ما باید سالهاى طولانى زحمت و مشقت بکشیم تا از فطرت ثانى خود متحول شویم و خود را بیابیم و روى پاى خویش بایستیم و مستقل گردیم و دیگر احتیاجى به شرق و غرب نداشته باشیم و باید از همان بچهها شروع کنیم.
برای شناختن خود و زمان و مکانی که در آن قرار داریم، ناگزیر از شناخت اصول و ریشههای بنیادین تفکر غربی هستیم. چه اینکه در قرون اخیر بسیاری از تحولات و مسائلی که بر جامعه ما وارد شده است، حاصل تأثیرحضور غربیان و به تبع آن تأثیر تفکر و اندیشه آنها بر متفکران و حاکمان ایرانی بوده است.
حضرت امام روحا... موسوی خمینی، به عنوان یکی از بزرگ ترین شخصیتهای تأثیرگذار در جهان و مبدع بزرگ ترین نهضت خودیابی و بازگشت به خویشتن برای مسلمانان، در سخنان و آراء خویش، زوایای گوناگون عالم غربی را به دقت کاویده است و حاصل این شناخت عمیق را در اختیار ارادتمندان به اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم گذارده است. آنچه در پی میآید، نتیجه کاوش مفهوم غرب و غرب شناسی در بیست و دو جلد صحیفه امام خمینی (ره) به عنوان میراث مکتوب آن امام راحل میباشد که سعی شده است خوانندگان را به اختصار، با رهنمودهای ایشان آشنا سازد.
انحطاط انسانیت در غرب
تربیت غرب، انسان را از انسانیت خودش خلع کرده؛ به جاى او یک حیوان آدمکش گذاشته است! الآن شما در هر جاى دنیا که ملاحظه مىکنید، الآن هم که یک آرامشى فرض کنید در دنیا هست و جنگهاى عمومى نیست، در هر مملکتى که مىبینید، با دخالت همین آمریکا و در بسیارى از جاها. لبنان هم آدمکشى است، به دخالت آمریکا. غرب حیوان بار مىآورد. آن هم نه حیوان آرام، یک حیوان وحشى! آدمکش! آدمخوار! پیشرفت، پیشرفت انسانى نیست. پیشرفت حیوانى است.
تربیت انسانى نیست. در غرب تربیت حیوانى است. حکومتها را مىگویم؛ ملتها را نمىگویم. حکومتها و پرورشهایى که در حکومتها هست، حکومتهاى انسانى نیست. غرب پیشرفت کرده، پیشرفت کرده در اینکه حیوان تربیت کرده! آلات قتاله درست کرده… حیوان درنده دارند درست مىکنند. آلاتى هم که درست مىکنند، همان چنگ و دندان حیوان درنده است؛ منتها به صدها هزار مرتبه بالاتر... (ج8، ص96)
شما گمان نکنید که غربیها پیشرفت کردهاند. غربیها در جهات مادى پیشرفت کردهاند؛ لکن معنویات ندارند. اسلام و همینطور مکتبهاى توحیدى، اینها انسان مىخواهند درست کنند؛ و غرب از این معنى به کلى بر کنار است. غرب مواد طبیعت را کشف کرده است و قواى طبیعت را کشف کرده؛ و آن هم بر ضد انسان این قوا را به کار مىبرد براى هدم انسانیت؛ براى هدم شهرها و ممالک. چنانکه مىبینید که هر یک از این کشورها که به اصطلاح پیشرفتهتر هستند، بیشتر انسانها را در فشار قرار مىدهند! ما [به] یک مملکت «پیشرفته» به اصطلاح خودشان، که عبارت از آمریکاست، گرفتار بودیم. و الآن هم ممالک بسیار، گرفتار همین مملکت «پیشرفته» هستند. (ج8، ص108)
سراب شعارهای غربی (دموکراسی، حقوق بشر، آزادی)
... دموکراسى غربىاش فاسد است، شرقىاش هم فاسد است؛ «دموکراسی اسلامى» صحیح است و ما بعدها اگر توفیق پیدا کنیم، به شرق و غرب اثبات مىکنیم که این دموکراسی که ما داریم، این دموکراسی است، نه آنکه شما دارید و طرفدار سرمایهدارهاى بزرگ هستید و نه اینکه آنها دارند و طرفدارهاى ابرقدرت هستند و همه مردم را در اختناق عظیم گذاشتند ... (ج6، ص460)
ملاحظه کنید چیزهایى که در غرب است، چیزهاى خوبى که در غرب است، ملاحظه کنید جمعیت حقوق بشر که در غرب است، ببینید چه اشخاصى هستند و چه مقاصدى دارند. اینها حقوق بشر را مىخواهند ملاحظه کنند، یا حقوق ابرقدرتها را؟ اینها دنبال ابرقدرتها هستند و حقوق ابرقدرتها را مىخواهند تأمین کنند. شما اى حقوقدانهاى ما! اى جمعیت حقوق بشر! دنباله این حقوقدانها نروید.
(ج8، ص56)
خیلى جالب و شگفتانگیز است که این به ظاهر متمدنین و متفکرین [غرب] وقتى یک نویسنده مزدور با نیش قلم زهرآگین خود احساسات بیش از یک میلیارد انسان و مسلمان را جریحهدار مىکند، عدهاى در رابطه با آن شهید مىشوند، برایشان مهم نیست و این فاجعه عین دموکراسى و تمدن است؛ اما وقتى بحث اجراى حکم و عدالت به میان مىآید، نوحه رأفت و انساندوستى سر مىدهند.( اشاره به حکم وجوب قتل سلمان رشدى مرتد و ناشرین کتاب ضداخلاقى و ضددینى او.)
ما کینه دنیاى غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همین نکتهها به دست مىآوریم. قضیه آنان قضیه دفاع از یک فرد نیست، قضیه حمایت از جریان ضد اسلامى و ضدارزشى است که بنگاههاى صهیونیستى و انگلیس و آمریکا به راه انداختهاند و با حماقت و عجله، خود را روبهروى همه جهان اسلام قرار دادهاند. (ج21، ص290)راستى چرا دنیا در برابر کسى که اجازه ندهد تا دختران مسلمان به دلخواه خود با پوشش اسلامى در دانشگاهها درس بخوانند یا تدریس کنند، ساکت نشسته است؟
جز این است که تفسیر و تأویل آزادى و استفاده از آن در اختیار کسانى است که با اساس آزادى مقدس مخالفند؟ (ج21، ص328)آزادى که غرب مىخواهد، یک آزادى بىبندوبار است: هر که هر کارى دلش بخواهد مىکند. یک آزادى است که مخالف با اخلاق است؛ مخالف با سنن انسانى است؛ نه یک آزادى محدودى که روى قواعد و روى چهارچوب قوانین باشد. (ج8، ص97)
چو دزدی با چراغ آید...
فلاسفه غرب الآن هم محتاج به این هستند که از فلاسفه شرق یاد بگیرند. کتابهاى ابوعلى الآن هم، من گمان مىکنم تا چند وقت پیش از این و الآن هم همین طور، مورد استفاده اطباى غرب است. قانون بوعلى رسماً تدریس مىشده آنجا؛ استفاده از آن مىشده. لکن این تحفه شرقى رفته غرب، غرب از آن استفاده کرد و ما خودمان گم کردهایم خودمان را، بوعلى را نمىشناسیم. این براى این است که از آن وقتى که اینها راه پیدا کردند به ممالک شرق که این شاید سابقهاش حدود سیصد سال یا همچو چیزى باشد- درست من نمىدانم، لکن طولانى است- در همه چیز شرق مطالعه کردند.
اشخاص متخصص از خارج آمد، از غرب آمد و همه جاى ایران را و همه جاى شرق را گردش کردند و بررسى کردند.در تاریخ هست، در همین تاریخهاى آخرى، که با شتر مىرفتند این بیابانهاى ما را، همان بیابانهاى بىآب و علف هم مىرفتند، با شتر مىرفتند و آنجا بررسى مىکردند. یک قسم از بررسیها مال این بود که بفهمند چه دارد شرق. نفت را، کبریت را، هر چه که دارد، مس، آهن، این ذخایر زیرزمینى را بفهمند چه دارد و باید به چه راه اینها را به دست آورد، آنها کشف مىکردند... (ج9، ص392)
غربِ حیلهاندیش، در کمین ماست
تمام تبلیغات براى به دست آوردن قدرت است. تبلیغات شرق و تبلیغات غرب تمامش آلوده به آن هواهاى نفسانى است که انسان هرگز سیر نمىشود از آن هواها. با الفاظ خوب، با گفتار خیلى شیرین، مردم را اغفال مىکنند. [از] خود مردم استفاده مىکنند و مردم را به قیادت خودشان [به اسارت] در مىآورند و از مردم استفاده قدرت براى خودشان مىکنند. (ج14، ص53)واقعیت این است که دوَل استکبارى شرق و غرب و خصوصاً آمریکا و شوروى، عملًا جهان را به دو بخش آزاد و قرنطینه سیاسى تقسیم کردهاند.
در بخش آزاد جهان، این ابرقدرتها هستند که هیچ مرز و حد و قانونى نمىشناسند و تجاوز به منافع دیگران و استعمار و استثمار و بردگى ملتها را امرى ضرورى و کاملًا توجیه شده و منطقى و منطبق با همه اصول و موازین خود ساخته و بینالمللى مىدانند، اما در بخش قرنطینه سیاسى که متأسفانه اکثر ملل ضعیف عالَم و خصوصاً مسلمانان در آن محصور و زندانى شدهاند، هیچ حق حیات و اظهارنظرى وجود ندارد؛ همه قوانین و مقررات و فرمولها همان قوانین دیکته شده و دلخواه نظامهاى دستنشاندگان و در برگیرنده منافع مستکبران خواهد بود.
و متأسفانه اکثر عوامل اجرایى این بخش همان حاکمان تحمیل شده یا پیروان خطوط کلى استکبارند که حتى فریاد زدن از درد را نیز در درون این حصارها و زنجیرها جرم و گناهى نابخشودنى مىدانند و منافع جهانخواران ایجاب مىکند که هیچ کس حق گفتن کلمهاى که بوى تضعیف آنان را بدهد یا خواب راحت آنان را آشفته کند، ندارد. (ج21، ص79)
مخالفین اسلام و کشورهاى اسلامى که همان ابرقدرتان چپاولگر بینالمللى هستند، با تدریج و ظرافت در کشور ما و کشورهاى اسلامى دیگر رخنه و با دست افراد خودِ ملتها، کشورها را به دام استثمار مىکشانند. باید با هوشیارى مراقب باشید و با احساس اولین قدمِ نفوذى، به مقابله برخیزید و به آنان مهلت ندهید. خدایتان یار و نگهدار باشد. (ج21، ص420)
تهاجم فرهنگی
ما پیشرفتهاى دنیاى غرب را مىپذیریم، ولى فساد غرب را که خود آنان از آن ناله مىکنند، نه. (ج 4، ص508) حجاب به معناى متداول میان ما، که اسمش حجاب اسلامى است، با آزادى مخالفتى ندارد؛ اسلام با آنچه خلاف عفت است مخالفت دارد و ما آنان را دعوت مىکنیم که به حجاب اسلامى رو آورند و زنان شجاع ما دیگر از بلاهایى که غرب به عنوان تمدن به سرشان آورده است، به ستوه آمدهاند و به اسلام پناهنده شدهاند. (ج 5، ص 541)
غربْ ما را خوار کرد؛ غرب روحیات ما را از بین برد. ما را غربزده کردند؛ ما این غربزدگى را مىزداییم. ما با ملت ایران، با همراهى ملت ایران، با پشتیبانى ملت ایران، تمام آثار غرب را- تمام آثار فاسده، نه آثارى که تمدن است- تمام اخلاق فاسده غربى را، تمام نَغَمات باطله غربى را خواهیم زدایید. (ج6، ص275)در این صد سال اخیر به ویژه نیمه دوم آن،... افتخار بزرگِ فرنگىمآب بودن در تمام شئون زندگی؛ از رفتار و گفتار و پوشش و فرم آن به ویژه در خانمهاى مرفه یا نیمه مرفه بود و در آداب معاشرت و کیفیت حرف زدن و به کار بردن لغات غربى در گفتار و نوشتار به صورتى بود که فهم آن براى بیشتر مردم غیرممکن و براى همردیفان نیز مشکل مىنمود!
فیلمهاى تلویزیون از فرآوردههاى غرب یا شرق بود که طبقه جوان زن و مرد را از مسیر عادى زندگى و کار و صنعت و تولید و دانش منحرف و به سوى بیخبرى از خویش و شخصیت خود و یا بدبینى و بدگمانى به همه چیز خود و کشور خود، حتى فرهنگ و ادب و مآثر پر ارزشى که بسیارى از آن با دست خیانتکار سودجویان، به کتابخانهها و موزههاى غرب و شرق منتقل گردیده است.
مجلهها با مقالهها و عکسهاى افتضاح بار و أسفانگیز و روزنامهها با مسابقات در مقالات ضدفرهنگى خویش و ضداسلامى ،با افتخار، مردم به ویژه طبقه جوان مؤثر را به سوى غرب یا شرق هدایت مىکردند. اضافه کنید بر آن تبلیغ دامنهدار در ترویج مراکز فساد و عشرتکدهها و مراکز قمار و لاتار و مغازههاى فروش کالاهاى تجملاتى و اسباب آرایش و بازیها و مشروبات الکلى به ویژه آنچه از غرب وارد مىشد و در مقابل صدور نفت و گاز و مخازن دیگر، عروسکها و اسباب بازیها و کالاهاى تجملى وارد مىشد و صدها چیزهایى که امثال من از آنها بىاطلاع هستیم. (ج21، 434)
خودباختگی و وابسته شدن به غرب
این معنا به این زودى از توى مغزهایى که شستوشو شده است، چهل- پنجاه سال، بیست- سى سال و به جاى مغز ایرانى مغز اروپایى آمده است، به جاى فکر ایرانى فکر غربى جانشین آن شده است- این- به این زودى نمىشود رفعش کرد. این محتاج به یک طول مدتى است که فرهنگ یک فرهنگ مستقل؛ نه یک فرهنگ استعمارى که آنها براى ما دیکته کردند. آنها براى ما دیکته کردند.فرهنگ ما را طورى کردند که ما همه چیزمان الآن عوض شده؛ غربى شده، وقتى هم حرف مىزنیم، حرفمان غربى است.
وقتى اسم خیابان مىگذاریم، اسم خیابانهاى غرب را مىگذاریم؛ اسم اشخاص غربى را مىگذاریم: خیابان «روزولت»! خیابان «کندى»! خیابان کذا. اینها غربزدگى است.در تمام اروپا بگردید یک خیابان «محمدرضا» پیدا نمىکنید؛ یک خیابان «نادر» پیدا نمىکنید. خیابانهایمان هم خیابان غربى است! تعارفهایمان هم با هم تعارف غربى است. آداب و معاشرتمان هم با هم، معاشرت غربى است. همه چیز. ما یک وابستگى روحى پیدا کردیم. این وابستگى روحى از همه چیزها براى ما بدتر است... (ج8، ص25)
ما باید سالهاى طولانى زحمت و مشقت بکشیم تا از فطرت ثانى خود متحول شویم و خود را بیابیم و روى پاى خویش بایستیم و مستقل گردیم و دیگر احتیاجى به شرق و غرب نداشته باشیم و باید از همان بچهها شروع کنیم و تنها مقصدمان تحول انسان غربى، به انسانى اسلامى باشد. اگر این مهم را انجام دادیم، مطمئن باشید که هیچ کس و هیچ قدرتى نمىتواند به ما ضربه بزند؛ اگر ما از نظر فکرى مستقل باشیم. (ج15، ص309) اگر دانشگاه در خدمت غرب واقع بشود، کشور در خدمت غرب است. (ج15، ص430)
تهیه و تنظیم: محمدعلی روزبهانی
منبع: ماهنامه فرهنگ پویا شماره 10