ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 29 ارديبهشت 1403
شنبه 29 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 14 مهر 1388     |     کد : 5015

فرقه‌هاي ضاله با ادعاي مسلماني

ظهور فرقه‎هاي انحرافي مانند بابيت و بهاييت، طي سده گذشته با حمايت استعمار صورت گرفته و غرب مي‌دانسته كه با تولد فرقه‌هايي مدعي مسلماني بايد به اسلام ضربه زد....


ظهور فرقههاي انحرافي مانند بابيت و بهاييت، طي سده گذشته با حمايت استعمار صورت گرفته و غرب مي‌دانسته كه با تولد فرقه‌هايي مدعي مسلماني بايد به اسلام ضربه زد.

به گزارش خبرگزاري فارس، اين نوشتار به بررسي وقايعنگاري بابيت و بهاييت، سهم صهيونيسم در مديريت جريان بهاييت، ميزان پايگاه آنها در ميان مردم دنيا، شرايط امروز بابيان و بهاييان و بهاييت و ترويج فرهنگ آمريكايي مي‌پردازد.

امروز با توجه به حساسيت ايرانيان نسبت به بهاييت و با وجود آنكه بسيار بدان پرداخته شده، همچنان ضرورت بازپردازي به آنها احساس ميشود. از آن روست كه اكثر قريب به اتفاق فرقههاي انحرافي امروزين ادعاي الهي بودن ندارند، اما بابيان و بهاييان با به كار بردن لفظ ديانت، ادعاي الهي بودن فرقه خود را دارند كه متأسفانه در موارد گوناگوني زمينه انحراف خداباوران را پيش كشيدهاند.

اين در حالي است كه فرقههايي همچون شيطانپرستان و نظاير آن اعضاي خود را از ميان آنها كه فاقد ايمان مذهبي هستند، جذب ميكنند. نكته‌ ديگر آنكه بابيت و همچنين بهاييت خود را ادامه طبيعي مذاهب آسماني دانسته و با ادعاي نفي خاتميت پيامبر اسلام به ميدان آمدهاند و اين انكار با چسباندن خود به دين اسلام و با فرض پذيرش آن صورت ميگيرد. با اين تمهيد، ابتدا اسلام به عنوان مذهبي الهي پذيرفته شده و سپس با نفي خاتميت آن، آماج حمله قرار ميگيرد و سرانجام آنكه بهاييت فرزند حرامزادهاي است كه از دل كلامي خرافي و خشكانديشانه برخي علما بيرون آمده و زادگاهش نيز ايران است.

همچنين بيگانگان اندك زماني بعد با پر و بال دادن به آن، در بسط و گسترش آن كوشيدند و در لطمهزدن به اسلام و ايران، از بابيت و بهاييت به عنوان يكي از ابزارهاي مهم براي تفرقهافكني، بهرههاي بسياري بردند.

حقيقت آنكه بيپايگي و بيمايگي ادعاي رهبران اين جريان به حدي است كه نيازي به رويكرد تند و تيز و احياناً به كار بردن فحش و فضيحت در رويارويي با روش و منش متقلبانه اين فرقه نيست، آنچنان كه اين روزها بسيار شاهد آن بودهايم، كافي است آنچه در اين ميان گذشته به درستي روايت شده و بابيت و بهاييت را آن گونه كه هست، پيش روي مخاطب قرار داد. آنگاه خود به سادگي باطل بودن چنين ادعاهايي را درخواهد يافت.

بهاييان ادعا ميكنند كه 7 ميليون پيرو دارند، اما همواره در كار خود اغراق و غلو كردهاند. حتي اگر ما اين رقم را بپذيريم از هر هزار نفر از مردم دنيا يك نفر بهايي است كه در مقايسه با دين اسلام كه هر پنج نفر در دنيا يك نفر مسلمان است، رقم ناچيزي بهحساب ميآيد. يعني اينكه بهاييت برخلاف ادعاي رهبران آن هنوز نتوانسته جايگاهي در دنيا پيدا كند.

 

*سهم صهيونيسم در مديريت جريان بهاييت

يكي از اختلافاتي كه بين نظرات محققان حوزه بابيت و بهاييت، بهويژه در سالهاي پس از انقلاب شاهد هستيم، ميزان تأثير استعمار در شكل‌گيري اين فرقه است. برخي معتقدند كه اين فرقه از همان آغاز حاصل يك طرح استعماري بوده، يعني از همان روزگاري كه شيخ احمد احسايي، نظرات خود را مطرح كرد، تحت هدايت و تأثير استعمار بوده است، اما آيا واقعا اين فرقه از لحظه نخست يك طرح استعماري بوده يا اينكه از دل شرايط بيرون آمده و با موجسواري بيگانگان روبهرو شده است؟

دلايل قانعكنندهاي وجود ندارد كه بتوان گفت اين فرقه از ابتدا استعماري بوده است. يعني از روزگاري كه پرنس داگلوركي به ايران آمده، طلبه شده به كربلا و نجف رفته و باقي قضايا، يك برنامهريزي از پيش مشخص وجود داشته است. برخي معتقدند چون كمپاني ساسون در بوشهر به كار تهيه و انتقال ترياك به چين اشتغال داشته و در همان برهه، عليمحمد شيرازي هم در بوشهر بوده، در اين ميان ارتباطاتي شكل گرفته كه حاصل يك طرح استعماري بوده است، اما اين صرفا يك ادعاست كه دلايل محكمي براي اثبات آن وجود ندارد. البته يك ايده است كه ميتواند مورد توجه و تحقيق قرار بگيرد.

در كلام فقه شيعه، بحث شيخيگري كه توسط شيخ احمد احسايي مطرح شد، اين فرصت را براي عليمحمد شيرازي به وجود آورد كه بتواند ادعاهاي خود را مطرح كند و ادعاي او مباني خود را از مسئله ركن رابعي ميگرفت كه در شيخيه مطرح شده بود. در واقع، جريان استعمار مخصوصا روسيه، هنگامي كه احساس كردند، فرصتي ايجاد شده كه ميتوان روي آن برنامهريزي كرد و در راستاي منافع خود بهره گرفت، روي آن كار كردند كه البته مدتي هم از چنگ روسيه هم قاپيده شد.

 

 

*شرايطي كه زمينه را براي طرح چنين ادعايي مهيا ساخت

شيخيه نظريهاي را ارايه ميكند به عنوان «ركن رابع» يعني رابطه ميان امام و خلق. عليمحمد شيرازي كه در مكتب شيخ عابد دوره مكتب خود را گذرانده و بعد هم جزو شاگردان سيدكاظم رشتي در ميآيد، متأثر از انديشه شيخيه، چنين ادعايي در او تبلور پيدا ميكند. او شخصيت متلون‌المزاجي دارد و شديداً شيفته مطرح شدن است. مطالعه زندگي او دقيقا چنين مسائلي را روشن ميكند.

شخصيتي است با يكسري مشكلات رواني، مثل روانپريشي كه علايم آن در او ديده ميشود. اغلب روانشناساني كه زندگي او را مورد مطالعه قرار دادهاند، بر اين باورند كه او از يك نوع روانپريشي از نوع وخيم آن رنج ميبرده است. يكچنين شخصيتي از فرصت پيش آمده استفاده ميكند و بعد از مرگ سيد‌كاظم رشتي كه زمينه را براي طرح ادعاي خود مناسب ميبيند، اظهار بابيت يا برخورداري از همان مقام ركن رابعي ميكند. اين، مسئله چندان غريبي نيست. در زندگي اكثر مدعيان چنين مسايلي را ميتوان مشاهده كرد.

در منابعي كه در بررسي و تحليل اين فرقه وجود دارد، تصاوير متضادي از آغازگران مكتب شيخيه ارايه شده است؛ به ويژه در مورد خود شيخ احمد احسايي. بالاخره شيخ چگونه شخصيتي بود و مراتب علمياش در چه حدي قرار داشت؟

اگر بخواهيم تصويري واقعگرايانه از شيخ احمد احسايي نشان بدهيم، بايد بگوييم كه از نظر علمي، وجاهتش در حد يك عالم متوسط است، نه يك مجتهد برجسته و مبرز. او هم ادعاهاي مختلفي مطرح كرده كه نشان از تمايل به خودنمايي دارد؛ مثل ادعاي اتصال به منابع غيبي كه در آن برهه خاص مطرح ميشود. رفتار او با حكومت هم دال بر اين مسئله است. در حالي كه هيچ يك از علما در آن زمان رابطه مساعدي با حكومت نداشتند؛ به جز شيخ احمد احسايي. او چنان به حكومت نزديك ميشود كه شخص فتحعلي شاه با او ارتباطات نزديكي برقرار كرده و او را به دربار دعوت ميكند و مدتي هم در دربار بهسر ميبرد.

شيخ احمد احسايي در زمينه فقهي ديدگاه خاصي ارائه نداده، در اصول هم همينگونه است. در مسايل كلامي نكاتي را مطرح ميكند كه مبناي درستي ندارد و در زمينه فلسفه هم امتيازي براي او نميتوان قايل شد. بهنظر ميرسد اگر كه در برههاي برخي نظر مثبتي به او داشتهاند، به خاطر تظاهراتي بوده كه در زهد و پارسايي داشته است.

 

*استعمار و زمينه‌سازي پيدايش بابيت و بهاييت

تحولات ايران در سال‌هاي حكومت قاجار، نشان از ضعف، سستي و وابستگي حكام قاجار به بيگانگان از يك‌سو و از طرفي آشكار شدن قدرت مسلمانان و علماي اسلام دارد.

استعمارگران غربي براي مقابله با اين پديده، ابتدا به دنبال جايگزيني مسيحيت وابسته به جاي اسلام بودند. اما بهزودي دريافتند مسلمانان در برابر مسيونرهاي مسيحي مقاومت چشمگيري از خود نشان مي‌دهند. بنابراين با استفاده از دين و مذهب موجود در ميان مسلمانان به فرقه‌سازي با هدف پيگيري سياستهاي فرهنگي گفته شده پرداختند.

در اين زمينه، اهدافي چون ابداع فرقه‌هاي مذهبي جديد، احياي فرقه‌هاي مرده و ضعيف و تشديد اختلاف بين فرقه‌‌هاي موجود دنبال مي‌شد.

آنان در دو بعد مسير تخريب و نابودي اسلام را طي كردند. بعد اول، ايجاد انحراف عقيدتي در باورهاي اعتقادي مسلمانان بود و در بعد دوم ايجاد تفرقه و درگيري بين مسلمانان مدنظر قرار داشت. بدين ترتيب، تأسيس فرقه‌هاي بهاييت و وهابيت در ميان شيعه و سني براي شكستن سد اعتقادي آنان و ايجاد تفرقه و درگيري بين آنان صورت گرفت. از طرفي، عده‌اي از مسلمانان به خيال مبارزه با استعمارگران به رويارويي با گروه‌‌هاي وابسته به قدرت‌هاي سلطه‌گر پرداختند، غافل از آنكه درگيري و سكوت در برابر اين فرقه‌ها، همه در راستاي اهداف استعمارگران قرار ميگرفت. غرب ‌براي رسيدن به هدف‌هاي فوق از هر وسيله استفاده كرد، به گونه‌اي كه مقطعي خاص از تاريخ كشورهاي اسلامي را ميتوان مقطع فرقه‌سازي مذهبي و تشديد درگيري‌هاي فرقه‌اي به حساب آورد.

تأسيس فرقه‌هايي چون شيخيه، بابيه، وهابيه و بهاييه و ظهور دهها «مهدي» ساختگي در كشورهاي مختلف، بازسازي و تقويت فرقه‌هاي مرده مثل جاروديه، ناووسيه، زيديه، واقفيه، باقريه، اسماعيليه، محمديه، جوازيه و ... نيز گوشه‌اي از اقدامات غربي‌ها بود. يكي از راههاي دامن زدن به اختلافات، سوء استفاده از اعتقادات و باورهاي مسلمانان در مسئله مهدويت بود. اعتقاد به «مهدويت» در ميان مسلمانان و بسياري از اديان الهي از ديرباز وجود داشته و همه اديان الهي وعده ظهور مصلح و موعود نجات‌بخش را به پيروان خود داده‌اند. همين امر بود كه از سده‌‌هاي اوليه پس از ظهور اسلام، جريانات ناسالم و قدرت‌طلب همزمان با فروپاشي خاندان ستمكار و غاصب اموي از آن به‌عنوان دستاويزي مردم پسند استفاده كردند.

شايد بتوان اولين سوءاستفاده از اعتقادات و باورهاي مردم به ظهور موعود و منجي را به خاندان عباسي نسبت داد.

آنان براي رسيدن به قدرت، شعار «رضا من آل محمد (ص)» را سر ‌دادند و مدعي شدند مي‌خواهند حكومت غصب شده را به خاندان آل محمد (ص) باز گردانند.

اما پس از مدتي بعد از تسلط بر جامعه اسلامي و سركوب مدعيان حكومت، اسامي هادي و مهدي را روي فرزندان خود گذاشته و مردم را به ظهور آنان و حكومت عدل آنان وعده دادند؛‌ در حالي‌كه ظلم و ستم آنان روي جنايتكاران اموي به جز يزيد ابن معاويه را سفيد مي‌كرد. براي مثال فردي مثل «محمدابن نصير نميري» كه فردي جاه‌طلب و مقام پرست بود، در زمان ولايت امام علي‌النقي (ع) و امام حسن عسگري(ع) در دوران خلافت «المقتدر بالله» دعوي نيابت امام عصر را كرد و سپس مدعي شد كه امام علي‌النقي (ع) خدا و او پيامبر مبعوث اوست.

گروه «جاروديه» و محمدبن عبدالله بن ‌حسين (ع) خود را همان مهدي غايب نام برد و گروه ديگري به نام «ناووسيه» حضرت امام صادق (ع) را هنوز زنده و مهدي مي‌پنداشتند و «فرقه زيديه»، به زيدبن امام سجاد(ع) به عنوان مهدي موعود اعتقاد داشتند.

«واقفيه» گروه ديگري بودند كه امام كاظم(ع) را زنده و غايب مي‌دانستند و معتقد بودند كه او ظهور كرده و دنيا را پر از عدل و داد مي‌كند.

به ترتيب، فرقه «باقريه» نيز امام باقر (ع) را مهدي موعود مي‌دانست، و «اسماعيليه»، اسماعيل فرزند امام صادق (ع) را مهدي موعود تصور ميكرد و فرقه «محمديه» به حضرت محمدبن علي (فرزند امام هادي) به عنوان مهدي موعود، دل بسته بودند.

«جوازيه» فرقه‌ ديگري بودند كه حضرت حجتبنالحسن (عج) را داراي فرزندي دانسته و او را مهدي موعود مي‌خواندند و يا «ابن مقفع خراساني» كه شعبده‌باز و ساحر بود و به‌دليل زشتي صورت هميشه نقاب مي‌زد نيز خود را مهدي ميخواند و حتي دعوي پيامبري كرد.

در سده‌هاي اخير هم مي‌توان از «ابومحمد عبدالله مهدي» و «محمد احمد سوداني» نام برد كه ادعاي مهدويت كردند و اكثرا با نام اسلام عليه اسلام حركت كردند.

 

*بهاييت و ترويج فرهنگ آمريكايي

اسناد و مدارك تاريخي حكايت از آن دارد كه بهاييان در ترويج فرهنگ و نظام تعليم و تربيت آمريكايي در كشورمان پيشگام بودهاند. به تقاضاي مدرسه تربيت و براي گسترش روابط بيشتر بين ايران و آمريكا، در ژانويه 1909 انجمن تربيتي ايران و آمريكا رسماً اعلام وجود كرده و به خواست حمايت از آمريكا پرداخت. مؤسسان اين انجمن يك معلم آمريكايي را براي تعليم كودكان راهي ايران كردند. با هزينه انجمن، توسط سيدني اسپراگ آمريكايي در سال 1910 كميتهاي در تهران تشكيل شد تا مسئوليت اداره مدرسه تربيت و انجمن تربيتي ايران و آمريكا را به عهده گيرد. اسپراگ در نامهاي ضمن اعلام اين خبر، از باشگاهي به نام محفل تربيت سخن ميگويد كه اعضايش با جمعآوري 600 دلار توانستهاند گام نخست را براي تأسيس يك مدرسه دخترانه بردارند و در ادامه، اعزام خانم معلم آمريكايي را يادآور ميشود. يكي از اعضاي هيأت رييسه انجمن تربيتي ايران و آمريكا، ميرزا احمدخان سهراب اصفهاني، از سران شاخص بهاييت و از همراهان عباس افندي در سفر آمريكا بود. سهراب پس از مرگ شوقي افندي، انشعابي در فرقه ايجاد كرد كه در آمريكا بهعنوان سهرابيان شهرت و طرفداراني دارد. سهراب در نامهاي كه به عنوان انجمن ايران و آمريكا، در سيام ژوئن 1910 براي وكلاي مجلس شوراي ايران فرستاد، يكي از ابزارهاي پيشرفت و توسعه را گسترش تعليمات شمرده و مدعي بود كه اين امر تنها زماني تحقق مييابد كه ايرانيان جوانانشان را براي تحصيل راهي آمريكا كنند.

اعضاي انجمن تا آن تاريخ مبالغي را براي پيشبرد اهدافشان به ايران فرستادند و از اين راه گروهي از دانش‌آموزان مدرسه تربيت را زير پوشش عدهاي از آمريكاييان قرار دادند. نتيجه اين سياست، يعني استخدام جوانان تربيت شده در مدارس بهايي، در ادارات جديدالتأسيس، افزايش و رواج تمايلات غربگرايانه در كشور بود.

 

*بابيت به روايت تاريخ

بابيت يا آنچه پس از ادعاي علي‌محمد باب با عنوان يك فرقه انحرافي ظهور و بروز پيدا كرد و به عنوان يك حركت به اصطلاح مذهبي با ابعاد اجتماعي در تاريخ دوره قاجار اتفاقات پرفراز و نشيب و بعضا خونيني را به دنبال داشت، آبشخور فكري و عقيدتي خود را از ديدگاه‌هاي شيخيه مي‌گرفت. به ويژه پس از درگذشت سيدكاظم رشتي كه با پر و بال دادن به ادعاهاي استادش (شيخ احمد احسايي) زمينه را از هر جهت براي سوء استفاده علي‌محمد باب فراهم ساخته بود.

 

*گوشههايي از احكام بابيه

باب، تعليم و تربيت و تدريس علوم را جز آموزش آنچه در بيان آمده و يا ديگر آثار خودش منع كرده و به بابيان توصيه ميكند كه هر نوشته يا كتابي را كه از خود او نباشد يا درباره او نوشته نشده باشد را محو و نابود سازند.

باب، خراب كردن جميع بقاع و مزارهاي گذشتگان، از انبياء و مرسلين و اوصياي آنها و همچنين خانه كعبه و قبر پيامبر (ص) و قبور ساير ائمه و مشاهير اسلام را واجب شمرده و حكم داد بهجاي آن 19 زيارتگاه تازه تأسيس شود كه در آنها نام او را ياد كنند و هركس داخل آنها شد، در امان باشد!

باب، حج بيتالله الحرام را منع كرد و گفت: هركس استطاعت داشت، به شيراز رفته و خانهاي كه او در آن متولد شده حج كند و همچنين دستور داده خانه محل ولادتش را به بارگاهي با 95 درب بدل كنند. امناء او خانههايي با پنج در داشته باشند و مردم عادي خانههايي با يك در.

باب نامگذاري روزهاي هفته را تغيير داده و به ترتيب از شنبه تا جمعه را استقلال، جلال، جمال، كمال، فضال، عدال و استجلال ميخواند.

در تقويم بابيان، هر ماه 19 روز و هر سال 19 ماه است. او روزه را 19 روز قرار داده از طلوع تا غروب خورشيد و زمان آن هم 19 روز قبل از تحويل خورشيد به برج حمل تعيين كرد. بر پيروانش واجب كرده مجموعه آثارش را در 19 جلد تنظيم كرده و از آن زيادتر نسازند. هر بابي نيز اجازه دارد تنها 19 كتاب در خانه داشته باشد. در غير اين صورت براي هر جلد كتاب بايد 19 مثقال طلا به باب و يا امناي او بپردازد.

او ازدواج را بر رضايت طرفين قرار داده و صيغهاي عقدي تازه براي خود ساخته، طلاق تنها بهدست مرد صورت ميگيرد و يك سال اجتناب زن و مرد از هم حكم طلاق دارد. حداقل مهريه 19 مثقال طلا و حداكثر آن 95 مثقال طلا براي روستاييان همين مقدار نقره تعيين كرده است. افزايش مهريه از اين مقدار بايد مضربي از عدد 19 باشد.

باب حكم به رفع حجاب داده و در بيان آنها آمده است «كساني كه در ميان پيروان ما پرورش يابند، چه مرد باشند و چه زن حلال است به يكديگر نگاه كنند و سخن گويند.» و همچنين «بيان به مردان مؤمن اجازه مي‌دهد كه به زنان نگاه كنند و به زنان هم اذن داده كه اگر تمايل دارند به مردان مورد علاقه خود نگاه كنند.»

باب، زاد و ولد را بسيار مهم ميداند و از همين رو بر بابيان ازدواج واجب است و حتي در بيان باب به زناني كه شوهرانشان عقيم هستند، اجازه داده كه با مردان بيگانه رابطه داشته باشند تا صاحب بچه شوند!

باب، نوشيدن مسكرات و مشروبات الكلي، توتون و ترياك را حرام قرار داده و همچنين خوردن داروهاي طبي را نيز حرام دانسته است. او گوش دادن به موسيقي و تراشيدن ريش را حلال كرده است.

باب، آنچه را كه در دين اسلام نجس شمرده ميشود را پاك و طاهر كرده است و بهعنوان مثال هم نمونه‌هايي مثل فضله موش، فضله پرستو، فضله خفاش و مني انسان را عنوان مي‌كند.

 


نوشته شده در   سه شنبه 14 مهر 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode