ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 28 ارديبهشت 1403
جمعه 28 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 23 ارديبهشت 1388     |     کد : 2662

وصف حيات محكم و متشابه به متّقيانه و فاجرانه

حيات انسان كه عامل هماهنگ كننده علم و عمل اوست، يا حيات متّقيانه است يا فاجرانه، زيرا انسان يا مطيع پروردگار است يا نيست؛ اگر نبود، فرمانبر هواي خود است و فرض سومي در بين نيست: ﴿فَماذا بَعدَ الحَقِّ اِلاَّالضَّللُ﴾(1)؛ وسط حق و ضلالت، ميانه و بي‏طرفي نيست. اگر حق نبود، جز ضلال چيز ديگري نيست.
لسان اين آيه، حصر است، پس هر كه مطيع حق نبود، فرمانبردار ضلال است. در آيه شريفه ﴿فَاَلهَمَها فُجورَها وتَقوها﴾(2) نيز همين حصر و تحديد هست. گرچه حرف حصر در آن نيست، در مقام تحديد است؛ ميان فجور و تقوا چيز سومي نيست: ﴿اَفَمَن اَسَّسَ بُنينَهُ عَلي تَقوي مِنَ اللّهِ ورِضونٍ خَيرٌ اَم مَن اَسَّسَ بُنينَهُ عَلي شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانهارَ بِهِ في نارِ جَهَنَّمَ واللّهُ لايَهدِي القَومَ الظّلِمين﴾.(3)
معمولاً ايجاز قرآن معجز گونه است: در آيه ﴿فَاَلهَمَها فُجورَها وتَقوها﴾(4) تقوا را مقابل فجور قرارداد و در آيه ﴿اَفَمَن اَسَّسَ بُنينَهُ... ﴾(5) با لسان حصر، تقوا را برابر آتش گذاشت و از ميان چهار عنصر تقوا و فجور و بهشت و دوزخ، تنها دو مورد را برشمرد؛ ولي دو مورد ناگفته براي ما فهميدني است: اگر تقوا بود، بهشت است و اگر فجور بود، دوزخ است. آيا كسي كه متّقيانه زندگي مي‏كند و در بوستان بهشت به سر مي‏برد، بهتر است يا كسي كه فاجرانه زندگي مي‏كند و بنيان خويش را در لبه پرتگاه جهنم قرار داده است؟
گاهي آب رودخانه طغيان مي‏كند و بخشي از بدنه آن را مي‏بَرد؛ به گونه‏اي كه اگر كسي روي لبه آن پا نهد، فرومي‏ريزد. اگر اين لبه سست كنار گودالي از آتش باشد، مي‏شود ﴿شَفا جُرُفٍ هارٍ﴾.(6) «شفا» يعني «لبه»(7) و «جرف» يعني «ريزش كننده».(8) «هارٍ» اسم فاعل است به معناي «ساقط و هابط».(9) زندگي فاجرانه بدين مي‏ماند كه انسان بنيان خود را بر لبه ريزش‏كننده پرتگاه جهنّم قرار دهد؛ ولي زندگي متّقيانه بنيان مرصوصي در «روضة من رياض الجنة» است. اگر حيات اكتسابي انسان متّقيانه و متألّهانه باشد، علم و عمل و ارتباط آن دو را هماهنگ مي‏كند و هر اندازه آن حيات متألّهانه‏تر باشد، انديشه برتر و انگيزه والاتر را در سطحي بالاتر رهبري مي‏كند.
نتيجه آنكه اگر حيات انسان با روح ملكوتي او هماهنگ بود، انديشه‏ها و انگيزه‏ها را در آن اوج انساني تنظيم مي‏كند و قهراً حسّ و خيال و وهم تحت تسخير و تدبير عقلِ نظري كار مي‏كنند: صغريات را بجا مي‏آورند و مغالطه و دخالت بيجا نمي‏كنند و حس و خيال نيز در ضبط صور و معاني، امين هستند. در بخش عمل نيز قواي عامله طبيعي انسان به تدبير عقل عملي كار مي‏كنند.

1.سوره يونس، آيه 32.
2. سوره شمس، آيه 8.
3.سوره توبه، آيه 109.
4.سوره شمس، آيه 8.
5. سوره توبه، آيه 109.
6.همان.
7. التحقيق، ج6، ص102، «ش ف ي».
8. همان، ج2، ص76، «ج ر ف».
9.مفردات، ص847، «ه ا ر».


تفسير انسان به انسان، ص340-341.


نوشته شده در   چهارشنبه 23 ارديبهشت 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode