هويّتِ انسانِ متكامل، عصاره علم صائب و عمل صالح است. چنين ساختاري كه جامع عقل نظري و عقل عملي است، بدون آگاهي از معارف حكمت نظري و مطالب حكمت عملي نيست و تفسير انسانِ راستين، بياشارت به جهتِ معرفت و به سِمَت معدلت، ميسور نيست، پس لازم است عنايت شود كه تفسير انسان به انسان همراه با هدايت علمي و رهبري عملي است كه ظاهراً رهنمود علمي آن به عهده عقل نظري و راهبرد عملي آن در اختيار عقل عملي است؛ ليكن اين دو راهنماي ياد شده دو شأن از شئون هويّت واحد و حيات فارد انسان است كه وي عهدهدار تفسير صحيح خود از راه علم و عمل است و نبايد جريان هدايت را از ساحت تفسير ياد شده خارج پنداشت، زيرا راهنمايي عقلْ همراه تبيين، تعليل، توجيه و تحريرِ يافتههاي حسّ و خيال و وهم و نيز خواستههاي شهوت و غضب است.
هرچند پرداختن به فروع جزئي تزكيه و خودسازي، در تبيين هويّتِ انسان مطرح نبوده و لازم نيست، تفسير انسانيتِ متكامل، بدون طرح مسائل تهذيب، تبيينِ تامِّ هويّتِ او نخواهد بود، زيرا نه مبتلا به جهل علمي انساني متكامل است و نه آلوده به جهالت عملي، پس كسي انسان واقعي است كه از آسيبِ سفاهتِ علمي و گزند حماقت عملي مصون، و به زيور معرفتِ صحيح و زينتِ معدلتِ صالح آراسته باشد.
تفسير انسان به انسان، ص 52 .