعگيري كنند و ثابت كنند مرداني براي تمام فصول هستند.
قطب نماي اين عده با مبناي منفعت شخصي تنظيم ميشود و نقشه راه رسيدن به اين منافع است. چپگرايي و راستگرايي، محافظهكاري و مسامحه انديشي، اصولگرايي و اصلاحطلبي، همه و همه به قيد زمان تعيين موضع ميشوند و در اين قاموس هيچ ابايي وجود ندارد كه در خدمت حفظ منافع چرخشهاي 180 درجهاي در مواضع صورت بگيرد؛ چرا كه مقصود كسب منفعت است و مابقي بهانه!
و ختم كلام آنكه تقوي فقط ترسيدن از خدا نيست كه نترسيدن از غيرخدا هم هست!
همشهري آنلاين- حسين قربانزاده