با توجه به آمار و ارقام موجود در اطلاعيه سازمان ثبت احوال درباره افزايش 6 درصدي طلاق در شش ماهه اول سال و يك درصد كاهش ازدواج، اين نگراني به صورت يك تهديد رفتاري در جامعه به وجود ميآيد كه طلاق و جدايي رو به افزايش رفته در حالي كه ازدواج به عنوان پيوند عاطفي كاهش داشته است. سلامت نیوز:با توجه به آمار و ارقام موجود در اطلاعيه سازمان ثبت احوال درباره افزايش 6 درصدي طلاق در شش ماهه اول سال و يك درصد كاهش ازدواج، اين نگراني به صورت يك تهديد رفتاري در جامعه به وجود ميآيد كه طلاق و جدايي رو به افزايش رفته در حالي كه ازدواج به عنوان پيوند عاطفي كاهش داشته است.
دکتر مجيد ابهري، آسيبشناس و رفتارشناس اجتماعي در روزنامه ملت ما نوشت: در كنار مشكلات اقتصادي نظير گراني، تورم و اشتغال كه ميتوانند تنشهاي رفتاري و رواني را به وجود بياورند، يك اصل كلي به عنوان ضايعه رفتاري خودنمايي ميكند و آن اين نكته است كه كاهش آستانه تحمل به عنوان سطح ضعف تفاهم روابط، اصليترين عامل جدايي بوده و جوانان بهخاطر تغيير سبك زندگي و فاصله گرفتن از سادهزيستي، از ازدواج ترسان و گريزان شدهاند.
وقتي هزينه يك ازدواج و ساماندهي عاطفي حداقل 30 ميليون تومان ميشود، يك جوان كه تازه توانسته كاري براي خود دست و پا كند چگونه ميتواند چنين هزينهاي را پرداخت كند؟ تازه اگر خانوادهاش بتواند از او حمايت كند باز هم پرداخت چنين هزينههايي در ابتداي زندگي غيرمنطقي و غيرقابل تحمل ارزيابي ميشود.
در بررسي علل طلاق در كنار مشكلات اقتصادي، كاهش آستانه تحمل و ضعف مهارت برقراري تفاهم اصليترين علل رفتاري جدايي بوده و ميتوان در بررسيهاي نظري به اين واقعيت دست يافت كه در سخنراني مقام معظم رهبري در خراسان شمالي افزايش طلاق در بعضي از استانها موجب نگراني ايشان نيز بوده و در سوالات بيستگانه مطرح شده است.
در بعضي از استانها سادهزيستي همراه با ازدواجهاي سنتي يعني انتخاب همسر توسط والدين يا بزرگترها و همينطور وساطت آنها هنگام بروز مشكلات اصليترين عامل پايين بودن آمار طلاق است. اجراي بستههاي ازدواج اعم از موسسات همسرگزيني تا سايتهاي مربوطه هيچكدام نخواهند توانست اين مرحله حساس و مهم زندگي جوانان را تسهيل كنند چرا كه انتخاب درست، شناخت نقاط ضعف و قوت طرفين قبل از ازدواج و ارزيابي نقاط ضعف رفتاري ميتواند از ازدواج نارس و غيرمفيد جلوگيري كند.
بيشتر ازدواجهاي منجر به طلاق بر اساس معيارهاي ظاهري و مادي بوده و همسنگ بودن زوجين از نگاه ظاهري، فرهنگي، اقتصادي، ارزشهاي ديني و خانوادگي مورد توجه قرار نگرفته است. اشتغال زن و مرد بهطور مشترك يكي از دلايل كاهش وابستگي عاطفي بوده و مشكلات مالي يعني«درآمد من، درآمد تو» در پايان هر ماه خودنمايي ميكند.
يكي ديگر از مسائل اين است كه در هنگام وقوع مشكلات رفتاري، زن و شوهر جوان تلاش ميكنند بر اساس تجارب ضعيف خود مشكلات را حل و فصل كنند كه در بيشتر مواقع موفق به برداشتن موانع نميشوند بلكه بر حجم مشكلات افزوده ميشود. موضوع فرزندآوري در زندگي زناشويي دومين مشكل پيشرو است.
كمتر از 5 سال از اوايل زندگي تازه زناشويي، فرزندآوري خطايي است كه ممكن است باعث تلخي سرنوشت موجود ديگري در خانه شود. چشم و همچشميها و رقابتهاي منفي، گرايش به اشرافيگري و زندگيهاي تشريفاتي باعث شده زن و شوهر در ابتداي زندگي گرفتار انواع قسط و وام و بدهيهاي ديگر شوند كه با نزديك شدن پايان ماه تنشهاي عصبي و رفتاري باعث افزايش حساسيت ميشود.
دخالتهاي بيمورد اطرافيان نه به صورت كدخدامنشي و داوري منطقي و منصفانه بلكه طرفداري يك جانبه از يكي از زوجين نيز باعث شعلهور شدن هرچه بيشتر آتش اختلاف ميشود. عدم امكان انتخاب منطقي همسر توسط جوانان بعد از بيكاري و مشكلات اشتغال از موانع اصلي افزايش ازدواج است كه يافتن مسكن مناسب بر آن افزوده ميشود. گراني اجارهبها در ابتداي زندگي بهويژه در تهران و شهرهاي بزرگ از موانعي است كه جوانان را نسبت به ازدواج به واهمه مياندازد.
جدا از اينها، ترس جوانان از پذيرفتن مسئوليت اين واقعيت تلخ را آشكار ميكند كه والدين در تربيت فرزندان به مهارت اساسي واگذاري مسئوليت به فرزندان عنايت ويژه نداشته و اجازه ميدهند فرزندان خودسر رشد كنند. از تهيه نان براي خانه تا خريدهاي ديگر، كمك به تهيه غذا، پذيرايي از میهمانان و مسئوليتهاي خانگي ديگر همه و همه تمرين مناسبي است برايپذيريش مسئوليت توسط جوانان. همچنين در زندگي نوين زناشويي وقتي تمام بار مسئوليت به دوش زن يا شوهر واگذار شود، فشار عصبي باعث بروز تنشهاي رفتاري ميشود. تغيير سبك زندگي از فرهنگ اصيل اسلامي و ايراني به فرهنگ غربي يعني تقليدهاي ناشيانه از روابط فرازناشويي و توقع آزاديهاي غيرمنطقي باعث بروز تنشهاي روحي در ابتداي زندگي ميشود.
در هنگام بروز مشكلات در ابعاد مختلف از كوچك تا بزرگ، زوجين جوان از طرح آن با والدين و مشاورين دلسوز خودداري كرده و واهمه آن دارند كه محكوم به بيتجربگي شوند به همين سبب انباشت مشكلات روحي باعث انفجار رفتاري شده و در روابط زناشويي بعضي از زوجين، ضعف مهارت روابط زناشويي ناشي از كمرنگ بودن آموزشهاي اوليه، ناتوانيهاي جنسي و همينطور كاستيهاي مديريت روابط زناشويي باعث ميشود شرمساري اجازه طرح موضوع را ابتدا با يكديگر و سپس با افراد خبره نداده و همين عامل باعث بروز مشكلات متعدد با بهانههاي مختلف شود.
با در نظر گرفتن اين موارد، درصورت افزايش آمار طلاق در ابعاد فعلي بايد منتظر ظهور بيوههاي جوان و مردان شكستخورده جوان باشيم كه بهخاطر ترس از تجربه تلخ نخستين ازدواج، زندگي مجردي دوم را براي خود پيشه خواهند ساخت. براي افزايش آمار ازدواج ارايه مسكن ارزان يا رايگان، آموزش مهارتهاي زندگي در محورهاي انتخاب، برقراي تفاهم و همزيستي دوستانه ميتواند گامهاي اوليه قرار گرفته و دادگاههاي خانواده بايد قبل از صدور مجوز طلاق زوجين را موظف به مراجعه به مشاورين مجرب خانواده كنند.
در همين جا بايد عرض كنم مشاور خانواده بايد كسي باشد كه خود ازدواج كرده و تجربه زندگي داشته باشد چراكه يك مشاور مجرد در هر درجه علمي كه باشد نميتواند واقعيتهاي زندگي و مشكلات آن را ملموس بداند. به هر صورت آمار پايين طلاق در بعضي از استانها و شهرستانها حكايتگر اين واقعيت است كه همين مشكلات موجود در شهرهاي پرطلاق در آنها نيز وجود دارند اما عدم انحراف سبك زندگي يكي از محورهاي اصلي دوام زندگي و كاهش آمار طلاق است. در خاتمه بايد عرض كنم رسيدن آمار طلاق به مرز هشدار توسط كارشناسان و دست اندركاران بايد جدي گرفته شود و با تشكيل كارگروههاي فكري در انديشه چارههاي كاربردي باشند.