ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 15 تير 1403
جمعه 15 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 15 مهر 1388     |     کد : 5023

آنان كه حق خواستند و باطل پيمودند

جنگ صفين در شرايطي در نيمه صفر سال38 هجري با پيمان نامه حكميت به پايان رسيد كه گروهي از سپاهيان امام علي با نام محكمه اولي يا خوارج، آن پيمان را پذيرا نشدند و مرتكبان آن را كافر خواندند...

 

جنگ صفين در شرايطي در نيمه صفر سال38 هجري با پيمان نامه حكميت به پايان رسيد كه گروهي از سپاهيان امام علي با نام محكمه اولي يا خوارج، آن پيمان را پذيرا نشدند و مرتكبان آن را كافر خواندند.

امام علي(ع)‌ با مدارا و تساهل بي‌پاياني با ايشان برخورد كردند و تا آن هنگام كه دست به شمشير نبردند با ايشان به نبرد نپرداختند. شيوه مواجهه امام علي(ع) با خوارج همواره از سوي فقها، محدثان و مورخان به‌عنوان الگويي براي نحوه برخورد با مخالفان مورد توجه بوده است. در اين جستار به واكاوي ابعاد اين برخورد مي‌پردازيم.

پيمان‌نامه حكميت در عصر روز چهارشنبه، هفدهم صفر سال38 به امضاي طرفين درگير در جنگ صفين رسيد و از دو طرف 10 گواه امضاي خويش بر پاي آن نهادند. از سوي امام كساني چون عبدالله بن‌عباس، اشعث‌بن‌قيس، مالك اشتر، سعيد‌بن‌قيس، خباب‌بن‌ارُّت و حسنين(ع) آن را امضاء كردند. پس از تنظيم پيمان، اشعث پيمان نامه را ميان سپاهيان امام چرخاند و برايشان بخواند. نخستين مخالفت‌ها از سوي عروه بن اديه تميمي ابراز شد كه «أتحكّمون الرجال في أمر‌الله ؟ لاحكم الا لله، أين قتلانا يا أشعث؟/ آيا مردان را در دين خدا حَكم قرار مي‌دهيد؟ حُكم جز از آن خدا نيست. شهداي ما چه شدند اشعث؟» (وقعة صفين، ص 512).

پس از عروه، رئيس قبيله مراد، صالح بن شفيق هم ابراز مخالفت خويش را با اين شعر همراه ساخت كه« ما لعلي في الدماء قدحكم لو قاتل الاحزاب يوما ما ظلم/ چه شد كه علي درباره خون‌هاي ريخته شده تن به حكميت داد  حال آنكه اگر با معاويه مي‌جنگيد، عمل او ستمكاري محسوب نمي‌شد!» با اين مخالفت‌ها بسياري از تيره‌هاي قبيله بني تميم به مخالفان پيوستند و چنان‌كه مورخان آورده‌اند از هر سو شعار لاحكم الالله به آسمان بلند شد. در اينجا گروهي از فرماندهان سپاه امام كه خود عامل اصلي پذيرش حكميت بودند به امام فشار آوردند كه پيمان را نپذيرد و براي جنگ آماده شود.

امام با قرائت آياتي از قرآن كريم كه مضمونشان لزوم وفاي به عهد بود به ايشان يادآوري كرد كه نمي‌توان پيماني را كه بسته‌اند و آن را به نام خدا موكد ساخته اند، نقض كنند. به خوارج اما چنين فرمودند: «‌ما مردان را به داوري نگمارديم، بلكه قرآن را داور قرار داديم؛ و اين قرآن، خطي نبشته است كه ميان دو جلد هشته است.

زبان ندارد تا به سخن آيد، ناچار آن را ترجماني بايد ؛ و ترجمانش آن مردانند كه معاني آن دانند. چون اين مردم ما را خواندند تا قرآن را ميان خويش داور گردانيم، ما گروهي نبوديم كه از قرآن روي گردانيم. » (‌نهج‌البلاغه، خ‌125). به هر روي امام از سرزمين صفين جانب كوفه گرفت و قرارشد تا حكمين يعني ابوموسي اشعري و عمروبن‌عاص موضوعات چهارگانه ذيل را بررسند: 1- بررسي علل قتل عثمان و معرفي قاتلان وي براي قصاص 2- مشروعيت حكومت امام علي(ع)‌ 3- چرايي مخالفت معاويه با حكومت امام و مبناي شرعي آن 4- چگونگي تنظيم قرارداد صلح براي جلوگيري از هدر رفت خون مسلمانان. از قضا تنها مواردي كه حكمين در پيرامون آن به بحث نپرداختند همين امور چهارگانه بود. عمرو توانست ابوموسي را فريب دهد و ابوموسي نيز امام علي(ع) را از خلافت عزل كرد. در مقابل عمرو برخلاف وعده‌اي كه به ابوموسي سپرده بود، معاويه را به‌عنوان خليفه منصوب كرد.

بسيار طبيعي بود كه نتايج حكميت مورد توجه امام و يارانش قرار نگيرد زيرا به هيچ‌روي سازگاري و موافقتي با قرآن نداشت و شرط حكميت اصولا مراجعه به قرآن و حكم برآن اساس بود. پيش از حكم حكمين امام كه قصد ورود به كوفه را داشت ملاحظه كرد كه در حدود 12هزار تن از يارانش از ورود به كوفه امتناع مي‌كنند و با شعار لاحكم الا لله به سمت اردوگاه نظامي حروراء در نزديكي كوفه در حركت هستند. امام در اين مرحله با تمام اتمام حجت‌ها، ايشان را رها كردند و فرمودند تا دست به شمشير نبرند كاري با ايشان ندارند. خوارج اما در مقابل در مسجد كوفه و در هنگام نماز جماعت به تظاهرات علني دست مي‌زنند. خوارج با حضور در مسجد درست به هنگام برپايي نماز جماعت به دادن شعارهاي لاحكم الا لله مي‌پردازند.

طبري در تاريخ خويش، نحوه عملكرد خوارج را اينگونه توضيح مي‌دهد: «روزي امام علي(ع)‌ به نماز ايستاده بودند. ابن‌كوّاء از سران خوارج به‌عنوان اعتراض درست به هنگام برپايي نماز جماعت اين آيه را تلاوت كرد: «و لقد اوحي اليك و الي الذين من قبلك لئن اشركت ليحبطن عملك و لتكونن من الخاسرين/ به تو و به پيامبران پيش از تو وحي كرديم كه اگر شرك ورزي عمل تو تباه مي‌شود و از زيانكاران به شمار مي‌آيي.» (زمر/65).  امام(ع)‌ به حكم قرآن كه « اذا قري  القرآن فاستمعوا له وانصتوا لعلكم ترحمون / هرگاه قرآن تلاوت مي‌شود به آن گوش فرا دهيد و آرام باشيد، شايد مورد رحمت الهي قرار گيريد»(اعراف /204) سكوت كردند تا ابن‌كوّاء تمام آيه را خواند. آنگاه به نماز خود ادامه دادند. ولي او مجددا آيه را تكرار كرد و امام باز به حكم قرآن سكوت كرد. ابن‌كواء اين عمل را چند بار تكرار كرد.

سرانجام امام با تلاوت آيه «‌فاصبر ان وعد‌الله حق و لا‌يستخفنك الذين لا يومنون/ صبر پيشه كن چرا كه وعده خدا حق است و كارهاي آنان كه ايمان ندارند تو را خشمگين نسازد»( روم/60) جواب ابن كوّاء را به‌گونه‌اي كه به نمازشان آسيب نرسد، دادند و او را ساكت و منكوب ساختند.» (طبري، ج4، ص 54).  استدلال‌هاي فراوان و عميق امام از قرآن و سنت اما بر خوارج كمترين تاثيري نمي‌نهاد و فهم سطحي و دل چون سنگ ايشان را مخاطب خويش نمي‌يافت. گستاخي خوارج به حدي بود كه از نسبت دادن علني كفر به امام خودداري نمي‌كردند و در ملأعام ايشان را كافر مي‌شمردند.

سعه صدر امام اما چنان بود كه برخي ياران ايشان را به ترديد افكنده بود و از امام تقاضاي برخورد بسيار شديد با خوارج را مي‌كردند. امام تنها در پاسخ به اين جمله اكتفا مي‌كردند كه خوارج كلام درستي مي‌گويند اما اراده باطل از آن مي‌كنند. بايد به اين نكته توجه كرد كه امام تنها به ذكر اين امور نمي‌پرداختند بلكه در كنار آن تلاش مي‌كردند تا با مناظره،  شبهات خوارج را پاسخ گويند. در يكي از اين مناظرات، امام عبدالله بن عباس را براي احتجاج نزد ايشان مي‌فرستند. ابن‌ابي‌الحديد در شرح خويش بر نهج‌البلاغه جريان كامل اين مناظره را به نقل از الكامل مُبَرد آورده است. ابن‌عباس از ايشان مي‌پرسد كه اشكال شما بر امام چيست؟ ايشان نيز بي‌درنگ مسئله حكميت را مطرح مي‌كنند.

ابن‌عباس در پاسخ، مسئله حكميت را امري قرآني مي‌داند و به ذكر آياتي از قرآن در اين باره مي‌پردازد: «و من قتله منكم متعمدا فجزاء مثل ما قتل من النعم يحكم به ذواعدل منكم/ [‌اي مومنان شكار را در حال احرام مكشيد] و هر كس از شما عمدا آن را به قتل رساند بايد كفاره‌اي معادل آن چهارپايان بدهد، كفاره‌اي كه 2 نفر عادل از شما معادل بودن آن را حكم دهند.» (مائده/95). هرگاه خداوند در مسئله شكار در حال احرام كه پيچيدگي كمتري نسبت به جنگ برخوردار است، حكم به حكميت مي‌كند، چرا در مسئله امامت، براي مسلمانان تحكيم روا نباشد؟ خوارج به ابن‌عباس گفتند: پس چرا امام نتيجه حكميت را پذيرا نيست؟ ابن‌عباس پاسخ داد كه موقعيت داوران از خود امام بالاتر نيست. هرگاه امام مسلمانان ره خلاف جويد، بايد مسلمانان جلوي او را بگيرند چه رسد به دو داوري كه برخلاف حكم خدا حكم كرده‌اند. در اين هنگام كه خوارج احساس كردند در برابر ابن‌عباس پاسخي ندارند، شروع به فحاشي به او كردند!

امام كه وضع را چنان ديد خود راهي اردوگاه خوارج شد. امام به هنگام حركت از صعصعه پرسيد كه گروه شورشگر در پي كدام يك از سران خوارج هستند. گفت: يزيد‌بن‌قيس ارحبي. از اين‌رو امام نزد يزيد رفتند. ايشان در برابر خيمه يزيد فرود آمدند و 2 ركعت نماز گزاردند. آنگاه رو به خوارج اينگونه سخنان خويش را آغاز كردند: آيا همه شما در صفين حاضر بوديد؟ گفتند: خير. سپس فرمودند به دو گروه جداگانه تقسيم شويد. آنگاه فرمودند: خاموش باشيد و همهمه مكنيد. به سخنانم گوش دهيد و دل‌هايتان را متوجه من‌سازيد. از هركس شهادت طلبيدم مطابق آگاهي خود گواهي دهد.

ايشان فرمودند: «خدايا اين مقامي است كه هر كس در آن پيروز شود در روز رستاخيز نيز پيروز خواهد شد. و هر كس در آن محكوم شود در سراي ديگر كور و گمراه خواهد شد. آيا شما به هنگام بلند كردن قرآن بر نيزه‌ها، آن هم به‌صورت خدعه و حيله، نگفتيد كه آنان برادران و همكيشان ما هستند و كارهاي گذشته خود را فسخ كرده و پشيمان شده‌اند و به كتاب خدا پناه آورده‌اند و بايد نظر آنان را پذيرفت و اندوه ايشان را برطرف ساخت. [و من در پاسخ گفتم:] اين پيشنهادي است كه برون آن ايمان و درون آن عدوان و كينه‌توزي است؛ آغاز آن رحمت و پايانش پشيماني است. بر سركار خود بمانيد و راه خود را ترك مكنيد. اما سرانجام بر خلاف تاكيد من كار انجام گرفت و ديديم كه شما چنين فرصتي به دشمن داديد.»

خوارج تمام سخنان امام را تاييد كردند و گفتند: هرچه مي‌گويي حق و بجاست ولي چه مي‌توان كرد كه ما گناه بزرگي مرتكب شده‌ايم و از آن توبه كرده‌ايم و تو نيز بايد توبه كني. امام به‌صورت كلي گفتند: «استغفر‌الله من كل ذنب/ از خداوند به سبب همه گناهان آمرزش مي‌جويم.» در اين هنگام 6هزار تن از خوارج از اردوگاه به همراه امام خارج شدند (شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج2، ص 280). با آنكه استدلال امام بسيار اقناعي بود اما به روايت طبري همچنان 2هزار و 800تن و به روايت ابن‌اثير در الكامل هزار و 800 تن در اردوگاه باقي ماندند. ابن‌قتيبه مي‌نويسد در اين موقع عبدالله بن وهب راسبي كه از سران خوارج بود به ميدان آمد و گفت:‌اي پسر ابوطالب از تو دست برنمي‌داريم تا تو را از پاي در آوريم. امام خنديدند و گفتند: مرا از شمشير و نيزه مترسانيد. با اين حال امام فرمودند تا ايشان نبرد را  آغاز نكردند شما دست به شمشير نبريد. به خدا سوگند كه جز 10 تن از شما [ اشاره به سپاه خويش ] كشته نمي‌شود. جز 10تن از آنان [ اشاره به سپاه خوارج ] جان به در نمي‌برند.

چون جنگ به پايان رسيد امام فرمودند: «پس از من خوارج را مكشيد. چه آنكه به طلب حق درآيد و راه خطا پيمايد همانند آن [= معاويه] نيست كه باطل طلبد و بيابد و بدان دست گشايد.» (خطبه 61 نهج‌البلاغه). شايد بتوان رفتار امام با خوارج را لااقل در مواردي، با رفتار ايشان نسبت به بازماندگان جنگ جمل مقايسه كرد؛ زيرا امام در جمل، غنيمتي نگرفتند. در نبرد نهروان نيز امام جز سلاح جنگي و چهارپايان، اموال، لوازم زندگي، كنيزان و غلامان ايشان را به ورثه تحويل دادند. بنابراين با كشته‌شدگان ايشان معامله اسلام كردند.

فرقي كه امام ميان موضوع خوارج و موضوع معاويه مي‌نهد بسيار درخور توجه است. چرا كه حكم تابع موضوع است. از نگاه امام، خوارج به‌دنبال باطل نيستند، برخلاف معاويه كه به‌دنبال باطل است. بنابراين تعقيب خوارج مشروع نيست اما تعقيب معاويه مشروع است  چرا كه او بر باطل و به‌دنبال آن است. البته اين نگاه نوعي نيت‌خواني را مستتر دارد كه در هنگامه جنگ جز از كساني چون اميرمومنان(ع)‌ ساخته نيست.

 

سهند صادقي بهمني

همشهري آنلاين   

 


نوشته شده در   چهارشنبه 15 مهر 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode