علي باب حكمت
مردي كه نه، ابرمردي كه تاريخ را به سخره دانايي خويش كشيده است و هر دم از آسمان علم و دانش دري به رويش گشوده ميشود
فراتر از تمام دركها و داشتههاي بشري داراي حكمتي است ناشناخته و آن چنان اين حكمت در دل و جان او نفوذ كرده است كه هر ورد زبانش نام الله است و در هر نفسي كه ميكشد بوي بهشت در فضاي دانش ميپيچد و اين گونه حكمت علي(ع) حكمتي است فراتر از تمام داشتههاي بشري و او دروازه دانشي است كه خداوند براي پيامبر گشوده است و اين سرمايهاي است بزرگ.
در مورد علم امام و پيغمبر(ص) عقايد مردم مختلف است، گروهى معتقدند كه علم آنان محدود بوده و در اطراف مسائل شرعيه دور ميزند و جز خدا كسى از امور غيبى آگاه نميباشد؛ زيرا آياتى در قرآن وجود دارد كه مؤيد اين مطلب است من جمله خداوند ميفرمايد:
( كليدهاى خزائن غيب نزد خداست و جز او كسى بدانها آگاه نيست) و همچنين ميفرمايد: ( و خداوند شما را بر غيب آگاه نسازد) در برابر اين گروه جمعى نيز آنها را بر همه امور اعم از تكوينى و تشريعى آگاه دانند و عدهاى هم كه مانند اهل سنت به عصمت امام قائل نمىباشند .
دروازه دانش
به مفاد آيات گذشته، رسول اكرم(ص) كه سر حلقه سلسله عالم امكان و به ساحت قرب حق از همه نزديكتر است، مسلماً علم بيشترى از جانب خداوند به او افاضه شده و برابر نص صريح قرآن كريم كه ميفرمايد
«علم آن حضرت بر رمز وجود و اسرار كائنات بيش از هر كسى بوده است» و علم على(ع) هم كه مورد بحث ماست، مقتبس از علوم و حكم آنجناب است، زيرا على(ع) دروازه علم پيامبر(ص) بود، و برابر نقل مورخين و اهل سير از عامه و خاصه نبىاكرم فرموده است:
انا مدينه العلم و على بابها فمن اراد العلم فليأت الباب.
همچنين نقل كردهاند كه فرمود: انا دار الحكمه و على بابها خود حضرت امير(ع) فرمود: لقد علمنى رسول الله صلى الله عليه و آله الف باب كل باب يفتح الف باب .يعنى رسول خدا مرا هزار باب از علم ياد داد كه هر بابى هزار باب ديگر باز ميكند.
شيخ سليمان بلخى در كتاب ينابيع المودة مينويسد كه على(ع) فرمود: سلونى عن اسرار الغيوب فانى وارث علوم الانبياء و المرسلين. «درباره اسرار غيبها از من بپرسيد كه من وارث علوم انبياء و مرسلين هستم» و باز نوشتهاند كه پيغمبر(ص) فرمود علم و حكمت به ده جزء تقسيم شده، نه جزء آن به على اعطاء گرديده و يك جزء به بقيه مردم و على در آن يك جزء هم اعلم مردم است .
فرمايش امير درباره حكمت خود
على(ع) صريحا فرمود: سلونى قبل ان تفقدونى. بپرسيد از من پيش از آنكه از ميان شما بروم!و از اين جمله كوتاه ميزان علم آنجناب روشن ميشود؛ زيرا موضوع علم را قيد نكرده و دائره سؤالات را محدود ننموده است
بلكه مردم را در سؤال از هر نوع مشكلات علمى آزاد گذشته است و اين سخن دليل احاطه آنحضرت بر رموز آفرينش و اسرار خلقت است و چنين ادعايى به غير از وى از كسى ديده و شنيده نشده است چنانكه ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه گويد همه مردم اجماع كردند بر اينكه احدى از صحابه و علماء نگفته سلونى قبل ان تفقدونى مگر على بن ابيطالب.
على(ع) با آن همه علم و دانش در ميان اشخاص جاهل و نادان افتاده بود و مردم جز تنى چند از خواص اصحابش از علم او بهرهمند نميشدند و مصداق سخن سعدى كه گويد:عالم اندر ميانه جهال مثلى گفتهاند صديقان شاهدى در ميان كوران است مصحفى در سراى زنديقان على(ع) هميشه آرزومند بود كه صاحب كمالى پيدا كند تا از مشكلات علوم و اسرار آفرينش با او بازگو كند و اشاره به سينه خود كرده و ميفرمود: ان ههنا لعلما جما، در سينه من درياى خروشان علم در تموج است
ولى افسوس كه كسى استعداد فهم آنرا ندارد.قوانين كلى طبيعى و اصول مسلمهاى كه مورد تحقيق دانشمندان اروپا قرار گرفته است در سخنان و خطبههاى على(ع) كاملا هويداست و خطبههاى آنحضرت مشحون از حقائق فلسفى و معارف اسلامى است كه دانشمندان و فلاسفه بزرگ مانند صدر المتألهين و غيره استفادههاى شايانى از آنها نمودهاند.
خلفاى ثلاثه كه مدت 25 سال مسند خلافت را اشغال كرده بودند در رفع مشكلات علمى و قضايى از آنجناب استمداد ميكردند.در زمان خلافت آن حضرت دو فيلسوف يونانى و يهودى به خدمت ايشان مشرف شدند و پس از اندكى گفتوگو از خدمتش مرخص گرديدند، فيلسوف يونانى گفت: فلسفه را از سقراط و ارسطو بهتر ميداند، حكيم يهودى گفت: بهتمام جهات فلسفه احاطه دارد .
تبحر در ادبيات عرب
على(ع) در ادبيات عرب كمال تبحر و مهارت را داشت و قواعد علوم عربيه را او دستور تنظيم داد و علم نحو را بوجود آورد، در مسائل غامضه و مشكله جواب فورى ميداد و معانى بزرگ و عاليه حكمت را در قالب كلمات كوتاه بيان مينمود
هرگونه سؤالى را درباره علوم مختلفه اعم از رياضى و طبيعى و ديگر علوم بدون تأمل و انديشه پاسخ ميگفت و هرگز راه خطا نمىپيمود، كسى از حضرتش كوچكترين مضرب مشترك اعداد را از يك تا ده سؤال كرد، فورا فرمود: اضرب ايام اسبوعك فى ايام سنتك.يعنى شماره روزهاى هفته(7) را در روزهاى سال (360) ضرب كن كه عدد منظور (2520) بدست خواهد آمد كه از يك تا ده بدون كسر به آنها قابل تقسيم است.
سرعت ادراك و انتقال، و تيز هوشى آنجناب بقدرى بود كه همه را متحير و متعجب ميساخت چنانكه عمر گفت: يا على تعجب من از اينكه تو بر تمام مسائل علمى و قضايى و فقهى احاطه دارى نيست
بلكه تعجب من از اينست كه تو هرگونه سؤال مشكلى را در هر موردى كه باشد بلافاصله و فورى و بدون انديشه و تأمل جواب ميدهى! حضرت فرمود: اى عمر اين دست من چند انگشت دارد؟عرض كرد: پنج انگشت.
فرمود: پس چرا تو در پاسخ اين سؤال انديشه نكردى؟عرض كرد: اين واضح و معلوم است احتياجى به انديشه ندارد، على(ع) فرمود: كليه مسائل در نظر من مانند پنج انگشت دست در نظر توست! على(ع) در اسرار هستى و نظام طبيعت حكيمانه نظر ميكرد و سخنانى در توحيد و الهيات و كيفيت عالم نامريى به يادگار گذاشته است كه در نهج البلاغه و ساير آثار او مندرج است.
ناصرپازوكي
استاد انديشههاي سياسي در اسلام
همشهری جمعه