فلیپ ولف استاد افتخاری دانشگاه تولوز فرانسه و مستشرق بنام در اروپا، در بخشی از كتابش تحت عنوان «بیداری روشنفكری در اروپا» آورده است: «رنسنان كارولنژین» در سالهای اول قرن نهم كه باعث بیداری – تحرك و شكل گیری تمدن غرب شد، حاصل نگردید مگر با بهره گیری از خرده ریزهای گنجینه علم و معرفتی كه در كشورهای شرق مدیترانه گرد آوری شده بود ولف اضافه می كند كه ما نبایستی فراموش كنیم كه بین النهرین یكی از مهمترین كانونهای موثر در تشكیل تمدن اروپا بوده است». گرچه نظریه فیلیپ ولف مورد پذیرش تمامی علماء اروپائی نیست، اما ظن غالب حكم بر صحت تولد در شرق می كند. مخالفین فیلیپ بر این ادعا پافشاری می كنند كه لازم است ابتدا به این موضوع بپردازیم كه آیا آنچه در شرق باستان به عنوان علم مطرح بوده است واقعاً علم تلقی می شود یا یك تجربه شخصی است؟ در پاسخ باید گفته شود كه چنانچه علوم شرقی ابتدا مبتنی بر نیازها و تجربیان فردی بوده ولی نهایتاً از بار تفكرات علمی بهره مند شده است(هنری لوكاس، تاریخ تمدن، عبدالحسین آذرنگ، دو جلد، ص 85).
انسانها پس از اشباع شدن از خدایان روی زمین به آسمان نگریستند. آسمان برای انسان هم مركز بركت بود، چون باران داشت و خورشید و هم مأمن نیروهای مرموز و مهم مسكن خدایان. بنابراین، بابلیها نخستین و قومی بودند كه اعلام داشتند ستارگان نقش قدرتمندی در تعیین سرنوشت انسان دارند.كلدنیان برای اولین بار بطور مشخص جایگاه، نام و حركت و مسیر نامنظم ظاهری ستارگان را تعیین كردند، فواصل ستارگان یكدیگر و موقعیت آنها را اندازه گیری نمودند و مداری كه خورشید ظاهراً ظرف یكسال دور زمین طی می كند را معین كردند. منطقه البروج را اندازه گیری و سال را به 365 روز و 12 ماه تقسیم و سال شمسی را مشخص كردند. در مصر علاوه بر حساب و هندسه، علم پزشكی و تشریح به مناسب علم مومیائی ترقی كرد.این اندكی از ذخائر علمی شرق بود. پس اجازه داریم بگوئیم كه شرق، زایشگاه علم بوده است. ادعائی كه مورد تأیید علماء غربی نیز می باشد.
اما این علم چگونه به اروپا رفت؟ یونانیان نخستین قومی بودند كه از جغرافیای اروپا بریدند و در آسیای صغیر و سواحل نیل صاحب كلونیهائی شدند و هم از این طریق و توسط بازرگانان زمینه انتقال علم از شرق به غرب فراهم شد. بعداً به دلیل برخورد های نظامی و سیاسی این جابه جائی علمی سرعت بیشتری به خود گرفت.علماء یونان پایه گذار چرائی ها و چگونگی ها در بررسیهای علمی بودند – در یونان بروز حوادث طبیعی از حیطه قدرت مرموز خدایان بیرون آمد – طالس به عنوان پایه گذار تفكر علمی در جهان، بروز حوادث و ظهور پدیده های طبیعی را ناشی از تحولات و دگرگونیهای نهفته در خود طبیعت اعلام كرد، نه ناشی از اراده خدایان و اندیشه را از آسمان موهومات به زمین كشاند. چرا باران می بارد؟ هوا سرد و گرم می شود؟ درختان سبز و زرد می شوند؟ این ها همه ناشی از تغییر حالات یك ماده واحد است. كه به نظر طالس این ماده همان آب بود (گروهی از نویسندگان روسیه، تاریخ جهان، چهار جلد، باقر مومنی، صادق انصاری ص 153). طالس مكتب ملسطی یا اندیشه ماتریالیستی را پایه گذاری كرد. شاگردانش مثل آنكسیمندر تفكر او را تعقیب كردند. فیثاغورث با این مكتب درگیر شد و خود بنیانگذار مكتب ایده آلیسم گردید و عدد و رقم را دارای رمز و راز قدرتمندی دانست كه بر روی بروز حوادث اثر می گذارد. هراكلیت واضع تئوری حركت و دموكریت واضع نظریه اتم تحول عظیمی در دنیای اندیشه بوجود آورند.
سوفسطاییان جامعه شناسی و علم سیاست را بنا نهادند و سقراط اخلاق را زیر بنای تفكر فلسفی خود قرار داد و تصمیم گرفت به جنگ سنت های جامعه خود برود و نظم نوینی را پایه گذاری كرد و این نحله فكری بزرگترین اختلاف بین استاد و شاگرد یعنی سقراط و افلاطون بود.زیرا افلاطون آریستوكرات كه موجودیت خود و جامعه آتن را در حفظ سنتهای كهن اشرافی می دانست به مخالفت با استاد خود پرداخت و جامعه اشرافیت اسپارت را الگوی مدینه فاضله خود قرار داد. افلاطون با نظریه مثل باب جدیدی را در دیدگاههای فلسفی گشود و برای نخستین بار هندسه را جهت اثبات ادعا فلسفی خویش به مدد طلبید. اما ارسطو تافته جدا بافته ای شد كه هم حاكم بر تمام علوم زمان خویش بود و هم پایه گذار بسیاری از علوم جدید مخصوصاً منطق شد(ارسطو، سیاست، حمید عنایت، (تهران: خوارزمی، 1358)، ص 1).
ظهور ارسطو همزمان است با قدرت گیری اسكندر و ویرانی شهرها دولتها به عنوان پایگاه تفكر سیاسی و عامل رشد اندیشه، حاكمیت تفكر میلیتاریسم اسكندر فضا را برای آزادی اندیشه مسدود كرد و این پایان نخستین مرحله شكل گیری تمدن غرب بود.نخستین مرحله برخورد شرق و غرب با حمله اسكندر آغاز شد، او با میراث علم و فلسفه یونان راهی شرق شد و جامعه ما را بشدت تحت تأثیر فرهنگ و تمدن یونان قرار داد.
اسكندر در ذهنیت نوجوان خویش یك امپراتوری جهانی را ترسیم می كرد. به همین دلیل و برای رسیدن به این هدف اسكندر با راسیسم و ناسیونالیسم یونانی مخالفت كرد و به خوبی دریافت كه برای ایجاد یك امپراتوری سراسری چاره ای جز شبه سازی فرهنی گبین ملتهای مغلوب ندارد، به تقلید شاهنشاهان ایرانی و فارعنه مصری ادعای خدایی كرد و لباس موبدان و كهنه به تن كرد و آتن را به اسكندریه منتقل نمود و در این جا علماء یونانی علم ار تقسیم بندی و تخصصی كردند: بطلمیوس، ارشمیدس و جالینوس هر كدام بدانبال علم خاصی رفتند. بدین ترتیب یكبار دیگر شرق كانون رشد علم شد. این جابجائی نشان داد كه علم بدلیل ظرافت طبع از محیط متشنج بیزار است.اسكندریه موقعیت حساس خود را به عنوان برجسته ترین مركز علمی جهان آنروز همچنان تا ظهور دیانت اسلام حفظ كرد. امپراطوری اسلام كه از مدیترانه تا هند و از دریای خزر تا شمال آفریقا گسترش یافته بود بر مراكز تسلط یافت كه قبلاً كانون میراث فرهنگی یونان و روم بود مثل صومعه ها. به گفته بسیاری از علما غربی، اسلام عامل موثری در حفظ و حراست علوم یونانی شد زیرا خصلت وحدت بخشی اسلام و تشویق به علم جوئی بنابر فرمان پیامبر بزرگوارش موجب گردید تا متولیان دین در حفظ اشاعه علم كوشش كنند.
در زمان خلفای عباسی، منصور دوانقی و مخصوصاً هارون الرشید و فرزندش مأمون كار جمع آوری اسناد و كتب علمی در بغداد فراهم شد و نهضت ترجمه شكل گرفت, در همین زمان مكاتب امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام بدون هیچگونه تعصب دینی باگرد آوری علماء از تمامی ادیان و فرقه های غیر اسلامی و اسلامی موجب رشد و اعتلای علم را فراهم آوردند. در این دوره اسناد علمی از تمامی نقاط جهان تمدن آنروز برای ترجمه به زبان عربی در بغداد جمع آوری شد و فلسفه و علم غنی اسلامی پا گرفت و عصر طلائی تمدن اسلام آغاز گردید(دلیسی اولیری- انتقال علوم یونانی به عالم اسلامی _ ترجمه احمد آرام، ص 5).
اما متاسفانه از قرن سوم _ چهارم هجری بدلیل ظهور عنصر ترك در صحنه سیاست و تولد كانونهای قدرت جدید مثل خلفای فاطمیون در مصر _ خلفای اموی در اندلس _ فداییان اسماعیلیه در مصر و ایران و قدرتهای محلی, مركزیت مذهبی _ سیاسی بغداد رو به افول گذاشت و شرایط متشنج مانع رشد تفكر علمی در شرق اسلامی گردید(خانم زیگرید هوتكه _ فرهنگ اسلام در اروپا _ مرتضی رهبانی _ (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1361)، ص 171).مزید بر علت اینكه در این هنگام جنگهای صلیبی بین شرق و غرب یا مسلمانان و مسیحیان به مدت دو قرن آغاز شد. تجار ونیزی كه رابطه تنگاتنگی با جهان اسلام داشتند سرد مداران جهان مسیحیت را در جریان تناقص ها و تضادهای مذهبی وسیاسی شرق اسلامی گذاشتند, جنگهای صلیبی گرچه با پیروزی نظامی مسلمانان خاتمه یافت ولی این مسیحیان بودند كه پیروزی علمی را با دست یابی به منابع ارزشمند علم و فلسفه اسلامی نصیب خود كردند.
بیداری اروپاییان
بیداری اروپاییان ناشی از حوادث داخلی و رخداد های خارجی است. آنچه بیشتر مربوط به بحث ماست شرایط خارجی می باشد كه خود محصول دو واقعه مهم است كه این هر دو حادثه نشات گرفته از دنیای اسلامی است: اول حمله ناموفق مسلمانان غرب در سال 711 توسط طارق به اروپا است كه موجب بخود آمدن اروپاییان از خواب آلودگی قرنهای تاریك قرون وسطی شد. این هجوم مسلمانان باعث گردید كه امت عیسی مسیح (ع) كه در یك نظام واحد سیاسی _ مذهبی زیر نظر پاپ زندگی محدود و مسدودی را می گذارد بخود آمده و در تشكیلات كهنه و مندرس خویشتجدید نظركنند. این حمله مهمترین عامل بیداری اروپاییان بود. زیرا نظام واحد دینی كاتولیك بهم ریخت و پاپ ناچار شد برای جلوگیری از قدرت تازه نفس مسلمانان بدست خود تاج امپراتوری مقدس روم را در اول ژانویه سال 800 بر سر شارلاین بگذارد و بدین ترتیب قدرت واحد پاپ تقسیم شد و دنیای مسیحیت بین دو قدرت مذهبی (پاپ ) و سیاسی (امپراتوری ) به دو نیمه تقسیم گردید.
شارلاین برای تقویت نهاد امپراتوری خود دست به یك رنسانس زد. این رنسانس نقطه عطف بیداری اروپا و شكل گیری تمدن غرب شد. شارلاین به سال 781 آلكویین دانشمند انگلیسی را برای بنای ساختمان نوین امپراتوری خود دعوت كرد تا مقدمه تجدید حیات عقلی را فراهم آورد. در آستانه شكل گیری تمدن غرب تناقض و تضاد شدیدی بین فلاسفه اروپا بوجود می آید كه در واقع این تضاد عكس العمل كشمكش بین عقل و ایمان است. سن آنسلم نماینده ایمان و كلسیا در برابر ژربروژان اسكات نماینده عقل یا مدارس جدید قرار می گیرد. این برخوردها مرحله دیگری است از تفرقه در نظام كلسیائی زیر ابا تأسیس مدرسه شارتر در فرانسه اولاً یك كانون جدید علوم غیر مذهبی در مقابل كلیسا قرار می گیرد.
ثانیاً كانون و اهداف علم و فلسفه را كه تاكنون دستورات كلیسائی تشكیل می داد با رنسانس كارولنژین تغییر یافت و از این پس، این انسان است كه در كانون علم قرار می گیرد و انسان از آسمان به زمین می آید، تفكر و اندیشه در جستجوی انسان، مكتب اومانیسم را بنیانگذاری می كند. اومانیسم انسانگرایی را به جای خدا محوری می گذارد. در فلسفه اسلامی نیز بحث تقدم علم نسبت به ایمان وجود دارد. معتزله معتقدند كه عقل مقدم بر ایمان است. افراطیون ایمان را مقدم بر عقل می دانند اشاعره راه بینابینی برگزیده اند. ( هانری كرین، تاریخ فلسفه اسلامی، دكتر اسد الله مبشری، (تهران: امیر كبیر، 1358).كنستانتین آفریقائی با ترجمه آثار و منابع جالینوس _ بطلمیوس _ دموكریت و بقراط از زبان عربی و عبری به زبان لاتین مواد درسی شارتر فرانسه را در قرن یازدهم گرد آوری كرد. بدین ترتیب در غرب نیز طی قرنهای یازده و دوازده به تقلید از شرق اسلامی یك نهضت ترجمه، آثار دانشمندان یونانی را از عربی به زبانهای اروپائی برگرداند.
عصر روشنگری در اروپا
با جمع آوری اسناد و مدارك از سراسر كانونهای علمی مخصوصاً از جهان اسلام در شرق و اندلس– سویل– تولد– ساراگوس – سیسیل كه به صورت شاهزاده نشین های اسلامی از قرن پنجم اداره می شدند و ترجمه این اسناد به زبان لاتین كه غالباً توسط مقامات كلیسائی صورت می گرفت مقدمه نهضت روشنگری فراهم آمد (لازم به یاد آری است از قرن نهم كه رنسانس كارولنژین در جهت تغییر ساختار جامعه و اندیشه بوقوع پیوست تا امروز هیچگاه این حركت متوقف نشده است) عصر روشنگری در اروپا همزاد و همزمان با یك تحول اقتصادی بود – یعنی ظهور و رشد طبقه بوروژوازی _ تولد این طبقه به عنوان گردانده و محرك تمدن غرب باز هم در نتیجه مراودات بازگانی اروپا با شرق صورت گرفت.
یكی از نشانه های بیداری اروپا ظهور شهرها در قرن یازدهم مخصوصاً در ایتالیا بود. پیدایش شهر به عنوان پایگاه قدرت سیاسی _ اقتصادی بورژوازی مصادف است با آغاز عصر روشنگری _ شهر محل استقرار و اشتغال بازرگانان و صنعتگران بود كه مبادله كالا با كالا (خاص روابط اقتصادی روستائی) جای خود را به مبادله بر اساس پول داد. نهضت روشنگری یك حركت اومانیستی بود علیه قدرت دین در جامعه اروپا و مقدمه ای است بر آغاز حاكمیت تفكر سكولاریسم. این حركت عموماً توسط متولیان كلیسائی شروع شد در عصر روشنگری كشیشها از زندگی در محیط غمناك صومعه بیزار شدند و در شهر به شغل استادی دانشگاه _ نویسندگی و محقق و مترجم پرداختند.
آلكوئین در زمان شارلاین نخستین كشیشی بود كه منصب عالی اداری و پست وزارت فرهنگ امپراتوری شارلاین را عهده دار بود. در همین قرن نهم لودو فریی یر اولین كشیشی بود كه علی رغم مخالف كلیسا به مطالعه آثار سیسرون پرداخت.شهرنشینان یا همان بوروژواها به محض سكونت در شهر ابتدا دست به تنظیم یك تشكیلات اقتصادی و سپس اداری و سیاسی و نهایتاً فرهنگی زدند كه این اقدام اخیر همان نهضت روشنگری بود. یعنی حركتی كه سنت ها _ آداب و رسوم _ پایبندی های ایمان و اخلاق را سست كرد و انسان به عنوان یك موجود اقتصادی مستقل نه یك شخصیت آخرت گرای وابسته به نظم كلیسائی مطرح گردید. این نهضت معروف به رنسانس شهری شد. یكی از پایه های اصلی رنسانس كارولنژین كه بعداً در قرن 12 و در عصر روشنگری بیشتر مورد توجه قرار گرفت، نخستین رفورم مذهبی در سال 817 یعنی در عهد امپراتوری لوئی لولپو، یكی از فرزندان شارلاین بود كه بدست كشیشی بنام من بنوآ دانیال و بنام رفورم بندیكتن رخ داد و به دستور امپراتور بسیاری از صومعه ها بسته شد.
نهضت ترجمه در دنیای مسیحیت
قبل از جنگهای صلیبی روابط بازرگانی بین شرق و غرب به محدودیت دریای مدیترانه و باواسطگی شهرهای ساحلی ایتالیا مخصوصاً و نیز و ژن برقرار بود. بازرگانان ایتالیائی از بیزانس _ دمشق _ بغداد و مصر كالاهای كمیاب و لوكس را برای اشراف اروپا خریداری و حمل می كردند .همراه ابریشم و ادویه، اسناد خطی به زبان یونانی، عربی و عبری را خریداری و پنهانی به اروپا می بردند و اومانیست ها مشتریان خوبی برای این كالاها بودند، نقش علماء اسلامی یا عرب یك نقش واسطه بود. زیرا منایع علمی را از یونان و روم جمع آوری و ترجمه كردند و شرحی بر هر كدام از آنها نوشتند و یكبار دیگر از طریق كانونهای علمی مسلمانان در قرناطه به غربیهای تحویل دادند.كار ترجمه اسناد یونانی و رومی در بغداد و جندی شاپور معمولاً توسط مسیحیان شرقی یعنی ارتدوكس ها، كه از نظر كلیسای كاتولیك رافضی بودند و به اصل منوفیزیت اعتقاد داشتند (اصلی كه برای حضرت مسیح قائل به وحدت وجود می باشند یعنی بشریت او عین خالقیت اوست) و نسطوریان و یهودیانی كه از زیر شكنجه و آزار حكومت بیزانس فرار كرده و به آغوش اسلام پناه آورده بودند صورت می گرفت، این سه گروه می توانستند در مدارس – دارالترجمه – كتابخانه ها و حتی دارالخلافه رفت آمد كنند. بنابراین همین فرقه های مذهبی عامل موثری در فروش اسناد ارزشمند علمی تجار اروپائی شدند. در انتقال اسناد علمی از شرق به غرب، اروپاییان از دو بخت و اقبال برخوردار بودند یكی سواحل گسترده مسیحی نشین مدیترانه و دوم كانونهای قدرت سیاسی در آسیای صغیر مثل ادسا – حران و نصیبین كه همگی مسیحی نشین بودند.
راههای انتقال علوم اسلامی به اروپا عمدتاً یا سیسیل بود در ایتالیا و یا غرناطه بود در اسپانیا (اندلس) – اومانیست های اروپائی كه پرچمدار حركت بیداری و نهضت رنسانس بودند، شكارچیانی از بین مسیحیان و یهودیان و حتی مسلمانان انتخاب كردند كه به زبانهای یونانی _ رومی _ عربی و عبری آشنائی داشتند و بایستی اسناد علمی _ فلسفی _ تاریخی را خریداری یا حتی سرقت می كردند و پنهانی به صورت مال التجاره به اروپا می بردند. غالباً شكارچیان با لباس تجار و كشیش رفت و آمد می كردند(سیر حكمت در اروپا، محمد علی فروعی، ص 83). شكارچیان نسخه های خطی یونانی و عربی و فارسی را در شهر پالرم مركز سیسیل جائی كه پادشاهان نورماندی و مخصوصاً فردریك دوم حكومت می كردند تحویل مترجمین یونانی _ مسیحی _یهودی و مسلمانان می دادند. مركز دیگر ترجمه شهر تولد بود كه مترجمین زیر نظر دانشمند معروف كشیش ریموند (اواسط قرن 12) آثار یونانی _ هندی _ اسلامی و رومی را به لاتین ترجمه می كردند.معروفترین مترجم دانشمند شهیر فرانسوی آبلار بود كه از مسیحیان، یهودیان و مسلمانان اندلس جهت ترجمه متون علمی و فلسفی استفاده می كرد، آبلار مترجمین را بنا به تخصص و آشنائی با زبانی كه داشتند به گروهها مأمور ترجمه قرآن مجید كرد و سپس نخستین الهام جنگ با مسلمانان را در بین مقامات مسیحی مطرح نمود، این جنگ نه یك مبارزه نظامی، بلكه یك تهاجم فرهنگی به منابع اسلامی بود. آبلار نخستین چهره معروف نهضت روشنگری و بیداری اروپا است و اولین كشیشی است كه اقدام به تعلیم علوم غیر كلیسائی كرد و شعار وحدت عقل و ایمان را كه همان شعار اومانیستی و روشنگری است سرداد.بعد از آبلار نوبت به آلبرت كبیر (پیرو مكتب ابوعلی سینا)، سن توماس داكن، مشهورترین فیلسوف مسیحی قرون وسطائی و سن آنسلم می رسد.
سن آنسلم مدیر مدرسه شارتر (قرن 12) جزو برزگترین اومانیست های انگلیسی است كه معتقد است انسان در مركز خلقت قرار دارد. تفكر اومانیستی از نظر گاه مذهبی با دو اصل مخالف بود: اول گناه اولیه و دوم نجسد عینی مسیح. یكی از پرسروصداترین اقدامات اومانیستی در این قرن عنوان اعطای استقلال به دانشگاهها بود و خروج دانشگاها از زیر سلطه كانونهای قدرت سیاسی و مذهبی دانشگاه پاریس كه یكی از قدیمی ترین دانشگاههای اروپا است در سال 1200 و در زمان فلیپ اوگوست افتتاح شد. این دانشگاه برای كسب استقلال خود سال 1229 برای نخستین بار در تاریخ دانشجوئی دست به اعتصاب زد. اعتصاب باعث برخورد خونین بین دانشجویان و نیرو های دولتی شد و تعدادی دانشجو كشته شدند و قدرت امپراتوران و اشراف.
تمام این دلایل موجب گردید تا رابطه دینی مردم با یكدیگر و نفوذ پاپ بر پیروانش كمتر شود. كلیسا در برابر تمام این كانونهای قدرت و نهضتهای جدید بدنبال بهانه و ابزاری بود تا یكبار دیگر جامعه مسیحیت را بخود آورد و احكام عیسویت را حاكم نماید. جنگهای صلیبی بهترین وسیله و بهانه بود تا اروپا را به سمت و سوی كلیسا بكشاند و كمبود زمین را به عنوان عامل مهم اقتصادی با تصرف شرق جبران كند، مازاد جمعیت را كه پتانسیل نا آرامی بود روانه یك سرنوشت نامشخص نماید و اشراف و شوالیه ها را كه رقبای توانمندی بودند و فقط جنگ عطش تجاوزگریهای آنان را برطرف می نمود راضی نگه دارد. تشخیص پاپ صحیح بود؛ ابزار و راههائی كه بكار گرفت دقیق بود، اما نهایت و غایت جنگهای صلیبی نه به سود مسحیت تمام شد و نه به نفع اسلام. رفورم مذهبی، مسیحیت كاتولیك را از حاكمیت و نفس انداخت و رنسانس دین را از سیاست جدا یا سیاست را حاكم بر دین نمود. در جهان اسلام تشتت سیاسی و تفرقه دینی زمینه را برای حمله مغول و بعداً ورود استعمار آماده كرد. امپراتوری روم شرقی كه واسطه این جنگها بود سرنوشتی بهتر آ دیگران نداشت و مقهور تركان عثمانی شد. پس چه كسانی از جنگهای صلیبی بهره مند شدند؟ آنهائیكه در پشت دیوار كلیسا ادامه جنگها را تشویق می كردند تا محرك جنگهای یعنی دین را از چشم مردم بیاندازند یعنی گروههای اومانیستی و نهضت های روشنگری _ محركین اصلاح دینی _ بوروژازی و امپرواتوران دقیقاً همان گروههای و نهضت هائی كه موجب بیداری و رنسانس و روشنگری و پی ریزی تمدن جدید اروپا شدند.
جنگهای صلیبی به عنوان نقطه آغازین تمدن اروپا حداقل دو نتیجه در ارتباط با بحث ما برای اروپا به بار آورد. اول اینكه صلیبیون پس از استقرار و یادگیری زبان عربی اسناد و منابع ارزشمند علمی را با خود را اروپا بردند كه این اسناد سنگ بنای رنسانس را تأمین كرد. دوم اینكه یك سری انقلابات و تحولات در اروپا رخ داد كه ساختار تمامی بخشهای جامعه مسیحیت را به نفع نظام نوین سرمایه داری تغییر داد و این تغییرات نام رنسانس به خود گرفت. انقلاب علمی كپرنیك نظام كهنه اختر شناسی بطلمیوس را واژگون كرد. انقلابات مذهبی یا اصلاح دینی لوتر رسماً كلیسای كاتولیك را از وحدت انداخت و پروتستانتیسم به عنوان مذهب سرمایه داری دین را از سیاست _ اقتصاد و شاید اخلاق جدا كرد. انقلاب سیاسی ماكیاولی بر حاكمیت دین خط بطلان كشید و سیاست را از دین و اخلاق جدا نمود ناسیونالیسم را جای مذهب گذاشت و خشونت حربه دست حاكمیت قدرت سیاسی شد. انقلاب چاپ گوتمبرگ كار انتقال اندیشه را آسانتر كرد. اراسم فلسفه را از دست حاكمیت كلیسا نجات داد و انسان را در محور مطالعات فلسفی قرار داد. جالب اینكه تمام این انقلابات در محو قرن 16 رخ داد.
نتیجه آنكه شكل گیری تمدن غرب مرهون بر داشت یك سری اسناد و اطلاعات از یك بستر زمانی 3 هزار ساله است ( اگر تشكیل دولت در یونان را شروع هزاره قبل از میلاد در نظر بگیریم )_ تولد تمدن اروپا در یونان بود, میراث یونان در شرق اسلامی حفظ و تقویت شد _ به اروپا رفت و پرورش یافت و خمیر مایه ای شد برای رشد و توسعه زمانهای بعد تا روزگار ما. تمدن اروپا محصول تولد تعدادی مكاتب است كه چهره غرب را در تمامی ابعاد و زوایا تغییر كمی و كیفی داد: مثل اومانیسم _ ماكیا ولسیم _ پروتتانتیسم _ لیبرالیسم _ ناسیو نالیسم _ رآلیسم _ كا پیتا لیسم و احیانا مكاتب دیگر. كشف آمریكا توسط كریستف كلمب تمدن اروپا را وارد مرحله نوینی می كند و موجب زایش استعمار در روابط اقتصادی شرق وغرب می گردد.در قرن 17 با بروز یك سری انقلابات سیاسی چهره اروپا تغییر می كند. انقلاب 1609 هلند این كشور را به كمك بریتانیا از زیر سلطه اسپانیا آزاد می كند ویك نوع نظام جمهوری دموكراتیك بر ایالات هلند حاكم می شود. انقلاب بورژوآ_ دموكراتیك انگلیس در سال 1640 كه تا سال 1688 ادامه پیدامی كند به كمك اندیشمند سیاسی شهیر بریتا نیا جان لاك تئوری حاكمیت ملی را بجای تئوری ظل اللهی می نشاند و شاه را از اریكه قدرت اللهی پائین می كشد و مردم را حاكم بر سر نوشت سیاسی خود می كند, قرن 17 عصر نگرش نوین علمی به قضایا است. فرانیس بیكن انگلیسی با بكارگیری شیوه استقرائی در مطالعات علمی روشهای ارسطوئی را كهنه بی خاصیت اعلام كرد و روش جدید علمی مشاهده آزمایش و طبقه بندی داده های علمی را برای رسیدن به هدف متداول كرد.
دكارت فرانسوی در زمینه ریاضیات و فلسفه برا اساس تئوری شك كاخ دیرینه اندیشه علمی را ویران و دنیای جدیدی از تفكر علمی بنا نمود. قرن 17 عصر گالیله ایتالیائی است كه غوغائی در اختر شناسی بر پا كرد و مورد تعرض كلیسا قرار گرفت. بدین ترتیب عصر حاكمیت ارسطوئی و مكتب اسكولاستیك پایان گرفت .قرن 18با اسحاق نیوتون انگلیسی در زمینه نجوم، فیزیك، فلسفه آغاز شد نظریات فیزیك نیوتون تقریباً دو قرن بدون رقیب در محافل علمی مورد استفاده قرار گرفت. دنیا با پیروزی انقلاب امریكا نخستین جنبش آزادی بخش جهان علیه استعمار را تجربه كرد. آغاز انقلاب صنعتی بریتانیا در این قرن تحول عظیمی را در نظام تولید بوجود آورد؛ انقلاب كبیر فرانسه تمامی نهاد های قرون وسطایی را دگرگون كرد و نه تنها جامعه اروپا بلكه جامعه جهانی را دستخوش یك تغییر و تحول اساسی نمود.خلاصه تمدنی را كه، امروز شاهد آن هستیم در قرن 19 به مدد دو حادثه مهم شكل گرفت: انقلاب صنعتی بریتانیا و انقلاب سیاسی فرانسه قرن 19 كه وارث این دو واقعه مهم است قرنی است پرتلاطم كه در نتیجه حاكمیت نظامهای سیاسی دموكراتیك و برخوردهای مسالمت آمیز و خونین انواع اندیشه تمدن اروپا از قوام بیشتری بهره مند می شود. بنابراین تمدن غرب در پایان این قرن با اندیشه های سكولاریسم، اومانیسم امپریالیسم و سوسیالیسم قدیم در قرن 20 می گذارد.