شايعه (آیت الله مظاهری)
[مقدمه ای درباره دروغ]
رذيله دروغ، رذيلهاي است كه گناهش خيلي بزرگ است. در جلسات قبل دروغ را منقسم كردم به اقسامي؛ هفت قسم از اين اقسام را في الجمله دربارهاش صحبت كردم: قسم اول تهمت راجع به خدا؛ دوم تهمت راجع به خلق خدا؛ سوم خدعه به خلق خدا؛ چهارم ريا و تظاهر؛ پنجم دروغ مفسده زا، [ششم] دروغ بدون مفسده، [هفتم] دروغ حتي به شوخي كه هفته گذشته روايت از پيغمبر اكرم خواندم كه سه مرتبه فرمودند واي به آن كسي كه هزلاً دروغ بگويد براي اينكه ديگران بخندند «لا يجد مؤمن طعم الايمان حتي يدع الكذب جده أو هزله» و خيلي كمر شكن است انصافاً.
شيطان از كم شروع ميكند، اما به كم قانع نيست نفس اماره از كم شروع ميكند اما به كم قانع نيست و شيطان اول راجع به همين شبهات مي آيد.
تقاضایي كه من از شما دارم روي اين بحثها بحث ان قلت قلت طلبهگي نكنيد. بحث اين كه شيخ انصاري «رضوانالله تعالي عليه» در مكاسب محرمه فرموده نكنيد.
بحث تصور اين كه اين روايت در نهج البلاغه چه ميگويد «و لا يجد مؤمن طعم الايمان حتي يدع الكذب جدّه أو هزله»، اين فكر را بكنيد؛ بعد هم هر كجا گير كرديد، شيخ انصاري ها به ما ميگفتند كه مشكلاتان را چگونه حل بكنيد.
در آن روايتي كه شيخ انصاري در بحث «برائت» خيلي دربارهاش مفصل صحبت كرده است «حلالٌ بين حرام بين شبهات بين ذلك و من ترك الشبهات نجي من المحرمات و من ارتكب وقع في المحرمات و هلك من حيث لا يعلم» كه مثل شيخ انصاري، مثل حضرت امام (ره)، اينهايی كه وارد در سير و سلوك و اين حرفها هستند ميگويند كه معناي اين روايات اين است كه شيطان از كم شروع ميكند، اما به كم قانع نيست نفس اماره از كم شروع ميكند اما به كم قانع نيست و شيطان اول راجع به همين شبهات مي آيد، كم كم نفس جري ميشود و وقتي نفس جري شد، اول برایش گناه سنگين است، اما كمكم ميرسد به آنجا كه روزي صد تا گناه ميكند، مثل اينكه اصلاً گناه نكرده است.
به قول امام صادق علیه السلام ميرسد به آنجا كه يك شب صد و بيست پيغمبر را ميكشد فردا ميرود سر كارش مثل اينكه هيچ كاري نكرده است.
در مثل اين بحث ما اين جوري تفكر كنيم كه همين دروغهاي شوخي است كه نفس جري ميشود و انسان دروغ جدي هم ميگويد و همين «گاهي دروغ» است كه انسان كذاب ميشود. ديگر اصلاً ميرسد به آنجا كه ده تا دروغ ميگويد مثل اينكه اصلاً دروغ نگفته است؛ ميرسد به آنجا كه ديگر اصلاً به طور ناخود آگاه دروغ ميگويد.
شيطان از كم شروع ميكند، اما به كم قانع نيست نفس اماره از كم شروع ميكند اما به كم قانع نيست و شيطان اول راجع به همين شبهات مي آيد.
اين بحث را كردم كه از نظر قرآن، ميرسد به آنجا كه با خدا هم دروغ ميگويد و در روز قيامت حسابي به خدا دروغ ميگويد؛ به خدا ميگويد خدايا به حق خودت قسم من خوب هستم، تو بيخود ميخواهي من را به جهنم ببري.
قرآن ميگويد «اولئك هم الكاذبون» چه درغگوي عجيبي است «يوم يبعثهم الله جميعاً فيحلفون له كما يحلفون لكم و يحسبون انهم علي شيء الا انهم هم الكاذبون»
اين از كجا پيدا ميشود؟ راستي چه جور ميشود كه در روز قيامت در مقابل خدا در مقابل آن حساب و كتاب، زير پل همه چيز ميزند؟ ميگويد همه اينها دروغ است؛ خدايا خودت هم دروغ ميگويي خدايا خودت هم ميخواهي ظلم بكني؛ اين از اول كه اينجور نبوده است. شما مسلما تجربه كرديد بچه دوساله اگر يك دروغ بخواهد بگويد رنگش تغیير ميكند؛ يعني فطرت بچه درك ميكند دروغ بد است. درك ميكند اما اين بچه هي دروغ ميگويد، دروغ ميگويد، ميرسد به آنجا «سمّي في السماء كذابا»
بنابر اين تقاضایي كه از شما دارم، اين طور بحثهاي اخلاقي را نبريدش توي اصول؛ نبريدش در فقه توي ان قلت قلت طلبهگي؛ بگذاريد سر جاي خودش باقي باشد.
يعني معمولاً آدم زرنگ مثل شيخ انصاري است. آنجا كه بحث اخلاقي است؛ راستي مثل كسي كه اصلاً فقه و اصول بلد نيست. آنجا كه بحث اصول و فقه است؛ مثل اين كه اصلاً وارد اخلاق نيست. و مرد آن است كه فيلسوف و عارف باشد؛ اما وقتي وارد در فقه بشود آن عرفانش آن فلسفهاش او را گم نكند و من از همه شما تقاضا دارم بحثها را با هم مخلوط نكنيد.
شيطان عجيب است؛ ميگويند مرحوم حاج شيخ غلامرضا يزدي اين ملاي عارف بعضي اوقات روي منبر ميفرموده است كه همه شيطان دارند اما غلامرضا، ملا شيطان دارد. خيلي حرف خوبي است. يعني آن شياطيني كه براي عموم مردم گمارده ميشوند، غير از آن شياطيني است كه براي علما گمارده ميشود؛ آنها ملا شيطان هستند. خيلي خوب ميتوانند توجيه كنند. خيلي خوب ميتوانند گول بزنند. لذا با همين يك جمله انسان گول ميخورد.
لذا همين كه اين روايتها اخلاقي است، ديگر روايتها رفت كنار.
انسان به كجا ميرسد؟ انسان در مجالس دروغ و دروغهاي شوخي و اين قصهها، كم كم يك خودش هم دروغ ميگويد؛ به عنوان دروغ مصلحتآميز. گاهي هم اين مصلحت ميافتد و گاهي هم براي تعريف خودش هي دروغ ميگويد. گاهي هم دروغ ميگويد در حالي كه مفسده دارد. گاهي هم كم كم ميرسد به آنجا كه «سمي في السماءكذابا» و ما بايد بحثهاي اخلاقي را اين جوري جلو برويم
و راستي من تقاضا دارم از شما دروغ نگوييد و لو دروغ شوخي. نميشود كه انسان به عنوان دروغ مصلحتآميز، مرتب دروغ بگويد.
مرحوم حاج شيخ غلامرضا يزدي گاهی روي منبر ميفرموده كه همه شيطان دارند؛ اما غلامرضا، ملا شيطان دارد. يعني آن شياطيني كه براي عموم مردم گمارده ميشوند، غير از آن شياطيني است كه براي علما گمارده ميشود؛ آنها ملا شيطان هستند.
شایعه
قسم هشتم كه وا مصيبتا مخصوصا امروز و زمان ما. دروغ مشكوك است. به اين ميگويند شايعه. انسان يك چيزي را نقل كند كه نميداند راست است يا نه.
پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و امير المؤمنين علیه السلام هردو -روايت هم نبوي است هم علوي- ميفرمايد «كفي بالمرء كذاباً ان يحدث بكل ما سمع» بنا بر اين طبق اين روايت ما همه دروغ گو هستيم.
نكند يك دفعه در عالم ملكوت اين طور باشد «سمي في السماءكذاباً» و اين روايت كه من نقل ميكنم هم نبوي است هم علوي. كلمات قصار در كلمات پيغمبر هم آمده است.
شايعه را معمولاً آدم هاي رذل اختراع ميكنند. اختراعش معمولاً مال مردم نيست. حتي مردمي كه اسلام هم نداند اما بد جنس نيستند، آلت دست استكبار نيستند، اختراع دروغ و شايعه نميكنند و آن را بد ميدانند. مثلاً جلسه چند نفري دشمن مينشينند با هم يك شايعه درست ميكنند و ميگويند اين شايعه را بدهيد دست مردم. آن وقت مثلاً اين سه چهار نفر اين به او، او به او؛ ناگهان شب شايعه تمام اصفهان را گرفته؛ ده روز بعد تمام ايران را گرفته است.
رسانههاي گروهي كه از استكبار جهاني هستند، كارشان همين است: اختراع شايعه. اما بلندگو چه كسي؟ گلوی ما
قرآن خيلي داغ روي اين شايعه صحبت دارد. من نميدانم چه جور است كه گناهي كه بر آن بار شده بدتر از دروغ گفتن است «قتل الخراصون الذين هم في غمرة ساهون» سوره ذاريات، آيه 10. واي به شايعه پخش كن، آن كه مثل كرم ابريشم در خود ميتند؛ آن كه در تخيل خود ميتند؛
يعني بدون فكر سخن ميگويد؛ بدون [بررسی] اين كه راست است يا دروغ؟ مفسده دارد يا نه؟ اهميت نميدهد؛ تخيلي كار ميكند؛ بي فكر كار ميكند؛ بي فكر ميگويد و شايعه همين طور است.
در قرآن قتل الكذابون نداریم؛ ويل داریم: «ويل لكل افاك اثيم» نه قتل. مرگ بر آن كسي كه شايعه پخش ميكند.
در جاي ديگر هم قرآن ميفرمايد گناهش خيلي بزرگ است. [شایعه را] كم ميشماريم، اما قرآن ميگويد نه كم نشماريد، خيلي بزرگ [است]: «اذ تلقونه بالسنتكم و تقولون بافواهكم ما ليس لكم به علم و تحسبونه هينا و هو عند الله عظيم» نور(15).
اين لقلقه لسان است. «تلقون بالسنتكم» بدون فكر. «تقولون بافواهكم» با تخيل، بدون فكر چنين گفتن، چنين شنيدن، «و تحسبونه هينا» و اينها را هم چيزي به حساب نمی آوریم.
الان هم وضع ما طلبهها همه [چنین است]. ميرسد: سلام عليكم چه خبر؟ شروع ميكند: شنيدهام چنين گفتهاند. اين، همه جا الان هست؛ هميشه بوده است.
و اين گناه خيلي بزرگ است. چيزي كه بايد توجه داشته باشيم كه قرآن را خيلي عصباني كرده است؛ [این است] كه خيال نكنيد اين شايعه چیز كمي است؛ ناگهان افك ميشود، آن هم با زن پيغمبر! آنهایی كه قضيه افك را جلو آوردند مسلمان بودند. اين ها آدمهاي حسابي بودند؛ با پيغمبر از مكه بر ميگشتند.
قضيه افك را ميدانيد. اينجوري است كه عايشه يك كار بي جاي كرد؛ يك كاري كه بايد احتياط كند نكرد؛ اين كه بولش گرفت و شتر را خواباند به عنوان بول كردن؛ قافله رفت و او تنها ماند؛ يك عربي [که او هم از قافله] عقب مانده بود رسيد؛ ديد كه يك زني اينجا هست؛ رفت جلو ديد كه عايشه است؛ خوب با يك احترام خاصي عايشه را سوار كرد و آورد به قافله رساند. يك مريضي، يك منافق گفت كه اين يك توطئه است؛ اين ها با هم وعده كرده بودند؛ اين [مطلب] را دست مسلمانها داد؛ ناگهان پيغمبر ديد كه همه ميگويند عايشه رفيق دارد. ام المومنين است؛ اين خيلي براي پيغمبر ننگ شد؛ خيلي براي پيغمبر سنگين شد؛ براي اسلام خيلي ضربه شد. حالا پيغمبر چه بكند؟ بالاخره آيات افك آمد. آياتي كه راجع به افك است خيلي داغ است كه اين مزخرفها چيست كه ميگوييد؟ اين دروغ است.
مرادم [این] است كه اگر انسان شايعه پراكن شد، ديگر راجع به خوب و بد حساب نميكند. ميرود بالا تا ميرسد به پيغمبر اكرم. قضيه افك هم که در قرآن آمده است، براي همين است. شايد اين «قتل الخراصون» كه اين قدر داغ است، براي همين است.
همين ما طلبهها ... طلبهها خيلي افتخار دارند كه تشيع را تا اينجا آوردهاند؛ اگر روحانيت نبود الان تشيع نبود؛ اين نظام فقط مرهون روحانيت [است]؛ نه، تشيع مرهون روحانيت[است.] ... كارش هم ترويج دين است. حالا بر فرض هم بعضي بد باشند، كم هستند .روحانيت خيلي خوب است بر روي هم.
اما در همين روحانيت، [اگر کسی] يك شايعه راجع به مراجع تقليد، راجع به مرجعي، راجع به عالمي، اختراع بكند؛ ناگهان توي طلبهها پخش بشود، دليل بر اين است كه اگر پيغمبر هم بود همين بود. امام هم بود همين بود.
وقتي كه انسان به شايعه عادت كرد، ديگر براي بازاري، براي فاسق و فاجر، براي عادل، براي مسجديها، براي روحانيت، براي مرجع تقليد، ميگويد: چنين ميگويند؛ از عهده خودش هم بيرون ميكند؛ بعد هم ميگويند چرا گفتي؟ ميگويد: ما هم شنيديم. حالا اين را قرآن ميگويد تو غلط كردي كه نقل كردي كه شنيدي.
[همین که] پيغمبر اكرم، اميرالمؤمنين ميگويد «كفي بالمرء كذباً ان يحدث بكل ما سمع» بس است که به تو بگويند دروغگو؛ اين كه هرچه شنيدي نقل ميكني
شایعه
[در مقابل شایعه چه باید کرد؟]
و حالا چه بايد كرد؟ چه بايد گفت؟ الان مجالس ما، گفتگوي ما، وضع ما، روي شايعه ميگردد و انسان اگر چيزي را شنيد [باید] از همان اول جلو بگيرد .
يك نمّام، سخن چيني آمد پيش مرحوم حاج شيخ [عبد الکریم حائری] «رضوان الله تعالي عليه» و گفت: فلاني پشت سر شما چنين گفته. مرحوم حاج شيخ فرمودند: آن كه نميدانم گفته يا نه، اصالت الصحه اسلامي گفته كه نگفته. اما تو، قرآن ميگويد كه نمام و سخن چين هستي «ان جائكم فاسق بنبا فتبينوا» حجرات(6) قولت بايد قبول باشد [که] نيست؛ پس برو گمشو!
ديگر شايعه پيدا ميشود؟ ديگر نمام و سخن چين پيدا ميشود؟ اين حرف مرحوم حاج شيخ است سر مشق يك مرجع تقليد است كه بايد براي همه ماها سر مشق باشد.
[ولی ما] اگر شايعه يك قدري هم بزرگ باشد؛ به قول عوام: دو تا چشم داريم، دو تا چشم ديگر هم قرض كنيم و خيره مي شويم كه بيشتر بگويد؛ يعني بيشتر ما را توي جهنم ببرد
و بايد براي شايعه فكري كرد. خيلي بد شده است. گناه اين قدر بزرگ! مفسده اين قدر بالا! اما ابهتش اين قدر به طور كلي رفته؛ حتي در ميان ما طلبهها؛ چه رسد در ميان مقدسهاي غير طلبه؛ چه رسد در ميان عموم مردم و خيلي بد است و خودتان بايد بنشينيد فكرش را بكنيد اين شايعه را چه بايد كرد؟
اين كه قرآن اين قدر زنگ خطر ميزند كه اي «شايعه پخش كن»، نه «شايعه اختراع كن». شايعه اخترع كن كه وامصيبتا؛ [ ای] شايعه پخش كن، تو دروغگو هستي؛ در عالم ملكوت اسمت دروغگو است؛ «كفي بالمرء كذبا ان يحدث بما سمع» قرآن ميگويد مرگ بر تو اي شايعه پخش كن؛
قرآن ميگويد «و لا تقف ما ليس لك به علم ان السمع و البصر و الفؤاد كلّ اولئك كان عنه مسئولا» پيروي نكن از چيزي كه علم نداري؛ از شايعه پيروي نكن يعني نقل نكن، قبول نكن. با دليل بايد قبول كني؛ اين چشم تو، اين گوش تو، اين دل تو در روز قيامت از او سؤال ميشود. سؤال اين است كه [ای] چشم چرا ديدي؟ [ای] گوش چرا شنيدي؟ [ای] دل چرا باور كردي؟ يعني يك شايعه را گوش مي شنود، دل باور ميكند، زبان نقل می کند. قرآن ميفرمايد همه اينها در روز قيامت سؤال ميشود.
وقتي كه قدري فكرش را بكنيم، ريشه يابي بكنيم ميبينيم كه شايعه هم دروغ است هم تهمت، هم رياست، هم خدعه، هم كذب مفسده زا. و اين جورها ميشود که بعضي اوقات انسان بدون فكر يك چيزي ميگويد، يك كاري ميكند، ناگهان ميبيند هفت هشت گناه براي همين شد.
يك طلبه آن است با دليل بگويد؛ با دليل بشنود؛ با دليل كار كند؛ حتي با دليل بخوابد؛ با دليل بنشيند؛ با دليل بايستد.
در عمق ذات طلبه دليل خوابيده است؛ ان قلت قلت خوابيده است. ان قلت قلت طلبگي این نيست كه دو نفر بنشينيم مباحثه ان قلت قلت بكنيم و به جدال برگردد؛ نه [بلکه] ان قلت قلت در ذات ما،[یعنی] تا شايعه را گفت بگوييم به چه دليل؟ و جلو را بگيريم. شايعه را بايد جلويش را گرفت و الا خيلي مفسده دارد.
چيزي را كه در آخر كار عرض كنم: اين شايعه گاهي تهمت است. معمولاً هم اين جوري است. صد نودش به آن قسم اول بر ميگردد؛ تهمت است. گاهي هم تهمت به خدا و رسول، تهمت به مراجع تقليد. بالاي است صد نود شايعات تهمت است. گاهي هم دروغ است؛ آن هم دروغ مفسده زا؛ گاهي خدعه است كه صد نودش علاوه بر اين كه تهمت است، خدعه است؛ زیرا آن كسي كه اختراع ميكند براي اين كه مردم را گول بزند، براي اين كه شخصيت ديگران را بكوبد، براي اين كه ريا كاري بكند،[خدعه می کند]
لذا وقتي كه قدري فكرش را بكنيم، ريشه يابي بكنيم ميبينيم كه شايعه هم دروغ است هم تهمت، هم رياست، هم خدعه، هم كذب مفسده زا. و اين جورها ميشود که بعضي اوقات انسان بدون فكر يك چيزي ميگويد، يك كاري ميكند، ناگهان ميبيند هفت هشت گناه براي همين شد.
قسم نهم دروغ كه براي جلسه بعدي كه هم خيلي هم به درد مان ميخورد، راست دروغ نما است. بعضي اوقات روي منبر يك چيزي نقل ميكند، روايت هم هست، اما نبايد نقل بكند. [مطلبی است که] زياد توي اين كتابها پيدا ميشود [اما] براي كتاب ها خوب است، براي طلبهها خوب است، بحث علمياش خوب است [نه برای گفتن روی منبر] و هوچي بازي در ميآيد. والسلام عليكم رحمة الله و بركاته
منبع: سایت آیت الله مظاهری، درس اخلاق شماره 201