نشستهام پشت میز كامپیوتر و سعی میكنم به اینترنت وصل شوم. یك لحظه ناخودآگاه نگاهم به نقطهای خیره میشود. نقطه انگار حركت میكند. اول باورم نمیشود. ولی راست است.
آنچه میبینم نقطهای درشت نیست، یك موجود زنده است.
به زنده بودن موجود فكر میكنم. به اینكه خدا چهطور در این اندازه و اینقدر ریز، همه اجزای لازم برای زنده بودن یك موجود را جا داده است؟ هنوز از ظرافت اجزای این سیستم بیرون نیامدهام كه به یاد موجودات میكروسكوپی میافتم.
موجودات میكروسكوپی از این كه میبینم هم ریزترند و اصلاً با چشم و بدون تجهیزات دیده نمیشوند. من هیچ وقت چنین موجوداتی را زیر میكروسكوپ نگاه نكردهام؛ ولی آنها هم هر كدام یك موجود زندهاند با بدنی كامل كه همه كارهای حیاتی مورد نیازشان را پاسخ میدهد.
به بدن خودمان فكر میكنم. به موجودات بزرگتر فكر میكنم. به خبری كه دیشب تلویزیون پخش میكرد و از كشف یك حلقه نورانی دیگر دور زحل میگفت؛ حلقهای كه حدود یك میلیارد كره زمین در آن جا میشود. نمیدانم از بزرگی و عظمت بعضی اجزا حیرت كنم یا از ریز بودنشان. ناخودآگاه خاطره اولین باری كه با جمعی از دوستان پای صحبت یكی از متخصصان حوزه فنآوری نانو نشسته بودیم، در ذهنم زنده میشود.
چند سال پیش
آقای دكتر از سلولها حرف میزند، از جابهجایی الكترونها و از اندازههایی كه ناگزیر است در جواب چشمهای باز و حدقههای گرد شده ما، بارها و بارها بزرگشان كند و مثال بزند تا شاید بتوانیم آنچه را كه میگوید تصور كنیم.
آقای دكتر از یك میلیون نانو حرف میزند تا به اندازهای برسد كه برای ما قابل دیدن و قابل مقایسه كردن باشد و آنوقت بتواند درباره ابزارهایی برایمان توضیح بدهد كه با این فنآوری ساخته میشوند و با اندازه ریزشان كلی كار از دستشان برمیآید.
آقای دكتر از ابزارهای ریزی میگوید كه میشود آنها را برای تشخیص عیب و تعمیر به درون اجزای گوناگون دستگاههای بزرگ فرستاد و اشكال را همان جا رفع كرد یا از داروهایی كه به جای اینكه بهطور كلی جذب بدن شوند تا درد یكی از نقاط بدن را كم كنند یا زخم نقطه خاصی را التیام بخشند، به مقصد بخش آسیبدیده در درون بدن سفر میكنند و درست
همان جا كه به تأثیر داروییشان نیاز است فعال میشوند وبه سرعت اثر میگذارند.
چند دقیقه پیش
برای كاری سوره لقمان را میخواندم. دنبال نصیحتهای لقمان به فرزندش بودم كه یكی از این نصیحتها كه اتفاقاً به آن فكر نكردهبودم توجهم را بیشتر جلب كرد.
لقمان لابهلای نصیحتهایش ریز ندیدن خوبی و بدی را به فرزندش یادآور میشود كه گمان نبر خیر و شر، خوبی و بدی، در زندگی از میان میرود و پنهان میماند.
لقمان میگوید كه پسرم، خوبی و بدی، اگر به اندازه یك ذره هم باشد، آن ذره هم در دل حفره یك صخره بزرگ قرار بگیرد، در وسعت بیكران آسمان شناور شود یا بر سینه پهناور زمین بیفتد، باز هم خدا آن را میبیند و برای پاداش و مجازات، آن را به حساب میآورد. فكر میكنم شاید این آیه به وضعیت و سرنوشت ما نظر دارد. حكایت همان ضربالمثل قدیمی است كه «قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود». نمیدانم هركداممان داریم ذره ذره خوبی میپراكنیم یا خدای ناكرده ذره ذره بدی روی هم تلنبار میكنیم.
همشهري آنلاين - مناف يحييپور