تجزيه نارواي يك هندسه معرفتي، نه تنها سبب تكامل آن نميشود، بلكه هماره مايه درگيري و پايه اختلاف و ركود است. عقل به معناي جامع تجربي و تجريدي آن، از ادلّه شرع و از لحاظ هندسه معرفتي، زيرمجموعه منابع معرفتي عقايد، اخلاق، فقه و حقوق ديني است و حرمت آن همانند احترام دليل نقلي، محفوظ است و هرگز برابر دين قرار ندارد و تعبير «عقلي يا ديني» و «عقلي يا شرعي» حاكي از «قسمت ضيزي» و رويارويي نارواي دو بالِ يك پرنده ملكوتي است و هرگز چنين تقابل و برابري در شأن هيچكدام از دو جناح پنداري عقل و شرع نيست.
يعني نه عقل چنين تهمتي را برميتابد كه در برابر دين قرار گيرد و نه دين چنين اتّهامي را تحمّل ميكند كه در قبال عقل است، بلكه دين مجموع عقايد، اخلاق، فقه، حقوق و... است كه منبع هستيشناسي آن فقط اراده و علم ازلي خداوند است و منبع معرفتشناسي آن، عقل و نقل. نقلْ همان متون ديني مانند قرآن و سنّت معصومان(عليهمالسلام) است و عقلْ همان برهانِ واجدِ شرايطِ حجّيت، بنابراين آنچه با علمِ معتبر يعني برهان عقلي ثابت شود، شرعي است؛ همانند مطلبي كه با دليل نقلي معتبر اثبات شود.
البته همانگونه كه براي حجيّت دليل نقلي، شرايط فراواني لازم است، براي حجّيت دليل عقلي اعم از تجربي و تجريدي نيز شرايط ويژهاي معتبر است و همانطور كه گاهي دو آيه قرآن يا دو حديث مأثور از معصوم(عليهالسلام) يا يك حديث معتبر با ظاهر آيه قرآن ناهماهنگ به نظر ميرسد و با اِعمال قواعدِ علاج، تعارض ابتدايي آنها برطرف ميشود، ممكن است بين دو دليل عقلي يا يك دليل عقلي و يك دليل نقلي، تعارض بَدْئي پديد آيد كه طبق قواعد علاج، با تقديم قطعي بر غيرقطعي يا با ترجيح مفيد طمأنينه بر مفيد ظنّ مطلق و مانند آن با احتساب مرجعيت نهايي و تامّ و بدون منازع وحي معصومانه انسان كامل معصوم(عليهالسلام)، تعارض مزعوم برطرف ميشود.
آنچه به لحاظ تحوّل زيستشناسي دامنگير پژوهشگران علم و دين شده است و به عنوان تعاند بين آنها در جريان مكتب داروين طرح ميشود، نموداري از اين تقابل تلخ است.
همه تهاجمهايي كه ضد دين رخ داده است و ميدهد، اگر بر اثر پيشرفت علم و رشتههاي متنوّع، بهويژه زيستشناسي باشد كه به تفسير انسان به انسان طبق رهنمود قرآن برميگردد، همگي بر اثر برداشت حصرآلود شرع در نقل و محصول تقابل انگاري اين دو منبع معرفتشناسي ديني است.
هرگاه برهان عقلي و دليل معتبر علمي مطلبي را ثابت كند، اگر آن مطلب مخالف اطلاق يا عموم دليل نقلي مانند آيه قرآن يا حديث مأثور از معصوم(عليهالسلام) باشد، ميتوان آن دليل معتبر علمي را مُقيِّد يا مخصِّص لُبّي قرارداد و با آن، اطلاق يا عموم دليل نقلي را تقييد كرد يا تخصيص داد و با پيمودن ساير راههاي شناخته شده در فنّ اصول فقه، تعارض ابتدايي بين دو دليل معتبر ديني را برطرف كرد.
فرضيه داروين هم كه به عنوان معركهاي براي تعاند علم و دين تلقي شده است، از چند جهت فاقد شرايط حجّيت است، زيرا هنوز از فرضيه فراتر نيامده و به عنوان يك نظريه قطعي نقد ناپذير ظهور نكرده است، چنان كه عدّهاي از صاحبنظران درباره اعتبار آن از منظر ترديد مينگرند؛ بر فرض ثبوت آن، به جريان توحيد و نيازمندي مخلوق به خالق آسيبي نميرسد؛ ليكن با ظهور آيات فراواني معارض است كه آفرينش انسان اوّلي را كه انسان كنوني كره زمين نسل اوست، از خاك با رعايت تكامل تدريجي آن ميداند و بر فرض ثبوت قطعي آن، حتماً راه علاجِ تعارض مزعوم به نحو تقييد، تخصيص، حمل بر مجاز، تأويل و مانند آن باز است و چون ممكن است قطعِ كنوني صاحبنظران فنّ زيستشناسي همانند برخي از قطعهاي ديگر آنان (نه همه قطعها) دستخوش تحوّل زيستشناسي برتر گردد، فعلاً علم به متن ديني به اهل آن واگذار ميشود، تا نظر نهايي معلوم و اعلام شود.
غرض آنكه دليل معتبر عقلي تجربي و تجريدي حجّت شرعي است و ميتوان به استناد آن فتوا داد كه خداوند در نظام طبيعت چنين كرده است. البته اينگونه فتاوا فقط صبغه علمي دارد و هيچ اثر فقهي بر آن مترتّب نيست، زيرا از سنخ اعمال نيست و همانند ساير ادله نقلي كه بيانگر راز و رمز آفرينش و پرورش موجودهاي صحرايي، دريايي يا زميني و فضايي است، ميتواند در فنّ كلام و مانند آن كارآمد باشد.
خلاصه: أ. رهآورد عقل، اعم از تجربي و تجريدي، همانا علم به بود و نبود يا بايد و نبايد است.
ب. منظور از شرع چيزي است كه به مبدأ و معاد جهان آفرينش و به راه مستقيم بين آغاز و انجام جهان مصنوع و به راهنمايان معصوم(عليهمالسلام) اينراه و به اسرار ملكي و ملكوتي ساختار خلقت و مانند آن برگردد.
ج. همانگونه كه دليل معتبر نقلي از راز آفرينش ماه و سرّ هلال و بدر و محاق رفتن آن حكايت ميكند: ﴿يَسَلونَكَ عَنِ الاَهِلَّةِ... ﴾(1)؛ ﴿والقَمَرَ قَدَّرنهُ مَنازِلَ... ﴾(2) و آن اينكه خداوند ماه را براي آشنايي بشر به حسابهاي تجاري و زراعي و فرهنگي و نظاير آن به حالتهاي گونهگون درميآورد، اگر دليل عقلي معتبر به رمز پيدايش و پرورش موجودي زميني يا سپهري ديگر پي برد، ميتواند بگويد «خداوند فلان موجود را براي فلان هدف انساني آفريد». از اينجا معناي شرعي بودن علوم تجربي و رياضي روشن خواهد شد.
د. قلمرو شرع، وسيعتر از منطقه فقه و حقوق و بازتر از محدوده فروع ديني است، زيرا مسائل حكمت و كلام را كه از شاخصهاي اصول برتر شرعي است شامل ميشود، بنابراين هر مطلب علمي، بعد از احراز قطعي بودنش ميتواند به عنوان بيان كننده صُنع الهي و آيهاي از آيات تكويني پروردگار مطرح شود.
ه . دليل نقلي، متنوّع است: بعضي قطعي و برخي ظنّياند و محتواي دليل قطعي را ميتوان به شكلي قطعي به شارع مقدّس اسناد داد؛ ولي محتواي دليلي ظنّي در صورت امكانِ اسناد بايد به نحو مظنّه باشد؛ نه قطع يعني گمان اين است كه شارع مقدّس چنين كرده يا چنان فرموده است و از لحاظ اعتبارِ چنين مظنّهاي بايد از فنّ اصول فقه استفتاكرد.
دليل عقلي نيز مانند دليل نقلي، گونهگون است: برخي برهاني و قطعي و بعضي خطابي و ظنّياند و محتواي هر كدام را برابر درجه اعتبارش ميتوان به شارع مقدّس اسناد داد و حجيّت هر يك طبق ضابطه فنّ اصول فقه است.
1. سوره بقره، آيه 189.
2. سوره يس، آيه 39.
تفسير انسان به انسان، ص32-36 .