ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 16 تير 1403
شنبه 16 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 19 بهمن 1388     |     کد : 6472

نقش قرآن در هدايتهاي سياسي

قرآن كريم نور است و در تبيين معارف خويش از گزند هرگونه ابهام و آسيب هرگونه اجمال و تعميه ايمن است...

قرآن كريم نور است و در تبيين معارف خويش از گزند هرگونه ابهام و آسيب هرگونه اجمال و تعميه ايمن است و در تشريح چگونه نوراني كردن جامعه، حياتي‏ترين مسئله اجتماع بشري را حكومت عدل الهي و تنها راه روشن ساختن مردم را در پرتو سياست راستين رهبران آسماني مي‏داند و بدون حكومت ديني و سياستگذاري پيامبران و حاكميت سياستمداران الهي، جامعه بشري را تاريك مي‏شمارد.
ازاين‏رو، پس از بيان هدف اصيل و رسالت قرآن مبني بر نوراني كردن مردم، پيامبر گرامي‏صلي الله عليه و آله و سلم را مأمور اجراي اين برنامه معرّفي مي‏كند و چگونگي عملي ساختن اين طرح را چنين بيان مي‏فرمايد: ﴿و لقد أرسلنا موسي باياتنا أن أخرج قومك من‏الظلمات إلي النّور و ذكّرهم بأيّام الله إنّ في ذلك لايات لكلّ صبّار شكور﴾؛(1) موساي كليم(عليه‌السلام) را همراه با نشانه‏هاي رسالت گسيل داشتيم و به او گفتيم كه قوم خود را از تاريكي‏ها به نور بيرون بياور و براي آمادگي آنها جهت اين كار مهم، آنان را به ياد ايّام الهي بينداز كه قدرت حق در آنها ظهور خاص دارد و شكيبايي و شكرگزاري خدا را با آنان در ميان بگذار، تا در پرتو تحمّل سوانح توانفرسا و سپاس خدا بر اين پايمردي و پيروزي، از ظلمت به نور درآيند.
شاخص‏ترين كار حضرت موسي(عليه‌السلام) در نوراني ساختن بني‏اسرائيل، تشكيل حكومت حق و عدل و نبرد با سياست باطل و ستم فرعونيان و قيام عليه شرك و اقدام در راه اعتلاي توحيد و جهاد با حاكمان مستكبر و اجتهاد در تأسيس نظام الهي بود.
بدون فضاي باز سياست حق و قسط، تنفّس آزاد ميسور نيست و بدون حكومت عدل، تهذيب‏نفس و تزكيه روح شدني نيست؛ چنان‏كه بارزترين كار طاغوتيان در تاريك كردن جامعه بشري، تشكيل‏حكومت باطل و تعطيل حدود الهي و اجراي قوانينِ صرفاً بشري و ترويج الحاد و تضادّ با توحيد و دعوت به دوزخ است.
در روايات، ايّام الله به روز ظهور حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) و روز قيامت تطبيق شده است. اين‏گونه روايات براي تمثيل است، نه تعيين و هرگز نشان حصر نيست. بنابراين، مي‏توان روز پيروزي اعجاز بر سِحر و ظفر امداد غيبي بر سپاه فرعونيان و شكافته شدن دريا و نجات يافتن موسويان و هلاك شدن فرعونيان و... را از ايّام الله دانست.
نبرد با طغيانگر عصر، استقامت كامل مي‏طلبد نه هر پايداري. بدين‏جهت سخن از صبّار شكور است، نه صابر شاكر؛ چنان‏كه قائم به قسط با قوّام به قسط متفاوت است.
بررسي متن دين و تحقيق درباره دليل ضرورت آن، لزوم سياست ديني را به‏خوبي روشن مي‏كند. زيرا برهان نبوت عام و حتمي بودن آن براي جامعه، لزوم تدوين قانون فراگير و اجراي حدود و تعزير و قصاص و جنگ و صلح را در پي دارد و همه اين امور به حكومت وابسته است.
تفكر جدايي دين از سياست، مانع اقامه برهان عقلي بر ضرورت وحي و نبوّت است. زيرا نه مي‏توان جامعه بشري را چون فرشتگان از ستم معصوم دانست و نه مي‏شود تجاوز ستمگر را توجيه و آن را تحمّل كرد و نه رواست كه با وضع و اجراي قانونِ صرفاً بشري جلوي تعدّي متجاوزان را گرفت و نه اجراي حدود الهي را مي‏توان به دست هركس بدون ولايت و رهبري ديني سپرد، وگرنه هم محذور هرج و مرج پيش مي‏آيد، هم نكول ضمني، از برهان ضرورت وحي و نبوّت است.
اگر كسي متحجّرانه مظلوم‏نمايي كند و دين را از سياست جدا بداند و بگويد: من مأمور حفظ دينم و دخالتي در شئون سياست ندارم و اعلام بي‏طرفي كند، هرگز
سياستمدار قهّار او را رها نمي‏كند و قلمرو سياستگذاري خويش را از مرز مذهب جدا نمي‏سازد، و دين را پديده ماوراي طبيعي نمي‏داند، بلكه آن‏را به سود خود مصادره مي‏كند و ديندار دين‏نشناس متحجّر را، در كام مكر ماهرانه خويش فرو مي‏برد، و به او چنين تلقين مي‏كند كه از منابع ديني بايد مفاهيمي استنباط شود كه با خطوط كلّي سياست مشئوم طاغيان هماهنگ باشد، و نيز هر دينداري بايد به‏گونه‏اي عمل كند كه با قوانين طغيانگرانه آن سائس غير ديني موافق بوده، در راه نيل به اهداف فاسد سياستمداران ستم‏پرور سودمند باشد.
توهّم انفكاك دين از سياست و اعلام مظلومانه جدايي آن دو، همانند پندار انفكاك تخيّل و جدايي مرز عقل و جهل در جهاد اكبر است؛ يعني اگر عقل نظري و عملي به وهم نظري و عملي اعلام ترك مخاصمه كرد و فطرت انساني با طبيعت شهوت‏پرست يا درّنده‏خوي، پيمان ترك تعرّض بست و مظلومانه به كار خود مشغول شد، هرگز وهم نظري و عملي از تجاوز به مرز عقل نظري و عملي دست برنمي‏دارد، بلكه همواره غضب قهّار يا شهوت شعبده‏باز، به آزادي عقل عملي آسيب مي‏رساند و سرانجام هوس سياه، عقل صاف را به اسارت مي‏گيرد و از عقل اسير كاري جز تسليم‏ساخته نيست. زيرا هنگامي عقل فرصت اعلام نظر پيدا مي‏كند كه از اسارت هوس آزاد گردد و امير رأي و فرمانرواي خواسته خود شود؛ «كم من عقل أسير تحت هوي أمير»(2) و «شهد علي ذلك العقل، إذا خرج من أسر الهوي».(3)
نشان تهاجم سياست ستم، بر دين متحجّران معتقد به جدايي دين از سياست را در سرنوشت شوم كليسا مي‏توان ديد، كه چگونه كليسابانان تفسيرهاي ديني را برابر خواسته‏هاي سياست‏بازان تغيير دادند و رفته رفته به خدمت آنان درآمدند و مبناي انفكاك را يك جانبه امضا، و وحي آسماني را بر پايه وهم سائسان تحريف كردند و
سرانجام خود، كارگزاران حكومت غيرديني طاغيان عصر شدند.
جهان اسلام نيز از اين آسيب در امان نماند، بلكه پيروان تفكر انفكاك از كلمه اولوا الأمر در ﴿أطيعوا الله و أطيعوا الرّسول و أولي الأمر منكم﴾(4)، همان معنا را استظهار كردند كه سياست زور آن را امضا مي‏كرد، و سرانجام منبر خلافت محمود به صورت تخت سلطنت مذموم درآمد و اجراي حدود الهي تابع هوس سياست‏بازان روزگار شد. همچنين مشايخ سوء درباري در فرصت‏هاي مناسب سياسي، فتوايي دادند كه نياز كاذب حاكمان طغيان را برآورده سازد.
بدين‏سان معناي اسارت دين در دست هوس سائسان مكر روشن مي‏شود كه اميرمؤمنان(عليه‌السلام) در عهدنامه مالك چنين مي‏نويسد: «فإنّ هذا الدّين قد كان أسيراً في‏أيدي الأشرار، يعمل فيه بالهوي و تطلب به الدّنيا» (5)؛ در حكومت عدل علوي(عليه‌السلام) دين آزاد است و در حكومت جور ديگران، دين اسير است نه امير، و هرگز در قلمرو خاص خود دين جدا و آزاد نيست.

1 ـ سوره ابراهيم، آيه 5.
2. نهج البلاغة، حكمت 211.
3. همان، نامه 3.
4. سوره نساء، آيه 59.
5. نهج البلاغة، نامه 53.

هدايت در قرآن، ص 152-155.


نوشته شده در   دوشنبه 19 بهمن 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode