خداوندِ حكيم، حضرت محمّد بن عبدالله (صلي الله عليه و آله و سلم) را ـ كه خاتم پيامبران و پايان بخش سلسله رسولان الهي است ـ در زماني برگزيد كه جهل و بتپرستي، بيشتر گيتي ـ به ويژه جزيرةالعرب ـ را فرا گرفته بود. در اين روزگار، ظلم و ستم زندگي طبقاتي و ستم به طبقات پايين جامعه و مالياتهاي سنگين و كمرشكن بر تودههاي ضعيف و فقر فرهنگي و زنده به گور كردن دختران نوزاد در عربستان و سپري كردن عمر به پيكارهاي جاهلي و خونريزيهاي قومي و قبيلهاي و بركنار ماندن از قسط و عدل، ابرهاي تيرهاش را همه جا گسترانيده بود و ملتهايي كاملا ً گمراه پديد آمده بودند.
قرآن مجيد در آياتي چند، فضاي آن روزگار و وضع ناهنجار آن جامعه را ترسيم و به اين نكته گوشزد كرده است كه منّتگذاري خداوند در رابطه با بعثت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بر اساس چه انگيزههايي بوده است. او با برانگيختن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بر جهانيان منّت نهاد (منّت يعني نعمت بزرگ)؛ زيرا انساني از جنس آدميان با برنامههاي علمي و حكمتآموز و انسان ساز و پاك و مهذِّب برانگيخت: لقد منّ اللّه علي المؤمنين إذ بعث فيهم رسولا ً من أنفسهم يتلوا عليهم اياته ويزكّيهم ويعلّمهم الكتاب و الحكمة وإن كانوا من قبل لفي ضلال مبين(1).
فرهنگ عرب جاهلي، چنين بود كه هنگام نويد نوزاد دختر، پدر او از شدت خشم و ناراحتي صورتش سياه ميشد و با همين حالت از قوم و قبيلهٴ خود به جهت اين بشارت بد، متواري و پنهان ميشد. او با خود ميانديشيد كه آيا آن نوزاد دختر را با پذيرفتن ننگ و عار، زنده نگهدارد يا زنده به گورش پنهان كند: وإذا بشّر أحدهم بالأُنثي ظلّ وجهه مسودّاً و هو كظيم * يتواري من القوم من سوء ما بشّر به أيمسكه علي هون أم يدسّه في التّراب ألا ساء ما يحكمون(2).
در آن عصر، جنگ و خونريزي و پيكارهاي نامعقول و بيپايه، بيشتر اوقاتشان را به كام خود ميكشيد و دلهاشان از دشمني و ستيزهجويي همنوعان آكنده بود: ... و اذكروا نعمت الله عليكم إذ كنتم أعداءً فألّف بين قلوبكم فأصبحتم بنعمته إخواناً وكنتم علي شفا حفرة من النّار فأنقذكم منها كذلك يبيّن الله لكم اياته...(3)؛ و نعمت خدا را بر خود ياد كنيد، آنگاه كه دشمنان يكديگر بوديد. پس، ميان دلهاي شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شديد و بر كنار پرتگاه آتش بوديد كه شما را از آن رهانيد؛ اينگونه خداوند نشانههاي خود را براي شما روشن ميكند.
در آن روزگار، گاهي زنانشان برهنه و عريان بر گرد خانهٴ خدا طواف ميكردند و آنان نيز هنگام انجام مراسم كف ميزدند و صوت ميكشيدند و اين كردار زشت را عبادت ميشمردند: و ما كان صلاتهم عند البيت إلّا مكاءً و تصدية...(4).
تمدن آن روز عرب، چنان به انحطاط گراييده بود كه جهان عرب را در شمار عقب افتادهترين ملّتها قرار داده بود. سلاطين و كشورگشايان رغبتي به تسخير اين ريگستان و قوم وحشي يا نيمه وحشي نداشتند و مقرون به صرفه نميديدند كه يك بيابان خشك و بيآب و علف و شورهزاري را زير سلطه و فرمان خويش آورند.
حضرت علي (عليهالسلام) كه نزديكترين و آشناترين انسان به فرهنگ بيسامان و تاريك آن زمان است، چهرهٴ زيباي فرهنگ اسلام و صفات درخشان پيامبر خاتم (صلي الله عليه و آله و سلم) و گوشههايي از فضاي سياه و وحشتناك عرب جاهلي را اينسان بازگو ميفرمايد:
خداوند ـ تعالي ـ در حالي حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) را نذير و ترساننده بر جهانيان و امين بر تنزيل خود قرار داد كه شما اي گروه عرب، پيرو بدترين كيشها بوديد و در بدترين جايگاه به سر ميبرديد. در زمينهاي سنگلاخ و ميان مارهايي پر از زهر ـ كه از صدا نميرميدند و مانند اينكه كر بودند ـ اقامت داشتيد و آب سياه لجن را ميآشاميديد و غذاي خشن (مانند آرد جو پرسبوس و آرد هستهٴ خرما و سوسمار) ميخورديد و خون يكديگر را ميريختيد و از خويشاوندان دوري ميگزيديد و بتها در ميان شما نصب شده بود و از گناهان اجتناب نميكرديد: ... إنّ الله بعث محمداً (صلي الله عليه و آله و سلم) نذيراً للعالمين و أميناً علي التنزيل و أنتم معشر العرب علي شرّ دينٍ و فى شرّ دار منيخون بين حجارةٍ خشن و حيّاتٍ صمّ... (5).
خداوند ـ تعالي ـ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را در زماني مبعوث فرمود كه هيچ يك از پيامبران باقي نمانده بودند؛ هنگامي كه دستههاي گوناگون مردم در تاريكي جهالت و گمراهي طولاني به خواب رفته و فتنهها در سرتاسر گيتي برپا شده و كارها در هم و بر هم، و آتش جنگها افروخته، و نور و روشنايي پنهان، و نادرستيهاي آن آشكار، و نشانههاي هدايت و رستگاري محو و نابود، و پرچمهاي هلاكت و بدبختي آشكار شده بود و دنيا با منظرهٴ بدي به اهلش مينگريست و ثمرهاش فساد و تبهكاري، و طعامش گوشت مردار، و شعارش خوف و ترس، و رويّهاش شمشير بود: أرسله علي حين فترةٍ من الرّسل و طول هجعةٍ من الأُمم و اعتزام من الفتن و انتشار من الأمور و تلظٍّ من الحروب، و الدّنيا كاسفة النّور، ظاهرة الغرور... (6).
1.سورهٴ آل عمران، آيهٴ 164.
2. سورهٴ نحل، آيات 58 ـ 59.
3. سورهٴ آل عمران، آيهٴ 103.
4. سورهٴ انفال، آيهٴ 35.
5. نهج البلاغة، خطبهٴ 26.
6.نهجالبلاغة، خطبهٴ 89.
وحي و نبوت، ص 382-385
سايت اسرا