ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : پنجشنبه 27 ارديبهشت 1403
پنجشنبه 27 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : جمعه 27 شهريور 1388     |     کد : 4754

سید هاشم حداد

فنا بیشترین لفظی بود که از زبان حداد عبور می کرد ...


ولادت : حدود 1318 ق.

محل ولادت: کربلا

وفات:1404 ق.

محل دفن : کربلا

استاد عرفان : آقا سید علی قاضی طباطبایی

شاگردان : سید محمد حسین حسینی تهرانی ، محمد صالح کمیلی ، ابوموسی محیی و....

ایشان از قدیمی ترین شاگردان سید علی قاضی بود . مرحوم قاضی بسیار بر حال او مراقبت داشت و ایشان را به دیگران معرفی نمی کرد تا مبادا مزاحم او شوند . در سلوک عرفانی و اخلاق بسیار قوی بود ، مرحوم در مورد او می فرمود : « سید هاشم مانند سنی ها که در عقیده خود متعصب اند در توحید ذات حق تعصب دارد».

فنا بیشترین لفظی بود که از زبان حداد عبور می کرد و گریزی از فنا نمی دید و رفقای خود را بدان دعوت می کرد . می فرمود : من همچون پر کاهی هستم که در فضای لایتناهی بدون اراده و اختیار می چرخد و بعضی اوقات از خودم بیرون می آیم . همچون ماری که پوست می اندازد. چیزی از من غیر از پوست نیست . نماز او با دیگران فرق داشت. وقتی الله اکبر می گفت دیگر خودش نبود. گویی همان کلام نازله از حق بود که بر زبانش جاری می شد .

علامه تهرانی در روح مجرد می نویسد گاهی واردات قلبیه به حد اعلا بود و چنان صورت ایشان سرخ و چشمان متلالی می شد که سیمایشان در نهایت زیبایی بود و بعضی اوقات چنان بی حالی و افسرده و زرد می شد و استخوان ها درد می گرفت که حکایت از واردات جلالیه داشت . یکی از شاگردان ایشان می گوید زمستان و تابستان همیشه ظرف پر ازیخ با آب کنارشان بود و می نوشیدند . با ایشان زیاد حمام می رفتیم و من می دیدم وسط سینه شان قرمز بود مثل گوشتی که تازه روی آتش بگذارند و قبل از سوختن تغییر رنگ دهد و این را همه می دیدند و همیشگی بود . یکبار سید هاشم همراه با دوستانش به زیارت سلمان فارسی رفتند . یکی از همراهان می گوید وارد مرقد شدیم ، سید حداد ابتدا پایین نشست اما ناگهان برخاست و بالای قبر نشست . وقتی از مرقد خارج شدیم ، او را سوگند دادم که به من بگوید چرا نشست و بعد به سرعت برخاست . سید حداد گفت " وقتی ما پایین قبر نشستیم جناب سلمان سر از قبر برداشت و فرمود شما سید و پسر رسول خدا هستید.چرا پایین قبر نشستید؟ برخیزید و بالای سر قبر بنشینید. پس من خواسته اش را اجابت کردم ایشان می فرمود من تعجب می کنم از این دسته از سالکین که مکاشفه می خواهند ! چشم باز کنند، همه این عالم مکاشفه است . مکاشفه تنها دید صورت در زاویه ای به صورت خاص یا حالت استثنایی نیست ، هر چه کشف از اداه و اختیار و علم و قدرت و حیات حضرت حق کند مکاشفه است . چشم بازکن و بنگر که این عالم هر ذره اش مکاشفه است و حاوی عجایب و غرایب که فکر را به منتهای آن دسترس نیست .شرح حال ایشان درکتاب دلشده از انتشارات موسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس آمده است .


نوشته شده در   جمعه 27 شهريور 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode