ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 29 ارديبهشت 1403
شنبه 29 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 29 مهر 1389     |     کد : 10575

نظام سياسى شيعه در انديشه شيخ مفيد

نظام سياسى به مثابه مجموعه روش‏ها و ابزارهاى يك جامعه براى ساماندهى زندگى سياسى و شكل‏دهى به آن، در ديدگاه فقهى - سياسى علماى شيعه در قالب نظام امامت و ولايت مطرح گرديده است.

نظام سياسى به مثابه مجموعه روش‏ها و ابزارهاى يك جامعه براى ساماندهى زندگى سياسى و شكل‏دهى به آن، در ديدگاه فقهى - سياسى علماى شيعه در قالب نظام امامت و ولايت مطرح گرديده است. شيخ مفيد نظام سياسى مطلوب شيعه را در چارچوب رياست امامى عادل بر امور دينى و دنيوى ترسيم كرده و بهترين الگوى اين نظام را در عصر غيبت، ولايت از سوى فقهاى مأذون از سوى امام و جامع الشرايط دانسته است.

● نويسنده: على - خالقى
● منبع: فصلنامه - علوم سياسي - 1383 - شماره 27، پاییز - تاريخ شمسی نشر 00/7/1383

مقدمه‏
قرن سوم و چهارم هجرى به دليل شرايط خاص سياسى و فرهنگى حاكم بر جهان اسلام، نقطه عطفى در حوزه دانش سياسى مسلمانان محسوب مى‏گردد. در اين دوره، شيعيان به سبب فضاى باز سياسى و فرهنگى ناشى از ضعف عباسيان و نفوذ اميران آل بويه در بغداد، براى اولين بار به عرصه رقابت فكرى و عقيدتى آزاد با ديگر فرقه‏هاى اسلامى وارد شدند و با جمع‏آورى احاديث و تحليل‏هاى شيعى از تاريخ سياسى اسلام و بازبينى انديشه‏هاى فقهى و كلامى، به نضج و گسترش دانش سياسى شيعه پرداختند.
شيخ مفيد (336 - 413ه. ق)، از متكلمان و فقيهان برجسته شيعه در اين دوره، در پايه‏گذارى و رشد دانش سياسى شيعه در قالب كلام و فقه سياسى و فراهم ساختن زمينه براى تفريع انديشه‏ورزان بعدى شيعه، نقشى كليدى و اساسى داشت. اين مقاله، ناظر بر انديشه‏هاى فقهى - سياسى ايشان در زمينه نظام سياسى مطلوب شيعه مى‏باشد.

تعريف نظام سياسى‏
نظام سياسى به روش ويژه يك جامعه براى زندگى سياسى و شكل‏دهى به آن، پسندهاى اخلاقى، شكل حكومت و روح قوانين سياسى حاكم بر جامعه اطلاق مى‏شود. 1 بر اين اساس، مى‏توان مجموعه آرا و نظريه‏هاى فقهى و كلامى عالمان شيعه را در تبيين روش و سبك نظام‏دهى سياسى به زندگى شيعيان و شكل‏دهى به آن و قوانين و مقررات مربوط به زندگى جمعى آنها و چگونگى حكومت و شكل‏دهى آن، تلاشى در جهت توصيف نظام سياسى شيعه تلقى كرد.

ضرورت نظام سياسى‏
از نظر شيخ مفيد، واژه «امامت» به معناى خلافت، امارت و سلطنت، در تبيين نظام سياسى شيعه و بيان ضرورت و انواع آن نقش محورى دارد، زيرا با امامت و رياست است كه مكلفان به صلاح و رستگارى دست يافته، از فساد و تباهى نجات مى‏يابند، جنايتكاران تأديب مى‏شوند، گناهكاران توبه مى‏كنند، گمراهان اصلاح مى‏شوند، جاهلان تعليم داده مى‏شوند، غافلان آگاه مى‏گردند، گمراهى‏ها تحذير مى‏شود، حدود اقامه مى‏گردد، احكام ميان اهل اختلاف اجرا مى‏شود، اميران بلاد نصب مى‏شود، مرزهاى بلاد اسلامى ايمن مى‏گردد، اموال مردم محافظت مى‏شود و كيان اسلام مورد حمايت قرار مى‏گيرد. 2 همه اين‏ها همان نظام‏دهى سياسى به جامعه مسلمانان است كه عقلا در هر جامعه انسانى لازم و ضرورى دانسته‏اند. 3
با اين بيان، روشن مى‏شود كه اساسى‏ترين دليل شيخ مفيد براى ضرورت يك نظم سياسى در جامعه، همان صلاح و فساد مسلمانان است كه به اعتقاد وى، با اجراى قوانين اسلام به دست يك رئيس عادل تأمين مى‏گردد. 4

انواع نظام سياسى‏
از نظر شيخ مفيد، در جامعه اسلامى براى تأمين صلاح و رستگارى مردم وجود نظام سياسى ضرورتى مسلّم است، چه به واسطه سلطان عادلى محقق شود - كه مطلوب‏ترين وجه است - و چه به واسطه سلطان غير عادلى تحقق يابد - كه از باب اضطرار قابل قبول است. بر اين اساس، نظام سياسى در يك تقسيم‏بندى كلى به دو صورت قابل تصور است: يكى، نظام سياسى مبتنى بر امامت و رياست سلطان عادل و افراد منصوب يا مأذون از سوى ايشان و دوم، نظام سياسى مبتنى بر امامت و رياست سلطان جائر و ولات ايشان. 5
در اين نوشته نظام سياسى مبتنى بر رياست سلطان عادل و خاستگاه، شرايط، اختيارات و وظايف و چگونگى تداوم آن را در عصر غيبت بر اساس ديدگاه شيخ مفيد مورد بررسى قرار مى‏دهيم.

نظام سياسى مطلوب
مطلوب‏ترين نظام سياسى از نظر شيخ مفيد، نظام مبتنى بر رياست و امامتِ كسى است كه از سوى خداوند - عزّوجلّ - مبعوث شود6، احكام الهى را اجرا كند، حدود الهى را برپا دارد و شريعت آسمانى را نگه داشته، مردمان را بر اساس آن تأديب و سياست كند. 7 در اين نظام، رياست چنين فردى مقدم بر هر كس ديگر بوده و اطاعتش بر همگان واجب است. 8 بالاترين مصداق اين گونه نظام سياسى، نظامى است كه پيامبرى در رأس آن قرار گرفته باشد.
نظام مطلوب پس از پيامبر، نظام مبتنى بر رياست امام عادل (سلطان عادل، ناظر بر امور مسلمانان و حاكم اسلامى) است: «امام كسى است كه رياست عامه مردم در امور دينى و دنيوى، به نيابت از پيامبر به او واگذار شده است». 9 امام جانشين پيامبر در اجراى احكام، اقامه حدود، حفظ شريعت و تأديب و سياست مردمان است. 10 اولين مصداق چنين نظامى از منظر شيخ مفيد، نظام حكومتى امام على‏عليه السلام است. 11 امام پس از امام على‏عليه السلام، با روى كار آمدن معاويه و يزيد همواره جباران بنى‏اميه، بنى‏مروان و بنى‏عباس بر مسلمانان حاكم شدند و مردم نيز تا قدرت و رياست را در آنان جمع ديدند، اطاعتشان كردند و حتى از اولياى الهى و سلاطين عادل، كامل، حكيم و عالم روى‏گردان شدند، از اين رو نظام سياسى مطلوب شيعه مصداقى پيدا نكرد. 12
طبق نظر شيخ مفيد در زمان حاضر نيز برترين نظام سياسى، نظامى است كه امام زمان (عج) در آن، والى خلق در جميع امور دينى و دنيوى باشد، اما از آن جا كه آن حضرت به دليل كثرت دشمنان و قلت ناصران و يا به دليل مصلحت ديگرى از نظرها پنهان است‏13 و نظام سياسى مبتنى بر حضور ايشان محقق نشده، از چندين طريق بايد زندگى سياسى شيعيان را در عصر غيبت ايشان نظام داد: يكى، از طريق تقيه و مدارا با سلاطين حاكم و ديگرى، از طريق مراجعه به فقهاى عادل و مأذون از سوى امام زمان (عج). از نظر شيخ مفيد، تمامى اختيارات امام (عج) به فقهاى عادل و مأذون از سوى ايشان تفويض شده و آنها در صورت تمكّن مى‏توانند به نيابت از سوى ايشان متولى همه اختيارات آن حضرت باشند. 14

خاستگاه مشروعيت نظام سياسى مطلوب
يكى از سؤال‏هاى اساسى در بررسى نظام‏هاى سياسى، منشأ مشروعيت قدرت سياسى در آن نظام و چگونگى پذيرش حاكمان از سوى مردم و اطاعت از دستورهاى صادره شده آنها مى‏باشد. شيخ مفيد درباره منشأ قدرت و مشروعيت دستورهاى پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله و ائمه معصوم‏عليهم السلام مى‏گويد: «پيامبر از سوى خداوند - عزّوجلّ - ثابت الطاعة است و لذا، نيازى به بيعت يا اختيار و انتخاب از سوى ديگران ندارد»15 و اطاعت از او بر همه واجب است. 16 پس از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله، فقط ائمه‏عليهم السلام مشروعيت و استحقاق امامت و رياست بر امت اسلامى را دارند و ايشان حجت خداوند در ميان مردم محسوب مى‏شوند. 17 ائمه معصوم‏عليهم السلام از سوى خداوند متعال و به نص الهى امامت و رياست يافته‏اند و اطاعت از ايشان در رديف اطاعت از خدا و رسول خداست، 18 بنابراين خاستگاه مشروعيت امامان بعد از پيامبر نص الهى بوده، نه انتخاب از سوى مردم كه از اين طريق امامت متحقق نمى‏گردد. 19 براى اثبات الهى بودن منشأ مشروعيت امام مى‏توان به دلايلى استدلال كرد كه عبارت‏اند از:
1. امام بايد از عصيان و خطا معصوم باشد و رياست فرد غير معصوم بر مردم به سه دليل فاسد است:
الف) كسى كه مرتكب گناه و خطا مى‏شود و از حق و حقيقت غفلت مى‏كند، خود نيازمند امام و رئيسى است كه او را از غفلت‏هايش متنبّه سازد و از كجى‏ها و اعوجاج‏هايش باز دارد؛ 20
ب) اگر امام مرتكب گناه و خطا شود، يا انكار او واجب است كه در اين صورت، منزلت‏اش در ميان مردم ضايع شده و كسى از او اطاعت نخواهد كرد و يا انكارش واجب نيست كه در اين صورت، وجوب امر به معروف و نهى از منكر ساقط خواهد شد و اين امر، باطل و نادرست است؛
ج) امام حافظ شرع است و اگر معصوم نباشد ممكن است در شرع دخل و تصرف كند. 21
2. امام بايد به جميع علوم دين و حكم همه موضوعاتى كه امت به آنها نيازمندند، عالِم باشد وگرنه خود محتاج امام و رئيسى ديگر مى‏شود و تسلسل باطل لازم مى‏آيد. 22
3. امام بايد از همه مردم عصر خود افضل باشد23، زيرا مقدم داشتن مفضول بر فاضل مخالف حكم عقل است و سياست و تدبير انسان كامل به وسيله انسان ناقص، خلاف حكم عقل است. 24 اين امر از نظر شرع نيز پذيرفته شده نيست. 25
4. امام بايد شجاع‏ترين، زاهدترين، صالح‏ترين، بصيرترين و حكيم‏ترين شخص در سياست و تدبير مردم باشد. 26 بسيارى از اين شرايط نه به واسطه عقل و حدس، كه از طريق اظهار معجزه يا نص از سوى كسى كه به أَسرار آگاهى دارد، معلوم مى‏گردد. 27 بنابراين، تنها راه مشروع تعيين امام، نص الهى است و انتخاب يا بيعت مردم طريق تعيين امام و مشروعيت بخشيدن به او نمى‏باشد. البته اين، بدان معنا نيست كه از نظر شيخ مفيد، رياست سلطان عادل به رضايت و مقبوليت مردم نيازى نداشته باشد، زيرا هم چنان كه ايشان از امام صادق‏عليه السلام روايت كرده، امامت يك قوم بدون رضايت ايشان هرگز مطلوب نبوده و نيست. 28
اين مبناى شيخ مفيد در خصوص خاستگاه مشروعيت قدرت امامان در عصر غيبت نيز استمرار مى‏يابد و در اين عصر رياست كسى مشروع است كه عامل، عادل، عاقل، كامل و زاهد باشد. 29 بنابراين، با فقدان يكى از اين شروط، مانند جهل به احكام يا عجز از اداره امور مردم، فرد به تصرف در امور مردم مجاز نخواهد بود. 30 ايشان در عصر غيبت تنها فقهاى اهل حق (شيعه)، عادل و ذوى الرأى و العقل و الفضل را حاكمان مأذون از سوى امام عصر (عج) دانسته و معتقد است كه اينان در صورت تمكّن مى‏توانند متولّى همه آنچه سلطان اسلام در آنها ولايت دارد، باشند. 31 خلاصه اين كه از نظر شيخ مفيد، تنها خاستگاه مشروعيت قدرت سلطان اسلام (پيامبر، امام و فقهاى مأذون از سوى ايشان) نص الهى است، نه انتخاب و اختيار مردم.

ولايت فقها و شرايط و اختيارات ولى فقيه‏
به اعتقاد شيخ مفيد، مطلوب‏ترين نظام سياسى در عصر غيبت نظام مبتنى بر رياست حاكمان فقيه و عادل و مأذون از سوى امام زمان (عج) است. در اين جا اصل ولايت، شرايط و اختيارات ولى فقيه و روابط متقابل مردم و ولى فقيه را مورد بررسى قرار مى‏دهيم.

الف) ولايت فقهاى شيعه در عصر غيبت‏
شيخ مفيد ولايت فقيه را در رديف ولايت سلطان عادل (امام) دانسته و در دايره مفهوم عام «سلطان اسلام» قرار داده است‏32 از اين رو زمانى كه از سلطان اسلام و گستره مسئوليت‏ها و اختيارات او سخن مى‏گويد، به گونه‏اى مفهوم سلطان را تفسير مى‏كند كه شامل فقيه جامع الشرايط نيز مى‏شود؛ براى نمونه، درباره اقامه حدود چنين مى‏گويد:
أمّا إقامة الحدود فهو إلى سلطان الإسلام المنصوب من قبل اللَّه تعالى و هم ائمة الهُدى من آل محمدصلى الله عليه وآله و من نصبوه لذلك من الأمراء و الحُكّام‏و قد فوضّوا النظر فيه إلى فقهاء شيعتهم‏33؛ اقامه حدود بر عهده سلطان اسلام منصوب از سوى خداوند متعال كه ائمه هدى هستند و اميران و حاكمان منصوب از سوى ايشان است و نظارت بر اقامه اين حدود [در عصر غيبت‏] به فقهاى شيعه تفويض شده است.
ايشان در باب وصيت نيز با عبارتى عام، فقهاى شيعه را در همه امورى كه امام‏عليه السلام در آنها صاحب اختيار است، داراى ولايت مى‏داند:
و إذا عدم السلطان العادل، كان لفقهاء أهل الحق العدول من ذوى الرأى و العقل و الفضل أن يتولّوا ما تولّاه السلطان؛ 34 زمانى كه سلطان عادل حضور نداشته باشد، فقهاى عادل، ذوى الرأى، عاقل و فاضل شيعه متولى آنچه ايشان در آن ولايت دارند، هستند.
بيشتر محققان معاصر با استناد به اين عبارت شيخ مفيد، ايشان را از قائلان به اثبات همه اختيارات امام‏عليه السلام براى فقهاى شيعه در عصر غيبت دانسته‏اند. 35

ب) شرايط و صفات ولى فقيه‏
شيخ مفيد در آثار خود36 فقهايى را داراى ولايت مى‏داند كه از شرايط خاصى همچون فقاهت، عدالت، مأمون بودن، صاحب عقل و رأى و افضل بودن برخوردار باشد.
ظاهراً مراد ايشان از قيد «مأمون بودن» فراتر از عدالت است، چرا كه از نظر ايشان برخى از كارها هر چند جايز و مباح است، مانع از دخالت فقيه در امور اجتماعى و اقتصادى مى‏شود، از اين رو فقيه جامع الشرايط در باب ولايت و حكومت شرايطى افزون بر فقيه جامع الشرايط در باب افتا و مرجعيت لازم دارد كه از جمله آنها، مأمون بودن است. 37 قيد «عقل و رأى» نيز فراتر از شرايط عامه تكليف بوده و براى خروج مجنون و ديوانه نيست، بلكه مقصود روشن‏بينى، تدبير و زيركى خاصى است كه براى رهنمون جامعه لازم مى‏باشد. 38

ج) دامنه اختيارات ولى فقيه‏
شيخ مفيد فقيه جامع الشرايط را در رديف حاكم و سلطان اسلام قرار داده و همان وظايف و اختيارات پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله و ائمه اطهارعليهم السلام و نواب خاص ايشان را براى وى قائل شده و معتقد است كه در صورت عدم حضور سلطان عادل (امام)، فقها در همه امورى كه ايشان ولايت داشته‏اند، صاحب اختيارند و در صورت تمكّن مى‏توانند متولى همه اين امور گردند. 39
ديدگاه شيخ مفيد را درباره گستره اختيارات فقهاى جامع الشرايط در عصر غيبت مى‏توان به دو طريق از آثار و افكار او استنباط كرد: يكى، مواردى كه ايشان در آ نها به اختيارات فقهاى شيعه تصريح كرده است و ديگرى، استدلال‏ها و عبارت‏هايى كه از آنها صاحب اختيار بودن فقهاى شيعه مانند سلطان اسلام (امام) استفاده مى‏شود.
طريق اول: شيخ مفيد در مواردى به صاحب اختيار بودن فقهاى شيعه تصريح كرده كه عبارت‏اند از:
1. اقامه حدود و تعزيرات: شيخ مفيد در باب اقامه حدود و تعزيرات، فقيه جامع الشرايط را هم‏چون سلطان عادل (امام) صاحب اختيار دانسته، مى‏گويد:
اقامه حدود بر عهده سلطان منصوب از سوى خدا (ائمه معصوم‏عليهم السلام) و منصوبين ايشان از امرا و حُكّام است. [در مرحله بعد از ايشان، ] نظر درباره اجراى حدود به فقهاى شيعه تفويض گرديده است. 40
وى اين وظيفه را حتى به دوران سلطه حاكمان جور نيز گسترش داده و معتقد است:
«و إذا تمكّن الناظر من قبل أهل الضلال على ظاهر الحال من اقامة الحدود على الفجّار و إيقاع الضرر المستحق على اهل الخلاف فليجتهد في إنفاذ ذلك فيهم فإنه اعظم الجهاد؛ هر فردى كه بتواند با نفوذ در دستگاه جور به اقامه حدود بپردازد، بايد تلاش كند اين وظيفه را انجام دهد، زيرا اين امر بزرگ‏ترين جهاد محسوب مى‏شود. 41
2. دريافت و جمع‏آورى زكات: شيخ مفيد با لحاظ اين وظيفه بر عهده فقيه جامع الشرايط، او را در رديف پيامبر و امام و نواب ايشان قرار داده، مى‏نويسد:
فلما وجد النبى‏صلى الله عليه وآله كان الفرض حمل الزكاة اليه و لما غابت عينيه من العالم بوفاته صار الفرض حمل الزكات إلى خليفته فإذا غاب الخليفة كان الفرض حملها إلى من نصبه من خاصَّته لشيعته فإذا عدم السفراء بينه و بين رعيته وجب حملها إلى الفقهاء المأمونين من أهل ولايته لان الفقيه أعرف بمواضعها ممن لا فقه له فى ديانته؛ زمانى كه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله در قيد حيات باشد، واجب است كه زكات به ايشان پرداخت شود و چون ايشان رحلت فرمودند، واجب است كه زكات به جانشين آن حضرت داده شود و زمانى كه جانشين پيامبر (ائمه‏عليهم السلام) غايب باشد بايد زكات به نوّاب خاص ايشان، و در صورت نبودِ ايشان، به فقهاى عادل شيعه پرداخت گردد، زيرا ايشان داناتر به مواضع مصرف آن هستند. 42
3. قضاوت و داورى در ميان مردم: از نظر اكثر فقهاى شيعه، قضاوت و داورى در ميان مردم در عصر غيبت، از اختيارات و وظايف مسلّم فقهاى جامع الشرايط است.
شيخ مفيد در اين باره مى‏گويد:
و لهم [فقهاى شيعه‏] ان يقضوا بينهم بالحق و يصلحوا بين المختلفين فى الدعاوى عند عدم البيّنات و يفعلوا جميع ما جعل الى القضاة فى الاسلام لان الائمه‏عليهم السلام قد فوضوا إليهم ذلك عند تمكّنهم منه؛ بر عهده فقهاى شيعه است كه بين مردم به حق قضاوت كنند و اختلافات آنها را اصلاح نمايند و همه آنچه را در اسلام بر عهده قاضى مسلمانان گذاشته شده انجام دهند، زيرا ائمه‏عليهم السلام وظيفه قضاوت و داورى در ميان امت را به ايشان تفويض كرده‏اند. 43
4. اقامه نماز جمعه و جماعات: شيخ مفيد درباره اقامه نماز جمعه و جماعات كه از اختيارات فقهاى جامع الشرايط است‏44، مى‏نويسد: فقهاى شيعه در صورت تمكّن و ايمن بودن از آزار و اذيت اهل فساد45، بايد برادران دينى خود را به اقامه نمازهاى پنج‏گانه و نماز عيد و طلب باران و آيات جمع كنند. 46
5. اجراى وصيت كسى كه وصى او مرده: يكى از مواردى كه شيخ مفيد در آن به اختيارات فقها به نيابت از امام تصريح كرده، اجراى وصيت كسى است كه وصى او مرده است. وى مى‏گويد:
اگر وصى كسى بميرد، ناظر امور مسلمانان متولى اجراى وصيت بر حسب آنچه بر وصى واجب بوده، مى‏گردد و ورثه خودشان نمى‏توانند متولى اين كار شوند، و زمانى كه سلطان عادل حضور نداشته باشد، بر فقهاى اهل حق كه صاحب رأى و عقل و فضل‏اند، لازم است كه آنچه را در اين باره سلطان متولى بود، بر عهده گيرند. 47
طريق دوم: از كليت عبارت‏ها و استدلال‏هاى شيخ مفيد، صاحب اختيار بودن فقيه جامع الشرايط برداشت مى‏شود. بر اين طريق مى‏توان چنين استدلال كرد:
1. شيخ مفيد در اشاره به حاكم اسلامى از واژه‏هاى متعددى هم‏چون سلطان، سلطان الزمان، سلطان عادل، امام، حاكم، حاكم مسلمين و ناظر بر امور مسلمين‏48 بهره برده و در همه آنها، مقصود واحدى را اراده كرده؛ يعنى همه آنها را به صورت واژه‏هاى همنشين به كار گرفته است. 49
2. وى در موارد مختلفى به صراحت، فقهاى جامع الشرايط را هم‏رديف سلطان، حاكم، ناظر بر امور مسلمين و... قرار داده است. 50
با توجه به دو مقدمه مذكور مى‏توان استدلال كرد در مواردى هم كه شيخ مفيد يكى از اين واژه‏ها را به طور عام به كار برده و به اختيارات فقيه جامع الشرايط تصريح نكرده و در عين حال صاحب اختيار بودن ايشان را نيز نفى نكرده، وى را در شمول اين واژه عام قرار داده و اختيارات حاكم اسلامى را درباره ايشان نيز ثابت دانسته است. از اين رو مى‏توان مواردى را به اختيارات فقهاى جامع الشرايط افزود كه عبارت‏اند از:
1. سرپرستى ايتام و محجورين: اين مورد را معمولاً همه فقهاى شيعه از باب امور حسبه، از اختيارات قدر متيقن فقهاى جامع الشرايط دانسته‏اند. شيخ مفيد در اين باره مى‏گويد:
و لحاكم المسلمين أن يوكّل لسفهائهم و أيتامهم من يطالب بحقوقهم و يحتجّ عنهم و لهم‏51؛ بر عهده حاكم مسلمانان است كه براى سفها و ايتام مسلم وكيلى تعيين كند تا حقوق ايشان را مطالبه كرده و از حقوق آنها دفاع نمايد.
2. نظارت بر اجراى امر به معروف و نهى از منكر: يكى ديگر از اختيارات حاكم اسلامى به خصوص در مراحل منجر به جرح و قتل، نظارت بر اجراى امر به معروف و نهى از منكر است. شيخ مفيد با اذعان به اين نظر، مى‏نويسد:
و ليس له القتل و الجراح إلّا بإذن سلطان الزمان المنصوب لتدبير الأنام‏52؛ آمر و ناهى بدون اذن سلطان زمان نمى‏توانند براى نهى از منكر، كسى را مجروح يا به قتل برسانند.
3. اجبار محتكر به فروش كالاى احتكار شده: شيخ مفيد اجبار محتكر به فروش كالاهاى ضرورى و مورد نياز مردم را به طور عام از اختيارات سلطان اسلام شمرده، مى‏نويسد:
و للسلطان أن يكره المحتكر على إخراج غلّته و بيعها في أسواق المسلمين إذ كانت بالناس حاجة ظاهرة و له إليها و له أن يسعرّها على ما يراه من المصلحة و لا يسعرها بما يخسر أربابها فيها53؛ بر سلطان لازم است كه در صورت نياز مردم، محتكر غلّات را به خارج ساختن غلات و فروش آنها در بازار مسلمانان مجبور كند و بر حسب مصلحت، آن را قيمت‏گذارى نمايد.
4. ولايت بر زنى كه شوهر او غايب شده: اگر شوهر زنى غايب شود و او سرپرستى نداشته باشد، بايد به سلطان زمان مراجعه كند. سلطان به كسب خبر از شوهر او در شهرهاى مختلف مى‏پردازد و چهار سال منتظر او مى‏شود، اگر خبرى به دست آمد او را به پرداخت نفقه يا جدايى ملزم مى‏كند و در صورت عدم كسب خبرى، پس از سپرى شدن عدّه وفات، اجازه ازدواج را براى او صادر مى‏كند. 54
5. نظارت بر اموال و اشخاص گم‏شده (لقيط) و نگهدارى از آن: شيخ مفيد درباره نظارت بر لقطه و نگهدارى از آن به عنوان يكى از اختيارات حاكم اسلامى، مى‏نويسد:
اگر انسان، لقيط حرّى را پيدا كند بايد خبر آن را به سلطان اسلام بدهد تا او از بيت‏المال، نفقه او را بپردازد. 55
ايشان هم‏چنين درباره عبد و حيوان گم شده مى‏نويسد:
اگر كسى عبد و حيوان لقطه را پيدا كند بايد خبرش را به سلطان اسلام برساند تا او نفقه آنها را از بيت‏المال بپردازد. 56
در همه مواردى كه ذكر شد، شيخ مفيد واژه‏هاى سلطان، سلطان اسلام، سلطان زمان، سلطان عادل، امام و حاكم اسلامى را هم‏رديف، و در مقابل سلطان جور به كار برده و اجراى احكام و اختيارات را مختص به زمان خاصى نكرده است.
بنابراين، در عصر غيبت تنها مصداق سلطان اسلام و واژه‏هاى هم رديف آن، فقهاى جامع الشرايط شيعه هستند و به تعبير اقاى آذرى قمى، از نظر شيخ مفيد در عصر غيبت سلطان جز فقيه نمى‏تواند باشد، چون ايشان ديگران را سلطان نمى‏داند. 57 به تعبير شيخ مفيد، تنها فقيهان هستند كه در صورت تمكّن و ايمن بودن از ضرر مى‏توانند عهده‏دار تمامى اختيارات سلطان اسلام و متولّى همه امورى شوند كه ايشان در آنها ولايت دارد. 58

چگونگى تعامل مردم و حاكمان اسلامى
بر اساس روايتى كه شيخ مفيد از رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله نقل كرده، همه مؤمنان برادران و خواهرانى هستند كه نياز بعضى از آنها به وسيله بعضى ديگر برآورده مى‏شود59، بنابراين در ادبيات سياسى اسلام، رابطه دو سويه‏اى ميان حاكمان و مردم ترسيم شده و براى هر كدام حقوق و وظايفى در قبال ديگرى معين گرديده است.

الف) وظايف حاكمان اسلامى در قبال مردم‏
آن چنان كه شيخ مفيد از امام على‏عليه السلام نقل كرده، هدف از حكومت و رياست در اسلام برپا داشتن حق و از بين بردن باطل است. 60 به نظر شيخ مفيد، اساساً به منظور نزديك كردن مردم به صلاح و رستگارى و دور ساختن آنها از فساد و تباهى، امامت ضرورت مى‏يابد. امامت مسئوليت و رسالتى خدايى است، نه امتياز و برترى بر مردم. امامت بايد همواره در مسير الهى قرار گيرد، به همين دليل است كه خداوند متعال پس از اعلام خلافت و حكومت به حضرت داودعليه السلام، او را به پرهيز از تبعيت هوا و هوس در اين كار امر فرمود. 61
به تعبير شيخ مفيد، خداوند متعال حضرت داودعليه السلام را بدين جهت از هوا و هوس در امر حكومت و خلافت برحذر داشت تا در امر حكومت و خلافت مسير خدايى گمراه نشود62 و آن را وسيله‏اى براى ارضاى خواسته‏هاى نفسانى خود قرار ندهد. بر اين اساس، ايشان همه حاكمان اسلامى را در رفتار با مردم به لزوم رعايت نكاتى توصيه مى‏كند:
1. در نظر گرفتن رضايت خداوند متعال‏63؛
2. تأمين مصلحت دينى و دنيوى مردم‏64؛
3. رعايت عدالت در ميان مردم‏65؛
4. اجتناب از تحكّم و زورگويى به مردم. 66

ب) وظايف مردم در برابر حاكمان اسلامى‏
1. شناخت امام و اعتقاد به وى: در ادبيات سياسى شيعه، اولين وظيفه‏اى كه براى مردم در قبال حاكمان بيان شده، لزوم معرفت و شناخت امام بر حق است. شيخ مفيد بارها اين وظيفه را خاطرنشان كرده، مى‏گويد:
يجب على كل مكلّف أن يعرف إمام زمانه و يعتقد إمامته‏67؛ بر هر مكلّفى واجب است كه امام زمان خويش را بشناسد و به امامت او اعتقاد داشته باشد.
به اعتقاد شيخ مفيد، اين يك «فرض لازم بلكه از مؤكدترين فرايض اسلام است»68، چرا كه قرآن كريم در آيات «يا أيّها الذين آمنوا اطيعوا اللَّه و اطيعوا الرّسول و أولى الأمر منكم»69 و «يوم ندعوا كل اُناس بإمامهم فمن أوتى كتابه بيمينه فأولئك يقرءون كتابهم و لا يظلمون فتيلا»70 معرفت امامان را بر مردم واجب فرموده است. 71 پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله نيز فرموده‏اند: «من مات و هو لا يعرف إمام زمانه مات ميتة الجاهلية». به اعتقاد وى، اين روايت تصريح دارد به اين كه هر كس امام زمان خود را نشناسد، خارج از اسلام است. 72 علاوه بر كتاب و سنت، مقتضاى اجماع اهل اسلام و عقل و اعتبار نيز وجوب شناخت امام بر مردم مى‏باشد. 73
2. فرمان‏برى و اطاعت از امام: از ثبوت امامت امام عادل، اساسى‏ترين وظيفه مردم اطاعت از دستورهاى ايشان است. شيخ مفيد با طرح اين وظيفه در موارد مختلف، مى‏گويد:
زمانى كه امامت امامى بر كسى ثابت شد، اطاعت از او براى آن شخص واجب، و مخالفت با ايشان حرام است، زيرا خداوند متعال در آيه مباركه«يا أيّها الّذين آمنوا اطيعوا اللَّه و اطيعوا الرّسول و أولى الأمر منكم» اطاعت از ائمه‏عليهم السلام را در رديف اطاعت از خود قرار داده و در نتيجه، نافرمانى از ايشان در حكم نافرمانى از خداوند قرار گرفته است، از اين رو همه اهل قبله (مسلمانان) به حكم عقل و نقل بر فاسق و فاجر بودن محاربان با ايشان اتفاق نظر دارند. 74
پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله نيز درباره اطاعت از امام عادل مى‏فرمايد: «اسمعوا و اطيعوا لمن ولّاه اللَّه الأمر فإنّه نظام الإسلام». 75 امام على‏عليه السلام نيز درباره لزوم اطاعت از امام عادل مى‏فرمايد:
اى مردم، شما بر همان چيزى كه با خلفاى قبلى بيعت كرده بودند، با من بيعت كرده‏ايد. مردم قبل از اين كه بيعت كنند اختيارشان دست خودشان است، اما زمانى كه بيعت كردند ديگر بايد تسليم امام باشند و امام هم بايد بر بيعت ايشان پايدار بماند. اين يك بيعت عمومى بوده و هر كس از آن برگردد، از اسلام برگشته است. 76
بنابراين، هم‏چنان كه شيخ مفيد با استناد به روايت مذكور بيان كرده‏اند، مردم پس از شناخت امام بر حق خود بايد تنها از او اطاعت كنند و از هر گونه حاكم جاهل و متغلّب روى گردان شوند، زيرا همان طور كه امام باقرعليه السلام فرموده‏اند، خداوند متعال چنين مى‏فرمايد:
لاُعذّبن كل رعية في الإسلام اطاعة كل إمام ليس من اللَّه و إن كانت الرعية بارّة تقية و لأعفوّن عن كل رعيته في الإسلام اطاعة كل إمام عادل من اللَّه و إن كانت الرعية ظالمة مسيئة77؛ هر رعيت مسلمانى را كه از امام غير عادل و غير منصوب از سوى خدا اطاعت كند - هر چند رعيت خوب و متقى باشد - عذاب خواهم كرد و هر رعيتى مسلمانى را كه از امام عادل و منصوب از سوى خدا اطاعت كند - اگر چه آن رعيت گناهكار و ظالم باشد -، خواهم بخشيد.
از نظر شيخ مفيد، اطاعت از حاكم اسلامى در عصر غيبت بر مؤمنان و پيروان ائمه‏عليهم السلام لازم و ضرورى است: «و يجب على إخوانه من المؤمنين معونته على ذلك». 78
3. خيرخواهى و نصيحت حاكمان: شيخ مفيد در بحث شورا، پيامبر و امام معصوم‏عليه السلام را به دليل وجود صفت عصمت در ايشان، از مشورت و نصيحت مردم بى‏نياز دانسته است‏79، اما اوّلاً: سيره ايشان را در مشورت‏خواهى از مردم و پذيرش نصيحت و خيرخواهى در موارد مختلف، يادآورى كرده است؛ ثانياً: عدم ضرورت مشورت‏خواهى حاكم از مردم را تنها درباره حاكمان معصوم مطرح كرده و غير ايشان را بى‏نياز از آن ندانسته است و ثالثاً: با نقل روايات متعدد، «نصيحت ائمه مسلمين» را يكى از وظايف مردم دانسته‏80 و انتقاد حاكمان از سوى مردم را هديه‏اى از جانب ايشان تلقى كرده است. 81

پى‏نوشت‏ها
1. لئواشتراوس، فلسفه سياسى چيست؟، ص 38.
2. شيخ مفيد، الارشاد (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ج 2، ص 342.
3. همان.
4. ر. ك: شيخ مفيد، المسائل الجاروديه (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ص 44.
5. شيخ مفيد، الجمل (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ص 187.
6. شيخ مفيد، الفصول المختاره (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ص 249.
7. شيخ مفيد، اوائل المقالات (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ص 65.
8. شيخ مفيد، الافصاح (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ص 37.
9. شيخ مفيد، النكت الاعتقاديه (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ص 39.
10. شيخ مفيد، اوائل المقالات، پيشين، ص 65.
11. شيخ مفيد، الارشاد، پيشين، ج 1، ص 5.
12. شيخ مفيد، الافصاح، پيشين، ص 44 - 45.
13. شيخ مفيد، النكت الاعتقاديه، پيشين، ص 44 - 45.
14. شيخ مفيد، المقنعه، پيشين، ص 676.
15. شيخ مفيد، الفصول المختاره، پيشين، ص 249.
16. شيخ مفيد، الافصاح، پيشين، ص 37.
17. شيخ مفيد، المقنعه، پيشين، ص 32.
18. شيخ مفيد، المسائل العكبريه، (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ص 46 - 47.
19. شيخ مفيد، الفصول المختاره، پيشين، ص 228؛ الافصاح، ص 27 و اوائل المقالات، پيشين، ص 40.
20. شيخ مفيد، النكت الاعتقاديه، پيشين، ص 40 و المسائل الجاروديه، پيشين، ص 45.
21. همان.
22. شيخ مفيد، المسائل الجاروديه، پيشين، ص 31 و 45 و الارشاد، پيشين، ج 2، ص 182.
23. شيخ مفيد، الارشاد، پيشين، ج 2، ص 182.
24. شيخ مفيد، الافصاح، پيشين، ص 239.
25. شيخ مفيد، المسائل الجاروديه، پيشين، ص 45؛ اوائل المقالات، پيشين، ص 39 - 40 و الارشاد، پيشين، ج‏2، ص 182.
26. شيخ مفيد، المسائل الجاروديه، پيشين، ص 31 و الافصاح، پيشين، ص 30 - 31.
27. شيخ مفيد، المسائل الجاروديه، پيشين، ص 46 و المسائل العكبريه، پيشين، ص 52.
28. شيخ مفيد، امالى (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413) ص 173: «ثلاثة لا يقبل لهم صلاة... رجلٌ اَمّ قوماً و هم له كارهون».
29. شيخ مفيد، المقنعه، پيشين، ص 721 و الارشاد، پيشين، ج 2، ص 260.
30. شيخ مفيد، المقنعه، پيشين، ص 812.
31. همان، ص 676.
32. محمد سروش محلاتى، «شؤون و اختيارات فقيه از ديدگاه شيخ مفيد»، مجموعه مقالات كنگره شيخ مفيد، ص‏31.
33. شيخ مفيد، پيشين، ص 810.
34. همان، ص 676.
35. براى نمونه، ر. ك: مرتضى حائرى، صلاة الجمعه (قم: انتشارات جامعه مدرسين، 1409 ق) ص 59 - 61؛ احمد آذرى قمى، ولايت فقيه (قم: دارالعلم، 1372) ص 184 و محمد سروش محلاتى، شؤون و اختيارات ولى فقيه، پيشين، ص‏32-33.
36. شيخ مفيد، المقنعه، پيشين، ص 252 و 676: «فإذا عدم السفراء بينه و بين رعيته وجب حملها إلى الفقهاء المأمونين من أهل ولايته» و «كان لفقهاء أهل الحق العدول من ذوى الرأى و العقل و الفضل».
37. محمد سروش محلاتى، پيشين، ص 35.
38. همان.
39. شيخ مفيد، پيشين، ص 675 - 676.
40. همان، ص 810.
41. همان، ص 812.
42. همان، ص 353.
43. همان، ص 811.
44. شيخ مفيد، الاشراف (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ص 24 - 25.
45. اين عبارت شيخ مفيد ملهم از وضعيتى بوده كه بر عراق به ويژه بغداد آن روز حاكم بوده است و بارها گروه‏هاى مخالف متعصب مسجد ايشان را مورد حمله قرار مى‏دادند.
46. شيخ مفيد، المقنعه، پيشين، ص 811: «و للفقهاء من شيعة الائمه‏عليهم السلام ان يجمعوا بإخوانهم في الصلوات الخمس و صلوات الأعياد و الاستسقاء و الكسوف و الخسوف، إذا تمكّنوا من ذلك و آمنوا من معرّة اهل الفساد».
47. همان، ص 675 - 676.
48. براى نمونه، ر. ك: همان، ص 519، 537، 616، 669، 675، 781، 809، 810 و 816.
49. براى نمونه، ر. ك: همان، ص 781.
50. همان، ص 675 - 676.
51. همان، ص 816.
52. همان، ص 809.
53. همان، ص 616.
54. همان، ص 537؛ «و إذا غاب الرجل عن إمرأته غيبةً لم تعرف فيها خبره... رفعت امرها الى سلطان الزمان ليبحث عن خبره فى الامصار فان عرفت له خبراً من حياة الزمه السلطان النفق عليها او الفراق... ».
55. همان، ص 648.
56. همان، ص 649.
57. احمد آذرى قمى، ولايت فقيه، پيشين، ص 184.
58. شيخ مفيد، پيشين، ص 675 - 676.
59. شيخ مفيد، امالى، پيشين، ص 150: قال رسول اللَّه: «المؤمنون إخوة يقضى بعضهم حوائج بعض».
60. شيخ مفيد، الارشاد، پيشين، ج 1، ص 247.
61. ص (38) آيه 26.
62. شيخ مفيد، المقنعه، پيشين، ص 73.
63. شيخ مفيد، امالى، پيشين، ص 269 و المسائل العشره (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ص 113.
64. شيخ مفيد، فصول المختاره، پيشين، ص 223.
65. شيخ مفيد، امالى، پيشين، ص 269؛ الجمل، پيشين، ص 187؛ المسائل الجاروديه، پيشين، ص 44 و الارشاد، پيشين، ص 260 و 304.
66. شيخ مفيد، امالى، پيشين، ص 173 و فصول المختاره، پيشين، ص 103.
67. شيخ مفيد، المقنعه، پيشين، ص 33.
68. شيخ مفيد، الافصاح، پيشين، ص 28.
69. نساء (4) آيه 59.
70. اسراء (17) آيه 71.
71. شيخ مفيد، پيشين، ص 28.
72. همان، ص 28 - 29.
73. همان.
74. شيخ مفيد، الجمل و النصرة لسيّد العتره، پيشين، ص 92 - 93.
75. شيخ مفيد، امالى، پيشين، ص 14.
76. شيخ مفيد، الارشاد، پيشين، ص 243 - 244.
77. شيخ مفيد، الاختصاص (قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، 1413 ق) ص 259 - 260.
78. شيخ مفيد، المقنعه، پيشين، ص 810.
79. شيخ مفيد، الفصول المختاره، پيشين، ص 31 - 33.
80. شيخ مفيد، امالى، پيشين، ص 187: قال رسول اللَّه: «ثلاثة لا يغلّ عليهن قلب عبد مسلم: اخلاص العمل للّه و النصيحة لائمة المسلمين و اللزوم بجماعتهم».
81. شيخ مفيد، الاختصاص، پيشين، ص 240: قال الصادق‏7: «اُحبُّ إخوانى إلىُّ من أهدى‏ إلىَّ عيوبى».


نوشته شده در   پنجشنبه 29 مهر 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode