تحقیق و مطالعه درباره هر موضوعی باید با بررسی مختصات ظرف تحقیقی و موضوع کلی که پژوهش در آن انجام میشود ، صورت بگیرد تا کارکردی علمی داشته باشد.
مفاهیم و موضوعات دینی و اخلاقی که خود زیر مجموعهای از علوم انسانی هستند نیز باید با ویژگیهای تحقیق در علوم انسانی تطابق داشته باشد. برای انجام پژوهش در علوم انسانی لازم است که ابتدا طرح تحقیق انجام گیرد و سوال و مفروضات اصلی حتما مشخص شده باشد که با گستردگی منابع و پراکندگی مطالب بتوان یک اثر علمی را به وجود آورد.
اما این تحقیق به صورت خاص و با محدودیتی که استاد برای گستره بحث تعیین نمودهاند انجام میگیرد بدین صورت که به موضوع حجاب از منظر و نگاه دو کتاب تفسیری ارزشمند خواهد پرداخت که این دو کتاب عبارتند از:
1. تفسیر المیزان اثر جاودانه علامه سید محمد حسین طباطبائی (ره)
2. تفسیر نمونه اثر آیه الله ناصر مکارم شیرازی
و برای به سامان رساندن این تحقیق با توجه به گستره محدود، باید ترتیب خاصی در نظر گرفته میشد که باعث محدودیت در عناوین و سرفصلها میگردد تا فقط به موضوعاتی پرداخته شود که در این دو کتاب از آنها ذکری به میان آمده است.
سعی شد که در بررسی عناوین در آیاتی که به صورت مشترک در هر دو کتاب به آن پرداخته شده است به صورت تطبیقی پرداخته شود و موارد اختصاصی نیز به صورت جداگانه آورده شود.
اما این نکته باید مدنظر قرار بگیرد که سیاق و روش پرداخت در دو کتاب نسبت به تفسیر آیات، شیوهای متفاوت است که این تفاوت میتواند در سایه پرداخت تطبیقی روشن گردد. در تفسیر المیزان سعی شده است که آیات به صورت تطبیقی تفسیر شوند و معنای هر آیه با آیات دیگر مورد فهم قرار گیرد و مجموعه کتاب به عنوان یک اثر علمی و تخصصی شناخته میشود اما تفسیر نمونه که حاصل کار عدهای ازاندیشمندان در کنار مولف است، به عنوان تفسیری عام و در دسترس عموم مردم نگاشته شده است تا همه بتوانند از آن بهره بگیرند.
امید است در این اثر، آشنایی اجمالی درباره اصل موضوع یعنی حجاب حاصل گردد و در کنار آن معرفت و شناختی نسبت به این دو کتاب تفسیری ارزشمند نیز ایجاد شود.
1. معنا و معیار حجاب
در تفسیر نمونه بحث گستردهای درباره معنا و مصداق حجاب صورت گرفته است و معیارهای سه گانهای که در ضمن رعایت آن، حجاب به درستی رعایت شده است را ذکر کرده است. این موارد به صورت تکمیلی و تدریجی از حداقل حجاب تا معنای کامل حجاب میباشند.
در تقسیر نمونه واژه حجاب این گونه در دو معنای خود تعریف میشود:
حجاب هر چند در استعمال هاى روزمره به معنى پوشش زن به کار مىرود، ولى در لغت و در تعبیرات فقها چنین مفهومى را ندارد.
حجاب در لغت به معنى چیزى است که در میان دو شىء حائل مىشود. به همین جهت پردهاى که در میان قلب و ریه کشیده شده « حجاب حاجز» نامیده شده است.
در قرآن مجید نیز این کلمه همه جا به معنى پرده یا حائل به کار رفته است، مانند آیه:
جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً: ما در میان تو و کسانى کهایمان به آخرت نمىآورند پرده پوشیدهاى قرار دادیم. (سوره اسراء / 45)
در این آیه نیز مىخوانیم: حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ: تا موقعى که خورشید در پشت پرده افق پنهان شد. (سوره / ص32)
و در آیه دیگر: وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ: براى هیچ انسانى ممکن نیست که خداوند با او سخن بگوید مگر از طریق وحى یا از پشت پرده. (شورى / 51)
در کلمات فقها از قدیم ترین ایام تا کنون نیز در مورد پوشش زنان معمولا کلمه ستر به کار رفته است، و در روایات اسلامى نیز همین تعبیر یا شبیه آن وارد شده است. و به کار رفتن کلمه حجاب در پوشش زنان اصطلاحى است که بیشتر در عصر ما پیدا شده و اگر در تواریخ و روایات پیدا شود، بسیار کم است.
حال به بررسی مفهوم حجاب در معنای دوم که موضوع بحث ما در این مقاله است، خواهیم پرداخت که از منظر تفسیر نمونه بررسی شده است:
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ (نور / 30)
به مؤمنان بگو چشم هاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و فروج خود را حفظ کنند، این براى آنها پاکیزهتر است،
خداوند از آنچه انجام مىدهید آگاه است.
در این آیه دو دستور جداگانه ذکر شده است:
الف) این آیه نمىگوید مؤمنان باید چشمهاشان را فرو بندند، بلکه مىگوید باید نگاه خود را کم و کوتاه کنند، و این تعبیر لطیفى است به این منظور که اگر انسان به راستى هنگامى که با زن نامحرمى روبرو مىشود بخواهد چشم خود را به کلى ببندد ادامه راه رفتن و مانند آن براى او ممکن نیست، اما اگر نگاه را از صورت واندام او بر گیرد و چشم خود را پائیناندازد گویى از نگاه خویش کاسته است و آن صحنهاى را که ممنوع است از منطقه دید خود حذف کرده است.
ب) دومین دستور در آیه فوق همان مساله حفظ فروج است که موضوع بحث ما در حجاب است. منظور از حفظ فرج که در روایات وارد شده است پوشانیدنآن از نگاه کردن دیگران است. و به این ترتیب چشمچرانى همان گونه که بر مردان حرام است بر زنان نیز حرام مىباشد، و پوشانیدن عورت از نگاه دیگران، چه از مرد و چه از زن براى زنان نیز همانند مردان واجب است.
در تفسیر نمونه، معیار سه گانهای نیز برای حجاب ذکر شده است:
1- آنها نباید زینت خود را آشکار سازند جز آن مقدار که طبیعتا ظاهر است. در اینکه منظور از زینتى که زنان باید آن را بپوشانند و همچنین زینت آشکارى که در اظهار آن مجازند چیست؟ در میان مفسران سخن بسیار است.
بعضى زینت پنهان را به معنى زینت طبیعى (اندام زیباى زن) گرفتهاند، در حالى که کلمه زینت به این معنى کمتر اطلاق مىشود. بعضى دیگر آن را به معنى محل زینت گرفتهاند، زیرا آشکار کردن خود زینت، مانند گوشواره و دستبند و بازوبند به تنهایى مانعى ندارد و اگر ممنوعیتى باشد مربوط به محل این زینتها است، یعنى گوشها و گردن و دستها و بازوان.
بعضى دیگر آن را به معنى خود زینت آلات گرفتهاند در حالى که روى بدن قرار گرفته است. زیرا آشکار کردن چنین زینتى توام با آشکار کردن اندامى است که زینت بر آن قرار دارد.
حق این است که ما آیه را بدون پیش داورى و طبق ظاهر آن تفسیر کنیم که ظاهر آن معنى سوم است و بنا بر این زنان حق ندارند زینت هایى که معمولا پنهانى است را آشکار سازند هر چنداندامشان نمایان نشود. به این ترتیب آشکار کردن لباس هاى زینتى مخصوصى را که در زیر لباس عادى یا چادر مىپوشند مجاز نیست، زیرا قرآن از ظاهر ساختن چنین زینت هایى نهى کرده است.
در روایات متعددى که از ائمه اهل بیت (ع) نقل شده نیز همین معنى دیده مىشود که زینت باطن را به گردنبند و بازوبندتفسیر کردهاند.
و چون در روایات متعدد دیگرى زینت ظاهر به انگشتر و سرمه و مانند آن تفسیر شده مىفهمیم که منظور از زینت باطن نیز خود زینت هایى است که نهفته و پوشیده است.
2- دومین حکمى که در آیه بیان شده این است که: آنها باید خمارهاى خود را بر سینه هاى خود بیفکنند.
خمر جمع خمار در اصل به معنى پوشش است، ولى معمولا به چیزى گفته مىشود که زنان با آن سر خود را مىپوشانند.
جیوب، جمع جیب به معنى یقه پیراهن است که از آن تعبیر به گریبان مىشود و گاه به قسمت بالاى سینه به تناسب مجاورت با آن نیز اطلاق مىگردد.
از این جمله استفاده مىشود که زنان قبل از نزول آیه، دامنه روسرى خود را به شانهها یا پشت سر مىافکندند، به طورى که گردن و کمى از سینه آنها نمایان مىشد. قرآن دستور مىدهد روسرى خود را بر گریبان خود بیفکنند تا گردن و آن قسمت از سینه که بیرون است مستور گردد.
3- در سومین حکم مواردى را که زنان مىتوانند در آنجا حجاب خود را برگیرند و زینت پنهان خود را آشکار سازند با این عبارت شرح مىدهد: آنها نباید زینت خود را آشکار سازند مگردر دوازده مورد که در عناوین بعدی به آن موارد خواهیم پرداخت.
استثنائاتی نیز درباره اصل رعایت حجاب برای خود زنان در اینکه چه مقدار باید رعایت کنند و در مورد اینکه برای عدهای از حتی زنان هم باید حجاب را داشته باشند وجود دارد که در یکی از سرفصلهای همین تحقیق به آن میپردازیم.
اما موارد سه گانهای که پرداخت شد به نوعی نشان گر بحثهای تدریجی در صدر اسلام نیز هست چرا که حکم حجاب به صورت تدریجی و برای اولین بار درمورد همسران پیامبر اسلام(ص) نازل شد و عمومیت یافت و موارد رعایت و لزوم آن نیز به صورت تدریجی اعمال میشد تا زمینه پذیرش آن نیز در جامعه بهتر فراهم شود.
نکته مهم در این ایه این است که اسلام نگاهی چند متغیری و کامل به عفت در جامعه دارد و همزمان که از لزوم رعایت حجاب از سوی زنان سخن میگوید در همان آیه نیز از مردان میخواهد که چشمهای خود را بپوشانند و سلامت اخلاقی جامعه به هر دو عامل بستگی دارد.
2. فلسفه حجاب
در کتاب تفسیر نمونه در ذیل آیهای که در عنوان اول ذکر شد، به بحث مفصل و جامعی درباره فلسفه شکل گیری و اصل حجاب به عنوان یک مساله فردی ـ اجتماعی میپردازد:
بدون شک در عصر ما که بعضى نام آن را عصر برهنگى و آزادى جنسى گذاردهاند و افراد غربزده، بى بند و بارى زنان را جزئى از آزادى او مىدانند سخن از حجاب گفتن براى این دسته ناخوشایند و متعلق به زمانهاى گذشته است. اما مفاسد بى حساب و مشکلات و گرفتاری هاى روز افزونى که از این آزادی هاى بى قید و شرط به وجود آمده سبب شده که تدریجا گوش شنوایى براى این سخن پیدا شود.
البته در محیط هاى اسلامى و مذهبى، مخصوصا در محیط ایران بعد از انقلاب جمهورى اسلامى، بسیارى از مسائل حل شده، و به بسیارى از این سؤالات عملا پاسخ کافى و قانع کننده داده شده است، ولى باز اهمیت موضوع ایجاب مىکند که این مساله به طور گستردهتر مورد بحث قرار گیرد.
مساله این است که آیا زنان باید براى بهره کشى از طریق سمع و بصر و لمس (جز آمیزش جنسى) در اختیار همه مردان باشند و یا باید این امور مخصوص همسرانشان گردد.
بحث در این است که آیا زنان در یک مسابقه بى پایان در نشان دادناندام خود و تحریک شهوات و هوس هاى آلوده مردان درگیر باشند و یا باید این مسائل از محیط اجتماع بر چیده شود، و به محیط خانواده و زندگى زناشویى اختصاص یابد؟! اسلام طرفدار برنامه دوم است و حجاب جزئى از این برنامه محسوب مىشود، در حالى که غربیها و غرب زدهها طرفدار برنامه اولاند.
اسلام مىگوید کامیابی هاى جنسى اعم از آمیزش و لذتگیری هاى سمعى و بصرى و لمسى مخصوص به همسران است و غیر از آن گناه، و مایه آلودگى و ناپاکى جامعه مىباشد.
فلسفه حجاب چیز مکتوم و پنهانى نیست زیرا:
1- برهنگى زنان که طبعا پیامدهایى همچون آرایش و عشوهگرى و امثال آن همراه دارد مردان مخصوصا جوانان را در یک حال تحریک دائم قرار مىدهد. تحریکى که سبب کوبیدن اعصاب آنها و ایجاد هیجان هاى بیمارگونه عصبى و گاه سرچشمه امراض روانى مىگردد. مگر اعصاب انسان چقدر مىتواند بار هیجان را بر خود حمل کند؟ مگر همه پزشکان روانى نمىگویند هیجان مستمر عامل بیمارى است؟ مخصوصا توجه به این نکته که غریزه جنسى نیرومندترین و ریشهدارترین غریزه آدمى است و در طول تاریخ سرچشمه حوادث مرگبار و جنایات هولناکى شده. آیا دامن زدن مستمر از طریق برهنگى به این غریزه و شعلهور ساختن آن بازى با آتش نیست؟
اسلام مىخواهد مردان و زنان مسلمان روحى آرام و اعصابى سالم و چشم و گوشى پاک داشته باشند، و این یکى از فلسفه هاى حجاب است.
2- آمارهاى قطعى و مستند نشان مىدهد که با افزایش برهنگى در جهان طلاق و از هم گسیختگى زندگى زناشویى در دنیا به طور مداوم بالا رفته است، چرا که هر چه دیده بیند دل کند یاد. و هر چه دل در اینجا یعنى هوس هاى سرکش بخواهد به هر قیمتى باشد به دنبال آن مىرود، و به این ترتیب هر روز دل به دلبرى مىبندد و با دیگرى وداع مىگوید. اما در محیطى که حجاب است ،دو همسر تعلق به یکدیگر دارند و احساساتشان و عشق و عواطفشان مخصوص یکدیگر است.
در بازار آزاد برهنگى که عملا زنان به صورت کالاى مشترکى در آمدهاند دیگر قداست پیمان زناشویى مفهومى نمىتواند داشته باشد و خانوادهها همچون تار عنکبوت به سرعت متلاشى مىشوند و کودکان بىسرپرست مىمانند.
3- گسترش دامنه فحشا و افزایش فرزندان نامشروع، از دردناک ترین پیامدهاى بى حجابى است که فکر مىکنیم نیازى به ارقام و آمار ندارد و دلائل آن مخصوصا در جوامع غربى کاملا نمایان است، آن قدر عیان است که حاجتى به بیان ندارد.
نمىگوییم عامل اصلى فحشا و فرزندان نامشروع منحصرا بى حجابى است بلکه مىگوییم یکى از عوامل مؤثر آن مساله برهنگى و بى حجابى محسوب مىشود.
و با توجه به اینکه فحشاء و از آن بدتر فرزندان نامشروع سر چشمه انواع جنایتها در جوامع انسانى بوده و هستند، ابعاد خطرناک این مساله روشنتر مىشود.
هنگامى که مىشنویم در انگلستان، در هر سال پانصد هزار نوزاد نامشروع به دنیا مىآید، و هنگامى که مىشنویم جمعى از دانشمندان انگلیس در این رابطه به مقامات آن کشور اعلام خطر کردهاند به خاطر خطراتى که فرزندان نامشروع براى امنیت جامعه به وجود آوردهاند، به اهمیت این مساله کاملا پى مىبریم و مىدانیم که مساله گسترش فحشا حتى براى آنها اهمیت کمی براى مذهب و برنامه هاى اخلاقى قائلاند فاجعه آفرین است، بنا بر این هر چیز که دامنه فساد جنسى را در جوامع انسانى گستردهتر سازد تهدیدى براى امنیت جامعه ها محسوب مىشود.
مطالعات دانشمندان تربیتى نیز نشان داده، مدارسى که در آن دختر و پسر با هم درس مىخوانند، و مراکزى که مرد و زن در آن کار مىکنند و بى بند و بارى در آمیزش آنها حکم فرما است، کم کارى، عقب افتادگى، و عدم مسئولیت به خوبى مشاهده شده است.
4- مساله ابتذال زن و سقوط شخصیت او در این میان نیز حائز اهمیت فراوان است که نیازى به ارقام و آمار ندارد. هنگامى که جامعه زن را بااندام برهنه بخواهد، طبیعى است روز به روز تقاضاى آرایش بیشتر و خودنمایى افزون تر از او دارد. هنگامى که زن را از طریق جاذبه جنسی اش وسیله تبلیغ کالاها و عاملى براى جلب جهانگردان و مانند اینها قرار بدهند، در چنین جامعهاى شخصیت زن تا سر حد یک عروسک یا یک کالاى بى ارزش سقوط مىکند و ارزش هاى والاى انسانى او به کلى به دست فراموشى سپرده مىشود و تنها افتخار او جوانى و زیبایى و خودنمایی اش مىشود.
در چنین جامعهاى چگونه یک زن مىتواند با ویژگی هاى اخلاقی اش و علم و آگاهى جلوه کند؟ به راستى درد آور است که در کشورهاى غربى و در کشور ما قبل از انقلاب اسلامى، بیشترین اسم و شهرت و آوازه و پول و در آمد و موقعیت براى زنان آلوده و بى بند و بارى بود که به نام هنرمند و هنر پیشه، معروف شده بودند و هر جا قدم مىنهادند گردانندگان این محیط آلوده براى آنها سر و دست مىشکستند و قدمشان را خیر مقدم مىدانستند. شکر خدا را که زن از صورت ابتذال سابق و موقعیت یک عروسک کالاى بى ارزش در آمد و شخصیت خود را باز یافت. حجاب بر خود پوشید اما بى آنکه منزوى شود و در تمام صحنههاى مفید و سازنده اجتماعى حتى در صحنه جنگ با همان حجاب اسلامی ظاهر شد.
علامه طباطبایی نیز با ذکر روایتی به بیان این مطلب میپردازد که نقش چشم پوشی از سوی مردان و رعایت حجاب از سوی زنان میتواند جامعه را از خطرات برهاند:
در کافى به سند خود از سعد الاسکاف از ابى جعفر (ع) روایت کرده که فرمود: جوانى از انصار در کوچههاى مدینه به زنى برخورد که مىآمد- و در آن ایام زنان مقنعه خود را پشت گوش مىانداختند- وقتى زن از او گذشت او را تعقیب کرد، و از پشت او را مىنگریست، تا داخل کوچه تنگى که امام آن را زقه بنى فلان نامید، شد، و در آنجا استخوان و یا شیشهاى که در دیوار بود به صورت مرد گیر کرده آن را بشکافت، همین که زن از نظرش غایب شد متوجه گردید که خون به سینه و لباسش مىریزد، با خود گفت: به خدا سوگند نزد رسول خدا (ص) مىشوم و جریان را به او خبر مىدهم.
سپس فرمود: جوان نزد آن جناب شد و رسول خدا (ص) چون او را بدید پرسید چه شده؟ جوان جریان را گفت پس جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ.
از این روایت این گونه برداشت صورت گرفته است که رعایت حجاب از سوی زنان به همراه رعایت تقوا از سوی مردان، هر دو برای سلامت جامعه امری ضروری و لازم است تا در سایه رعایت آن داستانهایی نظیر آن چه در حدیث آمده است رخ ندهد.
3. حجاب، عامل بازدارنده
این عنوان و سرفصل میتواند به نوعی بازگو کننده فلسفه حجاب نیز باشد. اما با توجه به اهمیت ویژهای که در جامعه امروزی ما دارد ترجیح دادم در عنوان مستقلی پرداخته شود.
بی شک این عنوان میتواند خود پاسخی بر شبهاتی باشد که امروز در جامعه بسیار شنیده میشود که حجاب را تا حد یک حکم فرعی و فردی پایین میآورند. فردی شدن حجاب لوازمی در پی دارد که میتواند نشان دهنده نیات طراحان نیز باشد. وقتی حجاب را فردی کردیم میتوانیم بگوییم که همه در اختیار امور فردی خود آزاد هستند و اصل حجاب نیز اصلی آزادانه و اختیاری است. اما در این فصل میکوشیم نشان دهیم که حجاب به عنوان مسالهای اجتماعی مطرح است و وقتی حق جامعه در میان باشد نمیتوان به بهانه آزادیهای فردی، حجاب را فراموش کرد.
در این بخش، با بررسی در هر دو کتاب تفسیری نمونه و المیزان به صورت تطبیقی بحث را پی خواهیم گرفت:
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً (احزاب / 59)
اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلبابها (روسرىهاى بلند) خود را بر خویش فرو افکنند، این کار براى اینکه (از کنیزان و آلودگان) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است و خداوند همواره غفور و رحیم است.
مفاسد اجتماعى چون غالبا تک علتى نیست باید مبارزه با آن را از همه جوانب شروع کرد، و جالب اینکه در این آیات، براى جلوگیرى از مزاحمت هاى افراد هرزه، نخست به زنان باایمان دستور مىدهد که بهانهاى به دست آنها ندهند، سپس مزاحمین را با شدیدترین تهدید بر سر جاى خود مىنشاند و توجه اسلام را به بازدارندگی نشان میدهد.
براى اینکه تصور نشود که اسلام تنها به برنامه مجازات گنهکار قناعت مىکند به یکى از مهم ترین راه هاى پیشگیرى از آلودگی هاى جنسى پرداخته، مساله نهى از چشمچرانى مردان نسبت به زنان و زنان نسبت به مردان و موضوع حجاب زنان مسلمان را پیش کشیده و مشروحا در این زمینه بحث مىکند، چرا که یکى از عوامل مهم انحرافات جنسى این دو مساله چشمچرانى و بى حجابى است، و تا آنها ریشه کن نشوند آلودگیها بر طرف نخواهد شد.
در تفسیر على بن ابراهیم در شان نزول این آیه چنین آمده است: آن ایام زنان مسلمان به مسجد مىرفتند و پشت سر پیامبر(ص) نماز مىگذاردند، هنگام شب موقعى که براى نماز مغرب و عشا مىرفتند بعضى از جوانان هرزه و اوباش بر سر راه آنها مىنشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار مىدادند و مزاحم آنان مىشدند. آیه فوق نازل شد و به آنها دستور داد حجاب خود را بطور کامل رعایت کنند تا به خوبى شناخته شوند و کسى بهانه مزاحمت پیدا نکند.
به دنبال نهى از ایذا رسول خدا (ص) و مؤمنان در آیات قرآن، در اینجا روى یکى از موارد ایذاء تکیه کرده و براى پیشگیرى از آن از دو طریق اقدام مىکند:
نخست به زنان باایمان دستور مىدهد که هر گونه بهانه و مستمسکى را از دست مفسدهجویان بگیرند، سپس با شدیدترین تهدیدى که در آیات قرآن کم نظیر است منافقان و مزاحمان و شایعهپراکنان را مورد حمله قرار مىدهد.
در قسمت اول مىگوید: اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنین بگو روسرى هاى بلند خود را بر خویش فرو افکنند تا شناخته نشوند و مورد آزار قرار نگیرند: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ.
منظور از شناخته شدن چیست؟ دو نظر در میان مفسران وجود دارد که منافاتى با هم ندارند:
نخست اینکه در آن زمان معمول بوده است که کنیزان بدون پوشیدن سر و گردن از منزل بیرون مىآمدند، و از آنجا که از نظر اخلاقى وضع خوبى نداشتند گاهى بعضى از جوانان هرزه مزاحم آنها مىشدند، در اینجا به زنان آزاد مسلمان دستور داده شد که حجاب اسلامى را کاملا رعایت کنند تا از کنیزان شناخته شوند و بهانهاى براى مزاحمت به دست هرزگان ندهند.
بدیهى است مفهوم این سخن آن نیست که اوباش حق داشتند مزاحم کنیزان شوند، بلکه منظور این است که بهانه را از دست افراد فاسد بگیرند.
دیگر اینکه هدف این است که زنان مسلمان در پوشیدن حجاب سهلانگار و بى اعتنا نباشند مثل بعضى از زنان بى بند و بار که در عین داشتن حجاب آن چنان بىپروا و لاابالى هستند که غالبا قسمت هایى از بدن هاى آنان نمایان است و همین معنى توجه افراد هرزه را به آنها جلب مىکند.
علامه طباطبایی نیز در کتاب المیزان در ذیل همین آیه، به صورتی دیگر به یکی از فلسفههای وجوب حجاب که در عین حال از موارد بازدارنده خواهد بود خواهد پرداخت و بیان میکند که حجاب یکی از راههای تشخیص بین مسلمین و غیر مسلمین است و اصل حجاب تبلیغی برای اسلام و نشان دادن اهداف متعالی اسلام است:
کلمه جلابیب جمع جلباب است: و آن جامهاى است سرتاسرى که تمامى بدن را مىپوشاند، و یا روسرى مخصوصى است که صورت و سر را ساتر مىشود، و منظور از جمله پیش بکشند مقدارى از جلباب خود را، این است که آن را طورى بپوشند که زیر گلو و سینههایشان در انظار ناظرین پیدا نباشد.
پوشاندن همه بدن به شناخته شدن به اینکه اهل عفت و حجاب و صلاح و سدادند نزدیکتر است. در نتیجه وقتى به این عنوان شناخته شدند، دیگر اذیت نمىشوند، یعنى اهل فسق و فجور متعرض آنان نمىگردند.
بعضى از مفسرین در معناى آن گفتهاند: این پوشیدگى، نزدیکتر بودن ایشان به مسلمان بودن و آزاد بودن را مىشناساند، چون زنان غیر مسلمان، و نیز کنیزان در آن دوره حجاب نداشتند، و حجاب علامت زنان مسلمان بود، و در نتیجه کسى متعرض آنان نمىشد، و حتى کسى نمىپنداشت که ایشان کنیز و یا غیر مسلمانند، و از ملت یهود و نصارى هستند لیکن معناى اول به ذهن نزدیکتر است.
... وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (نور / 31)
آنها هنگام راه رفتن پاىهاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود. (و صداى خلخال که بر پا دارند به گوش رسد) و همگى به سوى خدا بازگردید اى مؤمنان تا رستگار شوید.
• ممنوعیت عوامل تحریک کننده
در آخر آیه فوق آمده است که نباید زنان به هنگام راه رفتن پاهاى خود را چنان به زمین کوبند تا
صداى خلخالهایشان به گوش رسد! این امر نشان مىدهد که اسلام بهاندازهاى در مسائل مربوط به
عفت عمومى سختگیر و مو شکاف است که حتى اجازه چنین کارى را نیز نمىدهد، و البته به طریق اولى عوامل مختلفى را که دامن به آتش شهوت جوانان مىزند مانند نشر عکسهاى تحریک آمیز و فیلمهاى اغوا کننده و رمانها و داستانهاى جنسى را نخواهد داد، و بدون شک محیط اسلامى باید از اینگونه مسائل که مشتریان را به مراکز فساد سوق مىدهد و پسران و دختران جوان را به آلودگى و فساد مىکشاند پاک و مبرا باشد.
4. شبهات درباره حجاب و پاسخ به آن
استاد مکارم شیرازی در تفسیر نمونه در طی بحثهای تفسیر خود، این عنوان را مطرح نمودهاند و با توجه به آیات دیگر و روایات متععدی که وجود دارد به بررسی چندین شبهه در باب حجاب میپردازند و پاسخهایی ارائه میکنند که میتواند بسیار مفید باشد.
در اینجا به ایرادهایى که مخالفان حجاب مطرح مىکنند که به طور فشرده اشاره میشود:
1- مهمترین چیزى که همه آنان در آن متفقند و به عنوان یک ایراد اساسى بر مساله حجاب ذکر مىکنند این است که زنان نیمى از جامعه را تشکیل مىدهند اما حجاب سبب انزواى این جمعیت عظیم مىگردد، و طبعا آنها را از نظر فکرى و فرهنگى به عقب مىراند، مخصوصا در دوران شکوفایى اقتصاد که احتیاج زیادى به نیروى فعال انسانى است از نیروى زنان در حرکت اقتصادى هیچگونه بهرهگیرى نخواهد شد، و جاى آنها در مراکز فرهنگى و اجتماعى نیز خالى است، به این ترتیب آنها به صورت یک موجود مصرف کننده و سربار اجتماع در مىآیند.
پاسخ: آنها که به این منطق متوسل مىشوند از چند امر به کلى غافل شده یا تغافل کردهاند:
اولا: چه کسى گفته است که حجاب اسلامى زن را منزوى مىکند، و از صحنه اجتماع دور مىسازد؟ اگر در گذشته لازم بود ما زحمت استدلال در این موضوع را بر خود هموار کنیم امروز بعد از انقلاب اسلامى هیچ نیازى به استدلال نیست، زیرا با چشم خود گروه گروه زنانى را مىبینیم که با داشتن حجاب اسلامى در همه جا حاضرند، در ادارهها، کارگاه ها، راهپیماییها و تظاهرات سیاسى، رادیو و تلویزیون، بیمارستانها و مراکز بهداشتى، و در مراقبت هاى پزشکى براى مجروحین جنگى، در فرهنگ و دانشگاه و بالآخره در صحنه جنگ و پیکار با دشمن.
کوتاه سخن اینکه وضع موجود پاسخ دندان شکنى است براى همه این ایرادها و اگر ما در سابق سخن از امکان چنین وضعى مىگفتیم امروز در برابر وقوع آن قرار گرفتهایم و فلاسفه گفتهاند بهترین دلیل بر امکان چیزى وقوع آن است و این عیانى است که نیاز به بیان ندارد.
ثانیا: از این که بگذریم آیا اداره خانه و تربیت فرزندان برومند و ساختن انسان هایى که در آینده بتوانند با بازوان تواناى خویش چرخ هاى عظیم جامعه را به حرکت در آورند کار نیست؟
آنها که این رسالت عظیم زن را کار مثبت محسوب نمىکنند از نقش خانواده و تربیت، در ساختن یک اجتماع سالم و آباد و پر حرکت بىخبرند، آنها گمان مىکنند راه این است که زن و مرد ما همانند زنان و مردان غربى اول صبح خانه را به قصد ادارات و کارخانهها و مانند آن ترک کنند، و بچههاى خود را به شیر- خوارگاهها بسپارند، و یا در اطاق بگذارند و در را بر روى آنها ببندند، و طعم تلخ زندان را از همان زمان که غنچه ناشکفتهاى هستند به آنها بچشانند.
غافل از اینکه با این عمل شخصیت آنها را در هم مىکوبند و کودکانى بى روح و فاقد عواطف انسانى بار مىآورند که آینده جامعه را به خطر خواهندانداخت.
2- اشکال دیگرى که آنها دارند این است که حجاب یک لباس دست و پاگیر است و با فعالیتهاى اجتماعى مخصوصا در عصر ماشین هاى مدرن سازگار نیست، یک زن حجاب دار خودش را حفظ کند یا چادرش را و یا کودک و یا برنامهاش را؟!
پاسخ: این ایراد کنندگان از یک نکته غافلند و آن اینکه حجاب همیشه به معنى چادر نیست، بلکه به معنى پوشش زن است، حال آنجا که با چادر امکان پذیر است چه بهتر و آنجا که امکان آن نیست، به پوشش قناعت مىشود.
زنان کشاورز و روستایى ما، مخصوصا زنانى که در برنج زارها مهمترین و مشکل ترین کار کشت و برداشت محصول برنج را بر عهده دارند عملا به این پندارها پاسخ گفتهاند و نشان دادهاند که یک زن روستایى با داشتن حجاب اسلامى در بسیارى از موارد حتى بیشتر و بهتر از مرد کار مىکند بدون آنکه حجابش مانع کارش شود.
3- ایراد دیگر اینکه آنها مىگویند حجاب از این نظر که میان زنان و مردان فاصله مىافکند طبع حریص مردان را آزمندتر مىکند، و به جاى اینکه خاموش کننده باشد آتش حرص آنها را شعلهورتر مىسازد که الانسان حریص على ما منع!
پاسخ: این ایراد یا صحیح تر سفسطه و مغلطه را مقایسه جامعه امروز ما که حجاب در آن تقریبا در همه مراکز بدون استثناء حکمفرما است با دوران رژیم طاغوت که زنان را مجبور به کشف حجاب مىکردند مىدهد. آن روز هر کوى و بر زن مرکز فساد بود، در خانواده ها بى بند و بارى عجیبى حکم فرما بود، آمار طلاق فوق العاده زیاد بود، سطح تولد فرزندان نامشروع بالا بود و...
نمىگوئیم امروز همه اینها ریشه کن شده اما بدون شک بسیار کاهش یافته و جامعه ما از این نظر سلامت خود را باز یافته، و اگر به خواست خدا وضع به همین صورت ادامه یابد و سایر نابسامانیها نیز سامان پیدا کند، جامعه ما از نظر پاکى خانواده ها و حفظ ارزش زن به مرحله مطلوب خواهد رسید.
5. استثنائات در رعایت حجاب
در این فصل با توجه به موارد متعددی که در هر دو کتاب درباره این عنوان وجود داشت صلاح دیده شد که در یک بخش جداگانه با آن پرداخته شود. در ضمن این بحث به مواردی که رعایت حجاب لازم هست و لازم نیست و تا چه حدی لازم است، نیز اشاره خواهد شد:
وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (نور / 31)
و به زنان باایمان بگو چشم هاى خود را فرو گیرند، و دامان خویش را حفظ کنند، و زینت خود را جز آن مقدار که ظاهر است آشکار ننمایند، و روسرىهاى خود را بر سینه خود افکنند و زینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان یا پدرانشان یا پدر شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم کیششان یا بردگانشان یا افراد سفیه که تمایلى به زن ندارند یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند، آنها هنگام راه رفتن پاىهاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود. و همگى به سوى خدا بازگردید اى مؤمنان تا رستگار شوید.
در این آیه همزمان دو استثنای کلی بیان شده است:
یکی برای خود زنان در اینکه تا کجای بدن و دست و موی خود را بپوشانند؟
دوم اینکه برای چه کسانی حجاب بگیرند و برای چه کسانی لزومی ندارد؟
الف) استثناء وجه و کفین
در این که آیا حکم حجاب صورت و دستها حتى از مچ به پایین را نیز شامل مىشود یا نه، در میان فقها بحث فراوان است، بسیارى عقیده دارند که پوشاندن این دو (وجه و کفین) از حکم حجاب مستثنى است، در حالى که جمعى فتوا به وجوب پوشاندن داده، یا حداقل احتیاط مىکنند، البته آن دسته که پوشاندن این دو را واجب نمىدانند نیز آن را مقید به صورتى مىکنند که منشا فساد و انحرافى نگردد، و گر نه واجب است.
همان گونه که در شان نزول نیز گفتهایم عربها در آن زمان روسرى و مقنعهاى مىپوشیدند که دنباله آن را روى شانهها و پشت سر مىانداختند به طورى که مقنعه پشت گوش آنها قرار مىگرفت و تنها سر و پشت گردن را مىپوشاند، ولى قسمت زیر گلو و کمى از سینه که بالاى گریبان قرار داشت نمایان بود. اسلام آمد و این وضع را اصلاح کرد و دستور داد دنباله مقنعه را از پشت گوش یا پشت سر جلو بیاورند و به روى گریبان و سینه بیندازند و نتیجه آن این بود که تنها گردى صورت باقى مىماند و بقیه پوشانده مىشد.
ولى باز تاکید و تکرار مىکنیم که این حکم در صورتى است که سبب سوء استفاده و انحراف نگردد. ذکر این نکته نیز لازم است که استثناء وجه و کفین از حکم حجاب مفهومش این نیست که جائز است دیگران عمدا نگاه کنند، بلکه در واقع این یک نوعتسهیل براى زنان در امر زندگى است.
ب) لزوم رعایت حجاب زنان برای زنان غیر مسلمان
نهمین گروهى که مستثنى شدهاند و زن حق دارد زینت باطن خود را در برابر آنها آشکار کند زنان هستند، منتهى با توجه به تعبیر نسائهم (زنان خودشان) چنین استفاده مىشود که زنهاى مسلمان تنها مىتوانند در برابر زنان مسلمان حجاب را برگیرند، ولى در برابر زنان غیر مسلمان باید با حجاب اسلامى باشند و فلسفه این موضوع چنان که در روایات آمده این است که ممکن است آنها بروند و آنچه را دیدهاند براى همسرانشان توصیف کنند و این براى زنان مسلمانان صحیح نیست.
ج) حجاب در برابر اطفال
وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیم (نور/ 59)
و هنگامى که اطفال شما به سن بلوغ رسند باید اجازه بگیرند، همانگونه که اشخاصى که پیش از آنها بودند اجازه مىگرفتند، اینچنین خداوند آیاتش را براى شما تبیین مىکند و خدا عالم و حکیم است.
دوازدهمین گروهى که حجاب در برابر آنها واجب نیست، اطفالى هستند که از شهوت جنسى هنوز بهرهاى ندارند. منظور اطفالى است که بر اثر عدم احساس جنسى نه توانایى دارند و نه آگاهى.
بنا بر این اطفالى که به سنى رسیدهاند که این تمایل و توانایى در آنها بیدار شده باید بانوان مسلمان حجاب را در برابر آنها رعایت کنند.
د) عدم لزوم حجاب در سالخوردگان
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ
جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ
لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (60)
و زنان از کار افتادهاى که امید به ازدواج ندارند گناهى بر آنها نیست که لباس هاى خود را بر زمین بگذارند به شرط اینکه در برابر مردم خود آرایى نکنند و اگر خود را بپوشانند براى آنها بهتر است. و خداوند شنوا و دانا است.
در این آیه مورد استثنایى براى حکم حجاب زنان بیان مىکند و زنان پیر و سالخورده را از این حکم مستثنى مىشمرد. در واقع براى این استثناء دو شرط وجود دارد:
نخست اینکه به سن و سالى برسند که معمولا امیدى به ازدواج ندارند، و به تعبیر دیگر جاذبه جنسى را کاملا از دست دادهاند. دیگر اینکه در حال بر داشتن حجاب خود را زینت ننمایند.
روشن است که با این دو قید مفاسد کشف حجاب در مورد آنان وجود نخواهد داشت و به همین دلیل اسلام این حکم را از آنان برداشته است. این نکته نیز روشن است که منظور برهنه شدن و بیرون آوردن همه لباسها نیست بلکه تنها کنار گذاشتن لباسهاى رو است که بعضى روایات از آن تعبیر به چادر و روسرى کرده است. از آنجا که ممکن است بعضى از زنان سالخورده از این آزادى مشروع سوء استفاده کنند، و احیانا با مردان به گفتگوهاى نامناسب بپردازند و یا طرفین در دل افکار آلودهاى داشته باشند در آخر آیه به عنوان یک اخطار مىفرماید: خداوند شنوا و دانا است.
علامه طباطبایی نیز در ذیل همین آیه میفرمایند:
این آیه در معناى استثنایى است از عموم حکم حجاب، و معنایش این است که بر هر زنى حجاب واجب است الا زنان مسن، که مىتوانند بى حجاب باشند، البته در صورتى که کرشمه و تبرج نداشته باشند. و جمله وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ کنایه است از خودپوشى، یعنى همین زنان سالخورده نیز اگر خود را بپوشانند بهتر از برهنه بودن است، و جمله وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ تعلیل حکمى است که تشریع کرده، و معنایش این است که خدا شنوا است آنچه را که زنان به فطرت خود در خواستش را دارند، و دانا است به احکامى که به آن محتاجند.
سید حسین میرخلیلی