|
اسدالله افشار -فيلسوف شهير و حكيم فرزانه، علامه شهيد مطهري(ره) كتابي دارد به نام <جاذبه و دافعه علي(ع>) اين كتاب مجموعهاي است از چهار سخنراني ايشان كه در روزهاي 18 تا 21 ماه مبارك رمضان سال 1388 هجري قمري در حسينيه ارشاد ايراد كرده است. اين كتاب مشتمل است بر يك مقدمه و دو بخش، در مقدمه، كلياتي درباره جذب و دفع به طور عموم و جاذبه و دافعه انسانها به طور خصوص بحث شده است. در بخش اول، جاذبه علي(ع) كه همواره دلهايي را به سوي خود كشيده و ميكشد و فلسفه آن و فايده و اثر آن، موضوع بحث قرار گرفته است. در بخش دوم، دافعه نيرومند آن حضرت كه چگونه عناصري را به سختي طرد ميكرد و دور ميانداخت توضيح و تشريح شده است. استاد شهيد در اين كتاب ثابت نموده است كه علي(ع) دو نيرويي بوده است و هر كس كه بخواهد در مكتب او پرورش يابد، بايد دو نيرويي باشد. با اين مقدمه كوتاه اينك فرازهايي از ديدگاه آن شهيد بزرگوار را پيرامون شناخت وي از شخصيت ملكوتي حضرت علي(ع) در ذيل و به صورت اختصار خواهم آورد كه مطالعه آن در سالروز ميلاد آن بزرگوار خالي از لطف نخواهد بود. 1ـ تاثير علي(ع) بر روي انسانها: يكي از جوانب و نواحي وجود اين شخصيت عظيم، ناحيه تاثير او بر روي انسانها به شكل مثبت يا منفي است و به عبارت ديگر <جاذبه و دافعه> نيرومند او است كه هنوز هم نقش فعال خود را ايفا مينمايد. 2ـ امتياز اساسي علي(ع:) امتياز اساسي آن امام و ساير مرداني كه از پرتو حق روشن بودهاند اين است كه علاوه بر مشغول داشتن خاطرهها و سرگرم كردن انديشهها، به دلها و روح ها نور و حرارت و عشق و نشاط و ايمان و استحكام ميبخشند.فيلسوفاني مانند سقراط و افلاطون و ارسطو و بوعلي و دكارت نيز قهرمان تسخير انديشهها و سرگرم كردن خاطرهها هستند. 3ـ خاصيت و مكتب علي(ع:) در علي(ع) هم خاصيت فيلسوف است و هم خاصيت رهبر انقلابي و هم خاصيت پير طريقت و هم خاصيتي از نوع خاصيت پيامبران، مكتب او هم مكتب عقل و انديشه است و هم مكتب شور و انقلاب و هم مكتب تسليم و انضباط و هم مكتب حسن و زيبايي و جذبه و حركت. 4ـ بيان اوصاف علي(ع:) پيش از آنكه امام عادل براي ديگران باشد و درباره ديگران به عدل رفتار كند، خود شخصا موجودي متعادل و متوازن بود، كمالات انسانيت را با هم جمع كرده بود. هم انديشهاي عميق و دور رس داشت و هم عواطفي رقيق و سرشار، كمال جسم و كمال روح را توام داشت، شب هنگام عبادت از ما سوي ميبريد و روز در متن اجتماع فعاليت ميگردد. 5ـ علي(ع) شخصيت دو نيرويي: علي(ع) از مرداني است كه هم جاذبه دارد و هم دافعه، و جاذبه و دافعه او سخت نيرومند است. شايد در تمام قرون و اعصار، جاذبه و دافعهاي به نيرومندي جاذبه و دافعه علي(ع) پيدا نكنيم، دوستاني دارد عجيب، تاريخي، فداكار، باگذشت، از عشق او همچون شعلههايي از خرمني آتش، سوزان و پرفروغاند، جان دادن در راه او را آرمان و افتخار ميشمارند و در دوستي او همه چيز را فراموش كردهاند، از مرگ علي(ع) ساليان بلكه قروني گذشت اما اين جاذبه همچنان پرتو ميافكند و چشمها را به سوي خويش خيره ميسازد. 6ـ جاودانه ماندن علي(ع:) علي(ع) اگر رنگ خدا نميداشت و مردي الهي نمي بود و فراموش شده بود. تاريخ بشر قهرمانهاي بسيار سراغ دارد: قهرمانهاي سخن، قهرمانهاي علم و فلسفه، قهرمانهاي قدرت و سلطنت، قهرمان ميدان جنگ، ولي همه را بشر از ياد برده است و يا اصلا نشناخته است. امام علي(ع) نه تنها با كشته شدنش نمرد بلكه زندهتر شد. خود ميگويد: <گرد آورندگان داراييها در همان حال كه زندهاند مردهاند و دانشمندان (علماي رباني) پايدارند تا روزگار پايدار است، جسمهاي آنها گمشده است اما نقشهاي آنها بر صفحه دلها موجود است.> 11) درباره شخص خودش ميفرمايد: <فردا روزهاي مرا ميبينيد و خصائص شناخته نشده من برايتان آشكار ميگردد و پس از تمام شدن جان من و ايستادن ديگري به جاي من، مرا خواهيد شناخت.>22) 7ـ علي(ع) تجسم حقيقت: علي(ع) مقياس و ميزاني است براي سنجش فطرتها و سرشتها، آنكه فطرتي سالم و سرشتي پاك دارد از وي نميرنجد ولو اينكه شمشيرش بر او فرود آيد و آنكه فطرتي آلوده دارد به او علاقمند نگردد ولو اينكه احسانش كند، چون علي(ع) جز تجسم حقيقت چيزي نيست. او خود ميفرمايد: <اگر با اين شمشيرم بيني مومن را بزنم كه با من دشمن شود، هرگز دشمني نخواهد كرد و اگر همه دنيا را بر سر منافق بريزم كه مرا دوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت، زيرا كه اين سخن بر زبان پيغمبر امي جاري گشته كه گفت: <يا علي! مومن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نميدارد.>33) 8ـ سبب دوستي و محبت علي(ع) در دلها: فوقالعادگي علي(ع) در چيست كه عشقها را برانگيخته و دلها را به خود شيفته ساخته و رنگ حيات جاوداني گرفته است و براي هميشه زنده است؟ چرا دلها همه خود را با او آشنا ميبينند و اصلا او را مرده احساس نميكنند بلكه زنده مييابند؟ مسلما ملاك دوستي او جسم او نيست زيرا جسم او اكنون در بين ما نيست و ما آن را احساس نكردهايم، و با محبت علي(ع) از نوع قهرمان دوستي كه در همه ملتها وجود دارد نيست، هم اشتباه است كه بگوييم محبت علي(ع) از راه محبت نيست، هم اشتباه است كه بگوييم محبت علي(ع، از راه محبت فضيلتهاي اخلاقي و انساني است، و حب علي(ع) حب انسانيت است، درست است علي(ع) مظهر انسان كامل بود و درست است كه انسان نمونههاي عالي انسانيت را دوست ميدارد اما اگر علي(ع) همه اين فضايل انساني را كه داشت ميداشت، آن حكمت و آن علم، آن فداكاري و از خود گذشتگيها، آن تواضع و فروتني، آن ادب، آن مهرباني و عطوفت، آن ضعيف پروري، آن عدالت، آن آزادگي و آزاديخواهي، آن احترام به انسان، آن ايثار، آن شجاعت، آن مروت و مردانگي نسبت به دشمن، آن سخا و جود و كرم و ... اگر علي(ع) همه اينها را كه داشت، ميداشت اما رنگ الهي نميداشت، مسلما اين قدر كه امروز عاطفهانگيز و محبتخيز است نبود. 9-علي (ع) مردي دشمن ساز و ناراضي ساز : علي (ع)مردي دشمن سازو ناراضي ساز بود ، اين يكي ديگر ازافتخارات بزرگ او است، هرآدم مسلكي و هدفدارو مبارز و مخصوصا انقلابي كه در پي عملي ساختن هدفهاي مقدس خويش است مصداق قول خدااست كه < يجاهدون في سبيل الله و لا يخافون لومه لائم : در راه خدا ميكوشند و از سرزنش سرزنشگري بيم نميكنند> 10- علي (ع)مظهر جامعيت و انسان كامل : يكي از مظاهر جامعيت و انسان كامل بودن علي (ع) اين است كه درمقام اثبات و عمل با فرقههاي گوناگون و انحرافات مختلف روبهرو شده است و با همه مبارزه كرده است.گاهي او را در صحنه مبارزه با پول پرستها و دنيا پرستان متجمل ميبينيم ، گاهي هم درصحنه مبارزه با سياست پيشههاي ده رو و صدرو گاهي با مقدس نماهاي جاهل و منحرف لذا وجود مقدس حضرت علي (ع) در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد كرد و با آنان به پيكار برخاست : اصحاب جمل كه خود آنان را ناكثين ناميد و اصحاب صفين كه آنها را قاسطين خواند و اصحاب نهروان يعني خوارج كه خود آنها را مارقين ميخواند. 11-مبارزه علي (ع) با دو طبقه : سراسر وجود علي (ع) ، تاريخ و سيرت علي (ع) خلق و خوي علي (ع) ، رنگ و بوي علي (ع) سخن و گفت و گوي علي (ع) درس است و سرمشق است و تعليم است و رهبري است.همچنان كه جذبهاي علي (ع) براي ما آموزنده و درس است،دفعهاي او نيز جنين است ، ما معمولا در زيارتهاي علي (ع) و ساير اظهار ادبها مدعي ميشويم كه ما دوست دوست تو، و دشمن دشمن تو هستيم.تعبير ديگر اين جمله اين است كه به سوي آن نقطه ميرويم كه در جو جاذبي تو قرار دارد و تو جذب ميكني و از آن نقاط دوري ميگزينم كه تو آنها را دفع ميكني. علي (ع) دو طبقه را سخت دفع كرده است: 1-منافقان زيرك2-زاهدان احمق همين دو درس ، براي مدعيان تشيع او كافي است كه چشم باز كنند و فريب منافقان را نخورند ، تيزبين باشند و ظاهربيني را رها نمايند ، كه جامعه تشيع درحال حاضر سخت به اين دو درد مبتلا است. پي نوشتها: 1-نهج البلاغه ، حكمت 139 2- نهج البلاغه ، خطبه 149 3- نهج البلاغه ، حكمت 42 4-سوره مائده/54 5-و قبل از آن حضرت ، پيغمبر (ص) آنان را به اين نامها ناميد كه به وي گفت : < ستقاتل بعدي الناكثين و القاسطين و المارقين>،پس از من با ناكثين و قاسطين و مارقين مقاتله خواهي كرد.اين روايت را ابن ابي الحديد در شرح نهجالبلاغه ،ج1 ،ص201 نقل ميكند و ميگويد اين روايت يكي از دلايل نبوت حضرت ختمي مرتب است ،زيرا كه اخباري صريح است از آينده و غيب كه هيچگونه تاويل و اجمالي درآن راه ندارد |
|
|
|
|
|
|
نوشته شده
در
سه شنبه 25 تير 1387
توسط
مدیر پرتال
|
PDF
چاپ
بازگشت
|
|
|