آيا شما دوست داريد كسى سرزده و بى خبر ، وارد خانه شما بشود؟
شما براى زندگى وخانه خويش، حريمى قايل هستيد و دوست نداريد كه آنها ناديده گرفته شود.
پيامبر اكرم(ص) كه رفتارش مايه درس و الگو براى همگان است ،وقتى به در خانه كسى مى آمد ، رو به روى در نمى ايستاد ، بلكه سمت راست يا چپ قرار مى گرفت و مى فرمود: «السلام عليكم ». با اين سلام دادن بلند ، اجازه ورود مى گرفت. زيرا آن روزها هنوز معمول نشده بودكه همه در برابر خانه شان پرده بياويزند. (1) .
با «در زدن »، «اجازه گرفتن »، يا الله گفتن، زنگ زدن، سرفه كردن، پا برزمين كشيدن يا به هر وسيله ي ممكن بايد صاحب خانه يا ساكن اتاق را خبر داد.
با «در زدن »، «اجازه گرفتن »، يا الله گفتن، زنگ زدن، سرفه كردن، پا برزمين كشيدن يا به هر وسيله ي ممكن بايد صاحب خانه يا ساكن اتاق را خبر داد. اگر اجازه ورود داده شد ، وارد مى شويم ، و گرنه بدون هيچ ناراحتى برمى گرديم. همچنان كه اگر ما در شرايط نامساعدبوديم و براى ورود كسى به خانه يا محل كار، تمايل نشان نداديم ،انتظار داريم كه نرنجد و اين را « توهين » تلقى نكند.
امام صادق(ع) مى فرمايد:
براى ورود به خانه اى، اذن گرفتن و اعلام، سه بار است: بار اول ، تابشنوند. بار دوم براى آنكه خود را جمع و جور كنند. در مرتبه سوم اگرمايل بودند اجازه دهند ، والا، اذن نمى دهند و اجازه گيرنده برمى گردد:«الاستيذان ثلاثة: اولهن يسمعون، والثانية يحذرون و الثالثة ان شاؤوا اذنوا و ان شاؤوا لم يفعلوا، فيرجع المستاذن ». (2) .
سرزده وارد خانه شدن، حتى خانه ي خود نيز ناپسند است. در آداب سفر آمده است كه پيامبر اكرم(ص) نهى كرد كه اگر كسى شبانه ازمسافرت برگشت، سرزده وارد خانه شود، مگر آنكه قبلا اعلام كند وخبر دهد: «نهى رسول الله(ص) ان يطرق الرجل اهله ليلا اذا جاء من الغيبة حتى يؤذنهم.» (3) .
از زبان قرآن بشنويم كه مى فرمايد:
«اى ايمان آورده ها! به خانه هايى جز خانه خويش وارد نشويد. مگر آنكه قبلاخبر دهيد و اذن بگيريد و بر اهل خانه سلام كنيد. اين برايتان بهتر است. باشد كه پندبگيريد. اگر در خانه، كسى را نيافتيد ، وارد خانه نشويد تا آنكه به شما اجازه دهند واگر به شما گفتند: « برگرديد »، شما هم برگرديد. اين برايتان پاكيزه تر (ورشددهنده تر) است.» (4) .
نگاه
نهاد «خانواده »، از مقدس ترين نهادهاست. سلامت و استوارى آن نيز، مورد توجه اسلام است. نوع برخوردها نسبت به تحكيم رشته هاى اين نهاد ، يا گسستن پيوندها ي آن مؤثر است. خانواده و خانه، حد و حريمى دارد كه بايد رعايت شود و موردتعدى و «مرزشكنى » قرار نگيرد. تهاجم و تعدى به اين حدود و حقوق ،گاهى هم از طريق « نگاه » است كه كنترل آن ضرورى است :
در روايات ، «نگاه » همچون تيرى مسموم از تيرهاى شيطان قلمدادشده است. گاهى «گناه »، در پى يك «نگاه » پديد مى آيد. و اگر كسى نتواندچشم ها و پلك هاى خود را تحت اختيار و كنترل داشته باشد ، به روزسياه مى نشيند. حيف است كه انسان از راه نگاه، جهنمى شود. به فرموده حضرت على(ع): چشم ها شكارگاه شيطان است: «العيون مصائدالشيطان.» (5) .
اين سخن نيز از حضرت مسيح(ع) است كه:
«اياكم و النظر الى المحذورات فانها بذر الشهوات و نبات الفسق »; (6) .
از نگاه به آنچه «ممنوع » است بپرهيزيد ، چرا كه چنين نگاهى بذرشهوت و رويش فسق و گناه است.
چرا بى اجازه؟
احترام گذاشتن به حقوق فردى، شرط اخوت اسلامى در يك جامعه مكتبى است و پاى بندى به اين اصول، ضامن تداوم دوستي هاست.
اگر كسى يادداشتى يا نامه اى مى نويسد ، نبايد دزدانه به آن نگاه كرد. اگر دو نفر با هم صحبت خصوصى مى كنند ، چه حضورى، چه تلفنى، «گوش ايستادن » و به نجواها گوش كردن و «استراق سمع » كردن وشنود گذاشتن، جايز نيست.
اگر پاكتى براى شخصى فرستاده مى شود و تاكيد مى كنند كه «شخصا مفتوح فرماييد»، ديگرى حق باز كردن و مطالعه آن را ندارد (مگربا اجازه طرف اصلى). اگر گفتند: راضى نيستيم مطالب اين دفتر را بخوانى، يا اگر مطلبى و انتقادى و مقاله اى نوشتند و با نوشتن «امضاء محفوظ » گفتند كه راضى به افشاى نام نيستند، افشاى آن خلاف ادب و قانون و وجدان است.
پس، مجموعه آنچه « راز شخصى » و اسرار زندگى خصوصى محسوب مى شود ، بسيار است. تنها در خانه و اتاق و نامه و راز هم خلاصه نمى شود. ممكن است حتى نوعى از غذا و ميوه و خوراكى درخانه و يخچال و ... كسى باشد ولى دوست نداشته باشد ديگران بدانند.يا يك بيمارى يا نقص عضو و جسم در كسى باشد كه نخواهد ديگرى آن را بداند. يا در شرايط بحرانى خاصى قرار داشته باشد كه نخواهدمردم بدانند. همه ي اينها در قلمرو «حريم شخصى » است و ورود به آن «اجازه » مى خواهد.
در ارتباطات، گاهى با خويشاوندان ودوستان بسيار صميمى مواجه هستيم، ولى هرگز اين «مجوز» ورود به «منطقه ممنوعه » از زندگى شخصى آنان شمرده نمى شود ، مگر آنكه «اذن صريح » داشته باشيم.
بكوشيم تا در سخن، نگاه، رفتار، معاشرت و ارتباط ، از آنچه خارج از قلمرو «اذن » و «اجازه » قرار دارد ، وارد نشويم.
پي نوشت ها :
1) تفسير فخر رازى، ج 23، ص 198.
2) وسائل الشيعه، ج 14، ص 141.
3) مكارم الاخلاق، ص 266.
4) نور، آيه 27 و 28.
5) غرر الحكم، ج 1، ص 335.
6) ميزان الحكمه، ج 10، ص 71.
منبع : برگرفته از كتاب " اخلاق معاشرت " – نويسنده : علي اكبر مظاهري