ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 29 ارديبهشت 1403
شنبه 29 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 20 آبان 1389     |     کد : 11245

ابلاغ سوره برائت

اعزام حضرت علي(ع) به جاي ابوبکر براي ابلاغ سوره برائت در مراسم حج از سوي پيامبر (ص) در سال نهم هجري قمري...

اعزام حضرت علي(ع) به جاي ابوبکر براي ابلاغ سوره برائت در مراسم حج از سوي پيامبر (ص) در سال نهم هجري قمري

پس از آنکه سوره برائت[نهمين سوره قرآن کريم]بر پيامبر(ص) نازل گرديد، آن حضرت، ابوبکر بن ابي قحافه را به حضور طلبيد و به وي دستور داد که آيات اول تا نهم اين سوره را براي مشرکان،حاجيان و زائران مکّه معظمّه قرائت کند وپيمان آن حضرت با مشرکان را در جمع حاجيان بخواند.
بدين منظور وي را در نخستين روز ماه ذي حجّه سال نهم هجري قمري به سوي مکّه معظمه اعزام نمود. اما اندکي پس از حرکت ابوبکر از مدينه به سوي مکه، جبرئيل امين بر پيامبر (ص) نازل شد و به وي گفت:انّ الله يقرئک السلام و يقول لک: لا يؤدي عنک الاّ انت اورجل منک؛خداي سبحان بر تو درود مي فرستد و مي فرمايد: جز تو يا کسي که به منزله تو با شد نمي تواند اين مأموريت را به انجام رساند
پيامبر (ص) پس از دريافت وحي، به داماد و جانشين خود، امير مؤمنان علي بن ابي طالب(ع) فرمود: هم اينک بر ناقه من [بنام عضبا] سوار شده و خود را به ابوبکر برسان و سوره برائت و پيمان نامه مرا از او بگير و به سوي مکه معظمه حرکت کن و سپس آن را در ميان حاجيان و مشرکان مکه قرائت کن و به ابوبکر بگو: يا با تو همراهي کرده ودر رکاب تو به مکه رود و يا به نزد من در مدينه باز گردد.
حضرت علي(ع) به همراه جابر بن عبدالله انصاري از مدينه حرکت کرد ودر روز سوم ذي حجّه، در مکاني به نام "الرّوحا" که با مدينه منوره چهل مايل فاصله داشت رسيد و پيام رسول خدا(ص) را به ابوبکر رسانيد.
ابوبکر، که از اين کار، دل شکسته و ناراحت شده بود، سوره برائت و پيمان نامه رسول خدا(ص) را به امام علي بن ابي طالب(ع) سپردولي از همراهي وي خود داري کرد و بناچار به سوي مدينه منوره باز گشت.
ابو بکر به محض بازگشت به مدينه، يک راست به نزد رسول خدا(ص) رفت و به آن حضرت عرض کرد: اي رسول خدا(ص) آيا درباره من آيه اي نازل شد؟
پيامبر (ص) فرمود: نه، وليکن من [از جانب پروردگار متعال] مأمور شدم که يا خودم آن را ابلاغ کنم و يا به کسي که از اهل بيت من باشد بسپارم.
بنا به روايتي وي به پيامبر اعتراض کرد و گفت: يا رسول الله(ص) ! ما کنت تري انّي مؤدٍّ عنک هذه الرسالة؟
يعني :اي رسول خدا(ص) !چه مي شد تورا که من اين رسالت را از جانب تو به انجام مي رساندم؟
پيامبر(ص) فرمود: أبي الله يوّديها الاّ علي بن ابي طالب؛ خداوند سبحان امتناع فرمودند که غير از علي بن ابي طالب(ع) کسي آن را ابلاغ کند.
ابوبکر از گفتار رسول خدا قانع و ساکت نشد و با آن حضرت به مشاجره پرداخت،به طوري که رسول خدا (ص) ناچار شد در پاسخش بفرمايد:کيف تؤديها وانت صاحبي في الغار؟
يعني: تو چگونه مي توانستي آن را ابلاغ کني و حال آن که [ در راه هجرت به مدينه] همراه من در غار[ ثور] بودي؟
ابوبکر،در آن غار،با اينکه کسي از اختفايشان با خبر نبود و از نجات پيامبر(ص) يقين داشت،با اين حال، از تعقيب مشرکان مکه به وحشت افتاده بود و به شدت در خوف و ترس گرفتار آمد و بدنش مي لزيد و در آن حال اين آيه نازل شد:فَقَد نَصَرَهُ اللهُ اِذ اَخرَجَهُ الَّذينَ کَفَرُوا ثانِي اَثنَينِِ اِذ هُما في الغارِ، اِذ يقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحزَن اِنَّ اللهَ مَعَنا...
پيامبر(ص) به وي گوش زد کرد که در آن غار از شدت ترس مشرکان، آرامش نداشتي،چگونه لياقت ابلاغ اين سوره مهم و پيمان نامه مشرکان را داري؟
به هر روي، حضرت علي (ع) پس از انجام وقوف در عرفات و اعمال مني، در ايام تشريق[روز هاي سيزده تا پانزده]به بالاي کوهي که معروف به "شعب" است مي رفت
و با صداي بلند، مردم را فرا مي خواند و آنان را به استماع پيام رسول خدا(ص) دعوت مي کرد.
هنگامي که زائران [اعم از مسلمانان و مشرکان] در حضورش گرد مي آمدند، درآغاز سوره برائت را [بَرائَةٌ مِنَ الله وَ رَسولِهِ عاهَدتُم مِنَ المُشرکينَ فَسيحُوا في الارضِ...]را قرائت مي کرد و به آنان تذکر مي داد که از اين به بعد، هيچ کس حق ندارد وارد مسجد الحرام شود،مگر آن که ايمان آورده باشد؛هيچ کس نبايد به صورت عريان و برهنه،خانه خدا را طواف کند؛ از اين سال به بعدهيچ مشرکي نمي تواند حج خانه خدا را به جاي آورد؛هر کافري که با خدا و رسولش پيمان داشته باشد،تا پايان مهلت آن فرصت دارد و آناني که عهدي ندارند، چهار ماه فرصت دارند که به توحيد گرويده و اسلام را اختيار کنند و پس از آن، اگر مسلمان نشوند، جان و مالشان در هدر است .
مشرکان هنگامي که علي بن ابي طالب (ع) را با آن دليري و صلابت و اعتماد بنفس مشاهده مي کردند، که آيات وحي و پيام رسول خدا(ص) را به طور مرتب در صبح، ظهر و شام و به مدت سه روز با صداي رسا مي خواند، تعجب کرده و شگفت زده مي شدند.
از اين بابت، کينه و عداوت وي را در دل ميگرفتند وحتي برخي از آنان،آن حضرت را با شمشير و عشيره خويش تهديد ميکردند، ولي وي لحظه اي ترس و واهمه از خود نشان نداد وبا شجاعت تمام، پاسخ هاي آنان را ميداد.
پيامبر(ص) منتظر بازگشت حضرت علي(ع) به مدينه بود و براي وي اظهار نگراني و ناراحتي ميکرد. ولي هنگامي که از بازگشت وي باخبر شد، بسيار خوشحال گرديد و به ابوذر غفاري که بشارت بازگشت حضرت علي(ع) را به وي داده بود، مژده بهشت دادو فرمود:لک بذلک الجنة.
آن حضرت، به استقبال علي(ع) شتافت و وي را در آغوش گرفت وبر صورتش بوسه زد و از خوشحالي، بسيار گريست .آنگاه به وي فرمود: با اين مأموريت مهم چه کردي؟
حضرت علي(ع) گزارش مأموريت خويش را به اطلاع آن حضرت رسانيد.
پيامبر(ص) فرمود: کان الله عزوجل اعلم بک منّي حين امرني بارسالک؛خداوند سبحان، هنگامي که مرا فرمان داد که تو را به اين مأموريت بفرستم، داناتر از من درباره تو بود.[يعني تورا بهتر از من مي شناخت و لا يق اين مهم ميدانست].
شيخ مفيد(ره) در مسارالشيعه گفت: و کان ذلک عزلاً لأبي بکر من السّماء، و ولاية لاميرالمؤمنين(ع) من السّماء.


نوشته شده در   پنجشنبه 20 آبان 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode