ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : پنجشنبه 27 ارديبهشت 1403
پنجشنبه 27 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 15 شهريور 1388     |     کد : 4507

شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی

این عارف شهیر از جمع علوم ظاهری و باطنی بهره فراوان داشت و معتقد بود...

 

ولادت:1279ق.

محل ولات: اصفهان

وفات: 1361ق.

محل دفن: مشهد

محل تحصیل: اصفهان ، نجف

اساتید: حضرات سید مرتضی کشمیری ، جهانگیر خان قشقایی، سید محمد فشارکی و...

استاد عرفان : شیخ محمد صادق تخته فولادی

این عارف شهیر از جمع علوم ظاهری و باطنی بهره فراوان داشت و معتقد بود که بعد از تحصیل علوم واجب همچون توحید ، ولایت و احکام شریعت تحصیل سایر علوم نیز لازم و ممدوح و جهل به آن ها مذموم و ناپسند است . ایشان فقه و تفسیر و هیئت و ریاضیات را برای طلاب تدریس می کرد اما با آنکه در فلسفه و علوم الهی تبحر داشت تدریس نمی کرد و می فرمود: بخشی از معظلات حکمت و فلسفه جز به مکاشفه حل شدنی نیست و طالب این علم باید اخبار معصومین (ع) را کاملا مطالعه کرده باشد.

از ایشان کرامات بسیاری نقل است که از آن در خدمت به خلق استفاده می کرد و به فرزندش توصیه می کرد ، ریاضت تو خدمت به خلق خداست . شخصی می گفت : برادرم به علت حمله صرع در جوی آب افتاد و آب جنازه او را زیر پلی برد. پس از دو ساعت جنازه را بیرون کشیدم با ناراحتی نزد شیخ حسنعلی رفته ، ماجرا را گفتیم . ایشان با انگشت خود به پیشانی جنازه اشاره کرد و دعایی خواند . ناگاه برادرم عطسه ای کرد و برخاست!

اما کرامات واقعی او سجده های طولانی و سوز و گداز شبانه و پروای الهی او بود شب های زمستانی بر بام حرم رضوی سر به سجده می نهاد و چون سحرگاه به سراغ او می آمدند می دیدند برف بسیار بر پشتش نشسته است . هر سال سه ماه رجب شعبان و رمضان و ایام البیض را روزه بود و شب ه تا صبح نمی آرمید. یک بار در صحن عتیق رضوی در حالت مکاشفه حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام را دید که جنب ایوان عباسی نشسته اند و زوار را نظاره می کنند پس وصیت کرد که او را در همان محل استقرار کرسی امام علیه السلام به خاک بسپارید.

فرزندش می گوید: به دستور پزشکان پدرم در بیمارستان بستری شد . روزی در راه بیمارستان چشمم به صحنه ای افتاد. چون به خدمت پدر رفتم ، مرا مواخد کرد . عرض کردم به عمد خطایی مرتکب نشدم . فرمود: نمی دانم ولی تو که در خیابان جویای کسی نبودی، چرا نگاهت را گرداندی تا به نامحرمی تصادف کند؟!

 


نوشته شده در   يکشنبه 15 شهريور 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode