ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : سه شنبه 6 آذر 1403
سه شنبه 6 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 13 خرداد 1389     |     کد : 7857

تولد حضرت امام خمینی

در روز بيستم جمادی الثانی 1320 هجری قمری مطابق با 30 شهريـور 1281 هجری شمسی ( 24 سپتامپر 1902 ميلادی ) در شهرستان خميـن از توابع استان مركزی ايران در خانواده ای اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـی از سلاله زهـرای اطهر سلام الله عليها، روح الله المـوسـوی الخمينـی پـای بـر خـاكدان طبيعت نهاد...

امام خمينی از ولادت تا هجرت به قم
در روز بيستم جمادی الثانی 1320 هجری قمری مطابق با 30 شهريـور 1281 هجری شمسی ( 24 سپتامپر 1902 ميلادی ) در شهرستان خميـن از توابع استان مركزی ايران در خانواده ای اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـی از سلاله زهـرای اطهر سلام الله عليها، روح الله المـوسـوی الخمينـی پـای بـر خـاكدان طبيعت نهاد.
او وارث سجايای آبإ و اجدادی بـود كه نسل در نسل در كار هدايت مردم وكسب معارف الهی كـوشيـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمينـی مرحوم آيه الله سيد مصطفی مـوسـوی از معاصريـن مرحـوم آيه الله العظمـی ميرزای شيـرازی (رض)، پـس از آنكه ساليانـی چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـی را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نايل آمـده بـود به ايران بازگشت و در خميـن ملجإ مردم و هادی آنان در امـور دينـی بـود. در حـاليكه بيـش از 5 مـاه ولادت روح الله نمی گذشت،طاغوتيان و خـوانيـن تحت حمايت عمال حكومت وقت ندای حق طلبـی پـدر را كه در برابر زورگـوئيهايشان به مقاومت بـر خاسته بـود، با گلـوله پاسخ گفتنـد و در مسير خميـن به اراك وی را به شهادت رسانـدنـد.
بديـن ترتبيب امام خمينی از اوان كـودكی با رنج يتيمیآشنا و با مفهوم شهادت روبرو گرديد. وی دوران كـودكـی و نـوجـوانی را تحت سرپرستی مادر مـومنه اش (بانـو هاجر) كه خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آيه الله خـوانسـاری ( صاحب زبـده التصانيف ) بوده است. همچنيـن نزد عمه مكرمه اش ( صاحبه خانم ) كه بانـويی شجاع و حقجـو بـود سپری كرد اما در سـن 15 سالگی از نعمت وجـود آن دو عزيز نيز محـروم گـرديد.

هجـرت به قـم، تحصيل دروس تكميلـی و تـدريـس علـوم اسلامـی
اندكـی پـس از هجرت آيه الله العظمـی حاج شيخ عبد الكريـم حايری يزدی ـ رحمه الله عليه ـ ( نـوروز 1300 هجـری شمسـی، مطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـری قمـری ) امام خمينـی نيز رهسپـار حـوزه علميه قـم گرديد و به سرعت مراحل تحصيلات تكميلی علوم حـوزوی را نزد اساتيد حـوزه قـم طـی كرد. كه مـی تـوان از فرا گرفتـن تتمه مباحث كتاب مطول ( در علـم معانی و بيان ) نزد مرحوم آقا ميرزا محمـد علـی اديب تهرانـی و تكميل دروس سطح نزد مرحـوم آيه الله سيد محمد تقـی خـوانساری، و بيشتر نزد مرحـوم آيه الله سيد علی يثربی كاشانی و دروس فقه و اصـول نزد زعيـم حـوزه قـم آيه الله العظمـی حاج شيخ عبدالكريـم حايری يزدی ـ رضـوان الله عليهم نام برد.
پـس از رحلت آيه الله العظمـی حـايـری يزدی تلاش امـام خمينـی به همراه جمعی ديگر از مجتهديـن حـوزه علميه قـم به نتيچه رسيـد و آيه الله العظمـی(رض) به عنـوان زعيـم حـوزه علميه عازم قـــم گرديد. در اين زمان، امام خمينـی به عنـوان يكـی از مـدرسيـن و مجتهديـن صـاحـب رای در فقه و اصـول و فلسفه و عرفـــان و اخلاق شناخته می شد. حضرت امام طی سالهای طولانی در حوزه علميه قـم به تدريـس چنديـن دوره فقه، اصـول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامـی در فيضيه، مسجـد اعظم، مسجـد محمـديه، مـدرسه حـاج ملاصـادق، مسجـد سلماسی، و... همت گماشت و در حـوزه علميه نجف نيز قريب 14 سال در مسجـد شيخ اعطـم انصــــاری (ره) معارف اهل بيت و فقه را در عاليترين سطـوح تدريـس نمود و در نجف بـود كه برای نخستيـن بار مبانـی نظری حكـومت اسلامـی را در سلسله درسهای ولايت فقيه بازگـو نمود.

امـام خمينـی در سنگـر مبـارزه و قيــام
روحيه مبارزه و جهاد در راه خدا ريشه در بينـش اعتقادی و تربيت و محيط خانـوادگی و شرايط سياسی و اجتماعی طـول دوران زندگی آن حضرت داشته است. مبارزات ايشان از آغاز نـوجـوانـی آغاز، و سير تكاملی آن به مـوازات تكامل ابعاد روحی و علمی ايشان از يكسـو و اوضاع و احـوال سياسـی و اجتماعی ايران و جـوامع اسلامـی از سـوی ديگـر در اشكـال مختلف ادامه يـافته است و در ســـال 1340 و 41 ماجرای انجمنهای ايالتی و ولايتی فرصتـی پـديد آورد تا ايشان در رهبـريت قيام و روحـانيت ايفای نقـش كنـد و بـديـن تـرتيب قيام سراسری روحانيت و ملت ايران در 15 خرداد سال 1342 با دو ويژگـی برجسته يعنی رهبری واحد امام خمينی و اسلامـی بـودن انگيزه ها، و شعارها و هدفهای قيام، سرآغازی ششـد بر فصل نـويـن مبارزات ملت ايران كه بعدها تحت نام انقلاب اسلامی در جهان شناخته و معرفـی شد
امام خمينـی خاطـره خـويـش از جنگ بيـن الملل اول را در حاليكه نـوجـوانی 12 ساله بـوده چنين ياد مـی كند : مـن هر دو جنگ بيـن المللـی را يادم هست... مـن كـوچك بـودم لكـن مدرسه می رفتـم و سربازهای شـوروی را در همان مركزی كه ما داشتيـم در خميـن، مـن آنجا آنها را می ديدم و ما مورد تاخت و تاز واقع می شديـم در جنگ بيـن الملل اول. حضرت امام در جايی ديگر با ياد آوری اسامی برخی از خوانيـن واشرار ستمگر كه در پناه حكومت مركزی به غارت اموال و نواميـس مردم می پرداختند می فرمايد : مـن از بچگی در جنگ بودم... ما مورد زلقـی ها بـوديـم، مـورد هجـوم رجبعليها بـوديـم و خـودمان تفنگ داشتيـم و مـن در عيـن حالی كه تقريبا شايد اوايل بلوغم بود، بچه بودم، دور ايـن سنگرهايی كه بسته بـودند در محل ما و اينها می خـواستند هجـوم كنند و غارت كنند، آنجا می رفتيـم، سنگرها را سركشـی می كرديـم كـودتای رضا خان در سـوم اسفند 1299 شمسـی كه بنابر گـواهـی اسناد و مدارك تاريخـی و غير قابل خدشه بـوسيله انگليسها حمايت و سازماندهـی شـده بـود هـر چنـد كه به سلطنت قاجاريه پايان بخشيد و تا حدودی حكـومت ملـوك الطـوايفـی خـوانيـن و اشـرار پـاركنـده را محمـدود ساخت اما درعوض آنچنان ديكتاتـوری پديد آورد كه در سايه آن هزار فاميل بر سرنـوشت ملت مظلوم ايران حاكـم شدند ودودمان پهلوی به تنهايی عهده دار نقـش سابق خوانين و اشرار گرديد.
در چنينـی شرايطـی روحانيت ايران كه پـس از وقايع نهضت مشروطيت در تنگنای هجـوم بی وقفه دولتهای وقت و عمال انگليسی از يكسو و دشمنيهای غرب باختگان روشنفكر ماب از سـوی ديگر قرار داشت برای دفاع از اسلام و حفظ موجـوديت خـويـش به تكاپـو افتاد. آيه الله العظمی حاج شيخ عبدالكريـم حايری به دعوت علمای وقت قـم از اراك به ايـن شهر هجرت كرد واندكـی پـس از آن امام خمينی كه با بهره گيری از استعداد فوق العاده خـويـش دروس مقدماتی و سطـوح حـوزه علميه را در خميـن واراك با سرعت طی كرده بود به قم هجرت كرد و عملا در تحكيـم موقعيت حـوزه نو تإسيـس قـم مشاركتی فعال داشت. زمان چندانـی نگذشت كه آن حضرت در اعداد فضلای برجسته اين حـوزه در عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاخته شـد.
پـس از رحلت آيه الله العظمی حايری ( 10 بهمـن 1315 ه.ش ) حـوزه علميه قـم را خطر انحلال تهديد می كرد. علمای متعهد به چاره جويی برخاستند. مدت هشت سال سرپرستی حـوزه علميه قـم را آيات عظام :
سيد محمد حجت، سيد صدر الديـن صدر و سيد محمد تقـی خـوانساری ـ رضوان الله عليهم ـ بر عهده گرفتند. در ايـن فاصله و بخصوص پـس از سقوط رضاخان، شرايط برای تحقق مرجعيت عظمی فراهـم گرديد. آيه الله العظمی بروجـردی شخصيت علمـی بـرجسته ای بـود كه مـی تـوانست جانشين مناسبـی برای مرحوم حايری و حفظ كيان حـوزه باشـد. ايـن پيشنهاد از سـوی شاگردان آيه الله حايری و از جمله امام خمينـی به سرعت تعقيب شـد. شخص امام در دعوت از آيه الله بروجردی برای هجرت به قـم و پذيرش مسئوليت خطير زعامت حـوزه مجدانه تلاش كرد.
امام خمينـی كه با دقت شرايط سياسـی جامعه و وضعيت حـوزه ها را زير نظر داشت و اطلاعات خويش را از طريق مطالعه مستمر كتب تاريخ معاصـر و مجلات و روزنـامه های وقت و رفت و آمـد به تهران و درك محضر بزرگانی همچون آيه الله مدرس تكميل می كرد دريافته بـود كه تنها نقطه اميـد به رهايـی و نجات از شرايط ذلت باری كه پـس از شكست مشروطيت و بخصـوص پـس از روی كار آوردن رضا خان پديد آمده است، بيداری حوزه های علميه و پيش از آن تضميـن حيات حوزه ها و ارتبـاط معنـوی مـردم بـا روحـانيت مـی بـاشـد.
امام خمينی در تعقيب هدفهای ارزشمند خويش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علميه را با همكاری آيه الله مـرتضـی حايـری تهيه كرد و به آيه الله بروجردی (ره) پيشنهاد داد. ايـن طرح از سوی شاگردان امام و طلاب روشـن ضمير حـوزه مورد استقبال و حمايت قرار گرفت.
اما رژيـم در محاسباتـش اشتباه كرده بود. لايحه انجمنهای ايالتی و ولايتی كه به موجب آن شرط مسلمان بودن، سوگند به قرآن كريـم و مرد بـودن انتخاب كنندگان و كانديداها تغيير مـی يافت در 16 مهر 1341 ه.ش به تصـويب كـابينه اميـر اسـد الله علـم رسيـد. آزادی انتخابات زنان پـوششـی برای مخفی نگه داشتـن هدفهای ديگر بـود. حذف و تغيير دو شـرط نخست دقيقا به منظور قانـونـی كـردن حضـور عناصر بهايـی در مصادر كشـور انتخاب شـده بـود. چنانكه قبلا نيز اشاره شد پشتيبانی شاه از رژيـم صهيـونيستـی در تـوسعه مناسبات ايران و اسرأيل شرط حمايتهای آمريكا از شاه بـود. نفوذ پيروان مسلك استعماری بهأيت در قـوای سه گانه ايران ايـن شرط را تحقق مـی بخشيد. امام خمينـی به همراه علمای بزرگ قـم و تهران به محض انتشار خبر تصويب لايحه مزبور پـس از تبادل نظر دست به اعتراضات همه جانبه زدند.
نقـش حضرت امام در روشـن ساختـن اهداف واقعی رژيـم شاه و گوشزد كـردن رسالت خطير علما و حـوزه های علميه در ايـن شـرايط بسيار مـوثـر وكارساز بـود. تلگرافها و نامه ها سرگشاده اعتـراض آميز علما به شاه و اسد الله علـم مـوجی از حمايت را در اقشار مختلف مردم برانگيخت. لحـن تلگرافهای امام خمينـی به شاه و نخست وزير تند و هشـدار دهنده بود. در يكـی از ايـن تلگرافها آمده بـود :
اينجانب مجددا به شما نصيحت می كنـم كه به اطاعت خداوند متعال و قانـون اساسـی گردن نهيد واز عواقب وخيمه تخلف از قرآن و احكام علمای ملت و زعمای مسلميـن و تخلف از قانـون اساس بترسيد وعمدا و بدون مـوجب مملكت را به خطر نيندازيد و الا علمای اسلام درباره شمـا از اظهار عقيـده خـودداری نخـواهنـد كـرد.
بديـن ترتيب ماجرای انجمنهای ايالتی و ولايتـی تجربه ای پيروز و گرانقدر برای ملت ايران بويژه ازآن جهت بـود كه طی آن ويژگيهای شخصيتـی را شناختنـد كه از هر جهت برای رهبـری امت اسلام شايسته بـود. باو جـود شكست شاه در ماجـرای انجمنها، فشار آمركا بـرای انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامه يافت. شاه در ديماه 1341 هجـری شمسی اصـول ششگانه اصلاحات خويـش ر بر شمرد و خـواستار رفراندوم شد. امام خمينی بار ديگر مراجع و علمای قـم را به نشست و چاره جويی دوباره فراخواند.
با پيشنهاد امام خمينی عيد باستانـی نـوروز سال 1342 در اعتراض به اقدامات رژيم تحريـم شد. در اعلاميه حضرت امام از انقلاب سفيد شاه به انقلاب سياه تعبيـر و همسـويـی شـاه بـا اهـداف آرميكا و اسرايل افشا شده بـود. از سوی ديگر، شاه در مورد آمادگی جامعه ايـران بـرای انجام اصلاحات آمـريكا به مقامات واشنگتـن اطمينان داده بود و نام اصلاحات را انقلاب سفيـد نهاده بـود. مخالفت علما برای وی بسيار گران میآمد.
امام خمينی در اجتماع مردم، بی پروا از شخص شاه به عنـوان عامل اصلـی جنايات و همپيمان با اسـرأيل ياد مـی كـرد و مـردم را به قيام فرا مـی خواند. او در سخنرانی خـود در روز دوازده فرورديـن 1342 شديدا از سكـوت علمای قـم و نجف و ديگر بلاد اسلامی در مقابل جنايات تازه رژيـم انتقاد كرد و فرمود : امروز سكـوت همراهی با دستگاه جباراست حضـرت امام روز بعد ( 13 فـرورديـن 42 ) اعلاميه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستی يعنی غارتگری منتشر ساخت. راز تإثير شگفت پيام امام و كلام امام در روان مخاطبينـش كه تا مرز جانبازی پيـش مـی رفت را بايد در هميـن اصالت انـديشه، صلابت رای و صـداقت بـی شـأبه اش بـا مـردم جستجـو كـرد.
سال 1342 با تحريـم مراسـم عيد نوروز آغاز و با خـون مظلـوميـن فيضيه خـونرنگ شد. شاه بر انجام اصلاحات مـورد نظر آمريكا اصرار مـی ورزيد و امام خمينی بر آگاه كردن مردم و قيام آنان در برابر دخـالتهای آمـريكـا و خيـانتهای شاه پـافشـاری داشت. در چهارده فرورديـن 1342 آيه الله العظمـی حكيـم از نجف طـی تلگرافهايی به علما و مراجع ايران خـواستار آن شد كه همگـی به طـور دسته جمعی به نجف هجرت كنند. اين پيشنهاد برای حفظ جان علماوكيان حـوزه ها مطرح شده بود.
حضرت امام بـدون اعتنا به ايـن تهديـدها، پاسخ تلگراف آيه الله العظمی حكيـم را ارسال نمـوده و در آن تإكيد كرده بـود كه هجرت دسته جمعی علما و خالـی كـردن حـوزه علميه قـم به مصلحت نيست.
امام خمينـی در پيامـی( به تايخ 12 / 2 / 1342 ) بمناسبت چهلـم فاجعه فيضيه بـر همـراهـی علما و ملت ايران در رويارويـی سـران ممـالك اسلامـی و دول عربـی بـا اسـرأيل غاصب تـإكيـد ورزيـــد وپيمـانهای شـاه و اسـرأيل را محكـوم كرد.

قيام 15 خرداد
ماه محرم 1342 كه مصادف با خرداد بـود فرا رسيد. امام خمينی از ايـن فـرصت نهايت استفاده را در تحـريك مردم به قيام عليه رژيـم مستبد شاه بعمل آورد.
امام خمينی در عصر عاشـورای سال 1383 هجری قمـی( 13 خرداد 1342 شمسی ) در مدرسه فيضيه نطق تاريخـی خـويـش را كه آغازی بر قيام 15 خرداد بود ايراد كرد.
در هميـن سخنرانی بـود كه امام خمينی با صدای بلند خطاب به شاه فرمـود : آقا مـن به شما نصيحت مـی كنـم، ای آقای شاه ! ای جناب شاه! مـن به تو نيصحت می كنم دست بردار از اين كارها، آقا اغفال می كنند تو را. مـن ميل ندارم كه يك روز اگر بخـواهند تـو بروی، همه شكر كنند... اگر ديكته می دهند دستت و می گـويند بخـوان، در اطـرافـش فكـر كـن... . نصيحت مرا بشنـو... ربط ما بيـن شاه و اسرأيل چيست كه سازمان امنيت مـی گـويد از اسرأيل حـرف نزنيـد... مگر شاه اسـرأيلـی است ؟ شاه فـرمان خامـوش كـردن قيام را صادر كـرد. نخست جمع زيادی از ياران امام خمينـی در شـامگاه 14 خرداد دستگيـر و ساعت سه نيمه شب ( سحـرگاه پانزده خـرداد 42 ) صـدها كماندوی اعزامـی از مركز، منزل حضرت امام را محاصره كردند و ايشان را در حاليكه مشغول نماز شب بـود دستگير و سـراسيمه به تهران بـرده و در بازداشتگاه باشگاه افسـران زندانـی كـردنـد و غروب آنروز به زندان قصر منتقل نمـودنـد. صبحگاه پانزده خرداد خبـر دستگيری رهبـر انقلاب به تهران، مشهد، شيـراز وديگـر شهرها رسيـد و وضعيتـی مشـابه قـم پـديد آورد.
نزديكترين نديم هميشگی شاه، تيمسار حسيـن فردوست در خاطراتش از بكارگيری تجربيات و همكاری زبده ترين مإموريـن سياسی و امنيتی آمريكا برای سركـوب قيام و همچنيـن از سراسيمگـی شاه و دربار و امرای ارتـش وساواك در ايـن ساعات پرده بـرداشته و تـوضيح داده است كه چگـونه شاه و ژنرالهايـش ديـوانه وار فرمان سركـوب صادر می كردند.
امام خمينـی، پـس از 19 روز حبـس در زندان قصـر به زنـدانـی در پـادگـان نظامـی عشـرت آبـاد منتقل شـد.
با دستگيری رهبـر نهضت و كشتار وحشيانه مـردم در روز 15 خـرداد 42، قيام ظاهرا سركوب شد. امام خمينی در حبـس از پاسخ گفتـن به سئوالات بازجـويان، با شهامت و اعلام اينكه هيئت حاكمه در ايـران و قـوه قضأيه آنرا غير قانـونـی وفاقـد صلاحيت مـی داند، اجتناب ورزيد. در شامگاه 18 فرورديـن سال 1343 بدون اطلاع قبلـی، امام خمينی آزاد و به قـم منتقل مـی شـود. به محض اطلاع مردم، شادمانی سراسر شهر را فرا مـی گيرد وجشنهای باشكـوهـی در مـدرسه فيضيه و شهر به مـدت چنـد روز بـر پا مـی شـود. اوليـن سالگـرد قيام 15 خـرداد در سال 1343 با صـدور بيانيه مشتـرك امام خمينـی و ديگر مراجع تقليد و بيانيه های جداگانه حـوزه های علميه گرامـی داشته شـد و به عنـوان روز عزای عمـومـی معرفـی شـد.
امـام خمينـی در هميـن روز ( 4 آبـان 1343 ) بيانيه ای انقلابـی صادر كرد و درآن نـوشت : دنيا بـدانـد كه هر گرفتاری ای كه ملت ايـران و ملل مسلميـن دارنـد از اجـانب است، از آمـريكاست، ملل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـريكـا خصـوصـا متنفــر است... آمـريكـاست كه از اسـرأيل و هـواداران آن پشتيبـانـی مـی كنـد. آمريكاست كه به اسرأيل قـدرت مـی دهـد كه اعراب مسلـم را آواره كند. افشاگری امام عليه تصـويب لايحه كاپيتـولاسيون، ايران را در آبـان سـال 43 در آستـانه قيـامـی دوبـاره قرار داد.
از طـرف ديگـر به مـوجب سنـدهـايـی كه بعد از پيــــروزی انقلاب اسلامـی منتشر شد، كسانـی همچـون آقای شريعتمداری در ايـن زمان ( آبان 43 )از مـوقعيت و نفـوذ خـود استفاده كرده و كـوشيدنـد تا طـرفـداران خـويـش را وادار به سكـوت و عدم حمايت از دعوت امام نمايند. سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره كماندوهای مسلح اعزامـی از تهران، منزل امام خمينی در قـم را محاصره كردند. شگفت آنكه وقت باز داشت، هماننـد سال قبل مصادف با نيايـش شبـانه امام خمينـی بـود. حضرت امام بازداشت و به همراه نيروهای امنيتی مستقيما به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام و با يك فروند هـواپيمای نظامی كه از قبل آماده شده بـود، تحت الحفظ مامـوريـن امنيتی و نظامی به آنكارا پـرواز كـرد. عصـر آنـروز ساواك خبـر تبعيـد امام را به اتهام اقـدام عليه امنيت كشـور ! در روزنـامه ها منتشـر سـاخت.
عليرغم فضای خفقان موجی از اعتراضها بـه صـورت تظاهرات در بازار تهران، تعطيلی طولانی مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامه ها به سازمانهای بيـن المللـی و مـراجع تقليـد جلـوه گـر شد.
اقامت امام در تركيه يازده ماه به درازا كشيد در ايـن مدت رژيم شاه با شدت عمل بـی سابقه ای بقايای مقاومت را در ايران در هـم شكست و در غياب امام خمينـی به سرعت دست به اصلاحات آمريكا پسند زد. اقامت اجباری در تـركيه فـرصتـی مغتنـم بـرای امام بـود تا تـدويـن كتـاب بزرگ تحـريـر الـوسيله را آغاز كند.

تبعيـد امـام خمينـی از تـركيه به عراق
روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به همراه فرزنـدشان آيه الله حاج آقا مصطفـی از تركيه به تبعيدگاه دوم، كشـور عراق اعزام شدند. امام خمينی پس از ورود به بغداد برای زيارت مرقد أمه اطهار(ع) به شهــرهــای كاظميـن، سامـرا و كـربلا شتـافت ويك هفته بعد به محل اصلـی اقـامت خـود يعنـی نجف عزيمت كرد.
دوران اقامت طـولانـی و 13 ساله امام خمينـی در نجف در شـرايطـی آغاز شد كه هر چند در ظاهر فشارها و محدوديتهای مستقيـم در حـد ايـران و تـركيه وجـود نـداشت اما مخالفتها و كارشكنيها و زخـم زبانها نه از جبهه دشمـن رويارو بلكه از ناحيه روحانی نمايان و دنيا خـواهان مخفی شده در لباس ديـن آنچنان گسترده و آزاردهنده بود كه امام با همه صبر و بردباری معروفـش بارها از سختی شرايط مبارزه در ايـن سالها به تلخی تمام ياد كرده است. ولی هيچيك از ايـن مصـأب و دشـواريها نتـوانست او را از مسيـری كه آگـاهانه انتخاب كرده بود باز دارد.
امام خمينی سلسله درسهای خارج فقه خـويـش را با همه مخالفتها و كارشكنيهای عناصـر مغرض در آبان 1344 در مسجـد شيخ انصاری (ره) نجف آغاز كرد كه تا زمان هجـرت از عراق به پاريـس ادامه داشت.
حوزه درسی ايشان به عنـوان يكی از برجسته تريـن حـوزه های درسی نجف از لحـاظ كيفيت و كميت شـاگـردان شنـاخته شـد.
امام خمينـی از بدو ورود به نجف با ارسال نامه ها و پيكهايی به ايران، ارتباط خويـش را با مبارزيـن حفظ نموده و آنان را در هر منـاسبتـی به پـايـداری در پيگيـری اهـداف قيام 15 خـرداد فـرا می خواند. امام خمينی در تمام دوران پـس از تبعيد، عليرغم دشواريهای پديد آمـده، هيچگاه دست از مبارزه نكشيـد، وبا سخنـرانيها و پيامهای خـويـش اميـد به پيـروزی را در دلها زنـده نگـاه می داشت.
امام خمينی در گفتگـويی با نمانيده سازمان الفتح فلسطيـن در 19 مهر 1347 ديـدگاههای خـويـش را دربـاره مسأل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطين تشريح كرد و در هميـن مصاحبه بر وجـوب اختصاص بخشـی از وجـوه شـرعی زكات بـه مجـاهـدان فلسطينـی فتـوا داد.
اوايل سال 1348 اختلافات بيـن رژيـم شاه و حزب بعث عراق بـر سـر مرز آبـی دو كشـور شدت گرفت. رژيـم عراق جمع زيادی از ايرانيان مقيـم اين كشـور را در بدتريـن شرايط اخراج كرد. حزب بعث بسيار كوشيد تا از دشمنی امام خمينی با رژيـم ايران در آن شرايط بهره گيرد.
چهار سال تـدريـس، تلاش و روشنگری امام خمينـی تـوانسته بـود تا حـدودی فضای حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اينك در سال 1348 علاوه بر مبارزين بيشمار داخل كشـور مخاطبيـن زيادی در عراق، لبنان و ديگـر بلاد اسلامـی بـودنـد كه نهضت امام خمينـی را الگـوی خـويـش می دانستند.

امـام خمينـی و استمـرار مبـارزه ( 1350 ـ 1356 )
نيمه دوم سال 1350 اختلافات رژيـم بعثـی عراق و شاه بالا گـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسياری از ايرانيان مقيـم عراق انجاميد. امام خمينی طـی تلگرافی به رئيـس جمهور عراق شديدا اقدامات ايـن رژيـم را محكـوم نمود. حضرت امام در اعتراض به شرايط پيـش آمده تصميـم به خـروج از عراق گـرفت اما حكـام بغداد بـا آگـاهـی از پيـامـدهـای هجـرت امـام در آن شـرايط اجـازه خـروج نـدادنـد.
سال 1354 در سالگرد قيام 15 خـرداد، مـدرسه فيضيه قـم بار ديگر شاهـد قيام طلاب انقلابـی بـود. فريادهای درود بر خمينـی ومرگ بر سلسله پهلـوی به مـدت دو روز ادامه داشت پيـش از ايـن سازمانهای چـريكـی متلاشـی شـده وشخصيتهای مذهـی و سياسـی مبـارز گـرفتـار زندانهای رژيم بودند.
شاه در ادامه سياستهای مذهب ستيز خـود در اسفنـد 1354 وقيحـانه تاريخ رسمـی كشـور را از مبدإ هجرت پيامبر اسلام به مبدإ سلطنت شاهان هخامنشی تغـيير داد. امام خمينی در واكنيشی سخت، فتوا به حرمت استفاده از تاريخ بـی پايه شاهنشاهـی داد. تحريـم استفاده از ايـن مبدإ موهوم تاريخی همانند تحريـم حزب رستاخيز از سـوی مردم ايران استقبال شـد و هر دو مـورد افتضاحـی برای رژيـم شاه شـده و رژيـم در سـال 1357 ناگزيـر از عقب نشينـی و لغو تـاريخ شاهنشاهی شد.

اوجگيـری انقلاب اسلامـی در سـال 1356 و قيـام مـردم
امام خمينـی كه به دقت تحـولات جاری جهان و ايـران را زيـر نظر داشت از فـرصت به دست آمـده نهايت بهره بـرداری را كـرد. او در مرداد 1356 طـی پيامی اعلام كرد : اكنـون به واسطه اوضاع داخلی و خارجی و انعكاس جنايات رژيـم در مجامع و مطبـوعات خارجی فرصتـی است كه بايد مجامع علمی و فرهنگـی و رجال وطنخـواه و دانشجـويان خارج و داخل و انجمنهای اسلامـی در هـر جايـی درنگ از آن استفاده كنند و بی پرده بپا خيزند.
شهادت آيه الله حاج آقا مصطفی خمينی در اول آبان 1356 و مراسـم پر شكـوهـی كه در ايران برگزار شـد نقطه آغازی بـر خيزش دوباره حـوزه های علميه و قيام جامعه مذهبی ايران بـود. امام خمينی در همان زمان به گـونه ای شگفت ايـن واقعه را از الطـاف خفيه الهی ناميده بـود. رژيـم شاه با درج مقاله ای توهيـن آميز عليه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض به ايـن مقاله، به قيام 19 دی مـاه قـم در سـال 56 منجـر شـد كه طــــی آن جمعی از طلاب انقلابـی به خـاك و خـون كشيـده شـدنـد. شاه عليـرغم دست زدن به كشتارهای جمعی نتـوانست شعله های افروخته شـده را خامـوش كند.
او بسيج نطـامـی و جهاد مسلحـانه عمـومـی را بعنــــوان تنها راه باقيمانـده در شرايط دست زدن آمريكا به كـودتای نظامـی ارزيابـی می كرد.

هجـرت امـام خمينـی از عراق به پـاريـس
در ديدار وزرای خارجه ايران و عراق در نيويورك تصميـم به اخراج امام خمينـی از عراق گرفته شـد. روز دوم مهر 1357 منزل امام در نجف بـوسيله قـوای بعثـی محاصره گرديـدانعكاس ايـن خبر با خشـم گستـرده مسلمانان در ايران، عراق و ديگـر كشـورها مـواجه شـد.
روز 12 مهر ،امام خمينی نجف را به قصد مرز كـويت ترك گفت. دولت كويت با اشاره رژيـم ايران از ورود امام به ايـن كشـور جلوگيری كـرد. قبلا صحبت از هجـرت امام به لبنـان و يا سـوريه بـود امـا ايشان پـس از مشـورت با فـرزنـدشان ( حجه الاسلام حاج سيـد احمـد خمينـی ) تصميـم به هجـرت به پاريـس گرفت. در روز 14 مهر ايشان وارد پاريس شدند.
و دو روز بعد در منزل يكی از ايرانيان در نوفل لوشاتـو ( حـومه پاريـس ) مستقـر شـدنـد.
مإمـوريـن كاخ اليزه نظر رئيـس جمهور فـرانسه را مبنـی بـر اجتناب از هرگـونه فعاليت سياسـی به امام ابلاغ كـردنـد. ايشان نيز در واكنشـی تنـد تصـريح كـرده بـود كه اينگونه محدوديتها خلاف ادعای دمكراسی است و اگر او ناگزير شـود تا از ايـن فرودگاه به آن فـرودگاه و از ايـن كشور به آن كشـور بـرود بـاز دست از هـدفهايـش نخـواهـد كشيـد.
امام خمينی در ديماه 57 شورای انقلاب را تكشيل داد. شاه نيز پـس از تشكيل شـورای سلطنت و اخذ رإی اعتماد بـرای كـابينه بختيار در روز 26 ديماه از كشـور فـرار كرد. خبـر در شهر تهران و سپـس ايران پيجيد و مردم در خيابانها به جشـن و پايكـوبی پرداختند.

بـازگشت امـام خمينـی به ايـران پـس از 14 سـال تبعيـد
اوايل بهمـن 57 خبر تصميم امام در بازگشت به كشور منتشر شد. هر كـس كه می شنيد اشك شـوق فرو مـی ريخت. مردم 14 سال انتظار كشيده بـودنـد. اما در عيـن حال مردم و دوستان امام نگـران جان ايشان بـودند چرا كه هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حكومت نظامی بر قرار بود. اما امام خمينی تصميـم خويـش را گرفته و طی پيامهايی به مردم ايران گفته بـود می خـواهد در ايـن روزها سرنـوشت ساز و خطير در كنار مردمـش باشد. دولت بختيار با هماهنگی ژنرال هايزر فـرودگـاههای كشـور را به روی پـروازهـای خـارجی بست.
دولت بختيار پـس از چنـد روز تـاب مقـاومت نياورد و ناگزيـر از پذيرفتـن خـواست ملت شـد. سرانجام امام خمينـی بامداد 12 بهمـن 1357 پـس از 14 سال دوری از وطـن وارد كشـور شـد. استقبال بـی سـابقه مـردم ايـران چنـان عظيـم و غيـر قـابل انكـار بــود كه خبرگزاريهای غربـی نيز ناگزير از اعتراف شـده و مستقبليـن را 4 تا 6 ميليون نفر برآورد كردند.

سرنگونی نظام شاهنشاهی و پيروزی انقلاب اسلامی 22 بهمن يوم الله
روز 19 بهمـن 1357 پرسنل نيروی هـوايی در محل اقامت امام خمينی (مـدرسه علـوی تهران) بـا ايشـان بيعت كـردند.
سفارت آمريكا و شـوروی بـوسيله ساواكيها و پـس مانده های رژيـم شاه و با تحريك گروهكهای كمـونيستـی به اصطلاح مجاهدين خلق ( منافقيـن ) در حـركتهای ايذايـی عليه انقلاب مشـاركت فعال داشتنـد. گـروهك تروريستـی فرقان، انديشمند برجسته و عضـو شـورای انقلاب، علامه مرتضی مطهری را در تاريخ 12/2/58 و آيه الله قاضـی طباطبايی 10/ 8/58 و دكتر محمـد مفتح 28/9/58 و حاج مهدی عراقـی و پسـرش 4/6/58 تـرور كـرد و در تـرور آقـايان هـاشمـی رفسنجـانـی و مـوسـوی اردبيلـی نـاكـام مـاند.
كمتر از دو ماه از پيروزی انقلاب نمـی گذشت كه 2 / 98 درصد رای دهندگان در رفرانـدوم 12 فروردين سال 58 در يكـی از آزادتـريـن انتخـابـات تـاريخ ايـران رإی به استقـرار نظام جمهوری اسلامـی دادند و متعاقب آن انتخابات پياپی برای تدويـن و تصـويب قانـون اساسـی و انتخاب نمايندگان مجلـس شـورای اسلامـی برگزار گرديد.
او پـس از پيروزی انقلاب در تاريخ دهـم اسفنـد 1357 از تهران به قـم آمده بود و تازمان ابتلإ به بيماری قلبی 2 بهمـن 1358 ) در ايـن شهر بود. حضرت امام پس از 39 روز مداوا در بيمارستان قلب تهران، مـوقتا در منزلی واقع در منطقه دربند تهران ساكـن شد و سپـس در تاريخ 27 / 2 / 1359 بنا به تمايل خـود به منزلـی محقر متعلق به يكـی از روحـانيـون ( حجه الاسلام ) سيـد مهدی امــــام جمارانـی ) در محله جماران نقل مكـان كـرد و تـا زمـان رحلت در همين منزل ماند.
در انتخابات اوليـن دوره رياست جمهوری ايران ( 5 / 11 / 1358 ) و در حاليكه امام خمينـی در بيمارستان قلب تهران بستـری بـود، آقای ابـو الحسـن بنی صدر از رقبای خـود پيشـی گرفت. او كه در آستانه پيـروزی انقلاب به كشـور بازگشته بـود بـا سخنـرانيهای و ارأه كتابهای خـويـش از خـود چهره ای مـذهبـی انقلابـی و اقتصاد دانی آگاه ارأه می كرد.
امام خمينی در مراسـم حكم تنفيذ رياست جمهوری وی فرمودند : مـن يك كلمه به آقای بنی صدر تذكر می دهم. اين كلمه برای همه است: (( حب الدنيا راس كل خطيئـه)) كيـش شخصـيت آقای بنی صدر و قدرت طلبـی وی مـانع از بكـار گيـری ايـن نصيحت شـد. وحدت ملـی با اختلاف افكنيهای بنـی صدر به مخاطره افتاده بـود.
سرانجام امام خمينی طـی حكمـی كـوتاه در 20 خرداد 1360 بنی صدر را از فرماندهی كل قوا عزل و متعاقب آن مجلـس شورای اسلامی رإی به بی كفايتی وی داد.
از اين پـس منافقيـن رسما دست به اقدامات براندازی و فعاليتهای تروريستـی زدندو سران و اعضای آن در خانه های تيمی مخفی شدند. حزب جمهوری اسلامی در رإس حملات تروريستـی منافقيـن قرار داشت. ايـن حزب پـس از پيـروزی انقلاب بـا همت بزرگانـی همچـون حضـرات آقـايان : خـامنه ای، دكتـر بهشتـی، دكتـر بـاهنـر، هـاشمـی رفسنجانی، و موسـوی اردبيلی به منظور سازماندهی نيروهای مومـن به راه امام و مقـابله بـا تحـركات گـروهكهای سياسـی ضـد انقلاب تشكيل شده بود.
آيه الله خامنه ای روز 6 تير ماه 1360 بـر اثر انفجار بمبـی كه منافقيـن در مسجـد ابـاذر تهران كـار گذاشته بـودنـد به هنگـام سخنرانـی مجروح گرديـد. فردای آن روز فاجعه ای عظيـم به وقـوع پيوست. 72 تـن از كار آمدتريـن عناصر نظام اسلامی و ياران امام خمينی كه در ميان آنان رئيـس ديوانعالی كشـور ( دكتر بهشتی )، چند تـن از وزرا، تعدادی از نمايندگان مجلس شورای اسلامی وجمعی از مسئوليـن قـوه قضـأيه وجمعی از منتفكـريـن و نـويسنـدگان و نيروهای انقلابـی حضـور داشتند، در مقر حزب جمهور اسلامی بر اثر انفجار بمبی قوی كه عامل نفوذی سازمان منافقيـن كار گذاشته بود، شهيد شدند. دو ماه بعد در روز 8 شهريـور 1360 آقای محمد علی رجايـی چهره محبـوب مردم ايران كه بعد از عزل بنـی صدر از سـوی مردم به رياست جمهوری انتخاب شده بود به همـران حجـه الاسلام دكتر محمـد جـواد باهنـر ( نخست وزير ) در محل كار خـويـش با انفجار بمبی ديگر به شهادت رسيدند.
منافقين در نظر مردم ايران منفورتريـن مجرمينی هستند كه هيچگاه جنايات جانيان مشهور تـاريخ معاصـر ايـران به آنان نمـی رسـد. علاوه بـر شهادت 72 نفر از محبـوبتريـن شخصيتهای نظام اسلامـی در انفجار مقـر حزب جمهوری اسلامـی وشهادت رئيـس جمهور و نخست وزير ايران، چهره های برجسته ديگری نيز بـوسيله اقـدامات تروريستـی منافقيـن از مردم ايران گرفته شـدنـد كه مـی تـوان از ترور آيه الله صـدوقـی امام جمعه يزد ( 11 / 4 / 61 )، تـرور آيه الـله دستغيب امام جمعه شيراز ( 20 / 9 / 60 )، ترور آيه الله مدنـی امام جمعه تبـريز ( 20 / 6 / 60 )، آيه الله قـدوسـی به همراه سرتيپ دستجردی ( 14 / 6 60 ) و ترور حجه الاسلام هاشمـی نژاد ( 7 / 7 / 60 ) و دهها شخصيت روحـانـی ديگـر نام بـرد كه هـر يك در منطقه ای وسيع از ايران بـر دلهای مـردم حكـومت داشتنـد و نقـش آفـرينـان نهضت امـام خمينـی بـودند.

جنگ تحميلـی و دفـاع 8 سـاله امـام و ملت ايـران
شكست طرحهای برانـداز نظام جمهوری اسلامـی با استفاده از محاصره اقتصادی و سياسـی كه از سـوی آمـريكا در جهان پيگيری مـی شـد و شكست ايـن كشـور در عمليات صحرای طبـس پـس از اشغال لانه جاسـوس آمريكا، و ناكامی در تجزيه كردستان، هيئت حاكمه ايـن كشور را در سال 1359 به سمت تجربه راه حل نظامی تمام عيار سـوق مـی داد
روحيه قـدرت طلبـی صـدام و خصـومتهای مـرزی گذشته دو كشـور نيز شرايطـی ا يدهآل برای آمريكا پـديـد مـی آورد تا به صـدام برای تجاوز و ا شغال نظامـی ايران چـراغ سبز داده و فرمان عمليات را صادر كند.
به هـر حـال ارتـش عراق در روز 31 شهريـور 1359 تجـاوز گستـرده تظامی خـويـش را در طول 1280 كيلومتر مرز مشترك از شمالی تريـن نقطه مـرز مشتـرك با ايران تا بنـدر خـرمشهر و آبادان در جنـوب ايران آغاز كرد. همزمان هـواپيماهای نظامی عراق فرودگاه تهران و منـاطق ديگر را( در سـاعت 2 بعد از ظهر) بمبـاران كـردند.
ارتـش ايران كه بر اثر حـوادث انقلاب به شدت آسيب ديده و از هـم گسيخته بـود، دوران اوليه بـازسـازی خـود را مـی گذراند.
سپاه تازه تإسيـس پـاسـداران انقلاب ا سلامـی كه به فـرمان امام خمينـی تشكيل شـده بود در آغاز راه بـود و نيـرو، تجهيزات، و تجـربه كـافـی در روزهـای نخست جنگ نداشت.
نخستيـن واكنشهای امام خمينی واولين پيامها و سخنرانيهای او در رابطه بـا تجـاوز ارتـش عراق از لحـاظ شنـاخت شخصيت وی و نــوع فرماندهـی او بسيار جالب تـوجه است كه در اينجا مجال بازگـويـی ظرافتها و ويژگيهای آن نيست. امام بـی درنگ فرمان مقاومت صادر كرد.
قبلا فرمان امام مبنی بر بسيج عمومی و تشكيل ارتـش بيست ميليونی بـا استقبـال جـوانـان انقلابـی ايـران مـواجه و آمـوزش و اعزام بسيجيـان به جبهه هـا فضـای ايـران را دگـرگـون سـاخته بــود. مـوفقيتهای پياپـی رزمنـدگان سپـاه اسلام آثـار شكست را در جبهه بعثيها نمايان ساخت.
انـواع سلاحهای پيشرفته ای كه حتـی در شـرايط صلح نيز تهيه آنها دشـوار و به چنـديـن سال پيگيـری و مذاكـره و امتياز دادن نياز داشت به سـرعت در اختيـار صـدام قـرار گرفت.
مـوشكهای اگزوسه و هواپيماهای سوپراتاندارد فرانسـوی از آنجمله اند. امام خمينی در شرايطـی دفاع مقدس ملت را هدايت می كرد كه جمهوری اسلامی رسما از سـوی آمريكا و اروپا تحريـم تسليحاتی شده بود و برای يافتـن يك قطعه هواپيماهايش می بايست ماهها وقت صرف كند.
سقوط صدام به دست سپاه اسلام كوس شكست چنديـن قدرت بزرگ جهان را در مقابله بـا انقلاب اسلامـی به صـدا در مـی آورد. اينك بـرخلاف گذشته همه تلاشهای آمـريكا و شـورای امنيت بـر مسـدود كـردن راه پيشروی رزمندگان ايرانـی و جلـوگيری از سقـوط صدام متمركز شـده بـود. قطعنامه 598 شـورای امنيت از تصويب گذشت. ايـن قطعنامه قسمت عمـده نظرات و شرايط قبلـی ايران برای ترك نبـرد را كه از آغاز دفاع خـويـش بر آنها اصرار مـی ورزيد ولـی سازمانهای بيـن المللـی به اميد پيروزی صدام زير بار نمی رفتند، پذيرفته بـود
ايـن گروه در پايان بررسی به اتفاق آرإ نظر خـويـش را مبنی بر آماده بـودن شـرايط بـرای اثبـات حقانيت جمهوری اسلامـی در دفاع مقـدس 8 ساله و تـرك مخـاصمه بـر اساس مفاد قطعنامه 598 بـود.

پيـام امـام خمينـی معروف به پيـام قبـول قطعنـامه
تعبيـر امام خمينـی از پذيـرش قطعنامه به عنـوان جام زهـر خـود حقايقـی ناگفته دارد و حاوی نكات ظريف بسياری است كه بيان آنها در ايـن مقاله نمـی گنجـد و فقط به ذكر فـرازی از پيام امام در ايـن رابطه بسنـده مـی شـود : و اما در مـورد قبـول قطعنامه كه حقيقتا مسئله بسيار تلخ و ناگـواری برای همه و خصـوصا برای مـن بود، ايـن است كه مـن تا چند روز قبل معتقد به همان شيوه دفاع و مواضع اعلام شده در چنگ بـودم و مصلحت نظام و كشور و انقلاب را در اجرای آن مـی ديدم ولی به واسطه حـوادث و عواملـی كه از ذكر آن فـعلا خـودداری مـی كنـم و بـه اميد خـداوند در آينده روشـن خواهد شد و با تـوجه به نظر تمامی كارشناسان سياسی و نظامی سطح بالای كشور كه مـن به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتـش بس موافقت نمودم و در مقطع كنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانـم و خـدا مـی دانـد كه اگر نبـود انگيزه ای كه همه ما و عزت و اعتبار مـا بـايـد در مسيـر مصلحت اسلام و مسلمين قربانی شـود هرگز راضـی به ايـن عمل نمی بـودم و مـرگ و شهادت بـرايـم گـواراتـر بـود.
اما چاره چيست كه همه بايد به رضايت حق تعالی گردن نهيم ومسلـم ملت قهرمـان و دلاور ايـران نيز چنيـن بـوده و خـواهـد بـود...
از جمله شگفتيهای دوران طـولانـی دفاع مقـدس ملت ايـران آنكه در تمام ايـن مـدت مردم ايران نشاط خـود را برای سازندگـی و جبران خـرابيهای به ارث مانده از رژيـم سابق هيچگاه از دست ندادنـد و در هميـن مـدت علاوه بر اداره كامل امـور جبهه ها، طرحهای بزرگ بازسازی و نوسازی كشـور از پروژه های عظيـم سد سازی و راه سازی گرفته تا طرحهای توسعه اكتشافات و بهره بـرداری نفتـی و تـوسعه نيروگاههای انرژی و بهسازی امور كشاوزری و افزايـش دانشگاهها و مراكز تحقيقاتی كشـور و ديگر امـور مربـوط به تـوسعه ملی را با جديت دنبال كردند.
امـام خمينـی در تــــاريخ 4 / 2 / 1368 به منظور اصلاح و تكميل اركان تشكيلات نظام اسلامی طی نامه ای به رئيـس جمهور وقت ( حضرت آيه الله خـامنه ای ) هيئتـی از صـاحب نظران و كـارشنـاسـان را مسئول بررسی و تـدويـن اصلاحات لازم در قانـون اساسـی بـر اساس 8 محور تعيين شده در هميـن نامه نمود. اصلاح مواد مربوط به شرايط رهبـری، تمركز در قـوه مجـريه و قضأيه و صـدا و سيما و وظايف مجمع تشخيص مصحلت نظام از اهـم ايـن موارد بود. مواد اصلاح شده قـانـون اسـاسـی در تـــــاريخ 12 آذر 1368 ( بعد از رحلت ) به رفرانـدوم عمـومـی گذاشته و با اكثريت مطلق آرإ به تإييد ملت ايران رسيد.

پيـش بينی فروپاشـی قطب ماركسيستـی جهان در پيام امام خمينی به گورباچف
امام خمينـی با بصيرتـی غير قابل درك بـرای محاسبه گران مادی، در همـان ايام در تـاريخ 11 / 10 / 1367 طـی نـامه ای خطـاب به گـورباچف چنين پيـش بينی كرد : از ايـن پـس كمونيـس را بايد در مـوزه هـای تـاريخ سيـاسـی جهان جستجـو كرد.

دفـاع از پيامبـر اسلام و ارزشهای دينـی آخـريـن رويارويـی امام خمينی با غرب
ماجـرای تـدويـن و انتشار وسيع كتاب مبتذل آيات شيطانـی نـوشته سلمان رشدی و حمايت رسمـی دولتهای غربـی از آن سر آغازی بر فصل تهاجـم فرهنگی بـود. امام خمينی با تـوجه به دلايل و واقعيتهای فـوق در تاريخ 25 / 11 / 1367 در ضمـن چند سطر كـوتاه با صـدور حكـم ارتداد و اعدام سلمانی رشدی و ناشريـن مطلع از محتوای كفر آميز ايـن كتـاب، انقلابـی ديگـر بـر پـا كرد.

سالهای آخر عمر امام خمينی و حوادث ناگوار
چند حادثه در ايـن سالها اتفاق افتاد كه اثر آن بر روح و خاطره امام سنگينی می كرد. يكی از ايـن حوادث، شهادت مظلومانه حجاج بيت الله الحرام در كنار خانه خدا و در مراسـم حج سال 1366 بود.
در پهنه مسأل داخلی نيز شرايطـی كه منجر به بركناری قأم مقام رهبـری از سـوی امام خمينـی ( در تاريخ 8 / 1 / 68 ) گرديـد از جمله حوادث ناگوار ديگر بـود ) امام خمينی درآخريـن نامه ای كه خطاب به وی نـوشت و منجر به پذيرش استعفا و بركناری او از قأم مقام رهبری گرديد ايـن نكته را تصريح كرده بـود كه او از ابتدا با انتخاب آقای منتظری به عنـوان رهبر آينده نظام اسلامـی مخالف بوده و ايشـان را فاقد طاقت لازم برای پذيرش اين مسئوليت سنگيـن و خطير و مشكل می دانسته است.

رحلت امـام خمينـی، وصـال يـار، فـراق ياران
امام خمينـی هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را كه مـی بايست ابلاغ كنـد، گفته بـود و در عمل نيز تمام هستيـش را بـرای تحقق همان هـدفها بكار گرفته بـود. اينك در آستانه نيمه خـرداد ( 14 خرداد) سال 1368 خـود را در آماده ملاقات عزيزی می كرد كه تمام عمرش را برای جلب رضای او صرف كرده بـود و قامتـش جز در برابر او، در مقابل هيچ قدرتی خـم نشده، و چشمانـش جز برای او گريه نكرده بود. سروده های عارفانه اش همه حـاكـی از درد فـراق و بيان عطـش لحظه وصال محبوب بـود. و اينك ايـن لحظه شكـوهمنـد برای او، و جانكاه و تحمل ناپذير برای پيروانـش، فرا می رسيد. او خود در وصيتنامه اش نـوشته است : با دلی آرام و قلبـی مطمئن و روحی شاد و ضميری اميدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوی جايگاه ابدی سفر می كنـم و به دعای خير شما احتياج مبرم دارم و از خدای رحمـن و رحيـم می خـواهـم كه عذرم را در كوتاهی خدمت و قصـور وتقصير بپذيرد و از ملت اميدوارم كه عذرم را در كـوتاهـی ها و قصـور و تقصيرها بپذيرنـد و با قـدرت و تصميـم و اراده به پيش بروند.
شگفت آنكه امام خمينـی در يكـی از غزلياتـش كه چنـد سال قبل از رحلت سروده است : سالها می گذرد حادثه ها می آيد ------ انتظار فرج از نيمه خرداد كشم
ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سيزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود. قلبـی از كار ايستـاد كه ميليـونها قلب را به نور خدا و معنـويت احيإ كرده بـود. به وسيله دوربيت مخفـی ای كه تـوسط دوستان امام در بيمارستان نصب شده بـود روزهای بيماری و جريان عمل و لحظه لقای حق ضبط شده است. وقتـی كه گـوشه هايـی از حالات معنوی و آرامـش امام در ايـن ايام از تلويزيون پخـش شد غوغايی در دلها بر افكند كه وصف آن جز با بودن در آن فضا ممكـن نيست. لبها دأمـا به ذكـر خـدا در حـركت بود.
در آخريـن شب زندگی و در حالی كه چند عمل جراحی سخت و طولانی در سـن 87 سالگی تحمل كرده بـود و در حاليكه چنديـن سرم به دستهای مباركـش وصل بـود نافله شب می خـواند و قرآن تلاوت مـی كرد. در ساعات آخر، طمانينه و آرامشی ملكـوتـی داشت و مرتبا شهادت به وحـدانيت خـدا و رسالت پيامبـر اكرم (ص) را زمزمه مـی كرد و با چنيـن حالتی بـود كه روحـش به ملكـوت اعلی پرواز كرد. وقتی كه خبر رحلت امام منتشر شد، گـويـی زلزله ای عظيـم رخ داده است، بغضها تـركيـد و سرتاسر ايران و همه كانـونهايـی كه در جهان با نام و پيام امام خمينـی آشنا بـودند يكپارچه گريستند و بر سر و سينه زدنـد. هيچ قلـم و بيـانـی قـادر نيست ابعاد حـادثه را و امـواج احساسات غيرقابل كنترل مردم را در آن روزها تـوصيف كند.
مـردم ايران و مسـلمانان انقلابی، حق داشتند اينچنيـن ضجه كنند و صحنه هايی پديد آورند كه در تاريخ نمونه ای بديـن حجم و عظمت برای آن سراغ نداريـم. آنان كسـی را از دست داده بـودند كه عزت پـايمال شـده شان را بـاز گـردانـده بـود، دست شاهان ستمگـر و دستهای غارتگران آمريكايی و غربـی را از سرزمينشان كـوتاه كرده بود، اسلام را احيإ كرده بود، مسلميـن را عزت بخشيـده بـود، جمهوری اسلامـی را بـر پـا كـرده بـود، رو در روی همه قـدرتهای جهنمـی و شيطانـی دنيا ايستاده بـود و ده سال در بـرابـر صـدها تـوطئه برانـدازی و طرح كـودتا و آشـوب و فتنه داخلـی و خارجـی مقاومت كرده بود و 8 سال دفاعی را فـرمانـدهـی كرده بـود كه در جبهه مقابلـش دشمنـی قـرار داشت كه آشكارا از سـوی هر دو قـدرت بزرگ شرق و غرب حمايت همه جانبه مـی شـد. مردم ،رهبر محبـوب و مرجع دينـی خـود و منادی اسلام راستيـن را از دست داده بـودند.
شايد كسانـی كه قادر به درك و هضـم ايـن مفاهيـم نيستنـد، اگر حالات مردم را در فيلمهای مراسـم توديع و تشييع و خاكسپاری پيكر مطهر امام خمينـی مشاهده كننـد و خبر مرگ دهها تـن كه در مقابل سنگينـی ايـن حادثه تاب تحمل نياورده و قلبشان از كار ايستـاده بـود را بشنـوند و پيكرهايی كه يكـی پـس از ديگری از شدت تإثر بيهوش شـده، بر روی دستها در امـواج جمعيت به سـوی درمانگاهها روانه مـی شـدند را در فيلمها و عكسها ببيننـد، در تفسير ايـن واقعيتها درمانده شوند.
امـا آنانكه عشق را مـی شنـاسنـد و تجـربه كـرده انـد، مشكلـی نخواهند داشت. حقيقتا مردم ايران عاشق امام خمينی بـودند و چه شعار زيبا و گـويايی در سالگرد رحلتـش انتخاب كرده بـودند كه : عشق به خمينـی عشق به همه خوبيهاست.
روز چهاردهـم 1368، مجلـس خبرگان رهبـر تشكيل گرديـد و پـس از قرأت وصيتنامه امام خمينی تـوسط حضرت آيه الله خامنه ای كه دو ساعت و نيـم طـول كشيد، بحث و تبادل نظر برای تعييـن جانشينـی امام خمينـی و رهبر انقلاب اسلامـی آغاز شد و پـس از چنديـن ساعت سرانجام حضرت آيه الله خامنه ای ( رئيـس جمهور وقت ) كه خود از شاگـردان امام خمينـی ـ سلام الله عليه ـ و از چهره های درخشـان انقلاب اسلامـی و از ياوران قيام 15 خـرداد بـود و در تمام دوران نهضت امـام در همه فـراز و نشيبها در جمع ديگـر يــاوران انقلاب جانبازی كرده بود، به اتفاق آرا برای ايـن رسالت خطير برگزيده شد. سالها بـود كه غربيها و عوامل تحت حمايتشان در داخل كشـور كه از شكست دادن امام مإيـوس شـده بـودند و عده زمان مرگ امام را می دادند.
اما هـوشمندی ملت ايران و انتخاب سريع و شايسته خبرگان و حمايت فرزندان و پيروان امام همه اميدهای ضـد انقلاب را بر باد دادنـد و نه تنها رحلت امام پايان راه او نبـود بلكه در واقع عصر امام خمينـی در پهنه ای وسيعتر از گذشته آغاز شده بـود. مگر انديشه و خوبی و معنويت و حقيقت می ميرد ؟ روز و شب پانزدهـم خرداد 67 ميلونها نفر از مردن تهران و سـوگوارانی كه از شهرها و روستاها آمـده بـودند، در محل مصلای بزرگ تهران اجتماع كردنـد تا بـرای آخرين بار با پيكر مطهر مردی كه با قيامـش قامت خميـده ارزشهاو كرامتها را در عصر سياه ستـم استـوار كرده و در دنيا نهضتـی از خدا خواهی و باز گشت به فطرت انسانی آغز كرده بـود، وداع كنند
هيچ اثری از تشريفات بی روح مرسـوم در مراسـم رسمی نبـود. همه چيز بسيجی و مردمی وعاشقانه بـود. پيكر پاك و سبز پوش امام بر بـالای بلنـدی و در حلقه ميليـونها نفـر از جمعيت مـاتمزده چـون نگينی می درخشيد. هر كس به زبان خويـش با امامـش زمزمه می كرد و اشك می ريخت. سرتاسر اتـوبان و راههای منتهی به مصلـی مملـو از جميعت سياهپوش بود.
پـرچمهای عزا بـر در و ديـوار شهر آويخته و آوای قـرآن از تمام مساجـد و مراكز و ادارات و منازل بگـوش مـی رسيـد. شب كه فـرا رسيـد هزاران شمع بياد مشعلـی كه امام افروخته است، در بيابان مصلـی و تپه هـای اطـراف آن روشـن شـد. خـانـواده هـای داغدار گرداگرد شمعها نشسته و چشمانشان بر بلندای نـورانـی دوخته شـده بود.
فرياد يا حسيـن بسيجيان كه احساس يتيمی مـی كردنـد و بـر سـر و سينه مـی زدنـد فضا را عاشـورايـی كرده بـود. باور اينكه ديگر صدای دلنشيـن امام خمينـی را در حسينيه جماران نخـواهند شنيد، طاقتها را بـرده بـود. مـردم شب را در كنار پيكـر امام به صبح رسانيدند. در نخستين ساعت بامداد شانزده خرداد، ميلـونها تـن به امامت آيت الله العظمـی گلپايگانی (ره) با چشمانی اشكبار بر پيكر امام نماز گذاردند.
انبـوهی جمعيت و شكوه حماسه حضـور مردم در روز ورود امام خمينی به كشـور در 12 بهمـن 1357 و تكـرار گستـرده تـر ايـن حماسه در مراسـم تشييع پيكر امام، از شگفتيهای تاريخ است. خبرگزاريهای رسمـی جهانـی جمعيت استقبال كننده را در سال 1357 تا 6 ميليـون نفر و جمعيت حاضـر در مراسـم تشييع را تا 9 ميليـون نفر تخميـن زدند و ايـن در حالی بود كه طی دوران 11 ساله حكومت امام خمينی بـواسطه اتحاد كشـورها غربـی و شرقی در دشمنی با انقلاب و تحميل چنگ 8 ساله و صـدها تـوطئه ديگـر آنان، مـردم ايـران سختيها و مشكلات فراوانی را تحمل كرده و عزيزان بـی شماری را در ايـن راه از دست داده بـودند و طبعا مـی بايست بتـدرج خسته و دلسرد شـده باشنـد اما هرگز اينچنيـن نشـد. نسل پرورش يافته در مكتب الهی امام خمينی به ايـن فرمـوده امام ايمان كامل داشت كه : در جهان حجـم تحمل زحمتها و رنجها و فـداكـاريها و جـان نثـــــاريها و محروميتها مناسب حجـم بزرگی مقصود و ارزشمندی وعلو رتبه آن است
پـس از آنكه مراسـم تـدفيـن به علت شدت احساسات عزاداران امكان ادامه نيافت، طـی اطلاعيه های مكرر از راديـو اعلام شـد كه مردم به خانه هايشان بازگردند، مراسـم به بعد مـوكـول شده و زمان آن بعدا اعلام مي شود. برای مسئوليـن ترديدی نبود كه هر چه زمان بگذرد صدها هزار تـن از علاقه مندان ديگر امام كه از شهرهای دور راهـی تهران شده اند نيز بر جمعيت تشييع كننـده افزوده خـواهـد شـد، ناگزير در بعد از ظهر همان روز مراسم تدفيـن با همان احساسات و به دشـواری انجـام شـد كه گـوشه هايـی از ايـن مـراسـم بـوسيله خبرنگاران به جهان مخابره شـد و بـدينسان رحلت امام خمينـی نيز همچـون حياتـش منشإ بيـداری و نهضتـی دوباره شـد و راه و يادش جاودانه گرديد چرا كه او حقيقت بـود و حقيقت هميشه زنـده است و فناناپذير.


نوشته شده در   پنجشنبه 13 خرداد 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode