امروزه بسياري از پژوهشگران و متخصصان علوماجتماعي، شكلگيري و گسترش دمكراسي را تنها مرتبط با پيدايي نهادهاي اجتماعي و سياسي نميدانند، بلكه يكي از پيش شرطهاي آن را توجه به تربيت از دوران كودكي ميدانند.
براين اساس، از همان آغاز شكلگيري بحثهايي در حول دمكراسي، فلسفه تربيت هم در كانون توجه قرار گرفت. در اين ميان «جانديويي» بر اين نكته اصرار زيادي داشت و ريچارد رورتي، فيلسوف معاصر آمريكايي نيز از زاويهاي ديگر به آن مينگريست. به هر روي، تربيت، پيش شرط مكراسي است و از راه تربيت صحيح انسانها ميتوان به گسترش دمكراسي مدد رساند. مطلب حاضر نگاهي دارد به آراي تربيتي ژانژاك روسو، يكي از نخستين فيلسوفان حوزه تربيت.
از آنجا كه روسو فردي با تحصيلات ابتدايي و فاقد تحصيلات آكادميك بوده است، نميتوان اصول علميرا در نظرات او جستوجو كرد. آراي وي در كليه امور به ذهنيت شخصي او و آنچه كه او در طول دوران زندگيش از اجتماع و جامعه دريافت كرده بود، وابسته است. او با اين حال مسائل تربيتي را به صورت اصولي مطرح كرده و از پرداختن به جزئيات خودداري كرده است. آقاي ژان شاتو در كتاب «مربيان بزرگ» چنين ميگويد: « اگر در آثار او اصول فني و دقيق تربيتي را جستوجو كنيم كاملا راه خطا رفتهايم. خودش هم بارها به اين نكته اشاره و خاطر نشان كرده است كه به پيريزي مباني اكتفا نكرده، قصدش به هيچ وجه ورود به جزئيات نبوده بلكه ميخواسته اصول كلي را بيان كند» (شاتو، 1372، ص 177).
مسائل تربيتي تحتتأثير همه ابعاد زندگي بشر است و بر اساس همين قاعده اصول حاكم بر نظريات روسو در همه آثارش در يك راستا قابل مشاهده است. با اين وجود در هيچ كدام از مقالاتش تعريف منسجمي از تعليم و تربيت و شرايط آن بيان نكرده بلكه در مقالات مختلف خود تعاريف پراكندهاي از تعليم و تربيت، آن هم به شكلهاي غير علميمطرح كرده است. او تعليم و تربيت را دو امر مجزا ميداند كه از نظر وي مسئله تربيت نسبت به تعليم اولويت دارد. در حقيقت تربيت به صورت مسئله اصلياي مطرح ميشود كه به تمرين هر فرد و نه تجويز ديگران، بستگي دارد.
بهطور كلي روسو طبيعت، آدميان و اشيا را 3 استاد تربيت ميداند. از اين ميان «تربيتي را كه به وسيله اشخاص انجام ميگيرد توأم با اختيار ميداند و آن را نوعي هنر ميشمارد كه مستلزم مهارت بيشتر است و محال است با موفقيت كامل نيز همراه باشد.» البته ناگفته نماند كه استاد اصلي را طبيعت غيرفاسد معرفي ميكند و 2استاد ديگر را با استاد اول هماهنگ ميداند. او درباره طبيعت چنين مينويسد: «ما حساس به دنيا ميآييم و از روز تولد به طرق مختلف تحتتأثير پديدههاي گوناگوني كه ما را احاطه كرده قرار ميگيريم و به محض اينكه احساساتي را كه در ما پديد ميآيد شناختيم، آماده ميشويم به پديدههايي كه اين احساسات را در ما توليد ميكنند نزديك شويم يا از آن دوري گزينيم.
به محض اينكه ما بيشتر حساس و مطلع ميشويم اين تمايل يا تنفر در ما محكمتر ميشود ولي چون تحت فشار عادات ما قرار ميگيرد به تبع عقايد ما، كم و بيش تغيير مييابد. اين تمايلات را پيش از آنكه تغيير كند طبيعت ميناميم. » ماحصل تعاريف بالا را ميتوان به اين صورت آورد كه «تربيت، هنر يا فني است كه به صورت راهنمايي يا حمايت و هدايت طبيعي متربي و با رعايت قوانين رشد طبيعي و با همكاري خود او و براي زندگي كردن تحقق ميپذيرد. »
از نظر ژان شاتو تربيت مورد نظر روسو بر 3اصل زير استوار است:
«1- طبيعت خوب است چون منشأ الهي دارد
2- اجتماع بد است
3 – آزادي، تبعيت كامل از قانون مدينه ايدهآل است. »
در انجام مراحل و روشهاي تربيتي در راستاي اصول بالا به چند نكته بايد اشاره كنيم؛ روسو معتقد است قبل از شروع تربيت كودك، بايد طبيعت كودك و آنچه را كه خداوند در وجود او نهاده است، خوب بشناسيم؛ « هر سني مقتضياتي دارد و هر فرد انسان هم استعداد خاصي دارد و هر انسان بايد متناسب با آن اداره شود».
روسو انسان را بالفطره پاك ميداند و جامعه پليد و آلوده است كه انسان را آلوده ميكند. او بر طبيعت و آنچه كه طبيعت به انسان داده است بسيار تأكيد ميكند. وي معتقد است كه كودك را بايد از اين جامعه پليد دور نگه داشت و اجازه داد تا او مراحل طبيعي زندگي خود را طي كند و با آنچه طبيعت به او داده است، به رشد و كمال برسد. او اجتماع را كاملا مؤثر برانسان ميداند ولي چون هنر، علم، دانش و صنعت را باعث انحطاط جامعه ميداند پس جامعه نيز بر كودك تاثير مخرب ميگذارد.
روسو مباحث تربيتي خود را همراه با بقيه نظرياتش درمورد مسائل سياسي و اجتماعي دركتابها و مقالات ديگرش مطرح كرد، سپس برآن شد تا كتابي منحصرا درباره مسائل تربيتي بنگارد. در اين كتاب اصول تربيتي وي همراه با رشد كودكي فرضي به نام اميل به صورت عملي مرحله به مرحله پيش ميرود. او اعمال تربيتي اين كودك را منطبق بر نظرياتش جلو ميبرد. از بدو تولد اين كودك تمام وظايف مادر در قبال او توضيح داده ميشود. سپس اميل تحت تربيت مربي خود قرار ميگيرد و در تمام مراحل زندگي مربي همراه اميل است. از نظر روسو جامعه در راه رسيدن خود به سوي تمدن، همواره از طبيعت انساني دور شده، به تجمل رو كرده و در بند چيزهاي ساختگي گرفتار آمده است.
از اين رو هر گونه تاثير آن بر اساس طبيعت، يعني كودك، اثري تباهكننده دارد. بنابراين كودك هميشه تحت نظر مربي قرار دارد. اولين كار مربي شناخت كودك و مراحل رشد طبيعي اوست و توجه به اين نكته كه كودك با بزرگسال متفاوت است؛ « اينكه فكر نكنيم كودكان نيز مانند ما فكر ميكنند و آنها خصوصيات افراد بالغ را دارند. خود كودك، روحياتش و احساساتش بررسي شود و طبق آن برنامههاي تربيتي آماده شود. » در حقيقت مربي مواظب كودك است و او را دور از جامعه، در محيطي بسته و با توجه به تفاوتهاي فردي اش تربيت ميكند. البته روسو جامعهاي را رد ميكند كه طبيعت انسان، آزادي و حق اورا ناديده ميگيرد.
اميل تا دوازده سالگي به دور از هر گونه كتاب و هر آموزشي بزرگ ميشود. چون از نظر روسو كودك تا قبل از دوازده سالگي معني چيزي را كه ميخواند يا به او آموزش ميدهند نميداند و فقط به صورت طوطيوار آنرا حفظ ميكند و نميتواند درمورد آن قضاوت كند. روسو كودك را بر آن ميدارد تا در طبيعت تفكر كند. بدين وسيله حواس پنجگانه او تقويت ميشود. براي اميل شرايطي مهيا ميشود تا خود از روي مسائل طبيعي به بعضي از مسائل طبيعي و نتايج آن پي ببرد.
اگر كودك سؤالي بپرسد مربي به آن پاسخ نميدهد، زيرا اين پاسخ دادن به سؤال كودك او را از فكر كردن باز ميدارد و در عوض «با پرسيدن پرسشهاي هدايتكننده او را راهنمايي ميكند تا خودش مشكل را بگشايد.» از طرفي «آموزگار خوب كسي است كه شوق به آموختن و فهميدن را در شاگرد بر انگيزد.» جسم اميل نيز بايد تحمل سختي، سرما، گرما و گرسنگي را داشته باشد تا بتواند درآينده فردي تنومند و قوي باشد. با تقويت حواس پنجگانه، عقل او نيز بر احساساتش غلبه ميكند و در شرايط درست تصميم ميگيرد.
روسو بعد از دوازده سالگي آموزش رسميو عمومي را توصيه ميكند. از نظر وي همه انسانها با هم برابرند بنابراين در مورد انتخاب مدرسه و نحوه آموزش نيز نبايد بين افراد ثروتمند و فقير تبعيضي قائل شد. براين اساس تأكيد زيادي بر دمكراسي، آزادي فردي و تعليم و تربيت فردي و سپس تعليم و تربيت ملي دارد.
البته شرايطي را نيز بر اين مدارس متصور ميشود؛ «در آموزشگاهها، بايد ورزشگاههايي براي تمرينهاي بدني بر پا كرد. اين نكته كه تا به اين اندازه فراموش شده، در نظر من مهمترين بخش تربيت است؛ نه تنها از نظر سلامت بلكه بيش از آن، از نظر تربيت اخلاقي كه يا فراموش ميكنند يا دادن مشتي دستورات خشك و بيهوده را كافي ميپندارند.» همچنان كه ذكر شد، روسو 3 استاد تربيت را اين چنين نام ميبرد: 1- طبيعت 2- آدميان 3 – اشياء. اولي را اصل ميگيرد و دو عامل ديگر را با آن اصل اول هماهنگ ميكند؛ « تربيت بايد در راستاي طبيعت انسان و در راستاي قلب و روح او باشد. »
از طرفي ديگر معتقد است هوش انسان برترين جنبه وي نيست چون ممكن است تحتتأثير هواي نفس و جنبههاي پليد انساني قرار گيرد و از هوش بهعنوان وسيلهاي براي نيرنگ و حيله سازي استفاده شود. بنابراين، روسو برترين جنبه انسان را وجدان اخلاقي او ميداند؛ « برترين جنبه انسان وجدان اخلاقي و تشخيص نيك از شر و گرايش به نيكي است.»
مهمترين مسئلهاي كه روسو به آن ميپردازد، تربيت منفي است. به نظر او لازم نيست ما از محاسن كار درست اخلاقي داد سخن دهيم، بلكه كافي است كار بد را به كودك نياموزيم، زيرا فرد به صورت طبيعي كاري مثل دروغ گفتن را بلد نيست، انسان به صورت طبيعي راستگوست و جامعه است كه دروغ گفتن را به او ميآموزد.
با توجه به مذمت جامعه از طرف روسو عدهاي فكر ميكنند كه روسو جامعه را به كلي حذف ميكند در حاليكه «پيشنهادش به ما اين است كه عظمت فكر و تكامل اخلاق اين آدم تربيت شده را محفوظ بداريم و در عين حال خوش قلبي و آزادي و سعادتي را كه انسان بهطور طبيعي دارا بوده است به او برگردانيم. اين احيا و تجديد به 2صورت ممكن است: تجديد فرد و تجديد جامعه.» در حقيقت روسو در مقابل لاك اصلاح جامعه را وابسته به اصلاح فرد ميداند به اين مفهوم كه « هدف تعليم و تربيت بازسازي انساني است كه بتواند در جامعه بازسازي شده زندگي كند. » بخش ديگري از آراي تربيتي روسو مربوط به تربيت مذهبي است.
او طرفدار كيش خداپرستي مطلق است. به همين دليل است كه اصراري برانجام تكاليف مذهبي يا داشتن مذهب خاصي ندارد. آنچه وي معتقد است ايمان قلبي به خداوند و دوست داشتن خدا از صميم قلب است؛«اميل هرگز راجع به صفات خداوند تصورات باطل نخواهد كرد، زيرا عادت دارد به آنچه مافوق فهم اوست توجه نكند، علاوه بر اين مربي او سعي نخواهد كرد او را به كيش خاصي پرورش دهد بلكه كوشش خواهد كرد وي را طوري تربيت كند كه وقتي بزرگ شد مذهبي را كه عقل او ميپسندد انتخاب كند. »
همشهري آنلاين- اعظم حسيني