پيدايش پرستاري
آنگاه كه رنج و درد بر كالبد انسان حمله ور گشت و سلامت وي را پايان داد، پرستاري به وجود آمد؛ يعني از زمان پيدايش بشر، اين حرفه مقدس بر عرصه گيتي نمايان شده است. در مسير تاريخ، پرستاري همپاي پزشكي در خدمت انسان ها بوده است و به تدريج، اين دو در قالب علم پيشرفت نموده اند و در زمان هاي بحراني، مانند حوادث طبيعي و جنگ ها، خدمات شايان توجهي انجام داده اند.
بيانات مقام معظم رهبرى در جمع پرستاران 7/5/80
بسم الله الرحمن الرحيم
پـرسـتاران عزيز، خواهران و برادران! خيلى خوش آمديد. اميدوارم كـه بـه بـركـت نام مبارك حضرت زينب (سلام الله عليها) و سالگشت ولادت ايـن بـزرگـوار، جـامعه پرستارى كشور- كه خود را منتسب به ايـن نـام كـرده اسـت- مشمول لطف و عنايت ويژه الهى قرار گيرد.
لازم اسـت دومطلب درخصوص پرستار و پرستارى مورد توجه قرار گيرد: مـطلب اول اين است كه چون اين شغل، يكى از سخت ترين مشاغل است، بـايـد بـا هـمين خصوصيت، از نظر مسئولان و برنامه ريزان شناخته شـود. پـرسـتـار، آن انـسـان مهربانى است كه با رفتار و اخلاق و خدمات خود، سلامت بيماررا به او هديه مى كند.
اگـر طـبـيـب، درمان خود را به انجام رساند، اما خدمات پرستارى نـبـاشـد، تـامـيـن سـلامـت بـيمار دشوار است. هركس كه از خدمات پـرستاران مهربان برخوردار شده باشد،مى فهمد و مى داند كه نقش پـرستاران در هديه كردن سلامت به بيماران، چه قدر موثر است. اين مـوجود بشرى- كه كار فرشته گون انجام مى دهد- با سختيهاى زيادى روبـه روسـت.بـيمارهاى گوناگون، اخلاق تند و به ستوه آمده بيمار دربـسـتـر و روى تـخت بيمارى، مشكلات ناشى از وضع بيمار، بيمارى هـاى سـخت و احيانا واگيردار، فضاى گرفته بيمارستان، همه اينها چـيـزهـايى است كه اين حرفه را با همه شرافت و قداستش، در شمار يـكـى از سـخـت ترين مشاغل قرار مى دهد. فرق است بين آن كسى كه فـقـط با جسم خود خدمت مى كند، و آن كسى كه علاوه بر اين كه جسم و بـازوان و نـيـروى بـدنـى خـود را در خـدمت كار قرار مى دهد، نـاگـزيـر اسـت بـا روح و اخـلاق و عواطف خود هم كاركند، به روى بـيـمـار لـبـخند بزند، او را دلگرم كند، تندى و تلخى را از او تـحـمـل كـنـد و فـضـاى دشوار بيمارى را براى او آسان كند، اين حـقـيـقـتا يكى از سخت ترين كارهاست. آن كسانى كه در زمينه هاى مـختلف، برنامه ريز و تصميم گيرند، بايد به اين شغل با اين چشم نـگـاه كـنـنـد و بـر طبق اين خصوصيت، درباره آن تصميم بگيرند.
مـردم هم كه به خدمتگزاران جامعه در همه رده ها، به چشم احترام نـگـاه مى كنند، بايد با اين چشم به اين شغل و شاغلان زحمتكش آن نـگـاه كنند. احترام پرستار لازم است. پرستار بايد اين را احساس كـنـد كـه براى شغل و مسئوليت و تلاش او، مردم و جامعه و مسئولان اهـمـيت قائلند، اين، سختيها را براى او آسان مى كند. نكته دوم ايـن اسـت كه بدانيد خداى متعال پاداش زحمات سخت را آن چنان كه حق و شايسته آن است، ادا مى كند.
كـار را بـراى خـدا و بـه حساب او بگذاريد. بله، مردم و مسئولان بـايـد بـه وظيفه خودشان عمل كنند، اما پرستار، طرف خود را خدا بـدانـد. اگـر ايـن احـسـاس درپرستار بيدار شود كه كار او براى خـداسـت، بـه بـنده خدا و به انسان نيازمند كمك مى كند تا رضاى الـهى را جـلـب كند، بنابراين كار او نورانيت پيدا مى كند و از سـطـح يك كار بشرى فراتر مى رود، آنگاه اجر كار او لاتعد و لاتحصى اسـت. هـرلـحـظـه دشـوار شـمـا دركنار تخت بيمار و درمواجهه با سـخـتـيهاى اين كار دشوار- كه اين لحظه ها را هيچ كس نمى تواند درك كـنـد، فقط خود شما درك مى كنيد و كسى كه كار شما را انجام مى دهد- از چشم تيزبين ماموران الهى بيرون نيست.
آن دقـيقه بيشترى كه كار مى كنيد، آن چهره مهربان و پرعطوفت، و لـبـخـندى كه نشان مى دهيدو به حسب ظاهر هيچ كس از آن قدرشناسى نـمـى كـند- نه مسئول شما آن را مى بيند، نه ماموران عالى رتبه دولـتـى از آن حركت كوچك مهربانانه شما مطلع مى شوند، و نه خود آن مـريـض مجال تشكر پيدا مى كند- دردفتر انصاف و عدل الهى ثبت مى شود، فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره.
اگـر شـمـا به قدر سنگينى يك ذره- يعنى آن ذراتى كه شما درتابش نـور خورشيد به درون اتاق مشاهده مى كنيد و اصلا نمى شود سنگينى آنـها را بـا ابزارهاى معمولى اندازه گيرى كرد- كار نيك بكنيد، آن را درقـيـامـت بـه چـشم خودتان خواهيد ديد، پاداش آن به شما بـرمـى گـردد و ضايع نمى شود، فرق تفكر الهى با تفكر مادى همين جـاسـت. بـنـابـر مـعارف والاى الـهى، درعالم طبيعت و وجود، هيچ حـركـتـى، هيچ رفتارى و هيچ احساسى ضايع نمى شود. وقتى نسبت به بـيـمار احساس ترحم مى كنيد و انگيزه مهربانى دردل شما نسبت به آن بـيـمار مى جوشد، همان هم اجر دارد، او را چه كسى مى بيند و احـسـاس مـى كـنـد؟ خداى متعال كه عالم السر والخفيات است-يعلم خـائـنـه الاعـين و ماتخفى الصدور - و هرآنچه كه دردلها و خاطره هـاى مـا مـى گـذرد، مى داند و به آن آگاه مى شود، پاداش خواهد داد. قدر اين شغل را بدانيد.
حـسـابـها را از هـم جـدا كـنيد. اين كه جامعه پرستارى به خاطر خـدمـات و زحمات خود، از بخش دولتى يا از بخشهاى ديگر مطالباتى دارد و آنـها بـايد صورت بگيرد، به جاى خود محفوظ و بايد بشود، هـمـه بـايـد وظيفه خودشان را در مقابل پرستار و جامعه پرستارى بـدانـند، اما در كنار اين بخش، اين را هم فراموش نكنيد كه كار شـما به مقتضاى سختى و ظرافت و نامحسوس بودن بسيارى از تلاشهايش در چـشـم مـردم، خصوصيتى دارد كه مى تواند آن را در پيشگاه عدل الـهى مـورد تـوجـه ويـژه قـرار دهد، اينها مهم است. البته اين تـوصـيـه هايى كه به شما عرض مى كنيم، مربوط به شما و دل شما و خـداسـت، تـوصـيـه ما به مسئولان اين است كه وظايف خودشان را در مقابل اين مجموعه انجام دهند.
نـام مـبـارك حـضـرت زينب نشان دهنده تلاشى از اين نوع است. تلاش حـضـرت زيـنب (سلام الله عليها) فقط اين نيست كه از امام بيمارى در كـربلا حراست و پرستارى كرده است، حضرت زينب از روح كلى اسلام و جـامعه آن روز مسلمين پرستارى كرد، پرستارى بزرگ او آن جاست. حـضـرت زينب در مقابل يك دنيا بدى، ظلم، بى انصافى، حيوان صفتى و قـسـاوت، يك تنه ايستاد. با اين ايستادگى، توانست از روح كلى اسـلام حراست و پرستارى كند. همچنان كه مى گوييم امام حسين(عليه الـسـلام) اسـلام را حفظ كرد، مى توانيم دقيقا ادعا كنيم كه حضرت زيـنـب (سلام الله عليها) هم با ايستادگى خود، اسلام را حفظ كرد.
ايـن ايـسـتادگى، يك رمز و راز و يك عامل اصلى است. ملتهايى كه بـراى هـدفـهاى خـود ايـسـتادگى مى كنند، موفقند. ممكن است اين مـوفـقـيـت، در كوتاه مدت به چشم آدم هاى كوتاه بين نيايد، اما بـدون تـرديـد ايـن مـوفـقيت، تثبيت شده است، برو برگرد ندارد. شـمـا بـه هـمـيـن قضيه فلسطين مجروح مظلوم غصب شده نگاه كنيد، مـردمـى كـه در آن جـا هستند، الان يك سال است كه ايستادگى كرده انـد. اگر بخواهيم با چشم مادى به آمارهاى ظاهرى نگاه كنيم، مى بـيـنـيـم ايـنها يك سال كتك خوردند، ضربت ديدند، كشته و مجروح دادنـد، امـا در واقـع اينها مساله فلسطين را زنده كردند، دشمن را پـا در گـل گـذاشتند و او را به اعتراف به عجز وادار كردند.
هـرچـه كه رژيم صهيونيستى ظالم و غاصب سختگيرى خود را بيشتر مى كـنـد، بـه عـجـز خود بيشتر اعتراف مى كند، اين نشان مى دهد كه درمانده است.
الان هـم شـروع بـه عـربده كشى و تهديد به جنگ در منطقه و بيرون مـنـطـقه كرده است، اين براى چيست؟ براى اين است كه همان مردان مـظـلـوم، هـمان زنهايى كه بچه هاى چند ماهه شان هدف گلوله ظلم صـهيـونـيـست ها قرار گرفتند، همان نوجوانانى كه با سنگ به جنگ نـيـروهاى تا دندان مسلح دشمن رفتند، دشمن را ضايع و عاجز كرده انـد. مـوازنه قدرت در دنيا، همه اش به يال و كوپال ظاهرى و به چهره ابرقدرتى نيست، ايستادگى لازم است.
مـلـت ما هم ايستادگى كرد و پيروز شد- هم در انقلاب، هم در جنگ، هـم در دوران بعد از جنگ- امروز هم ايستادگى مى كند و پيروز مى شـود. ايـن فـشـارهـايى كه شما مشاهده مى كنيد- فشار تبليغاتى، سـيـاسـى، اقـتصادى، يارگيرى هاى خائنانه و رذالت آميز از درون كـشـور بـه وسـيله دشمن- به خاطر اين است كه ملت ايران طبق آيه شـريـفـه قـالوا ربناالله ثم استقاموا سخن حق و خواسته مشروع و مـنطقى خود را- كه در دست گرفتن امور خود و قطع دخالت بيگانگان و تـكـيـه به حكم و دين الهى است- با صداى رسا اعلام كرده و پاى آن مـحكم ايستاده است. اما چه كسى در اين خصوص پيروز خواهد شد؟
مـلـت و ايـستادگى اوست كه پيروز خواهد شد. البته اين ها ميدان امـتـحـان اسـت. در دنـيا آبروى خيلى ها رفت. در قضيه فلسطين و ايـران، آبروى قدرت هاى بزرگ جهانى بر زمين ريخت، ملت هاى دنيا شـنـاخـتند كه در اظهارات اين ها، ادعاهاى پوچ حقوق بشر و ضديت با تروريسم چه قدر حقيقت دارد.
شـمـا بـبـيـنـيد امروز دولت آمريكا ادعا مى كند كه با تروريسم مـخـالف است، در همين حال رژيم صهيونيستى در سطح دولت تصميم مى گـيـرد كـه افـراد مشخصى را- بيست و چند نفر را معين كرده است- تـرور كـنـد! ايـن يك تروريسم رسمى دولتى است، در عين حال دولت آمريكا از اين ها حمايت مى كند!
آيـا ايـن، دروغـگـويـى رژيم آمريكا را اثبات نمى كند؟! ادعامى كـنند كه طرفدار حقوق بشر و حقوق كودكان و حقوق زنانند، اما در داخـل فـلـسـطين، ناگهان با بلدوزرهاى صهيونيست ها، سقف روى سر كـودك چـنـدمـاهه و زن بى پناه در خانه امن خود نشسته، فرود مى آيـد و ايـن ها لب نمى جنبانند و اخم نمى كنند! اين كار، آبروى ايـن-ها را در برابر ملت هاى دنيا مى برد. من به شما عرض بكنم، خـدا را سپاسگزاريم كه روند كارها را آن چنان پيش آورده- البته هـمـت مـلـت عـزيـز و بزرگوار ايران بيشترين نقش را در اين كار داشـته است- كه روزبه روز پشتوانه جهانى و افكار عمومى نسبت به قـدرت هـاى بزرگ ضعيف تر مى شود و فرياد ملت ها عليه نظام سلطه جهانى، بلندتر و رساتر مى شود.
امـيـدواريم كه خداوند متعال به ملت ايران، عظمت و اقتدار و آن چـيزى را كه شايسته فداكارى و ايثار اوست، عنايت كند، و به شما جـامـعه پـرسـتـاران كـشـور اجـر جزيلى مرحمت كند و ان شاءالله بـتـوانيد با دلگرمى، اين شغل بسيار مهم و حساس و دشوار را پيش بـبـريـد و اجرتان را از خداى متعال بگيريد. اميدواريم همه شما مـشـمـول ادعـيـه زاكـيه حضرت بقيه الله (ارواحنا فداه) باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
پرستاري در اسلام
پرستاري از مجروحان و كمك به ناتوانان، در فطرت و نهاد هر انساني وجود دارد كه حاكي از اهميت آن در زندگي اجتماعي است. سيره رهبران الهي نيز همواره بر اين بوده كه در ميدان انجام كارهاي پسنديده، گوي سبقت را از همه انسان ها بربايند و انسان كامل عصر خويش و الگو براي آيندگان باشند تا بدين ترتيب، بزرگ ترين مشوق انسان ها در عمل به نيكي ها گردند. يكي از كارهاي نيك ،« پرستاري» از بيماران است و رهبران الهي نيز بدان همت مي گماردند.
پرستاري حضرت يوسف(ع)
زماني كه حضرت يوسف(ع) در زندان مصر بود، به زندانيان خدمت مي كرد. خدمات او به زندانيان به گونه اي بود كه توجه آنان را به سوي خود جلب كرد،به طوري كه آن حضرت را از نيكوكاران مي دانستند. در اين مورد در تفسير آيه 36 سوره يوسف «ما تو را از نيكوكاران قرار داديم» از امام صادق(ع) نقل مي كنند كه حضرت يوسف(ع) در زندان از بيماران زنداني پرستاري و نيازهاي آنان را برآورده مي كرد.
پرستاري در فرهنگ اسلامي
در فرهنگ اسلامي و تعابير قرآني، آن هنگام كه پرستار براي ياري انسان نيازمندي تلاش مي كند و براي جلب رضاي پروردگار نيازهايش را برمي آورد، مثل آن است كه او را از مرگ رهايي بخشيده و بدين كار، موجبات خرسندي خداوند را فراهم كرده است؛ زيرا پرستاري كه با تلاش خويش جان مجروح يا بيمار ناتواني را نجات مي دهد و براي بهبودي وي فعاليت مي كند، به يقين او را زنده كرده است و هر كه فردي را زنده كند و به جامعه پر تلاش انسان ها باز گرداند، مثل آن است كه خدمتي شايان به همه مردمان كرده است. قرآن كريم در آيه 32 سوره مائده در اين باره مي فرمايد: « وهر كس انساني را از مرگ رهايي بخشد، چنان است كه گويي همه مردم را زنده كرده است».
نُسَيبه، پرستار با ارزش
تاكيد اسلام بر بزرگداشت كار پرستاري و سفارش به انجام آن، باعث شده بود كه بسياري از اصحاب رسول خدا اعم از زن و مرد، به اين كار اهتمام ورزند.
«نسيبه» يكي از زنان صدراسلام است كه با پيامبر (ص) بيعت نمود. وي بيشتر روزها روزه دار بود و از عبادت خداوند غفلت نمي ورزيد. اين زن شجاع و با شهامت، در جنگ هاي احد، حنين، حديبه و يمامه شركت داشت و همواره مشكي بر دوش مي كشيد و خورجيني نيز در برداشت و هر جا تشنه اي مي يافت و يا ناله مجروحي را مي شنيد، بي درنگ بر بالينش حاضر مي شد. وظيفه او، رساندن آب به سربازان و نيز مداواي زخميان بود.
حضرت زينب(س) پرستار نهضت وانقلاب حسينى
حضرت زينب(س) در سال پنجم هجري از مادري چون فاطمه زهرا(س) متولد شد و در دامان ايشان، پيامبر اسلام (ص) و حضرت علي(ع) پرورش يافت. يكي از سيره هاي عملي زندگي اين بانوي الهي، پرستاري و دست گيري از حال بيماران و درماندگان بود. اتفاقات سختي كه در طول حيات سراسر مرارت بار ايشان رخ داد؛ همچون بيماري مادر بزرگوارشان، ضربت خوردن پدر، مسموميت برادر و بالاخره حادثه بزرگ كربلا، زينب را به عنوان الگوي پرستاران معرفي كرد و سالروز ولادتش، به عنوان روز پرستار برگزيده شد.
پرستار بزرگ صحراي كربلا، در آن روز سخت، وظايف سنگيني به عهده داشت: تقويت روحيه مجروحان و خانواده شهيدان، رسيدگي به بازماندگان و كمك به اطفال. هم چنين ايشان به مراقبت از حضرت سجاد(ع) نيز كه در بيماري شديد به سر مي برد، مشغول بود.
حيف است زينب سلام الله عليها را تنها پرستار بيمار بخوانند زيرا پرستارى از بيمار يكى از كوچكترين مسؤوليت هاى حضرت زينب سلام الله عليها بود، و هر چند پرستارى وظيفه سنگين و ارزشمندى است و پرستار متعهد بايد با صبر و حوصله، تحمل هر نوع ناملايمات براى انجام خدمتش بنمايد و چنين كارى از عهده هر كس برنمىآيد ولى با اين حال مقام زينب كبرى سلام الله عليها، آنقدر والا و عظيم است كه او را پرستار نهضت وانقلاب حسينى بايد بناميم، زيرا اين پرستارى به مراتب مهمتر و سرنوشت سازتر از پرستارى بيمار بود. زينب نقش نگهدارى از قيام خون بار حسينى را بر عهده داشت كه قطعا اگر او اين بار را بر دوش نمىگرفت، خون سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين صلوات الله عليه پايمال مىشد و بسيار دشوار بود كه نهضت ابى عبد الله عليه السلام به مردم اعلام و ابلاغ گردد و شايد بدون اسارت خاندان رسول الله وپيشتازى عقيله بنى هاشمى عليها السلام در رسوا نمودن هيئت حاكم، و تبليغ او از انگيزه قيام برادرش، يزيديان به هدف پليد خود نائل مىآمدند و نام رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم را نه تنها از منارههاى مساجد بلكه از تاريخ، پاك و محو مىكردند و اين بود نيت شوم آنان.
حضرت زينب عليها السلام با مجاهدت و قيام شجاعانه خويش در برابر زورگويان وهمچنين فريب خوردگان زمانش، آن چنان از قيام امام حسين عليه السلام دفاع كرد كه تا قيام رستاخيز، همانند او نه در مردان و نه در زنان، وجود ندارد و اين نام جاودان و مقدس براى هميشه با عظمت بايد برده شود.
عقيله بنىهاشم عليها السلام در پس آن مصيبت بزرگى كه «تصغر عندها المصائب» آن چنان بار سنگين پرچم ولايت را بر دوش گرفت و در برابر كفر و زندقه ايستاد و سخنرانى كرد و خطابه خواند و مردم را بيدار كرد و حركت را در مردگان آغاز نمود كه از آن جا حركت توابين و ديگر حركتهاى اسلامى آغاز شد و تا امروز و فردا و فرداها، آثار اين حركت عظيم زينبى، هويدا است و به بركت اين بانوى بزرگوار و قيام مباركش، همچنان بيرقهاى خونين عاشورا به نشانه روز انتقام مظلوم از ظالم، در سراسر جهان افراشته مىشود زيرا زينب كبرى سلام الله عليها بود كه پيام خونين حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام را به تمام نسلها و عصرها رساند.
در خاتمه شايسته است از پرستاران فداكار و بي توقعي ياد كنيم كه همواره از مهرباني و دلسوزيشان بهره مند بوده ايم: به مادراني كه همواره در زندگي به شير زناني همچون زينب(س) تاسي نموده اند تا دررويارويي با مصائب و دشواريهاي زندگي مرهمي بر دلهاي مجروحمان گذارند. لذا بخش آخر اين مقال به اين فرشتگان اختصاص يافته است .